شورش تبريز و اقدامات بيوك خان

لقائي

 

     تبريز را پس از انقلاب مشروطه بايد در شمار پرآشوب‏ترين شهرهاي مملكت به حساب آورد كه علت آن قدرت‏گيري انجمن تبريز بود، زيرا به صورت نيرويي موازي و قدرتمند در مقابل نمايندگان رسمي حكومت مركزي كه مسئول برقراري آرامش و امنيت شهر بودند عرض اندام كرده و قدرت آنها را با اتكاء به حمايت مردم تضعيف مي‏كرد. انجمن براي تثبيت قدرتش هر روز به بهانه‎اي مردم را به شورش وامي‏داشت. گرچه اعضاي انجمن يكدست نبودند اما گروهي نبض آن را در اختيار داشتند و به حركات انجمن و مردم سمت و سوي دلخواهشان را مي‎دادند. كار انجمن بدانجا رسيد كه علاوه بر فشار بر حكومت تبريز خواهان اعمال فشار بر مجلس شورا نيز شد.

     در 28 ربيع‏الاول 1325ق / 21 ارديبهشت 1286ش تلگرافي از تهران به تبريز مخابره شد كه در آن از عموم پيشنمازها، علما و نمايندگان انجمن خواسته بودند در تلگرافخانه حضور يابند. علت اين احضار مشخص نبود ولي با توجه به جوّ ملتهب تبريز و القائاتي كه به مردم درباره مخالفت محمدعلي شاه با مشروطه شده بود گروهي از مردم براي كسب اطلاع از مضمون تلگراف در تلگرافخانه جمع شدند.

     در تلگراف تهران كه آيت‏الله طباطبايي و بهبهاني و نمايندگان تبريز در مجلس شورا آن را امضا كرده بودند از علما و پيشنمازها و اعضاي انجمن تبريز خواسته شد كه از حاج ميرزا حسن مجتهد دلجويي كنند و او را به تبريز بازگردانند. مضمون تلگراف با آنچه در تصور مردم بود تفاوت داشت. انجمن، تجمع مردم را غنيمت شمرد و اين تلگراف را به تهران مخابره كرد : « حضور مبارك آقايان حجج اسلام و وكلاي آذربايجان دامت بركاتهم تلگراف مبارك براي عموم علماي اعلام و قاطبه ملت كه بازار و دكاكين را بسته و در تلگرافخانه مباركه حاضرند قرائت، جواب عموم آقايان علما و ملت خواستن قانون است مادامي كه قانوننامه را به طرف آذربايجان حركت ندهند بازار و دكاكين باز نخواهد شد و از تلگرافخانه بيرون نخواهيم رفت. (انجمن ملي تبريز)».

     بدين ترتيب انجمن، مقدمات تحصن و شورش ديگري را در تبريز فراهم كرد. تهران از پاسخ بي‏ جاي انجمن شگفت‏زده شد و تلگرافي ديگر با اين مضمون به تبريز مخابره كرد. :

                 تلگراف جنابعالي جواب سوال  ماها نيست. قانون اساسي در مجلس قرائت مي‏شود و عوض يك مجلس هر روز مجلس ديگري هم براي تصحيح و تكميل قانون با حضور آقايان حجج‏الاسلام و علماي اعلام مرتب و مشغول است. قانوني كه سعادت ابدي مملكت را تأمين خواهد كرد، با اين عجله و اصرار مرتب نمي‏شود. هيجان عمومي و بستن بازار و دكاكين صورت لزوم ندارد. مجلس مقدس در اداي تكليف خود به قدري ساعي و مجد است كه احتياج به اين قسم اقدامات نيست. مقصود از مزاحمت جنابان مستطابان آقايان حجج‏الاسلام و علماي اعلام و اعضاي انجمن محترم القاء ضرورت معاودت دادن جناب آقاي مجتهد دامت بركاته و البته عقلاي آذربايجان ملتفت اين نكته هستند كه اگر اين مطلب اهميت فوق‏العاده نداشت جمعي به اينجا حاضر نشده و شما را هم زحمت نمي‏داديم. حال كه جواب مستقيم داده نمي‏شود و وقت هم منقضي شده است جنابان مستطابان عالي را به اختلاف آراء عموم گذاشته و رفتيم (سيدعبدالله بهبهاني) (سيدمحمد طباطبايي) (احقر فضل‏الله نوري) ....

 

     اما اين تلگراف هم تأثيري در تصميم انجمن نگذاشت. آنها در واقع منتظر چنين فرصتي براي پيشبرد اهدافشان بودند، زيرا مي‏خواستند هرچه زودتر قانون اساسي كه در كميسيون مسئول تهيه شده بود در مجلس قرائت شود و به تصوب برسد، زيرا زعماي تهران تصميم داشتند پيش نويس قانون اساسي را در كميسيوني ديگر متشكل از مجتهدين بررسي كنند و با شرع تطبيق دهند تا اختلافي باقي نماند ولي كساني مانند تقي‏زاده كه به حمايت انجمن تبريز هم اتكاء داشتند نمي‏خواستند اين كار صورت گيرد. انجمن هم با كشاندن مردم به تلگرفخانه و ميدان توپخانه و بستن بازارها و ارسال تلگرافهاي مكرر به تهران و ساير شهرها تلاش كرد قانون اساسي را به شكل مطلوب خود درآورد.

      از تهران سعي كردند تبريز را با دليل متقاعد كنند. براي آنها توضيح دادند كه از چند روز قبل كميسيوني با حضور بزرگان، حجج اسلام، علما و وكلاي تهران و تبريز تشكيل شده و هر روز چند ساعت درباره فصول قانون اساسي گفت وگو مي‏كنند و اگر آشوبها وقت مجلس را نگيرد سريعتر به نتيجه خواهند رسيد. همچنين براي تبريزيها قسم ياد كردند كه تاخير در تصويب قانون اساسي هيچ ربطي به محمدعلي شاه و دولت ندارد. سرانجام مجلس شورا چون گفت وگو با انجمن را بي‏حاصل ديد اعلام كرد حاضر نيست فقط به خاطر رعايت ميل و سليقه يك خطه از ايران منافع كلي مملكت را زير پا گذارد.

      در تهران كميسيون تطبيق قانون اساسي به كار خود ادامه داد و در تبريز همچنان ميدان توپخانه و تلگرافخانه محل تجمع و تحصن مردم بود. هر روز واعظين در فوائد مشروطه و جدايي قوانين شريعت و حكومت مشروطه سخنراني مي‏كردند. اوضاع بر همين روال بود كه ناگهان خبر حمله بيوك خان پسر رحيم خان چلبيانلو به قريه « تخمدل» در ميان اهل تبريز و تهران آتشي افروخت.

      اصل ماجرا چنين بود كه به دستور انجمن عده‏اي مأمور جمع‏آوري غلات از قراجه داغ شدند. در « ازومدل» حسين پاشاخان گماشته رحيم خان با آنها همكاري نكرد. اهالي تخمدل به حمايت نمايندگان انجمن با حسين پاشاخان درگير شدند او هم از بيوك خان كمك خواست. بيوك خان با دسته‏اي سوار به كمك پاشاخان شتافت و عده‏اي را كشت و تخمدل را تاراج كرد. شايع شد كه بيوك خان راهي تبريز شده تا بساط انجمن را برچيند. همچنين گفته مي‏شد كه اين اقدام به اذن شاه صورت گرفته است.

      واقعه ديگر دستگيري شخصي به نام اسدالله بود و اعتراف او به اينكه از طرف اكرام‏السلطان مأمور ترور اعضاي انجمن است. باز هم شايع شد كه اين اقدام به دستور محمدعلي شاه بوده است.

      اين وقايع به نفع انجمن تمام شد، زيرا در تهران، رشت، انزلي، اصفهان، قزوين و شهرهاي ديگر مردم بر ضد آن و به نفع تبريزيها موضع گرفتند. عده زيادي از مردم تهران در بهارستان جمع شدند و بر ضد شاه و مجلس سخن گفتند. مجلس شاه را براي عزل و دستگيري رحيم خان و پسرش در فشار گذاشت. شاه نيز دستور داد رحيم خان را دستگير و در زنجير كنند. اتابك هم به نظام‏الملك دستور دستگيري بيوك خان را داد.

      پس از اين اقدامات شورش تهران فروكش كرد و بازارها باز شدند ولي تبريز همچنان در اعتصاب بود.

      استفاده ديگر انجمن از حمله بيوك خان و قضيه ترور، آن بود كه محافظت از شهر به عهده مجاهدان مسلح گذاشته شد كه باز هم قدمي جهت تضعيف حكومت مركزي بود. مجلس همچنان در قبال درخواست قانون اساسي تبريز مقاومت مي‏كرد تا اينكه قانون با تغييراتي آماده قرائت در مجلس شورا شد.

     تقي‏زاده و يارانش دريافتند اگر قانون اساسي به اين صورت در مجلس قرائت شود تأييد خواهد شد، و حال آنكه اين تغييرات مطلوب آنها نبود. بنابر اين سعي كردند از قرائت آن در مجلس جلوگيري كنند و در تلگرافي از انجمن تبريز خواستند به تحصن خاتمه دهند.

      انجمن تبريز كه تا آن هنگام بر تأييد قانون اساسي و ارائه آن پا مي فشرد، ناگاه از مواضعش عقب نشست و بي هياهو مردم را دعوت به باز كردن بازارها كرد. تقي‏زاده نيز با تمام توان از قرائت قانون اساسي در مجلس جلوگيري كرد. بدين سان شورشي ديگر در تبريز پايان يافت.









 












 
www.iichs.org