اوضاع اقتصادي ايران در آستانه جنگ جهاني اول

عليرضا ملائي تواني

 

      اقتصاد ايران در سراسر دوره انقلاب مشروطه و پس از آن، همواره با الگوي بسيار نامتعادل از توزيع ثروت و درآمد مواجه بوده است و تقريباً هميشه قشر عظيم جميت كشور در فقر و محروميت به سر برده و تنها طبقات محدودي در رفاه و آسايش مالي زيسته‌اند. (1) دوره مورد گفت وگو، عصر تغييرات مستمر به سوي پيشرفت و رهايي از چنگال بحرانهاي پيچيده و شوم اقتصادي نبود. بلكه دوران چالشهاي نامنظم و گاه خصمانه ناشي از تنشهاي داخلي و مداخلات خارجي به شمار مي‌رفت كه اوج آن منازعات گسترده در زمينه اصلاحات شوستر و اولتيماتوم 1290خ/ 1911م. روسيه به ايران بود. در نتيجه ايران نه فقر فراگيرش نسبت به گذشته كاهش يافت و نه كارگزاراني كاركشته و دلسوز داشت تا برنامه و بودجه‌اي براي اصلاح ساختار بغرنج اجتماعي و اقتصادي كشور تنظيم كنند. به علاوه اينك بيش از هر زمان ديگر جايگاهش در روابط بين‌المللي متزلزل شده بود.

      جمعيت كشور كه به دليل شيوع بيماريهاي همه‌گير، سوء تغذيه، فقدان امكانات بهداشتي و... به كندي افزايش مي‌يافت، در اين سالها به 11 ميليون نفر رسيده بود، (2) بي آنكه توزيع آن بر مبناي 25% در شهرها، و 25% عشايري و 50% روستايي تغيير كند. (3)

      در سراسر اين دوره پرداختها دچار كسري مزمن بود و پيوسته بر ميزان بدهيهاي خارجي افزوده مي‌شد. در ساختار اقتصادي يا فني ـ صنعتي كشور تحول بارزي رخ نداده بود. نزديك به 90% نيروي كار در كشاورزي و صنايع دستي روستايي اشتغال داشتند و 10% باقيمانده به تجارت، خدمات دولتي و صنايع شهري مشغول بودند. توسعه شبكه راهها، وسايل ارتباطي، بهداشت، آموزش و ساير تسهيلات زيربنايي ناچيز مي‌نمود، اگرچه افزايش سرمايه‌گذاري در آموزش در مقايسه با ساير بخشهاي زيربنايي سريعتر بود. (4) بودجه ــ هر چند كه در آن روزگار چيزي به معناي مصطلح اين واژه وجود نداشت ــ عبارت بود از برآوردهايي از درآمدها و هزينه‌ها كه در هيچ سالي درست درنمي‌آمد و همواره كسري داشت. بودجه‌هاي تخصيص يافته معمولاً كمتر از برآوردهاي مربوط به آنها بود. ميزان واقعي هزينه‌ها همواره بر ميزان واقعي درآمدها فزوني داشت. در نتيجه دولت معمولاً از تأمين تعهدات مالي و بازپرداخت وامهاي خارجي عاجز بود. بخش مهمي از هزينه‌هاي دولتي به ارتش و ساير نيروهاي امنيتي اختصاص داشت (5) كه آنها نيز به دليل وابستگيهايشان كارآيي چنداني در انجام مسؤوليتها نداشتند.

     روس و انگليس هرگونه تلاش براي سر وسامان دادن به امور اقتصادي را ناكام مي‌گذاشتند. سير وابستگي ايران به بازار جهاني و تسلط كالايي استعمار با سرعتي بي مهار ادامه داشت. عمده‌ترين كالاهاي وارداتي ايران مصنوعات صنعتي و عمده‌ترين صادراتش مواد خام، محصولات كشاورزي، نفت و صنايع دستي نظير فرش بود. نزديك به 80 تا 90% مبادلات بازرگاني ايران با روس و انگليس صورت مي‌گرفت. (6)

      ديون خارجي ايران رقم كلاني را نشان مي‌داد. در آغاز جنگ، ايران در مجموع ميليون بهره مقروض بود. به همين سبب دولت به ناگزير معادل 3/1 تا 4/1 تمام مخارج خويش را تنها به عنوان ربح اين وامها مي‌پرداخت. (7) طبيعتاً اين وضعيت قدرت هرگونه حركت و تدبير در برابر قدرتهاي مزبور را سلب مي‌كرد و ايران را تا حد يك آلت فعل تنزل مي‌داد. براي رهايي از اين وضعيت و اصلاح عملي زيرساختهاي مالي، استخدام مستشاران اقتصادي نظير شوستر در دستور كار مشروطه‌خواهان قرار گرفت. اقدامات اصلاحي وي با توجه به حجم گسترده اختياراتش كه به مراتب از وزير دارايي بلكه از مجموعه هيئت وزيران فراتر مي‌رفت (8) با منافع روسيه آشكارا تعارض يافت. در پي اولتيماتوم روسيه شوستر به ناچار ايران را ترك گفت. خزانه‌دار بعدي، « مورنارد» (9) كه با همان اختيارات شوستر يعني نظارت و مداخله در همه ادارات دولتي به استخدام درآمد، اقتصاد ايران را تا جنگ جهاني تحت نظارت و در اختيار خارجيان قرار داد. زيرا وي برنامه كارش را به گونه‌اي تنظيم مي‌كرد كه گزارش محاسبات گمرك و خزانه قبل از آنكه به دولت ايران داده شود به دولتهاي روس و انگليس تحويل مي‌گرديد. (10)

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ   

  1. عظيمي، حسين. مدارهاي توسعه‌نيافتگي در اقتصاد ايران. تهران، نشر ني، 1374، چاپ چهارم، ص 135.

  2. كاتوزيان، محمدعلي (همايون). اقتصاد سياسي ايران از مشروطيت تا پايان سلسله پهلوي. ترجمه محمدرضا نفيسي و كامبيز عزيزي. تهران، نشر مركز، 1372، چاپ دوم، ص 112.

  3. عيسوي، چارلز. تاريخ اقتصادي ايران (قاجاريه 1215-1332هـ ق). ترجمه يعقوب آژند. تهران، نشر گستره، 1362، چاپ اول، ص 48؛ كاتوزيان، محمدعلي (همايون). اقتصاد سياسي ايران از مشروطيت تا پايان سلسله پهلوي. ص 112.

  4. همان، ص 112.

  5. همان‌جا.

  6. همان جا.

  7. مهميد، محمدعلي. پژوهشي در تاريخ ديپلماسي ايران (قبل از هخامنشيان تا پايان قاجاريه). ص 303.

  8. ر.ك: بوندارفسكي، گريگوري لوويچ. تاريخ توسعه‌طلبي امريكا در ايران. تهران، انتشارات توده، 1358، چاپ اول. صص 12 و 13.

  9. Mornard

  10. ملك‌زاده، مهدي. تاريخ مشروطيت ايران. تهران، علمي، 1363، چاپ دوم، ج 6 و 7، ص 1610 تا 1614.

 









 












 
www.iichs.org