عدم تمکين زن
با وجودِ تثبيت فرهنگ مردسالارانه و پيامدهاي مخرّب ناشي از آن در زندگي زناشويي، غيرواقعبينانه است که يک جانبه قضاوت نموده، فقط بر آثار زيانبارِ سلطهجويي و خشونت جنس مذکّر در نهاد خانواده تاکيد گردد، بلکه در آن سو، زن نيز مطابق با مفهوم «تمکين» در فرهنگ ديني جامعه، در ازاء دريافت نفقه و تامين مخارج زندگي از سوي مرد، بايد در مسائل زناشويي، از شوهرش اطاعت نموده، داراي انعطاف باشند. همچنان که در همان برهه زماني، يکي از روحانيون بر سر منبر مسجد چاله حصار، بر روي اين نکته تاکيد نمود: «در بين موعظه رو به طرف زنها کرده گفته بود اي زنها چه تسلطي به شوهرهاي خودتان داريد زيرا که به حرف شوهر خودتان نميرويد در اين صورت چه حقي به آنها داريد نفقه و کسوت بخواهيد در صورتي حق داريد که به هيچ وجه از اطاعت شوهر خودتان خارج نشويد اطاعت شوهر به شماها لازم است». 70
علي رغم اين، گزارشاتي وجود دارد که دالِّ بر تمرّد برخي زنان در اواسط قرن13ش که سرانجام هم منتهي به بروز کشمکشهاي خانوادگي ميگرديد: «چند روز قبل حاجي نام نجار دختر احمدنام را براي خودش عروسي کرده در اين چند روز دختر به شوهرش دست نداده و اعتنايي نکرده تا شب قبل عروس و داماد نزاعشان شده مادر عروس دخترش را به خانه برده به رئيس محله شاکي ميشوند رييس محله فرستاده طرفين را حاضر کنند تا قطع گفتگوي ايشان بشود». 71
جعل طلاقنامه از سوي عيال حسينعلي به منظور ازدواج مجدد با شخصي ديگر72، اظهار مشهدي حسن مبني بر «عيالم بلاجهت طفل شيرخوار خود را گذارده به خانه برادرش رفت رفتهام او را بياورم با من منازعه نمودند»73، عدم اطاعت عيال محمد از شوهرش که منجر به مطلّقه نمودن او گرديد74، قهر و اقدام به ترک خانه از سوي عيال اسدالله مکاري، و اقدام او و مادرش در کتک زدن اسدالله 75، مفقودالاثر شدنِ عيال حسين خشت مال به مدت چندين روز و درخواستاش بدين صورت، «ديروز براي شوهرش پيغام داده چادر خواسته که معاودت کند مشاراليه جواب داده بود زني که چند روز پيدا نباشد به درد من نميخورد»76، مواردي از خودسري برخي افراد مونّث و نقش آنان در نابساماني کانون خانواده ميباشد. در نهايت، براي تبيين بهتر اين معضل در دوره مورد بحث، به ارائه گزارشي اکتفا ميگردد:
حيدرقلي نام که شوهر مادرزن ميرزا رحيم نام است ديشب به خانه رفته ملاحظه ميکند که زنش در خانه نيست و درب اتاق را بسته رفته است. دختر شيرخوار مشاراليه در گهواره بيتابي ميکرده او هم لاعلاج درب اتاق را از پاشنه درآورده رفته طفل را ساکت ميکند. زنش که ميايد از او مواخذه کرده نزاعشان شده مشاراليه ضعيفه را کتک زياد ميزند مشاراليها خود را از دست او خلاص کرده نزد ميرزارحيم که نوکر جناب وزيرنظام و شوهر دختر اوست رفته شکايت ميکند. ميرزا رحيم مامور ميفرستد او را ببرند فرار اختيار نموده ضعيفه در اتاق خود ميخوابد صبح که ميشود ميبيند طفل مرده است معلوم نيست که به چه جهت طفل مرده است. 77
معضلات اجتماعي (اعتياد، قمار، مشروبات الکلي)
اگرچه در جامعه کنوني ما، اعتياد به مواد مخدّر، يکي از علل بسيار تاثيرگذار در بروز نابساماني و حتي فروپاشي نهاد خانواده ميباشد، اما با توجه به معدود بودن گزارشهاي نظميه راجع به نقش آن در چالشهاي خانوادگي، به نظر ميرسد که اين موضوع، در اواسط قرن13ش در اجتماع تهران، در ارتباط با موضوع مورد بحث مقاله، خيلي پُررنگ نبود. با اين حال، اين بلاي خانمانسوز، حتي در آن زمان هم سبب ايجاد بحران در برخي خانوادهها گرديد:
ضعيفه سيده با دو نفر طفل کوچک گريهکنان نزد رييس محله رفته متظلم ميشود که نورالله خان نام شوهر من مدتي است که به اغواي جمعي از رفقاي اوباش خود به استعمال وافور مبتلا شده و از فرط ميل به اين عمل مُهلک از شغل نوکري و کسب معاش بازمانده به مرور ايام اسباب و اشيا لازمه خانه را برده فروخته صرف کرده حال علاوه بر اين که مخارج من و اطفال را نميدهد هر روز بهانهجويي کرده ميخواهد جزيي رخت و لباس مرا هم گرفته بفروشد. ريس محله فرستاده شوهر او را حاضر مينمايند چون بيچاره از شدت استعمال ترياک، تشريح و قرب به موت بوده که تاب حبس و تنبيه نداشت لذا از او التزام ميگيرند که رفته ترياک را ترک کند و متعرض ضعيفه نشود و حتيالمقدور مخارج عيال و اطفال خود را بدهد. 78
معضل اجتماعي ديگري که به نهاد خانواده آسيب وارد مينمود، مسئله قماربازي يا شرطبندي بر سر مسائل مالي بود. کمابيش در جامعه رواج داشته و برخي افراد با مبادرت به اين اقدام، حتي موجب آسيب کانون خانوادگي خود ميشدند: «عيال ميرزاعباس نام به رئيس محله اظهار کرده شوهرش چندروز است به خيال قماربازي افتاده چند پارچه اسباب او را برده به قمار باخته امروز هم ميخواسته است مقداري اسباب ديگر ببرد مانع شده او را با چوب کتک زياد زده». 79
همچنين در مورد شرب خمر، و تاثيرش بر بروز اختلال در رابطه زناشويي، خبري از اداره نظميه بدين صورت گزارش شد: «ديشب علي نام کفشدوز در خانهاش مست کرد با زنش نزاع نمود و شرارت و هرزگي ميکرد و به يک نفر شيخ همسايهاش بياحترامي نمود». 80
سوءظن و بدبيني
اين معضل، در روابط زناشويي اهالي تهران طي دوره زماني موردنظر نيز وجود داشته، که عمدتا منبعث از عواملي همچون بي بندوباري، تعصّب و حسادت، و همچنين مخفيکاري ميان زن و مرد بود.
وِلِنگاري، بي قيدي و يا حتّي عدم مراقبت در کرداروگفتار از طرف زن يا مرد، يکي از علل رخنه حسّ بدبيني در زندگي زناشويي، و در پي آن هم، از هم گسيختگي ساختار خانواده بود. «غفار آقاي قزاق» که با دختر «ضعيفه مشهوره به کربلايي خانم» نامزد کرده و مقداري پول نيز براي او هزينه نموده بود، بعد از مدتي به نزد محضر شرع رفته، درصدد طلاق او برآمد. هنگامي که قاضي شرع، از او راجع به علت طلاق پرسيد، چنين پاسخ داد: «دو شب قبل ديدم شخصي از طرف بام همسايه به ضعيفه با سه انگشت اشاره کرد. او هم با چهار انگشت به اشاره جواب داد. معلوم ميشود مادر و دختر بدعمل هستند». 81 سهلانگاري و لااباليگري يکي از دو طرف زوج يا زوجه در ايجاد سوءظن در زندگي زناشويي نقش داشت. 82
گاهي منشا سوءظنها، شدّت تعصّب مرد و حسادت افراطي زن بود. «عيال ميرزا جعفر علاقهبند» در روز سيزدهم فروردين همراه با دو نفر از زنان اقواماش، بدون اطلاع شوهر، به سيزده به در رفت. ميرزاجعفر، هنگامي که به خانه برميگردد، با فقدان حضورِ همسرش در خانه مواجه ميشود. با بازگشت «ضعيفه» به خانه، نزاع ميان طرفين در ميگيرد: «ضعيفه گفته بود که به اتفاق دو نفر زن از بستگان خودش رفته و آخرالامر قرار ميگذارند که هرگاه تحقيق شود و در صورت صدق تقصيري بر ضعيفه نيست والا ناشزه و تمام حقوق او باطل است مشاراليه شبانه رفته از آن دو نفر زن تحقيق کرده آنها بر صدق قول ضعيفه گواهي ميدهند آن وقت با هم صلح ميکنند». 83
در آن سو، حسادت زنان نيز بعضا موجبات تنشهاي خانوادگي را فراهم مينمود، که نمونه عجيب آن، در ذيل ميآيد: «علي نام چندي قبل دختري را براي خودش عقد کرده به خانه برده بعد از يک هفته خواهر آن دختر را هم به خانهاش آورده که خدمت بکند مشاراليها گمان ميکند شوهرش ميخواهد او را طلاق بدهد خواهرش را بگيرد بناي نزاع را گذارده زده سر خودش را مجروح کرده رفته عارض شده است». 84
تظاهر و عدم صراحت و صداقت در زناشويي هم از عوامل اختلال و حتي بحران در زندگي خانوادگي بود. در واقع، پيوستگي و درهمتنيدگي فرهنگ محافظهکارانه با اجتماع، سبب سوق يافتنِ افراد به سوي پنهانکاري و عدم صداقت در رفتار و گفتار، حتي در مناسبات ميان دو شريک زندگي ميگرديد. 85
ناهمساني زوجين
عدم تناسب و هم کفو نبودن دو نفر که قصد ازدواج با يکديگر را دارند، از علل قابل توجّه بروز چالشهاي خانوادگي ميباشد. اين ناهمسويي که ميتواند در ابعاد مختلف اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي پديدار گردد، عمدتا در نتيجه رويکرد سطحي و انتخاب نادرستِ اوليه بوده، که سبب فروپاشي بنيان نهاد خانواده ميگردد. اين مسئله نيز، يکي از عوامل مهمِّ نابساماني خانوادگي در اواسط قرن13ش در تهران بود.
بُعد اقتصادي، يکي از موارد عدم تناسب و همانندي ميان زوج با زوجه، و در پي آن هم، بروز اختلاف ميان طرفين ميشد. «آقاعبدالرسول» که دختر يکي از مقامات بلندپايه لشکري يعني مصطفي خان اميرتومان، که طبيعتا در زمره اقشار اعيان و مرفّه جامعه محسوب ميشد، را به عقد خود درآورده بود، بعد از مدتي، تصميم به طلاق او ميگيرد: «گويا حالات و حرکات آنها با هم موافق نبود. ديروز مشاراليه او را مطلقه کرده و از قراري که خودش اظهار داشته بود در مدت سه چهار ماه قريب هزاروپانصد تومان به مشاراليه خسارت وارد آمده تا اين که لابدا او را مطلقه نموده است». 86
نمونه ديگر، مربوط به ميرزا جعفرخان نقاش بود که با دختر «ميرزا محمدعلي معاونالوزاره» عروسي کرد اما اندکي بعد به علّت، «مهريه و جهات عديده ميانه آنها برهم خورده دختره به خانه پدرش رفته مذاکره و دعوا دارند ديروز معاون آن وزارت به جناب اشرف مشيرالدوله شکايت کرد». 87
عدم شناخت کامل نسبت به طرف مقابل، و سطحينگري در انتخاب همسر، سبب چالش در زندگي ميرزاجواد همداني، از افرادمتمکّن و نسبتا بانفوذ، هم گرديد. شخص مذکور که داراي جايگاه اجتماعي مناسبي در جامعه تهران بود، مبادرت به ازدواج با دختري ميکند که با او همساني نداشت: «ميرزا جواد همداني دختر ضعيفهاي را که تکدّي ميکرد ديده گرفتار جمال او شده مبلغي خرج و او را براي خود عقد کرده روز گذشته خيال داشته که عروسي کند و عروس را با درشکه و تجمل ببرد. از خارج ميشنود که دختر با صِغر سن که هنوز به تکليف نرسيده است سه چهار شوهر نموده. مشاراليه پشيمان گرديده و اسباب عروسي را برهم زده. ديروز از مادر دختر مطالبه مخارج خود را ميکرد به اين واسطه در کوچه بناي دادو فرياد را گذارده بودند». 88
تفاوت فاحش سنّ و سال و نيز ويژگيهاي ظاهري نيز عاملي در ايجاد اختلاف ميان زن وشوهر بود، که منتج به تزلزل پايههاي زندگي ميشد. البته فقدان وفاداري يکي از دو طرف، به ويژه تنوّعطلبي مرد، نقش مهمّي در اين نوع از مسائل ايفا ميکرد. «حاجي حسين نام عيال عفريتهاي داشت. چون معاشرتش را سوهان روح ديده بود دختر يکي از بستگان را خواستگاري کرده مجلس عقد ترتيب ميدهد ضعيفه عجوزه مستحضر شده به مجلس عقد آمده بناي نزاع و دادوفرياد را گذارده بود. اهل مجلس او را به زحمت ساکت کرده قرار ميدهند که حاجي حسين حقوق او را داده و مطلقهاش نمايد». 89
همچنين، در گزارشي ديگر از اداره نظميه چنين آمده:
دو سال قبل ضعيفه مُسنّه يائسه آقاحيدرنام را که جوانک مُزَلَّف است فريب داده به وسايل عديده زن او شده با يکديگر به سر ميبرند. اين اوقات مشاراليه خود را در معرض هلاکت ديده به کسانش که در اين مدت بجهت اين مواصلت با او مدعي بودند ملتجي ميشود حضرات دختري را به سن خودش از بستگان خود را خواستگاري نموده ديروز مجلس عقد فراهم مينمايند عجوزه معروضه مستحضر شده سراسيمه به مجلس عقد رفته بناي شيون و فرياد ميگذارد به زحمت او را قدري ساکت ميکنند بعد مشاراليها به عجز به شيخ رضاي پيشنماز که براي عقد آمده بود ميگويد آقا آيا انصاف است که شوهرم مرا به اين حالت بگذارد و زن ديگر بگيرد مشاراليه جواب داده بود بلي انصاف نيست که جوان بيچاره اسير مثل تو عجوزه باشد ضعيفه بيشتر از اين تصديق ديوانه شده خود را ميزده و هنگامه برپا کرده بود آخرالامر بستگان جوانک مهريه عجوزه را داده در همان مجلس مشاراليها را مطلقه و دختر را عقد ميکنند. 90
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. گزارشهاي نظميه از محلّات طهران (ذيقعده 1303- شوال 1305ق)، به کوشش: انسيه شيخ رضائي و شهلا آذري، تهران: انتشارات سازمان اسناد ملي ايران، 1377ش، جلد1، ص22.
2. همان، ص128 .
3. همان، ص12 .
4. همان، ص23 .
5. همان، ص135 .
6. همان، ص161 .
7. همان، ص160 .
8. همان، ص162 .
9. همان، ص167 .
10. همان، ص298 .
11. همان، ص306 .
12. همان، ص365 .
13. همان، ص397 .
14. جلد2، ص479 .
15. همان، ص646 .
16. همان، ص483 .
17. همان، ص486 .
18. همان، ص525 .
19. جلد1، ص2 .
20. همان، ص93 .
21. همان، ص43 .
22. همان، ص238 .
23. جلد2، ص463 .
24. همان، ص717 .
25. همان، ص672 .
26. همان، ص546 .
27. همان، ص483 .
28. همان، ص525 .
29. جلد1، ص396 .
30. جلد1، ص89 .
31. همان، ص330 .
32. همانجا.
33. همان، ص377 .
34. جلد2، ص664 .
35. جلد1، ص275 .
36. همان، ص397 .
37. همان، ص383 .
38. همان، ص127 .
39. همان، ص285 .
40. همان، ص400 .
41. همان، ص69 .
42. همان، ص404 .
43. جلد2، ص665.
44. همان، ص639 .
45. همان، ص642 .
46. جلد1، ص404 .
47. همان، ص267 .
48. همان، ص242 .
49. همان، ص81 .
50. جلد2، ص455 .
51. همان، ص645 .
52. جلد1، ص154 .
53. همان، ص10 .
54. همان، ص45 .
55. همان، ص119 .
56. همان، ص164 .
57. همان، ص278 .
58. همان، ص176 .
59. همان، ص241 .
60. جلد2، ص636 .
61. جلد1، ص258 .
62. همان، ص178 .
63. همان، ص54 .
64. همان، ص101 .
65. همان، ص116 .
66. همان، ص120 .
67. جلد2، ص655 .
68. جلد1، ص178 .
69. جلد2، ص662 .
70. همان، ص732 .
71. جلد1، ص60 .
72. همان، ص369 .
73. همان، ص108 .
74. جلد2، ص452 .
75. همان، ص353 .
76. جلد2، ص448 .
77. همان، ص450 .
78. جلد1، ص59 .
79. جلد2، ص677 .
80. جلد1، ص305 .
81. همان، ص64 .
82. جلد2، ص599 .
83. جلد1، ص414 .
84. جلد2، ص638.
85. جلد، ص168 .
86. همان، ص310 .
87. جلد2، ص443 .
88. جلد1، ص67 .
89. همان، ص111 .
90. جلد2، ص473 .