پس از انتشار سيزدهمين شماره، روزنامه برق هم مانند سلف خود شرق طبق حکم شماره 1331 نظميه توقيف گرديد.
بلافاصله پس از توقيف برق، روزنامه رعد به جاي آن منتشر شد. روزنامه رعد به همان سبک و روش روزنامههاي شرق و برق به طور روزانه منتشر شده و هر نوبت 1500 نسخه از آن با چاپ سربي در مطبعه روشنايي طبع گرديده است. در روزنامه رعد «سيّد ضياءالدين» دست از حمله و انتقاد برنداشته، به خصوص نسبت به «وثوقالدوله» حملات شديدي را آغاز مينمايد. هرچند که بعدها در جريان انعقاد قرارداد 1919 چندين مقاله تند و آتشين در دفاع از اين قرارداد وثوقالدوله در شمارههاي روزنامه رعد به نگارش درآورد.
با پيشرفت قشون عثماني در ايران در سال 1917، «سيد ضياءالدين» ناگزير ميشود به دليل طرفداري از متفقين، ايران را ترک نموده و به قصد مسافرت به ژاپن روزنامه رعد را موقتاً تعطيل و خاک ايران را ترک نمايد.
پس از مراجعت «سيد ضياءالدين» به ايران، بارِ ديگر روزنامه رعد انتشار يافت و شمارههاي آن تا جماديالاخر سال 1336 قمري به طبع رسيد تا اينکه در کابينه «مستوفيالممالک» 1 حوت (اسفند) 1296 شمسي مجدّدآ روزنامه رعد و تعدادي ديگر از جرايد سياسي چون شورا و ايران نو تعطيل گرديد. عدم انتشار روزنامه همينطور ادامه داشت تا اينکه براي چندمين بار از توقيف خارج و از روز سه شنبه 18 ربيعالثاني مطابق با اول بهمن ماه 1297 کار خود را از سر گرفت و نشر آن تا کودتاي سوم اسفند ماه 1299 شمسي به طور متناوب ادامه يافت.
روند حرکت سياسي «سيد ضياءالدين» در روزنامههاي شرق و برق و رعد به گونهاي بود و در دوره دوم مجلس شوراي ملّي علناً به بدگويي و انتقاد مجلس پرداخت و مدعي شد که در انتخابات مجلس تقلب شده است. نمايندگان که چنين ديدند شکاياتي عليه وي به محاکم قضايي تسليم نمودند و «سيد ضياءالدين» را به پاي ميز محاکمه کشاندند در اين محاکمه جنجالبرانگيز که به رياست «حاج محتشمالسلطنه اسفندياري» وزير دادگستري، و دادستاني «آصفالممالک کرماني»، و رياست محکمه جزايي ابتدايي «ميرزاعلي قمي» تشکيل شد. «سيد ضياءالدين» در محکمه حضور يافت و در ميان صدها تماشاچي که براي استماع دفاعيات او در تالار دادگاه اجتماع نموده بودند به دفاع از اتهامات خويش پرداخت. محاکمه او چند جلسه طول کشيد و چون اعضاي دادگاه به شدت تحت فشار قرار داشتند، سرانجام با يک حکم فرمايشي مقرّر شد که «سيد ضياءالدين» از انتشار روزنامههاي شرق و برق منصرف شود، تشکيلات اين دو روزنامه را تعطيل نمايد و بدون داشتن عنوان تبعيدي به خارج از کشور مسافرت نمايد تا هم موقعيت سياسي او مورد مخاطره قرار نگيرد و هم قداست مجلس شوراي ملّي مصون و محفوظ بماند. «سيد ضياءالدين» ناگزير با دو تن از دوستان خود، «رحيمزاده خامنهاي» که از بنيانگذاران حزب اجتماعيون ـ عاميون قفقاز و نيز «ميرزا حسنخان» (سردار سينک هندي) به فرانسه رفت. مدت دو سال در پاريس اقامت گزيد تا در سال 1911 ميلادي که «علاءالسلطنه» به عنوان رييس هيأت اعزامي ايران در جشنهاي تاجگذاري «ژرژ پنجم» پادشاه انگلستان به لندن اعزام شده بود. «سيد ضياءالدين» را از پاريس به لندن فراخواند تا با سمت نمايندگي مديران جرايد و مطبوعات ايران در اين جشن شرکت نمايد.
«سيد ضياءالدين» در اثناي جنگ جهاني اول به ايران بازگشت و به تدريج چهره يک طرفدار سياستهاي انگليسي را از خود به نمايش گذارد. نقطه اوج اين اقدامات، طرفداري صريح از قرارداد 1919 وثوقالدوله بود. «علي دشتي» که به علت مخالفت با قرارداد 1919 «وثوقالدّوله» به دستور «سيد ضياءالدين» در کودتاي سوم اسفند 1299 دستگير و زنداني شده بود در روزنامه شفق سرخ سيماي سياسي او را در آن ايام چنين ترسيم ميکند:
در اينکه «سيد ضياءالدين» يک وقتي حامي سياست روس و پس از آن مدافع سياست انگليس بوده به دليل اوراق رعد که مظهر اين سياستها بود هيچ جاي شبهه نيست و به همين دليل روزنامه رعد در ولايات نه تنها مورد توجّه افکار عمومي نبوده بلکه مردم با يک قيافه خيلي عبوس و نفرتآميزي آن را تلقي ميکردند... در موقع تشکيل پليس جنوب رعد نسبت به آن موافق بود... بعد از جنگ عمومي و تشکيل کابينه مشئوم «وثوقالدّوله» و آن ميدانداريهايي که «سيد ضياءالدين» بر ضدّ مهاجرين و عناصر آزاديخواه و ليدرهاي محبوبالملّه و رييسالوزراهاي پاکدامن ميکرد و از شخص «وثوقالدّوله» با کمال جرأت حمايت مينمود بر انزجار حميّات عمومي نسبت به رعد و صاحبش افزوده، اين انزجار و تنفّر وقتي به سرحدّ کمال رسيد که قرارداد شوم «وثوقالدوله» با «کاکس» منعقد و متعاقب آن نه مقاله پر حرارت ولي بيمنطق و مشتمل به مديحهسرايي نسبت به «وثوقالدّوله» به قلم «سيد ضياءالدين» در رعد منتشر گرديد. 2
در ايران کمتر جريدهاي به صراحت و تهوّر رعد، متظاهر به حمايت سياستهاي خارجه شده و از همين لحاظ خيلي در افکار آزاديخواهان منفور واقع شده بود...
«حسين مکي» نيز طي سلسله مقالاتي که در روزنامه مهر ايران در سال 1320 به رشته تحرير کشيده و به بررسي مقدمات کودتاي 1299 شمسي پرداخته است، به استناد به «احمد شهريور» درباره کارنامه سياسي «سيد ضياءالدين» چنين اظهارنظر ميکند:
«سيد ضياءالدين» در زمان حکومت «وثوقالدوله» به واسطه عوايد و منافعي که از خارج به او ميرسيد زياده از حد در روزنامه خود راجع به قرارداد دولت ايران و انگليس (1919 ميلادي) که آقاي «وثوقالدّوله» منعقد کرده بود جانفشانيها مينمود. حتي در چندين شماره از روزنامه رعد ادّله و براهيني بر وجوب انعقاد چنين قراردادي اقامه نمود و بالنتيجه خاطر طرف متعاهد قرارداد را به خود جلب کرده بود.
صفحه 1
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. ميرزا حسن مستوفي (مستوفيالممالک) فرزند ميرزا يوسف مستوفيالممالک آشتياني است. وي در سال 1292 قمري ولادت يافت و در سن هفت سالگي پدرش او را با لقب مستوفيالممالکي به جاي خود نشاند و بدين ترتيب او در کودکي به سمت رييس دفتر استيفاء (وزير دارايي) تعيين شد. در اين هنگام ميرزا يوسف سمتهاي وزير اوّل داخله و ماليه را به عهده داشت و چون ميرزا حسن بسيار خردسال بود، ميرزا هدايت وزير دفتر پدر دکتر محمّد مصدق معاونت و مشاورت وي را به عهده گرفت. مستوفي اين سمت را تا 21 سالگي عهدهدار بود، سپس به اروپا رفت و هفت سال در آنجا اقامت گزيد. در اوايل مشروطيّت به ايران بازگشت و در کابينه ميرزا علياصغرخان اتابک وزير جنگ شد. سپس وزير ماليه و بعداً رييسالوزرا گرديد. دردوران مشروطيّت بيش از پانزده بار وزير و يازده بار نخستوزير شد. در انتخابات مجلس شوراي ملّي هميشه از تهران انتخاب ميشد. در دوره هفتم نيز به نمايندگي انتخاب گرديد ولي چون از دوره هشتم به بعد ديکتاتور در انتخابات مداخله ميکرد و افرادي که از طرف دربار تعيين ميشدند به مجلس راه مييافتند، از آن پس ديگر مستوفي نمايندگي مجلس را نپذيرفت. مستوفي از مريدان مدرّس بود و شخصيّتي بود جوانمرد، آزاده، رئوف، مهربان و در دوستي ثابت و از دشمني روگردان. وطنخواهي و ميهندوستي او به حدّي بود که در جنگ جهاني اوّل با قدرت در مقابل سفارتخانههاي روس و انگليس ايستاد. وي در ششم شهريور 1311 شمسي درگذشت و در مقبره خانوادگي در ونک مدفون گرديد.
2. روزنامه شفق سرخ شماره 128 اوّل ثور1302