حضور نيروهاي روس و شکست نهضت
در 16 مرداد 1299 ميرزا کوچک خان جنگلي در ادامه مبارزات خود و اعاده استقلال و حاکميت ملي ايران در شهر رشت حکومت جمهوري اعلام کرد. اين اعلام در پي يک رشته تماسها و گفت وگوها با مقامات روسيه و کسب اطمينان از اينکه نيروهاي مداخلهگر آنان در شمال ايران در کار حکومت انقلابي ميرزا کارشکني نخواهد کرد صورت گرفت. درست سه هفته پيش از اين اعلام در سپيدهدم روز 28 ارديبهشت 1299 نيروهاي ارتش سرخ به بهانه سرکوبي چند ضد انقلاب که در شمال ايران کمين کرده بودند (روسهاي سفيد) 20 به بندر انزلي يورش بردند و اين شهر را اشغال کردند. مقصود روسيه از ضد انقلاب افراد مسلحي بودند که با حمايت انگليسها عليه بلشويسم نوظهور شوروي ميجنگيدند.
جنگليها که مبارزات مسلحانه با رژيمهاي مستبد داخلي و استعمار خارجي را جهت برقراري درست انقلاب مشروطه آغاز کرده و جنگلهاي شمال را مقر خود قرار داده بودند در آغاز پيروزي انقلاب روسيه روابط حسنهاي با بلشويکها برقرار کرده بودند و رهبران جديد روسيه ميرزا را به عنوان يک انقلابي که بر ضد استعمار ميدانستند ستايش ميکردند. اما چندي نگذشت که روسها سياست دوستانه خود را تغيير دادند و قدمبهقدم به خاطر حفظ منافع خود در ايران از حمايت نهضت جنگل دست کشيدند و سرانجام با سياستي هماهنگ با استعمار انگليس زمينههاي سقوط آن را فراهم کردند.
بدينگونه پس از استقرار ارتش سرخ در ايران چند نفري از اعضاي حزب کمونيست عدالت باکو از روسيه وارد گيلان شدند و در رشت حزبي به نام عدالت تشکيل دادند و رفتهرفته نيرويي به هم زدند و تبليغاتي عليه کوچکخان آغاز کردند. ميرزا دو نفر از اعضاي نهضت را به قفقاز فرستاد تا با نريمانف صدر شوراي جمهوري قفقاز ملاقات کنند و او را وا دارد تا اعضاي حزب را از ادامه کارشکني و اقدامات نقاقافکنانه باز دارند. اما نريمانف اقدامي جدي به عمل نياورد. 21 و ميرزا که اوضاع را چنين ديد روز 18 تير 1299 متعرضانه رشت را ترک گفت و اعلام کرد تا زماني که حزب عدالت از کارهاي خلاف و حمله به اسلام و تبليغ کمونيسم دست برندارد به رشت باز نخواهد گشت. اما روسها شديداَ فعاليت ميکردند و حتي با ياري عدهاي از اعضاي حزب عدالت چون احساناللهخان و خالو قربان که از ياران ميرزا کوچکخان بودند، زمينههاي جداسازي رهبران قيام و کودتا بر عليه ميرزا را فراهم ميساختند. نقشه اين بود که با مرتجع ناميدن ميرزا و اعتقاداتش در پي يورش عدهاي از جنگليان ميرزا دستگير و يا کشته شود و از رهبريت نهضت بر کنار گردد ميرزا کوچک خان که تا حدي از اهداف آنان مطلع شده بود به جنگل رفت در اين گير و دار بسياري از جنگليها دستگير و يا کشته شدند و سلاح و مهمات آنان به غارت رفت. پس از اين جريان اعضاي حزب به کمک نيروهاي بلشويک سعي کردند با تعقيب جنگليها طرفداران ميرزا را نابود کنند. 22 اما با وجود درگيريهايي که در جنگ ميان دو طرف ايجاد شد آنان از شکست دادن ميرزا و يارانش نااميد شدند.
طي روزهاي بعد کميته انقلابي جديد که در رأس آن احسانالله خان قرار داشت با کمک بلشويکها قصد حمله به تهران کرد اما در محل «پل زغال» از نيروهاي قزاق که تحت فرماندهي ساعدالدوله بودند شکست خورد. البته يکي از دلايل اين شکست تغيير سياست شوروي پس از مذاکره با انگليسها بود. پس از اين توافقات «روتشتين» سفير شوروي در ايران افرادي را محرمانه نزد فرماندهي روس سپاه احساناللهخان فرستاد و به آنها دستور داد به فوريت خود را از جنگ کنار بکشند. «روتشتين» با مذاکره با انگليسها قصد جلب حمايت دولت ايران را داشت چرا که روسيه و نيروهاي انقلابي حضور دائمي در ايران را لازم نميدانستند و تنها منافع خود را در عدم حمايت انگليس از روسهايسفيد و مخالفان خود ميجستند. 23
در آستانه کودتاي رضاخان شرايط سياسي ايران شديداَ عليه ميرزا کوچک خان جنگلي بود. روسها او را تنها گذاشته بودند و صرفاَ به منافع خود ميانديشيدند. آنان به ويژه تلاش داشتند روابط صميمانهاي با سردارسپه که با قدرت اسلحه و سرکوب نارضاييها توانسته بود ثبات نيم بندي در کشور فراهم کند برقرار کنند. آنان مصلحت خود را در آزاد گذاشتن رضاخان براي سرکوب جنگل ميديدند. حضور رضاخان در اتومبيل کنسول شوروي در رشت زماني که براي سرکوب نهضت جنگل راهي شمال ايران بود، نشاني از اين همپيماني بود. 24
مقارن همين زمان رضاخان در کميتهاي ايراني ـ انگليسي در زرگنده به نام کميته آهن به اتفاق سيد ضياالدين طباطبايي در حال کودتا بود و هدف خود را سرکوب نهضت جنگل و استقرار حکومت مرکزي نيرومند در ايران عنوان ميکرد.
پس از کودتاي 1299 سيد ضياالدين طباطبايي از ابتداي دوره رياستالوزرايي خود تلاش کرد با سران انقلابي گيلان و ميرزا کوچک خان ارتباط برقرار کند. او دکتر آقاخان را به نزد ميرزا فرستاد و پيغام داد «من و شما در بدو انقلاب مشروطه همکار بوديم. شما آن طور تشخيص داديد و آن راه را رفتيد و من اينطور تشخيص دادم و اين راه را رفتم. حال سر دوراهي هستيم. حاضر شويد با هم همکاري کنيم. براي خاطر شما حاضرم هر طور مطمئن ميشويد عمل کنم». 25
اما ميرزا که دست انگليس و عواملش را خوانده بود هيچ اهل سازش نبود. او سيد ضياء را خائن و عامل انگليس ميدانست. دکتر آقاخان و سعدالله درويش نمايندگان سيد ضياء به او گفتند: «اين وقتي است که در اختيار شما نهاده شده است استفاده کنيد قصاص قبل از جنايت نکنيد. اگر بر خلاف دعاوي عمل کرد، آن وقت تصميم با شماست». در همين زمان که مذاکرات در جريان بود خبر برکناري سيدضياء رسيد. 26
پس پروژه سرکوب نهضت جنگل بر عهده رضاخان گذارده شد. و در چنين وضعيتي سران نهضت جنگل که به واسطه اختلافات ضعيف شده بودند چند راه بيشتر نداشتند يا بايد اسلحه را کنار ميگذاشتند و تسليم ميشدند و مانند خالو قربان قرباني اعتماد به رضاخان ميگشتند و يا مانند احسانالله خان ننگ تسليم به بيگانه را ميپذيرفتند و يا مانند شيرمرد ميدان سردار بزرگ نهضت جنگل ميرزا کوچک خان مردانه در راه آزادي و استقلال ايران جان خود را از دست ميدادند. ميرزا کوچک خان تا آخرين نفس با قواي قزاق جنگيد و در جريان فرار به کوههاي طوالش در کوههاي سرد آنجا محاصره شد و از سرما جان داد. در 11 آذر 1300 رضا اسکستاني سر ميرزا را از تن جدا ساخت و آن را براي سردار سپه فرستاد. 27 و ايران بار ديگر به عزا نشست.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. ابراهيم فخرايي، سردار جنگل، ص 36 .
2. گويا مقامات رسمي روس از ساعدمراغهاي خواستند که چهار ايراني مجروح را که يک کشتي روسي به بادکوبه آورده بود تحويل بگيرد. دو نفر از اين مجروحان به واسطه شدت جراحات درگذشتند اما ميرزا با وجود زخمي عميق زنده ماند. «او مردي وطنپرست بود. مبارزي مذهبي بود که ميخواست افکار انقلابي خود را در جامه مذهب عرضه کند و فوقالعاده تيزهوش، قاطع و سريعالانتقال بود». (محمد ساعد مراغهاي، روزنامه اراده آذربايجان) .
3. ابراهيم فخرايي، ص42- 43 .
4. ملکالشعرا بهار، تاريخ احزاب سياسي ايران، ج1، ص 159- 167 .
5. شاپور رواساني، نهضت جنگل، دفتر پژوهشهاي فرهنگي، 1381، ص 35؛ عباس رمضاني، ميرزا کوچک خان جنگلي، تهران، ترفند، 1382، ص 25؛ جلالالدين مدني، تاريخ سياسي معاصر ايران، ج 1، ص 83 .
6. ابراهيم فخرايي، ص 55 .
7. همان، ص 69- 70 .
8. جواد شيخالاسلامي مقاله «ميرزا کوچک خان رهبر نهضت جنگل»، مجله تحقيقات اسلامي، 1365، سال اول، ش 2، ص 121 .
9. همان، ص 122 .
10. مهدي، بامداد، شرح حال رجال ايران، ج 3، ص 199 .
11. شاپور رواساني، ص 46- 47 .
12. رابينو، روزنامههاي ايراني، ترجمه جعفر خماميزاده، ص 257 .
13. ابراهيم فخرايي، ص 144
14. عباس رمضاني، ص 29-30 .
15. جلالالدين مدني، ص 84 .
16. گ. آگرا. دنسترويل، يادداشتهاي دنسترويل، ص 166-167 .
17. جلالالدين مدني، ص 84 .
18. روزنامه همشهري، 10 آذر 1384 سال 13، ش 3864، مقاله «ميرزا کوچک خان»، ص 8 .
19. جلالالدين مدني، ص 85 .
20. روسهاي سفيد، روسياني بودند که پس از انقلاب روسيه به ايران مهاجرت کرده بودند و با کمک نيروهاي انگليس بر ضد انقلابيون روسيه فعاليت ميکردند.
21. مويسي آرنوويچ پرسيتس، بلشويکها و نهضت جنگل، ترجمه حميد احمدي، ص 26 و 49 .
22. همان، ص 52-54 .
23. موسسه مطالعات پژوهشهاي سياسي، سياست و سازمان حزب توده از آغاز تا فروپاشي، ص 70.
24. ايرج اسکندري، خاطرات سياسي، به کوشش علی دهباشي، ص 448 .
25. گنجينه اسناد، مقاله «ميرزا کوچک خان و گيلان در حکومت 90 روزه سيد ضياء»، م، کاري، ويژهنامه جنگل، سال 1380، ص 73 .
26. محمدعلي گيلک، تاريخ انقلاب جنگل، رشت، گيلکان، 1371، ص 453- 455 .
27. حسين مکي، تاريخ 20ساله ايران،ج 1، ص 517-518- 524- 530 .