بهاره فزوني
Fozooni@www.iichs.org
مرتضيقليخان اقبالالسلطنه متولد 1243ه.ش./ 1863م/ 1280ه.ق. فرزند تيمورخان اقبالالسلطنه، حکمران ماکو، سرحددار ايران و رئيس ايل بياتهاي ماکو بود، که در اواخر صفويه از ناحيه عراق و چخور سعد به ماکو کوچانده شده بودند و به محافظت مرز ماکو مشغول بودند؛ اين طايفه از همان هنگام بر تحکيم موقعيت خود اقدام کردند تا اين که توانستند در اواسط سلطنت قاجار به قدرت مسلط ناحيه شمال غرب کشور تبديل شوند. 1
مرتضيقليخان پس از فوت پدر در سال 1312ه.ق./1895م. زمام امور حکومت ماکو را بهدست گرفت و در صدد توسعه منطقه حکومتي و اصلاحات داخلي برآمد ولي مواجه با مخالفتهاي فراوان شد، از جمله اقدامات اساسي او که با مخالف روبه رو شد، تأسيس مدرسهاي بود بهنام دبستان اقبال که طبق الگوي مدارس روسيه در سال 1336ه.ق/ 1917 م. بنا شد؛ مديريت مدرسه برعهده يکي از اتباع روسيه به نام کنگرنسکي بود، که اين دبستان فقط به مدت سه سال داير شد و چون بقيه خوانين با ادامه کارش مخالف بودند بسته شد. 2
اقبالالسلطنه در طول حکمراني خويش، به سبب موقعيت خاص ماکو در مجاورت با روسيه و عثماني، روابط نزديکي با اين دو قدرت سياسي به ويژه روسها برقرار نمود تا قدرت خويش را در اين ناحيه از ايران تحکيم بخشد، وي در اين سياست ادامه دهنده راه اجدادش بود. به همين جهت موقعيت سردار ماکو در آغاز جنگ جهاني اول به علت ورود عثماني و روسيه به جنگ بسيار حساس شد، اين امر به دليل نقش اين شهر به عنوان پل ارتباطي ميان اين دو کشور بود. اقبالالسلطنه در آغاز جنگ جهاني به عثمانيها گرايش يافت و اين عمل خود را در اشکال مختلف به ويژه در جلوگيري از امتداد خط آهن تبريز ـ جلفا تا ماکو نشان داد. 3
اقبالالسلطنه پس از صدور دستور انتخاب انجمن شهر ماکو به علت قيام مردم و پشتيباني دو نفر از خوانين با نفوذ ماکو (عزتالله خان خواهرزاده سردار و نصرتالله خان فرزند امير امجد) مجبور به ترک ماکو و رفتن به قفقاز شد؛ پس از فوت مظفرالدينشاه و جلوس محمدعليميرزا مخالفت با آزاديخواهان و طرفداران مشروطه شروع شد، لذا مرتضيقليخان با دربار ارتباط برقرار کرد و به محض رسيدن پيغام آزاديخواهان مصلحتي (آقايان عزتاللهخان و نصرتاللهخان) در ماه جماديالاولي 1325ه.ق (1907م، 1285ه.ش) از جانب آرارات به ميان طايفه جلالي آمد و با کمک خوانين مجدداً به ماکو وارد و مشروطهخواهان را قلع و قمع و انجمن را تعطيل و به روش قبلي ادامه داد و در ابتداي محاربات بينالملل اول به علت نارضايتي حکومت روسيه تزاري به بهانه تمايلات طرفداري از عثماني سردار را توقيف و در آبهاي گرم قفقاز پياتي گرسک(Piatigorsk) ويسن توکي (Wessentouki) تحتنظر قرار دادند. ولي در 1917 آزاد و به ماکو مراجعت نمود تا اوايل حکومت رضاشاه به حکومت خود ادامه داد. 4
سرلشکر عبدالله طهماسبي که به فرماندهي لشکر آذربايجان منصوب شده بود، برنامه اصليش از بين بردن اقبالالسلطنه بود. با وي طرح دوستي ريخت و چندبار به ماکو رفت. تا اينکه يک روز پس از صرف غذا هدايايي براي سردار سپه مطالبه کرد. خان ماکو مقاديري جواهر و اشياء نفيس به اميرلشکر بخشيد. هنگام خداحافظي طهماسبي از او خواهش کرد در اتومبيل فرمانده لشکر بنشيند تا مقداري از راه را با هم طي کنند و مذاکره نمايند. وقتي اتومبيل از ماکو فاصله گرفت به او اعلام داشت که طبق دستور دولت توقيف است. و او را با خود به تبريز آورد و محبوس نمود . ولي در ظاهر وسائل رفاه او را فراهم ساخت و همه روزه اميرلشکر براي ديدار او به زندان ميرفت و وعده استخلاص او را ميداد. در مدتي که در زندان بود مأمورين طهماسبي خزائن جواهرات و اشيا قيمتي او را ضبط کردند و به طوري که شنيده شد اين ثروت تمام و کمال تحويل سردار سپه گرديد، اقبالالسلطنه در زندان مرد و معلوم نيست به مرگ طبيعي از دنيا رفته و يا به دست عمال دولت به قتل رسيده است. 5
کشتن مرتضيقلي خان اقبالالسلطنه ماکويي در زندان تبريز در جهت اجراي دو سياست موازي در دوران رضاخان بود، اول از ميان بردن چهرههاي صاحبنام و مقتدر در ايالات و ولايات ايران؛ دوم کسب پول و نقدينه و لوازم قابل تبديل به پول، براي تقويت حکومت کودتا. زيرا در خزانه قاجاري، ديگر غنيمتي که بتوان با آن کاري کرد، موجود نبود.
در اينکه اقبال ماکويي گنجينه اي کمنظير داشته نبايد ترديد کرد، کاخ باغچه جوق (جوق در زبان ارمني يعني ده) ــ در شش کيلومتري ماکو در روستائي به همين نام ــ از همين داراييها ميباشد، که در زمان تيمور پاشاخان شروع و در زمان حکومت فرزندش مرتضيقلي خان اقبالالسلطنه (سردار ماکو) به اتمام رسيد، در آن معماران ايراني و مهندسان روسي و اروپايي به اتفاق کار کردهاند و نماي کاخ تلفيقي از معماري شرق و غرب است. 6
|
کاخ باغچه جوق
|
|
عبدالله مستوفي در مورد داستان جعلي سکته قلبي اقبالالسلطنه ، قلم به طنز ميگشايد و آن را به روايت خود روايت ميکند:
آقاي اميرلشکر از شنيدن خبر فوت اين رفيق عزيز به خصوص که او اجراکننده اين امر مرکز و از بدبختي سبب شده است که اين مرد محترم دور از زن و خانه و زندگي و در اين ضمن برحسب تصادف، گرفتار اين مرگ نابهنگام گشته است، به قدري گريه کرد و به سر و سينه زد که اگر غش، براي نظامي بدنما نبود، يقيناً حاجت به کاهگل و گلاب يا استنشاق "اتر" پيدا ميکرد. بلافاصله با سر و لباس خيلي درهم و بيترتيب که علامت کمال تأثر او بود، خود را به مجلس رسانيد و آنچه اشک داشت براي فقيه سعيد ريخت و در تشييع جنازه اين رفيق عزيز، آنچه لازمه احترامات نظامي بود، به عمل آورد و نامههاي متأثرکنندهاي که دل سنگ را سوراخ ميکرد، در تسليت فوت اين غريب از خانه و زندگي دور، به کس و کار او ، بخصوص ناتالي خانم ــ عيال اقبالالسلطنه ــ نوشت و شايد مضمون تلگراف رمزي را هم که بر اثر اقدامات قبلي او، در بيگناهي اقبالالسلطنه، همان روز صبح از طرف بندگان حضرت اشرف(سردار سپه) فرمانده کل قوا، داير بر اختلاس آن مرحوم رسيده بود، در نامه خود گنجاند.
... در اينکه ورثه مرحوم اقبالالسلطنه هم بعد از او از حيث وجه نقد لا شيء محض [به کلي بيچيز] بودند و اعليحضرت رضاشاه پهلوي چون ميدانست که آنها پولي در بساط ندارند و ... به بانک ملي سفارش کرده بود که به آنها وجهي قرض بدهد... هيچ ترديدي نميباشد.
قتل اقبالالسلطنه بدون عکسالعمل نماند. در روز سهشنبه 17 مرداد 1303ش، اقليت مجلس، به رهبري مدرس، تصميم به استيضاح رئيسالوزرا به علت دخالت در قتل اقبالالسلطنه و ضبط خزاين او و کارهايي از اين قبيل گرفت. اما عوامل سردار سپه همه مخالفان را ترسانده بودند و جلوي مجلس به تحريک و تظاهرات پرداختند. سرانجام با غيبت امضاکنندگان استيضاح و صحنهگرداني نمايندگان طرفدار سردار سپه استيضاح مسکوت ماند و دولت سردار سپه رأي اعتماد گرفت؛ و نمايش به نفع سردار سپه پايان يافت.
سرنوشت اقبالالسلطنه به سرنوشت صاحبنامان با نفوذ محلي کشور در دوران رضاشاه شباهت دارد. کساني چون شيخ خزعل، اسماعيلخان سردار عشاير قشقايي با سردار اسعد بختياري، دوست محمدخان بلوچ، صارمالدوله و... که همه به حبس و مرگ دچار آمدند. 7
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. جعفر آقازاده، «بررسي زندگي و اقدامات اقبالالسلطنه ماکويي» (پاياننامه فوقليسانس تاريخ ايران اسلام، دانشگاه تهران،1387)
http://www.hawzah.net/fa/thesis/thesisview/81688
2. مير اسدالله موسوي ماکوئي، تاريخ ماکو (تهران: نشر بيستون، 1376)، ص112 .
3. جعفر آقازاده، «تبعيد اقبالالسلطنه در جنگ جهاني اول»، تاريخ آذربايجان
http://www.chayparalilar.blogfa.co
4. مير اسدالله موسوي ماکوئي، ص113 .
5. باقر عاقلي، شرح حال رجال سياسي و نظام معاصر ايران (تهران: نشر گفتار، نشر علم، 1380)، ج 1، ص 168 .
6. http://iraniandaneshju.blogfa.com
7. علي بيگدلي، ترورهاي سياسي در تاريخ معاصر ايران (تهران: سروش (انتشارات صدا و سيما)، 1377-)، ج2، ص 826-827 .