ايران و قدرتهاي بزرگ در آستانه جنگ جهاني اول

عليرضا ملائي تواني

 

     از آنجا كه شناخت واكنش جامعه ايران در برابر قدرتهاي متخاصم در سالهاي جنگ جهاني اول، با شناخت اهداف، سياستها و مطامع دولتهاي مزبور پيوند مستقيم دارد، در اين گفتار كوشش مي‌شود تا به شيوه‌اي گذرا بر ماهيت و نوع روابط چهار قدرت بزرگ روسيه، بريتانيا، آلمان و عثماني با ايران پرتو افكنده شود تا در اين رهگذر علل و  ريشه‌هاي نقض بي‌طرفي ايران به ويژه از وجه عوامل خارجي آشكار گردد. تنها علت پرداختن به قدرتهاي فوق اين است كه بخش اعظم رويدادهاي كشور در اثناي جنگ اول فقط در رويارويي با قدرتهاي يادشده قابل تفسير است.

 

1.  سياست روسيه در ايران

     بي ترديد قدرتي كه بيش از هر عامل ديگر در ايران عصر قاجار نقش بازي مي‌كرد، روسيه تزاري بود. اين كشور كه جز نواحي يخبندان شمالي يكسره در حصار خشكي قرار داشت، مي‌كوشيد تا از راه دستيابي به آبهاي گرم خليج فارس و تصرف قسطنطنيه خود را از اين بن‌بست برهاند. وجود مرزهاي گسترده ايران و روسيه، بلاتكليف ماندن سرزمينهاي ماوراء قفقاز از دوران زنديه تا تأسيس دولت قاجاريه، گرايش حاكمان اين نواحي به روس و برتريهاي مسلم اقتصادي – سياسي آن كشور بر ايران، زمينه‌هاي برخورد نظامي دو دولت را فرام آورد. اين آغاز سياستي بود كه در راهبرد كلان آن ايران مي‌بايست به تدريج استقلال خويش را از دست داده به قلمرو روسيه منضم گردد. (1)

     در پي جنگهاي ايران و روسيه، علاوه بر از دست رفتن سرزمينهاي وسيع و آباد، ايران امتيازات برجسته‌اي از جمله حق كشتيراني در درياي خزر را از دست داد، حقوق گمركي پنج درصد بر كالاهاي صادراتي روسيه بر ايران بسته شد، كاپيتولاسيون براي اتباع روسيه مورد تأييد قرار گرفت و از همه فاجعه‌بارتر اينكه ضمانت استمرار حاكميت قاجار در خاندان عباس ميرزا به روسيه محول گرديد. بدين ترتيب سرنوشت ايران با حيات سياسي تزارها سخت گره خورد.

     هر چند كه دوران گسترش دامنه امپراطوري روسيه در شرق و منضم ساختن سرزمينهاي ماوراءالنهر و خوارزم به دليل برخورد منافع با بريتانيا و منازعات آن كشور در اروپا متوقف گرديد، اما به سرعت اين سياست از شكل تصرف سرزمين به بستر رقابتهاي اقتصادي افتاد كه مشخص‌ترين جلوه آن كسب امتيازات انحصاري بود. روسها در اين رهگذر با دريافت امتيازات راه‌سازي، ماهيگيري و به ويژه امتيازات تأسيس بانك استقراضي و بريگاد قزاق، بر كفه نفوذ خود در برابر بريتانيا افزودند. بانك استقراضي به سرعت با كسب انحصارات مالي بر قسمت اعظم اقتصاد ايران سلطه يافت. بريگاد قزاق نيز آشكارا به مثابه شعبه‌اي از وزارت جنگ روسيه در ايران نقشهاي سياسي ايفا مي‌كرد. (2)

     براي جناحهاي مختلف در روسيه، ايران همچون منطقه‌اي جهت استثمار اقتصادي با امكانات سوق‌الجيشي نگريسته مي‌شد كه مي‌توانست عليه منافع بريتانيا در هند اعمال فشار نمايد و در عين حال كانون خطرناكي براي جدا ساختن مسلمانان جنوب روسيه از قلمرو آن كشور باشد. (3) از اين رو ايران مي‌بايست همواره كشوري مستقل اما مطيع باقي مي‌ماند. ولي از آنجا كه انقلاب مشروطه طغياني عليه اين اصل و حركتي به سوي حكومتي دموكراتيك و ملي محسوب مي‌شد به دليل اثر آشوب آفرينش بر مسلمانان جنوب روسيه مورد تنفر آن كشور قرار گرفت  و روسها به انهدام آن كمر بستند. در همين جهت بود كه دولت روسيه همواره هوادار و پشتيبان بي بديل مستبدين و حمايتگر آشوب و بلوا در امور دولت مشروطه تا سرحد سرنگوني آن بود. پشتيباني از بازگشت محمدعلي شاه و اعلان اولتيماتوم به ايران جهت اخراج مورگان شوستر، مخالفت آشكار با اصلاحات مشروطه‌خواهان و ايجاد اختلال و ناامني و بي ثباتي سياسي، نمونه‌هايي از عملكرد زمامداران پطروگراد به منظور اسارت سياسي ايران بود. به طور خلاصه روسها به گونه‌اي عمل مي‌كردند كه ايران نه به عنوان كشوري بيگانه بلكه جزئي از خاك روسيه مورد ارزيابي قرار گيرد. (4) روسها سرانجام تا آنجا پيش رفتند كه خواستار رسمي شدن حق خريد املاك و مستغلات براي اتباع خود در ايران گرديدند و به بهانه دفاع از امنيت اتباع خود در ايران، نيروهاي فراوان نظامي در جاي جاي ايران مستقر نمودند.

 

2. سياست انگليس در ايران

     سابقه حضور انگليس در عرصه سياست و اقتصاد ايران، به دوران چيرگي اين كشور بر سرزمين هند مي‌رسد. به دليل منافع هنگفت و ثروت سرشار هند محور همه سياستهاي زمامداران بريتانيا بر استراترژي كلان حفاظت از هند بنا شده بود. ايران نيز دقيقاً از همين نقطه نظر به عنوان يكي از « شاهراههاي بزرگ بين‌المللي در اتصال اروپا به هند يا به تعبير ديگر به مثابه ” دروازه هندوستان“ نگريسته مي‌شد. (5) بنابر اين سياست بريتانيا در ايران به سوي تضعيف هر چه بيشتر حاكميت مركزي ايران، پشتيباني از ياغيان خودسر و شورشهاي تجزيه‌طلب به منظور جلوگيري از تهاجم احتمالي اين كشور به هند گرايش داشت، اما نه تا آنجا كه ايران از فرط ضعف، تسليم روسيه گردد.

     تلاشهاي انگليس براي تجزيه افغانستان از ايران، تغييرات مكرر در خطوط مرزي ايران در شرق، حمايت از خوانين محلي، تسلط بي قيد و شرط بر خليج فارس، جلوه هايي از سياستهاي امپرياليستي بريتانيا در ايران بود. در عرصه اقتصادي نيز اين كشور با كسب امتيازات انحصاري نظير كشتيراني در كارون و خليج فارس، تأسيس بانك شاهنشاهي، تلگراف، كاپيتولاسيون و از همه مهمتر گرفتن امتياز نفت جنوب بر بخشهاي وسيعي از اقتصاد و سياست ايران سيطره يافت. با سنگين‌تر شدن كفه نفوذ روسيه، انگليس كوشيد تا با نقاب آزاديخواهي به حمايت از انقلاب مشروطه برخيزد و از اين رهگذر بتواند اولاً روسيه، اين حريف نيرومند سياسي، را از صحنه خارج كند و ثانياً با افزايش كانونهاي قدرت، طبقه اشراف هوادار انگليس را بر صحنه سياست كشور مسلط گرداند و به اصطلاح منارشي را به اليگارشي تغيير دهد. (6) چه، عمق يافتن انقلاب مشروطه موقعيت و منافع بريتانيا را در سراسر منطقه به ويژه هند، در معرض خطر جدي قرار مي‌داد. به همين علت امپرياليسم بريتانيا با همكاري سرمايه‌داري وابسته، زمينداران، سياستمداران و خوانين وابسته با كمك لژهاي فراماسونري مشروطيت را به مسيري ديگر هدايت نمودند كه نهايتاً اقتصاد سياسي و سرمايه‌داري ملي تضعيف گرديد و اجراي متمم قانون اساسي و استقرار دموكراسي در ايران ناممكن گشت. (7)

     با استخراج نفت در ايران، دولت انگليس به شكل غارتگرانه‌اي كه با هيچ حساب و كتابي سازگار نمي‌نمود، به چپاول ثروت اين سرزمين پرداخت. (8) گذشته از اين براي حفاظت از چاهها و تأسيسات نفتي، با زير پا نهادن اصل حاكميت ملي ايران، با خوانين منطقه معاهدات مختلف امضا نمود و به انحاي گوناگون به رشد حكومت ملوك‌الطوايفي، واپس گرايي سياسي و نافرماني در قلمرو ايران دامن زد.

 

3. روس و انگليس پس از قرارداد 1907

     ظهور قدرتهاي جديد در جهان و رشد اقتصادي – صنعتي فزاينده آنها و تلاششان براي دست يافتن به « جايي در زير آفتاب» به سرعت مناسبات بين‌المللي را دگرگون ساخت و آنان را به سوي بلوك بنديهاي سياسي – نظامي سوق داد. يكي از مشهورترين پيمانهاي مزبور قرارداد 1907 ميان روس و انگليس بود كه طي آن ايران به دو حوزه نفوذ و يك منطقه بي طرف تقسيم گرديد. اين قرارداد سرآغاز جولان بي مهار دو كشور در شكلي هماهنگ براي اضمحلال و اختناق كامل ايران بود كه اندكي بعد با معاهده سري 1915 تكميل گرديد. اين زدوبندهاي پنهاني در جامعه سياسي ايران واكنشهاي تنفرآميزي عليه دو كشور برانگيخت و مجلس، دولت، مطبوعات و محافل سياسي و مردم طي راهپيماييهاي اعتراض‌آميز، شديدآً از آن انتقاد نمودند.

     روس و انگليس پس از قرارداد 1907 به شكل بي سابقه‌اي كوشيدند تا ضمن جلوگيري از توسعه و پيشرفت ايران در تمام عرصه‌ها، از پاگيري و نفوذ يك قدرت سوم در ايران ممانعت به عمل آورند و با حمايت از فرمانروايان وابسته و نالايق، به سركوب جنبش آزاديخواهي ملي و انهدام نهادهاي نوبنياد مشروطه با هدف مداخله بيشتر اقدام كنند. اين اشتراك نظر در رويدادهاي پس از مشروطه به ويژه در بازگشت محمدعلي شاه، فتنه سالارالدوله در غرب، اولتيماتوم روسيه به ايران، اخراج مورگان شوستر، انحلال مجلس دوم، استبداد ناصرالملك، سانسور مطبوعات، توقيف آزاديخواهان، استقراض و بازپرداخت وامها و نظاير آن آشكارا به چشم مي‌خورد. در همين زمينه سفير انگليس به وزيرمختار روسيه در ايران گفته بود : « مدتي است كه سفيران روس و انگليس تقريباً ايران را اداره مي‌كنند زيرا وزيران بدون مشورت آنها به هيچ اقدامي دست نمي‌زنند». (9) در حقيقت اگر كابينه‌ها در جهت مخالف مشي آنان حركت مي‌كردند به فساد و بي لياقتي متهم مي‌شدند و زمينه سقوط آنها فراهم مي‌آمد.

 

4. سياست آلمان در ايران

     از آغاز قرن بيستم آلمانها تلاش گسترده‌اي جهت نفوذ در شرق و يافتن جاي پايي در خليج فارس آغاز كردند. اين سياست به سرعت با تلاش برخي از زمامداران و ملي‌گرايان ايراني كه از ديرباز به دنبال تمسك به يك قدرت سوم بودند، هماهنگ گشت. آلمانها با اغتنام فرصت بر دامنه رقابت با روس و انگليس از طريق صدور كالا و سرمايه به ايران افزودند. بانكهاي آلمان چندين فقره وام به دولت ايران پرداختند. چند مدرسه آلماني در ايران گشايش يافت. آلمانها به تدريج خود را يار و همدرد ملت ايران در راه تحصيل مشروطه و علاقه‌مند به استواري و ثبات سياسي – اقتصادي ايران نشان دادند.

     آنچه سياست آلمان را در ايران با توفيق روزافزون مواجه مي‌ساخت انزجار از روس و انگليس از يك سو، جنبه‌هاي به ظاهر ضدامپرياليستي آلمان در قلمرو ممالك اسلامي از سوي ديگر و همچنين قدرت برتر آلمان در عرصه صنعتي و نظامي بود. قيصر آلمان همواره تأكيد مي‌ورزيد كه هميشه دوست دويست ميليون مسلمان باقي خواهد ماند. (10) سياست دولت آلمان در اتصال شاخه‌اي از راه‌آهن برلين – بغداد به تهران با استقبال بي نظير مليون ايرن مواجه گرديد. هر چند كه به دليل مخالفت فزاينده روس و انگليس اين طرح اجرا نشد اما به همان نسبت بر اعتبار آلمان نزد ايرانيان افزود.

     آلمانها نيك دريافته بودند كه به دليل تنگناهاي فراوان سياسي و اقتصادي نمي‌توانند به اين منطقه حساس لشكركشي نمايند، لذا از راههاي مسالمت‌آميز و بشردوستانه كوشيدند سياستهاي خويش را به پيش برند. متخصصين آلماني تحت عناوين كارشناس فني، معلمين مذهبي و محقق در سراسر ايران حضور يافته به مطالعه پرداختند. خدمات كشتيراني و بازرگاني و ورود سرمايه آلمان، سرانجام اين كشور را پس از روس و انگليس به سومين شريك تجاري ايران مبدل ساخت. (11)

     ايران در استراتژي سياسي آلمان از يك سو مي‌توانست محل مناسبي براي به مخاطره افكندن منافع رقبايش، روسيه و انگليس، به حساب آيد و از سوي ديگر به تعبير خود آلمانها جايي در زير آفتاب جهت استثمار اقتصادي، تحصيل مواد خام، بازار فروش صادرات آلمان، صدور سرمايه و دهها جاذبه ديگر باشد. در اين ميان منافع سرشار نفت جنوب، بيش از همه چشمان طمع‌آلود آلمانها را خيره ساخته بود. (12) آنان پيش از آغاز جنگ جهاني به وسيله خيل عظيم جاسوسان خود مناطق نفت خيز و امكانات اقتصادي و سياسي ايران را شناسايي نموده بودند و در سالهاي جنگ براي غلبه بر آنها نقشه مي‌كشيدند.

 

5. سياست عثماني در ايران

     همسايگي و مرزهاي طولاني ايران با امپراطوري عثماني، وجود اماكن و مشاهد متبرك در خاك آن كشور و علاقه شيعيان ايراني براي زيارت آنها، تعصبات ديني و اختلافات مذهبي، جابه جايي و نقل مكان عشاير كوچ‌نشين در مرز دو كشور، نامشخص بودن سرحدات و توسعه طلبي همواره از عوامل برخورد ايران و عثماني از عصر صفوي به اين سو بوده است.

     فرصت طلبي و توسل به نيرنگ پيوسته عنصر بارز سياست خارجي عثماني در روابط با ايران بود. دولت عثماني به هنگام فراغت در جبهه‌هاي اروپا، قواي خويش را جهت غارت و تصرف به قلمرو ايران گسيل مي‌كرد، عشاير سرحدي را به طغيان و شورش تحريك مي‌نمود و در صورت شكست و يا درگيري در مرزهاي روسيه و اروپا، با ايران از در دوستي درمي‌آمد و با عذرخواهي و اعزام سفراي فوق‌العاده، سياستمداران با گذشت يا بي خبر ايران را اغفال مي‌كرد. اما در همان حال تعقيب و آزار زايران ايراني و يا تخفيف و تحقير اتباع اين كشور در خاك عثماني با قدرت ادامه داشت. (13) البته نبايد از ياد برد كه امپرياليستهاي روس و انگليس به دليل سودي كه از اين منازعات مي‌بردند، همواره با وسايل گوناگون تنور اين معركه را گرم نگاه مي‌داشتند. ناكاميهاي فراوان عهدنامه‌هاي ارزنه‌الروم در حل و فصل اختلافات دو كشور، از همين رهگذر قابل تفسير است.

     عثماني اغلب يكي از ناامن‌ترين و بي ثبات‌ترين همسايگان ايران محسوب مي‌شد. به همين دليل كشمكشهاي مرزي ميان دو كشور تا سقوط امپراطوري عثماني همچنان ادامه يافت. عثمانيها در مواقع گوناگون از جمله مقارن با جنبش مشروطه‌خواهي ملت ايران با استفاده از گرفتاريهاي داخلي اين كشور، مي‌كوشيدند تا قسمتهاي مهمي از آذربايجان ايران را تحت سياست « پان تورانيسم» يا وحدت كليه ترك زبانان آسيا، به قلمرو خود ضميمه كنند. با آغاز جنگ جهاني اول، انديشه‌هاي ارتجاعي عثمانيان در نقابهاي فريبنده نژادي، زباني و مذهبي، با عناوين « پان عثمانيسم»، «  پان تركيسم» و سرانجام « پان اسلاميسم» عرضه شد كه معنايي جز جهانگشايي و توسعه ارضي نداشت. (14)

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ    

1. بنگريد به شيخ‌الاسلامي، جواد. قتل اتابك و شانزده مقاله تحقيقي ديگر. تهران، انتشارات كيهان، 1368، چاپ دوم، ص 133.

2. براي اطلاع بيشتر در اين باره بنگريد به ملائي، عليرضا. « بريگاد قزاق ايران، صحنه‌اي از مداخلات لجام گسيخته روسيه در ايران». تاريخ و فرهنگ معاصر، سال ششم، شماره 3 و 4 (پاييز و زمستان 1376). ص 161 تا 181.

3. Amirsadeghi, Hossein. Twentieth Century Iran, London, First Published 1977, p. 11.

4. بنگريد به: كاظم‌زاده، فيروز. روس و انگليس در ايران 1864-1914. پژوهش درباره امپرياليسم. ترجمه منوچهر اميري. تهران، آموزش انقلاب اسلامي، 1371، چاپ دوم، ص 648.

5. سايكس، سر پرسي. سفرنامه ژنرال سايكس يا ده هزار مايل در ايران. ترجمه حسين سعادت نوري. تهران، ابن سينا، 1336، چاپ دوم، ص 438-439.

6. رجوع كنيد به قاسمي، ابوالفضل. سير الگارشي در ايران از گوماتا تا كودتا. تهران، ققنوس، 1357، چاپ اول، ص 255 و 257.

7. براي اطلاع بيشتر ر.ك : رواساني، شاپور. دولت و حكومت در ايران در دوره تسلط استعمار سرمايه‌داري. تهران، نشر شمع، بي تا، چاپ اول، ص 87 تا 89.

8. درباره نفت بنگريد به: فاتح، مصطفي. پنجاه سال نفت ايران. تهران، پيام، 1358، چاپ دوم، ص 264 تا 266 و همچنين: عيسوي، چارلز. تاريخ اقتصادي ايران (قاجاريه 1215 تا 1332-1215ق). صص 501-500.

9. بنگريد به : اتحاديه نظام مافي، منصوره. احزاب سياسي در مجلس سوم (1333 و 1334ق). تهران، نشر تاريخ ايران، 1371، چاپ اول، ص 20.

10. بنگريد به : بلوشر، ويپرت. سفرنامه بلوشر. ترجمه كيكاوس جهانداري. تهران، خوارزمي، 1363، چاپ اول، ص 130.

11. در اين باره بنگريد به ميروشينكف، ل.ن. ايران در جنگ جهاني. ترجمه ع. دخانياتي. تهران، اميركبير، 1344، چاپ اول، ص 29. همچنين ميراحمدي، مريم. پژوهشي در تاريخ معاصر ايران برخورد شرق و غرب 1900-1950. مشهد، آستان قدس رضوي، 1368، چاپ دوم، ص 72 و 73؛ و نيز مارتين، برادفور. جي. تاريخ روابط ايران و آلمان. ترجمه پيمان آزاد و علي اميد. تهران. پيك ترجمه و نشر، 1368، چاپ ول، ص 8 تا 12.

12. تفرشي، مجيد. « نقش آلمان در تحولات خليج فارس در ابتداي قرن بيستم و جنگ جهاني اول». محموعه مقالات سمينار مسائل خليج فارس. تهران. دفتر مطالعات سياسي و بين‌المللي، 1369، چاپ دوم، ص 158 تا 165.

13. شميم، علي‌اصغر. ايران در دوره سلطنت قاجار. تهران، انتشارات علمي، 1370، چاپ دوم، ص 112.

14. در اين باره بنگريد به افشار، محمود. سياست اروپا در ايران: اوراقي چند از تاريخ سياسي و ديپلماسي. ترجمه ضياءالدين دهشيري. تهران، دانشگاه تهران، 1358، چاپ اول، ص 171؛ تمدن، محمد. اوضاع ايران در جنگ اول يا تاريخ رضائيه. تهران، تمدن، 1350، ص82.

 

 

 









 












 
www.iichs.org