نامزدي شمس و اشرف پهلوي

پروانه بابائي

تاج الملوك آيرملو و رضاخان ياور در سال 1296هـ ش در تهران صاحب دختري شدند كه او را خديجه ناميدند. تولد اين فرزند موجي از شادي در خانواده پديد آورد و به دنبال آن رضاخان كه تا حدودي خرافاتي بود قدم او را خير انگاشت. به ويژه كه تمامي موفقيتهاي نظامي و سياسي خود را پس از تولد او به دست آورد. به همين دليل پس از رسيدن به سلطنت، دخترش را به شمس الملوك ملقب نمود.

 

به فاصله دو سال پس از تولد اولين فرزند، يعني در چهارم آبان 1298 هـ ش، دو فرزند ديگر به فاصله پنج ساعت، اولي پسر و دومي دختر به دنيا آمدند كه فرزند اول محمدرضا نام گرفت و فرزند دوم را زهرا ناميدند، كه وي نيز پس از به قدرت رسيدن رضاشاه اشرف الملوك لقب گرفت. 

 

ورود زهرا به خانواده، كه دختري سيه چرده و ظريف بود، ذره اي از توجه و محبت رضاشاه را نسبت به شمس كم نكرد. شمس در سالهاي بعد همواره مورد توجه پدر و مادر خود قرار داشت و داراي موقعيت ممتازي بود. موقعيتي كه محمدرضا تنها به واسطه پسر بودن و وليعهد بودن آن را داشت. شمس داراي ظرافت و نرمي بيشتري نسبت به اشرف بود و همين مسئله باعث موفقيت او در خانواده بود. مسئله ديگري كه دو خواهر را از هم متمايز مي ساخت اين بود كه شمس احساسات و عواطف قلبي خود را به راحتي بيان مي نمود. گرمي روابط شمس با والدين باعث سردي روابط پدر و مادر با ديگر فرزندان خصوصا اشرف بود. 

 

اشرف خود در خاطراتش چنين مي گويد:

 

«من و خواهرم شمس وقتي بچه بوديم باهم زياد سازگاري نداشتيم و شايد دليلش اين بود كه با هم وجه مشترك زيادي نداشتيم. شمس مانند مادرم ريزنقش و ظريف بود و حالتي زنانه داشت و در نقش سنتي زنان كه بيشتر پرداختن به امور خانه و زندگي زناشويي بود احساس راحتي مي كرد. دوست داشت با صدها عروسكي كه داشت بازي كند و پيوسته چشم انتظار روزي بود كه شوهر كند و بچه دار شود.1»

 

گرمي و توجه پدر و مادر نسبت به شمس در زندگي او نقش مهمي ايفا نمود و او را احساسي تر و عاطفي تر از ديگر فرزندان رضاشاه بار آورد. شمس داراي شخصيت متعادل تر و سرزنده تري نسبت به اشرف بود و به همان اندازه مستبدتر و زورگوتر.

 

دوران كودكي اشرف سراسر آشفتگي بود. اشرف كه از همان ابتداي تولد مورد تمسخر و بي مهري والدين قرار گرفت در بزرگسالي به تدريج به فردي ناآرام، سركش و لجوج تبديل شد. شدت علاقه اشرف به محمدرضا در او روحيه اي مردانه به وجود آورد و محبتهاي زياد مادرش نسبت به شمس در او احساس تنفر از زن را به وجود آورد. احساسي كه در سالهاي بعد به شيفتگي قدرت تبديل شد. 

 

در سال 1317هـ ش رضاخان تصميم گرفت دو دختر بزرگش شمس و اشرف ازدواج كنند. بنابراين در بين خانواده هاي بزرگ به جستجو پرداخت و در نهايت فريدون جم پسر محمود جم (مدير الملك) كه بعداً به درجه ارتشبدي رسيد و علي قوام پسر ابراهيم قوام (قوام الملك شيرازي) انتخاب شدند. در ابتدا فريدون جم كه فردي خوش تيپ و جذاب بود براي اشرف در نظر گرفته شده بود و علي قوام براي شمس. اما بعد از اولين ملاقات مشكلي به وجود آمد. شمس به ملاقات پدر رفت و با ترفندهاي دخترانه از پدر درخواست نمود تا فريدون جم براي او درنظر گرفته شود و علي قوام نامزد اشرف گردد. پدر نيز كه علاقه شديدي به دختر بزرگ خود داشت و هرگز جواب رد به او نداده بود، اين درخواست را به بهانه اين كه شمس بزرگتر است و حق انتخاب با اوست پذيرفت و نامزدها را عوض نمود. مخالفت ها و نارضايتي خواهر كوچك، اشرف نيز تأثيري در قضيه نداشت و تصميم رضاشاه مبني بر رضايت دختر بزرگش همچنان پابرجا بود و اشرف به ناچار بدين امر تن داد2. 

 

شمس پهلوي در سال 1324 پس از متاركه با فريدون جم با عزت الله مين باشيان ازدواج كرد. مين باشيان بعداً نام خود را به مهرداد پهلبد تغيير داد.

 

اشرف نيز پس از متاركه با شوهر اول خود علي قوام با يك نفر مصري به نام احمد شفيق ازدواج كرد.

 

 

 

1- اشرف پهلوي. من و برادرم، نشر علم، 1375. ص 51.

2- همان. ص 76.

 









 












 
www.iichs.org