آرنولد توينبي مورخ معروف انگليسي در سخنراني خود در دانشگاه مك هيل كانادا صراحتآ در مورد اعمال غيرانساني دولت اسرائيل گفت: «رفتار يهوديان با اهالي فلسطين، از نظر قوانين بينالملل همان قتلعام يهوديان ساكن اروپا از سوي چاقوكشان فاشيست ميباشد كه در دادگاه نورنبرگ مورد رسيدگي قرار گرفت. » همچنين تأكيد كرد كه: «اعمال خلاف انساني دولت صهيونيستي، بايد در يك دادگاه صاحب صلاحيت كه تحت نفوذ صهيونيستها و آمريكاييها نباشد ]البته اگر چنين دادگاهي پيدا شود[، بررسي و عاملين آن محاكمه شوند.
پس از آنكه غائله محاصره بيروت به ظاهر خاتمه پذيرفت و قتلعام آوارگان پناهگاههاي «تلزعتر، صبرا و شتيلا» و چندين پناهگاه ديگر همچون «رشيديه» و «برجالبراجنه» و. . . پايان پذيرفت، دولت اسرائيل از فجايعي كه به فرمان وزير جنگش و وزير امور خارجهاش «شارون و بگين»، و به دست سربازانش رخ داده بود، اظهار بياطلاعي و تعجب كرد. حقيقت هم همين بود؛ زيرا «بگين و شارون» بدون مشورت با ساير وزرا تصميم حمله به بيروت را گرفته بودند؛ اما آن دو تن نيز، حاشا كردند و گفتند كه از آنچه ميگذشت، ابدآ اطلاع نداشتهاند.
راديو بيبيسي در همان شب حمله در 16 سپتامبر 1980 ارتش دفاعي اسرائيل» را ضبط كرده و ديلي تلگراف آن را به چاپ رسانده بود. در آن بيانيه صراحتآ و رسمآ اعلام شده بود كه «ارتش دفاعي اسرائيل امشب در اردوگاههاي صبرا و شتيلا عمليات پاك سازي ندارند. تصميم گرفته شد كه مأموريت اين پاك سازي به فالانژها داده شود.»
اسحق شامير وزير امورخارجه كه قبلا توسط وزير اطلاعات اسرائيل مطلع شده بود، در آغاز از دانستن توطئه، اظهار بياطلاعي كرد، لكن بعدآ ناگزير شد حرف خود را تصحيح كند و بگويد: «اطلاعاتي در اين زمينه به من رسيد؛ اما تحقيق كردم و ديدم كه شايعاتي دروغين بود.»
اين اظهارات حتي واكنش فالانژها را هم برانگيخت و از اينكه دولت اسرائيل «شانه از زير بار مسئوليت رويدادها خالي ميكرد» حيرتزده شده بودند. سرگرد حداد ماروني در مصاحبهاي در تاريخ 17 نوامبر سال 1982 گفت: «شايد تعدادي از افراد من باشند كه با نيروهاي ديگر در بيروت كار ميكنند. » اما تأكيد كرد كه نيروهايش بدون هماهنگي با ارتش اسرائيل، هيچ اقدامي نميكنند و هر گامي كه برداشته شود، قبلا با نيروهاي اسرائيلي هماهنگ ميشود. »
ميتوان گفت در فرهنگ صهيونيستها و غرب، حمله هواپيماي اسرائيلي كه بمبهاي فسفري روي بيمارستانهاي فلسطينيان، «دفاع مقدس» ناميده ميشود؛ ولي اگر يك نوجوان فلسطيني اقدامي تدافعي انجام دهد. اين عمل تروريستي است.
دكتر آلفرد ليلي ينتال كه با گفتن و نوشتن كتابهاي متعددي عليه صهيونيستها لكه ننگ را از دامان يهوديت مقدس شست، در يكي از مباحث كتاب «ارتباط صهيونيستها ـ صلح با چه قيمت؟» نوشته است: «ترور داراي معيار دوگانه است» يا به عبارت ديگر، شمشير دولبه است. اگر اين عمل از طرف دولت اسرائيل انجام شود، حق شرعي و «دفاع مقدس» است؛ ولو اينكه كشتار به صورت گروهي انجام گيرد. لكن اگر يكي از صهيونيستها به ضرب چاقوي يك فلسطيني كشته شود، اين عمل ترور ناجوانمردانه است. آفرين بر اين صداقت و قضاوتهاي صحيح و عادلانه كه توسط دستگاههاي ارتباط جمعي بيان ميشود. «دستگاههايي كه به دست صهيونيستهاي آمريكايي و اكثر كشورهاي اروپايي اداره ميشود. » روزنامه واشنگتن پست قتلعام بيروت را در سال 1974 «بهترين نوع تروريسم خواند»؛ در حالي كه كشتار آنان در حد خود، بدترين نوع تروريسم بود. » صهيونيستها «تلافي» ميكنند و اعراب «تروريست هستند». اعراب «بهتان ميزنند» و اسرائيليها «تكريم ميكنند. »
رولد داهل در نقدي كه بر كتاب «خدايان ميگريستند» اثر كليفتون نوشته، يادآور شده است كه نويسنده نامبرده در كتابش به يك نكته حساس اشاره كرده است و آن اين است كه «انديشه هيچ انساني نميتواند اين حقيقت را پذيرا باشد كه ملتي متمدن، به ارتكاب چنين اعمال شرم آوري، آن هم عليه زنان و كودكان و بيماران بستري در بيمارستانها، دست بزند. »
داهل در ادامه نقد خود مينويسد: «اسرائيليان در جنگ لبنان ]عليه آوارگان[ سه نوع از بدترين و كثيفترين انواع بمبها را به كار بردند: بمب خوشهاي، بمب فسفري، و بمب سوزنده. بمب خوشهاي از بدترين نوع و فاجعهآميزترين انواع آنها به شمار ميآيد. » و بعد شرح عملكرد آن را به اين صورت ميدهد: «اين بمب در ارتفاع پانصدپايي سطح زمين منفجر ميشود و مسافتي را به اندازه يك زمين فوتبال مملو از حبابهاي سفيد رنگ گداخته ميسازد. اين حبابها فورآ و سريعآ راه خود را به طرف جسم، انسان ميگشايند . . . هيچ يك از افرادي كه مورد اصابت اين حبابها قرار ميگيرند، زنده نميمانند. » حتي آنها كه دچار كمترين زخم شوند. اين بمبها را دولت آمريكا در اختيار دولت اسرائيل گذاشته بود. لذا شك نيست كه دست آن دولتمردان نيز به خون بيگناهان فلسطيني آواره رنگين است.
به قول «ژان پل سارتر» «هرگاه در گوشهاي از زمين خوني به ناحق ريخته شود، همه مردم جهان دستشان بدان آلوده است» يعني كساني كه بدي را ببينند و دم برنياورند و براي دفاع از حق دست بلند نكنند، گناهكارند. تا چه رسد به اينكه خود همچون دولت آمريكا و سناتورها و دستاندركاران آنجا، وسيله جنايت را فراهم سازند.
بنا به گزارش «معاون فرمانده ناوگان آمريكا» كه مأموريت داشت مهمات منفجر نشده را پيدا و جابجا كند، «پنج بمب در يك پرورشگاه و حدود 45 بمب خوشهاي در حيات آن پرورشگاه پيدا شد. » نامبرده در گزارش خود نوشته وقتي به آنجا رسيدند: «پنج كودك زخمي و چهار كودك كشته شده بودند. » و حدود «3 تا 5 درصد از بمبها و گلولههاي خطرناك منفجر نشده بودند. » به گفته يكي از خلبانان كه در جريان كار شركت داشت، «هدفها» با دقت بسيار انتخاب شده بود، به طوري كه «تقريبآ هيچ اشتباهي امكانپذير نبود. » او معتقد بود: «اگر ميخواهيد به صلح برسيد، بايد بجنگيد. » نگاه كنيد به جنگ آمريكا و ژاپن. براي پايان دادن به كار و خاتمه دادن به جنگ «هيروشيما و ناكازاكي بمباران شدند». ولي نگفت كه اين صلح به قيمت جان ميليونها ژاپني بيگناه بهدست آمد.
برتراند راسل كه به عنوان مدافع حقوق بشر شناخته شده، دغدغه خاطرش را در مورد آوارگان فلسطين چنين بيان داشته است: «بسيار گفته شده كه نسبت به اسرائيليان براي رنجهايي كه از جانب نازيها در اروپا به آنان رسيده است، بايد مهربان باشيم؛ اما كاري كه اينك اسرائيل انجام ميدهد، قابل چشمپوشي نيست . . . و در مقايسه با وحشتي كه در گذشته بود، عملي بسيار مزورانه است. » و ميپرسد: «آيا دنيا تا چه وقت ميخواهد به اين نمايش ظالمانه پست، ادامه دهد.»
«آلفرد ليلي ينتال» كتابي تحت عنوان «اسرائيل به چه قيمت؟» نوشته است. جواب اين سئوال را كه موضوع يك كتاب چند صد صفحهاي است، «ماكسيم گيلان» نويسنده كتاب «چگونه اسرائيل وجهه خود را از دست داد. » به روشني در يك جمله داده و نوشته است: «اسرائيل حاضر است هر قيمتي را براي جلوگيري از درهم آميختن با عربها بپردازد. » در حقيقت، وقتي در سال 17â3 (ق. م) افول سلطنت بختالنصر به دست كوروش انجام گرفت، و شاه ايران آنان را مخير نمود كه اگر ميخواهند به فلسطين بازگردند و اگر مايلند به ايران بروند و ساكن شوند، ]كه ما در بحث استر ملكه قاتل نتيجه اين سخاوتمندي را ديديم[ آنان كه به فلسطين بازگشتند، تحت تعاليم «Nehamea و Ezra» و آنان كه به ايران آمدند، تحت رهبري و توطئهگري «مرد خاي» دانستند «كه بايد بار ديگر به اعتقادي كه يهوديان موجوديتي جدا از سايرين دارند، متكي شوند.»
به هر حال، صهيونيستها ايجاد وحشت و ترور، الفباي اوليه كار آنهاست به گفته كارل كوئيكلي «. . . اين گروه ديوانه قدرت ميخواهد تمامي جهان را تحت كنترل خود درآورد. »
صفحه 1