تحريكات و اقدامات اسدالله علم بر ضد دولت دكتر مصدق

در آستانه كودتاي 28 مرداد 1332

مظفر شاهدي

       

                                                

      چند ماه قبل از وقوع كودتا اسدالله علم به دستور مصدق به بيرجند تبعيد شده بود. در اين دوره چند ماهه تا سقوط مصدق اسدالله علم با بهره ‏گيري از كمك طرفداران محلي خود اقدامات گسترده ‏اي را عليه دولت مصدق و طرفداران و كارگزاران وي در بخشهاي شرقي كشور ترتيب داد. از هنگام تبعيد، اسدالله علم از برخي امكانات پيشين محروم شده بود. از جمله اينكه صرف دور بودن از مركز كشور او را از دسترسي مستقيم به عاملان اصلي كودتا بازمي‏داشت. مسئله ديگر سفارت انگليس و نمايندگيهاي سياسي اين كشور در ايران بود كه به دنبال قطع رابطه سياسي بين ايران و آن كشور به دستور دكتر مصدق بسته شده بود. ديگر اينكه مدت كوتاهي قبل از تبعيد اسدالله علم به بيرجند دكتر مصدق ضمن عزل وي از رياست املاك و مستغلات پهلوي، ادارة اين املاك و دارائيها را به كارگزاران دولتي طرفدار خود واگذار كرده و ديگر امكانات مالي اين اداره را نيز به نفع دولت ضبط كرده بود. اين امر باعث شد اسدالله علم و طرفداران وي از امكانات مالي ـ اعتباري پيشين محروم شوند با تمام اين احوال در مناطق شرقي كشور مبارزة بي امان بر ضد مصدق و دولت او كماكان ادامه يافت. اسدالله علم پس از ورود به بيرجند بلافاصله دست به سازماندهي مجدد نيروهاي طرفدار خود در منطقه شرقي كشور زد و آنها را براي اقدام بر ضد مصدق تجهيز و آماده كرد. از جمله اينكه تعدادي نيروي چريك از ميان افراد بومي طرفدار خود گرد آورد تا در صورت لزوم آنها را بر ضد نيروهاي داخلي طرفدار دولت مصدق به كار برد. اسدالله علم سالها بعد در خاطرات خود به اين موضوع اشاره مي‏كند:

         “ چند سال قبل در زمان دكتر مصدق كه من محرمانه چريكهايي در بيرجند تهيه كرده بودم هر وقت براي سركشي آنها با جيپ مي‏رفتم چكمه مي‏پوشيدم تا بالاخره خانم علم اعتراض كرد كه تو با جيپ مي‏روي چرا چكمه مي‏پوشي؟ گفتم احساس مي‏كنم با چكمه سختگيرتر و رذل‏ تر مي‏شوم.

 

                                       

 

بدين ترتيب مي‏شود گفت كه با عزيمت اسدالله علم به مناطق شرقي كشور در واقع جبهة دومي بر ضد دولت دكتر مصدق، غير از تهران، گشوده شده بود. در حالي كه طرفداران مصدق در تلاش بودند برنامه‏ هاي دولت وي را در شهرها و مناطق مختلف استانهاي خراسان و سيستان و بلوچستان پياده كنند. اسدالله علم هم به عنوان سردمدار مهم مخالفان در برابر آنان سنگر گرفته بود و عليه آنها توطئه مي‏كرد.

     مبارزه مردم خراسان و ديگر بخشهاي شرقي كشور با علم و دار و دستة وي بسيار سخت و علني بود و چنانكه از فحواي اسناد و مدارك آن دوره برمي‏آيد اسدالله علم و طرفدارانش در معرض شديدترين انتقادات گروه هاي مختلف طرفدار مصدق قرار داشتند و نشريات بومي مطالب بسيار تندي بر ضد وي منتشر مي‏كردند.

     مقالات و گفتارهاي مشابه ديگري نيز در برخي نشريات ديگر خراسان در ضديت با اسدالله علم و وابستگي وي به كشورهاي خارجي به چاپ مي‏رسيد و او و همفكران او را مورد انتقاد و حتي اهانت قرار مي‏داد. اين روند تا جايي پيش رفت كه يكي از نشريات چاپ مشهد بناي فحاشي نسبت به وي و خانواده‏اش گذاشت و اسدالله علم كه از اين اقدام نشريه فوق به شدت عصباني شده بود به يكي از طرفدارانش دستور داد مدير اين نشريه را مجازات كند. اسدالله علم سالها بعد در خاطراتش اين قضيه را چنين شرح مي‏إهد:

“ ديدم شاهنشاه خيلي كسل هستند مقداري از قصه ‏هاي زمان مصدق كه آن وقت واقعاً غصه بود برايشان تعريف كردم كه بر من در تبعيد مصدق چه مي‏گذشت و چه فكرها كردم. منجمله مدير يك روزنامة مصدقي را در مشهد كه فكر مي‏كنم نام خوشه يا سنبله داشت و به زن من فحاشي كرده بود وسيله محمدرفيع خان خزاعي تربتي كه از اقوام من بود در مشهد دزيدم و محمدرفيع خان مرحوم او را براي من به بيرجند فرستاد.... و در بين راه ميخ طويله‏‏اي به مقعد او وارد كرده بودند كه واقعاً خيلي باعث ناراحتي من از لحاظ انساني و هم از لحاظ اينكه مبادا بميرد شد. بالاخره آن قدر او را نگاه داشتيم و معالجه كرديم تا مصدق افتاد.“

 

به رغم انتقادات شديد و تندي كه توسط مطبوعات و ديگر محافل سياسي ـ اجتماعي استانهاي خراسان و سيستان و بلوچستان از اسدالله علم و طرفداران وي صورت مي‏گرفت اما اين امر مانع از اقدامات خرابكارانه وي نبود. اسدالله علم بالاخص در روزهاي آخر زمامداري مصدق بر وسعت عمليات خرابكارانه خود افزوده بود و با كمك و پشتيباني دوستان و حاميان بومي خود از هر فرصت براي ضربه زدن به طرفداران مصدق استفاده مي‏كرد كه از جمله آن مي‏توان به تحريك مردم منطقه بر ضد دولت مصدق و اخلال در امور اداري ـ سياسي آن مناطق اشاره كرد.

 

                                        

 

    آخرين گزارشي كه از اقدامات ضد دولتي اسدالله علم وطرفداران وي در بيرجند در دست داريم مربوط به 21 مرداد ماه 1332، يعني حدود يك هفته قبل از سقوط دولت مصدق است. در آن برهه اسدالله علم با نفوذي كه در ميان نيروهاي انتظامي آن مناطق داشت آنها را بر ضد دولت تحريك مي‏كرد تا در بخشهاي مختلف شهر بيرجند و روستاهاي اطراف ايجاد بلوا و شورش كنند:

“ رياست محترم ستاد ارتش ـ به موجب گزارش تلگرافي حزب ايران بيرجند استوار ضيايي كه از نزديكان آقاي علم است براي دفع ملخ با عده ‏اي سرباز به قريه زهان رفته و براي اينكه در آن نقطه مرزي ايجاد بلوا و آشوب نمايد نسبت به مردم فحاشي و تيراندازي نموده كه اگر بردباري و متانت مردم نمي‏بود هر آينه وضع خطرناكي پيش آمد كرده منجر به خونريزي و كشتار مي‏گرديد چون آقاي علم كه از عناصر ضدملي است و به طوري كه مشهود است با ضعف دولت ملي و ايجاد اغتشاش در آن حدود مرتباً در حال فعاليت و مشغول توطئه و دسيسه‏بازي است. خواهشمند است مراتب تلگرافاً از لشكر خراسان استعلام و نسبت به استقرار نظم و حسن سلوك مأمورين و ارتش با مردم دستورات لازم را صادر فرمائيد...

     بالاخره توطئه ‏ها و آشوبهاي عناصر داخلي با همكاري عناصر خارجي مؤثر واقع شد و دولت دكتر محمد مصدق پس از ماهها تلاش و مقاومت در برابر مشكلات عديده سياسي، اقتصادي به سقوط كشانيده شد و بلافاصله سپهبد فضل ‏الله زاهدي به نخست ‏وزيري رسيد. به تدريج فراريان و تبعيدشدگان به كشور و مركز حكمراني بازگشتند و شخص شاه بار ديگر، ولي اين بار با اختيارات و قدرت بيشتري نسبت به قبل، بر تخت سلطنت تكيه زد. اسدالله علم نيز كه به دنبال سقوط مصدق به نتيجة دلخواه رسيده بود، مناطق شرقي كشور را به مقصد تهران ترك كرد تا در شادي ناشي از به سقوط كشانيده شدن دولت مصدق توسط كشورهاي خارجي بيشتر سهيم شود. اما قبل از ترك بيرجند هيئتي را به سرپرستي يكي از طرفدارانش به نام محمد كوثري مأمور كرد تا طرفداران نخست‏وزير سابق يعني مصدق را در بيرجند و حومه آن مورد تعقيب و محاكمه قرار دهد. اين مأموريت به همان نحوي كه اسدالله علم دستور داده بود انجام شد. محمد كوثري طي نامه ‏آي در تاريخ 30 شهريور 1332 خطاب به اسدالله علم در اين باره مي‏نويسد:

“پس از سلام ... باور بفرمائيد با تشريف بردن جنابعالي از بيرجند خودم را تنها احساس مي‏كنم. باري، بي نهايت خوشحال و مفتخرم كه با ختم پرونده معهود توانسته ‏ام يكي از هزاران وظيفه ‏اي را كه در قبال ... آن جناب برعهده دارم به نحو احسن انجام هيم... همانطور كه فرموده بوديد براي تسريع در ختم پرونده منتهاي كوشش به عمل آمد ولي چون عده‏اي از متهمين متوراي بودند چند روزي به طول انجاميد.... الان وضع شهر خوب و آرام است... “

 

     هنگامي كه دكتر مصدق پس از كودتا دستگير و بازداشت شد زمزمه ‏هايي به گوش رسيد حاكي از اينكه محاكمة وي غيرعلني خواهد بود. به همين دليل دكتر مصدق در بازداشتگاه خود دست به اعتصاب غذا زد. برخي از دوستانش مانند الهيار صالح طي ملاقاتشان با مصدق از او تقاضا كردند به اعتصاب غذا پايان دهد. اما وي مي‏گفت: “تا دادگاه علني نشود لب به غذا نمي‏زنم تا بميرم.“

     تا اينكه اسدالله علم به مصدق قول داد دادگاه علني خواهد بود و او هم دست از اعتصاب غذايش برداشت.

    نقش اسدالله علم در به سقوط كشانيدن دولت مصدق بي ترديد قابل ملاحظه بود. در واقع هم هدايت شبكه اصلي عناصر داخلي ضد كودتا تا حد زيادي در دست او و همكار و همفكرش شاپور ريپورتر بود و سازماندهي و اجراي اغلب توطئه‏ هاي داخلي بر ضد دولت مصدق نيز توسط اعضاي شبكه شاپور ريپورتر و علم كه ويراستار كتاب ظهور و سقوط از آن به نام “بدامن“  نام مي‏برد، انجام گرفت. شركت فعال و بسيار مؤثر اسدالله علم در كودتاي 28 مرداد 1332 موقعيت سياسي او را در نزد شخص شاه و عناصر خارجي طرفدار وي به طور قابل ملاحظه‏ اي افزايش داد. از اين به بعد اسدالله علم به عنوان عالي‏ترين مشاور شاه در عرصه كشور ظاهر خواهد شد. علينقي عاليخاني كه دوست نزديك علم بود در اين باره چنين داوري مي‏كند:

“ پس از سقوط مصدق، علم بي درنگ با خانواده‏اش از تبعيد بيرجند به تهران بازگشت و از نو به سرپرستي املاك پهلوي گماشته شد. اين بار ديگر او از آزمايش در شرايط دشوار پيروز بيرون آمده بود. شاه خونسردي او را در برابر خطر و عقل سليم او را در رويارويي با مشكلات ديده بود. از سوي ديگر به استعداد علم در مذاكره با ديگران و قانع كردن آنان پي برده بود. به اين سان با آنكه شغل رسمي وي سرپرستي املاك بود، شاه بيش از پيش او را مأمور پيامها و تماسهاي محرمانه مي‏كرد. اين تماسها ديگر تنها با متنفذان و سياست‏پيشگان داخلي نبود و محافل ديپلماتيك خارجي را نيز دربرمي‏گرفت. از اين پس علم يكي از مهره هاي حساس اجراي سياست شاه شد و اين وضع فارغ از اين كه شغل رسمي او چه بود تا پايان وزارت دربار او ادامه يافت. “

    اسدالله علم طي زمامداري دكتر محمد مصدق دچار سختي و مرارت شده و از هر سو مورد حمله و انتقاد طرفداران مصدق و ديگر گروههاي مخالف قرار گرفته بود. در واقع هم هيچ كس ديگري را نمي‏شناسيم كه به اندازة اسدالله علم، به رغم تحمل فشارهاي عديده، در راه مبارزه با دكتر مصدق آن همه سرسختي از خود نشان داده باشد. بنابر اين ما هم با اين گفته محمدحسن گنجي موافقيم كه گفت: “ علم در تمام مدت ... روزهاي دشوار قبل از 28 مرداد انواع فشارها و اهانتها و خفت‏ها را تحمل كرد ولي در ارادة او كمترين خللي به وجود نيامد.“

     از اولين اقدامات شاه پس از بازگشت دوباره به سلطنت پرداخت پاداش كساني بود كه در كودتاي 28 مرداد 1332 نقش مؤثر و قابل ملاحظه‏اي برعهده داشتند. اداره املاك و مستغلات پهلوي كه در اين زمان تحت رياست اسدالله علم بود مأمور اين پرداختها شد.

 

       

     

    









 












 
www.iichs.org