در ادامه سردار محتشم تهديد کرد که در صورت عدم توجه به خواستههاي آنها، نگهبانان را از مناطق نفتي فراخواهند خواند و از آنچه ممکن است رخ دهد، سلب مسئوليت ميکنند. غلامحسينخان در اين نامه ميپذيرفت که صمصامالسلطنه عزل نشده است و حتي اظهار ميداشت که او در حالت شورش و نافرماني عليه دولت است.
از ديدگاه لوريمر واگذاري مسئوليتهاي صمصامالسلطنه به جعفرقليخان به روشني مشخص نبود و معلوم نبود که چه کسي اين مسئوليتها را واگذار کرده است.10پاسخ لوريمر به درخواستهاي سردار محتشم عبارت بود از:
1. ما اقساط نفت را فقط طبق اظهار تمامي چهار امضاکننده قرارداد اصلي ميتوانيم پرداخت نماييم.
2. به پيروي از اصل فوق، از سال 1906م تاکنون پول، مشترکا به ايلخاني و ايلبيگي پرداخت شده است.
3. ما کاري به تقسيم پول که يک مسئله کاملاً داخلي ميان خوانين است، نداريم.
4. با دريافت يک وکالتنامه کتبي مخصوص از چهار امضاکننده قرارداد، ما تمام يا هر بخشي از پول را به هر شخص خاص که مشخص شود، پرداخت خواهيم کرد.
5 . ما در قراردادمان به هيچ عنوان موظف به پرداخت اقساط در عربستان يا هر مکان خاص ديگر نيستيم.
6. ما فقط به شکلي که از نظر قانوني برايمان ممکن بوده است، در مورد قسط فوريه عمل نموده و هيچ مسئوليتي در قبال بيلياقتي [افراد] در دريافت مقدار مقرر [سهمشان] به [آنها را نميپذيريم].
7. اقساط براي تهيه و تدارک محافظان و تشخيص انجام مسئوليتهاي خوانين، به شکل سودمند و عملي پرداخت خواهد شد و پرداخت اقساط را هرگاه محافظان فراخوانده شوند يا سلب مسئوليت کنند، متوقف خواهيم کرد و در اين مورد، هرگونه خسارتي، کوچک يا بزرگ که متعاقبا سنديکا متحمل شود، جبران آن از تمامي خوانين مطالبه خواهد شد....
لوريمر در ادامه، ضمن اشاره به اينکه محافظان تعيينشده از سوي خوانين به طور نسبي يا کلي راضيکننده نيستند و به ندرت براي کار محافظت و نگهباني در دسترسند، افزوده بود:
من متوجه شدهام که غلامحسينخان، مسئول نگهبانان را موظف ساخته به طوايف اجازه کشت و کار در نزديکي منطقه عمليات نفتي را بدهد و قصد خوانين از اين اقدام اين است که سنديکاي امتيازات را براي پرداخت وجه غرامت براي همه زمينهايي که در همسايگي آنهاست، آماده کنند....
به نظر لوريمر چنين اقدامي تخطي عمدي از شرايط توافق خوانين بود و سنديکاي امتيازات تنها در برابر زمينهاي بايري که تصرف کرده بود، پاسخگو بود.11
به هر روي مذاکرات بين دو طرف آغاز شد. اما لوريمر در اين مذاکرات که در مالمير و در فاصله روزهاي دوازده تا هفده مارس انجام شد، حضور نداشت. در اين مذاکرات رينولدز و دکتر يانگ از طرف شرکت و سردار محتشم و جعفرقليخان سردار بهادر ــ پسر ارشد سردار اسعد ــ به نمايندگي از دو خانواده حاجيايلخاني و ايلخاني شرکت داشتند.12 اين اولين بار بود که مذاکرات بين خوانين و سنديکا بدون حضور و نظارتمستقيم نمايندههاي سياسي بريتانيا در اصفهان يا جاي ديگر (محمره و اهواز) انجام ميگرفت.
در پانزدهم ماه مارس يک توافقنامه تکميلي براي نگهباني و حفاظت از مناطق نفتي امضا شد که به موجب آن، سنديکا از اول آوريل 1909م، محافظان را کنترل ميکرد و رئيس محافظان نيز ميبايست حقوق نگهبانان را مستقيما ميپرداخت. در ازاي اين امر، خوانين به سنديکا اجاره ميدادند تا سالانه ششصد ليره از سهم و قرار مقرر مربوط به خوانين را کسر کند.13
سر جورج بارکلي در نامهاي خطاب به سر ادوارد گري در تاريخ اول آوريل 1909م ضمن ارائه اطلاعات فوق افزود:
آنها [خوانين] مدعياند به نمايندگي از سوي همه عمل خواهند کرد؛ اما با خوانين ديگر مشورت نشده است. اگر اين موافقتنامه جديد حاصلي داشته باشد، من بر اين باورم که اين بهترين فرصت ممکن براي خروج گارد فعلي [از ايران] است. و به همين دليل بهتر است از اين فرصت بدون هيچ درنگي استفاده کنيم؛ زيرا به ندرت چنين وضعيتي پيش ميآيد....14
آنگاه بارکلي پيشنهاد داد تا به سرکنسول بريتانيا در بوشهر اختيار فوري و کامل داده شود تا در صورت موافقت کنسول بريتانيا در اهواز و صلاحديد آنها، خروج گارد هندي از مناطق نفتي را تأييد کند. او همچنين به سرگرد کاکس ــ نماينده سياسي مقيم بريتانيا در بوشهر و کنسول آن کشور در فارس ــ و سرگرد لوريمر ــ نايب کنسول اهواز ــ اطلاع داد که با درخواست آنها در خصوص اختيارات لازم موافقت دارد. ولي کاکس و لوريمر ميبايست اول خودشان را متقاعد کنند که توافق مورد نظر براي تمام امضاکنندگان الزامآور و اجباري است.15
رينولدز از اين توافق خشنود بود و اظهار اميدواري ميکرد که حرکتي جديد در روابط با خوانين آغاز شده است و سخاوتمندانه، دکتر يانگ را به خاطر همکاري و صداقتش ميستود. او همچنين پيشبيني ميکرد که سردار اسعد از حضور گارد هندي بيشتر مورد اذيت و آزار قرار گرفته است تا از اصلاح توافق بين خوانين و سنديکا. به همين دليل به سردار اسعد قول داد که گارد هندي در حال عقبنشيني است. از ديدگاه رينولدز، اگر اجازه و امکان اجراي توافق جديد به سردار اسعد داده ميشد، يک دوره آزمايشي دو يا سه ماهه ميتوانست امکان ادامه کار را به طور رضايتبخش فراهم کند؛ امري که سردار اسعد آن را ثابت کرد و آرامش به منطقه نفتخيز بازگشت.16
به هر روي، گرچه اين توافق جديد ثمره همکاري رينولدز و دکتر يانگ بود، اما در اخبار ساليانه سال 1909م اينگونه بيان شده است که اين خوانين بودند که به لوريمر نزديک شدند و هيچ اشارهاي به يانگ به عنوان شروعکننده مذاکرات و رينولدز که مذاکرات را هدايت کرد، وجود ندارد. اينک رينولدز آرامآرام متوجه ميشد که مخالفت لوريمر با خوانين و سياستها و نظريات او در برابر آنها، اثري مغاير بر امور سنديکا داشته است.17
متعاقب اين مذاکرات، موضوع بازگشت اين افراد به هند از سوي دولت هند نيز پيگيري شد. از جمله، وزارت هند در نامهاي به وزارت امور خارجه انگليس در تاريخ 13 دسامبر 1909، غيبت اين افراد را موجب دردسر براي هنگ مربوطه به شمار آورد و گزارش داد که مبلغ 4573 روپيه ارزش اقلام، لوازم و اسبهايي بوده است که افراد اعزامي از هنگ نيزهدار بنگال به مأموريت ايران، همراه خويش بردهاند و تقاضا کرد تا نيمي از مبلغ ذکر شده به صورت وام در اختيار آن دولت قرار گيرد تا لوازم مورد بحث خريداري و جايگزين شود.18 همچنين، دولت هند در نامهاي ديگر، اين نکته را که اعزامدو افسر بريتانيا، دوازده سرباز پيادهنظام و هشت سرباز سوارهنظام و لوازم مورد استفاده آنها، 4573 روپيه هزينه در برداشته است، متذکر و خواستار پرداخت نيمي از اين هزينهها از سوي خزانهداري دولت بريتانيا براي جايگزين کردن آن لوازم شد. در مجموع، مکاتباتي براي تعيين دقيق لوازم و ابزار و اسبها و قيمت هر يک از آن اقلام و ابزار انجام گرفت.19
در اين نامهها به ويژه در نامه دوم، مسئله بازگشت محافظان يا به اصطلاح، گارد هندي نفتي تقريبا پس از گذشت 5/1 سال مورد ترديد قرار گرفته و به همين دليل علاوه بر درخواست جبران هزينه، به سر پرسي کاکس ــ نماينده سياسي وقت انگلستان مقيم خليج فارس ــ اختيار داده شده بود تا از افراد مورد بحث، در صورتي که در اهواز و مناطق نفتي مورد نياز نبودند، در هر جاي ديگري که احتياج بود، استفاده کند.20 به هرروي موضوع بازگشت اين افراد به هند در ژوئيه 1909م عملي شد21 و بدينترتيب،فصلي ديگر از روابط خوانين بختياري با سنديکاي امتيازات به پايان رسيد و فصل ديگري با شرکت نفت ايران و انگليس (شرکت جايگزين سنديکاي امتيازات) باز شد .
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. Great Britain, Foriegn Office. No 269, Sir Edward Grey to Mr. Marling. 10 June 1908. F.O. 416/36. The History of the British Petrolium Company. Vol. 1. pp. 126-127.
2. Sir Georg Barclay
3. Trevor
4. Ibid. No 319, Inclosure 2. Sir G. Barclay to Sir E. Grey, Lieutenant Willson to Captain Trevor. 13 November 1908. F.O. 416/39.
5.The History of the British Petrolium company. Vol. 1. pp. 126-127.
6. Great Britain, Foreign Office. No 108, Mr Darcy to Foreign Office, Stanmore Hall, Stanmore. 12 January 1909. F.O. 416/39.
7. Ibid.
8. Ibid. No 109, 13 January 1909. F.O. 416/39.
9.The History of the British Petrolium company. Vol. 1. pp. 127-128.
10. Great Britain, Foreign Office. Inclosure No 52, Sir G. Barclay to Sir E. Grey, consul Lorimer to Sir G. Barclay. Ahwaz, 18 February 1909. F.O. 416/40.
11. Ibid.
12.The History of the British Petrolium Company. Vol. 1. p. 128.
13. Ibid. p. 128; Great Britain, Foreign Office. No 2, Sir G. Barclay to Sir E. Grey. Tehran, April 1909. F.O. 416/40.
14. Great Britain. Foreign Office. No 2, Sir G. Barclay to Sir E. Grey. Tehran, April 1909. F.O.416/40.
15. Ibid.
16. The History of the British Petrolium Company. Vol. 1. p. 128.
17. Ibid.
18. Great Britain, Foreign Office. No 243, India Office to Foreign Office, India Office. 13 December 1909. F.O. 416/42.
19. Ibid. No 243, Inclosur 2. Government of India to Viscount Morley. Simla. 7 October 1909. F.O. 416/42.
20. Ibid. No 243, Inclosure 3. Colonel Pirie to the Adjutant General, 7th (meerut) Division. Delhi, August 1908. F.O. 416/42.
21. Ibid. No 243, Inclosure 1. Government of India to Viscount Morley, Simla. 7 October 1909. F.O. 416/42.