د: روحانيون
در بيرون از دربار روحانيون بودند، آنان در دوره پهلوي از جايگاه ويژهاي در ميان مردم برخوردار بودند، رفتار محتاطانه رضاخان با اين طبقه قبل از به قدرت رسيدن، نشان دهنده جايگاه تعيين کننده آنان در تحولات بود. خاطرات اين نيروي تأثيرگذار به تشريح بهتر موضوع کمک ميکند. آنها دربارهي وضعيت مطبوعات و آزادي بيان مطالبي نوشتهاند. «در آلمان سه روزنامه دربارهي رضاشاه مطلب مينوشتند يکي روزنامه نهضت، روزنامه پيکار و سومي هم آلماني بود اينها تعديات رضاشاه را مينوشتند. رضاشاه سفير آلمان را فراخواند و به او اعتراض کرد سفير به او گفت اوضاع ايران با آلمان فرق دارد در آنجا روزنامهها آزاد هستند. رضاشاه قانع شد و مأمورين اخراجي را برگرداند» (پسنديده، 1375، ص84). «در زمان رضاخان من شاهد مسائل بودم، طوري کرده بودند که شاعرش و نويسندهاش و گويندهاش همه بر ضد روحانيت بودند» (امام خميني، 1375، ج2، ص12) «در اوايل سال سوم پاشاهي خود، رضاخان اعلاميه را منتشر کرد: در زمان پيش که علما و آخوندها به عنوان امر به معروف و نهي از منکر مزاحم مردم ميشدند، دولت ايران ضعيف بود و قدرت اجراء هر کاري را نداشت. امروز دولت ايران کاملاً قوي و بر اوضاع کشور مسلط است، هر کاري که صلاح مملکت باشد انجام ميدهد» (بهلول، 1384،صص12-13). «تا قبل از آن اصلاحات عدليه، صلحيه، استيناف و تميز بکار برده ميشد، رضاخان همه اينها را تغيير داد، رضاخان قبل از اينکه به ترکيه برود نماز ميخواند، در مجالس روضه و شبهاي عاشورا شمع روشن ميکرد، حتي گل به سرش ميماليد» (پسنديده، همان، صص 85-86). هنگامي که پايه حکومت رضاشاه مستحکم شد ديگر خود را بينياز از بستر اجتماعي قبل ديد و از دين و علماي ديني بعنوان عوامل عقب ماندگي جامعه ياد کرد و آنها را موانعي بر سر راه تجدد ميدانست، البته برخورد علماي ايران با مدرنيسم مطلقه رضاشاه متأثر از سرخوردگيهاي فزاينده عهد مشروطه در مجموع واکنشي انفعالي بود، زيرا بيشتر آنها از نوگرا و سنتي سکوت پيشه کردند. (ملائي تواني، 1381، ص 425).
نتيجه
هنگامي که رضاشاه به قدرت رسيد، تمرکز سياسي دوباره در کشور حکمفرما شد. جريانهاي سياسي اعم از سنتي و نوگرا در درون فضاي بستهي ناشي از متمرکز شدن قدرت قرار گرفتند، تمام تلاش اين گروهها اين بود که در فعاليتهاي سياسي و اجتماعي خود را، با رأس قدرت که شاه پهلوي بود، هماهنگ سازند. در مجلس ششم تعدادي نماينده متعهد به جامعه حضور داشتند ولي در مجلس هفتم تا پايان حکومت رضاشاه ما با يک انتخابات فرمايشي مواجه هستيم. حکومت رضاشاه در ظاهر با معيارهاي يک حکومت مطلقه نظير آنچه که قبلاً در اروپا وجود داشت، متفاوت بود ولي در عمل همان مسير را طي ميکرد. به عنوان نمونه، ما در حکومتهاي مطلقه اروپايي با پارلمان و انتخابات مواجه نيستيم ولي حکومت رضاشاه بطور ظاهري از وجود پارلمان برخوردار بود، در واقع پارلمان تثبيت کننده قدرت شاه در اين دوره است و سياست داخلي و خارجي رضاشاه را با تمام وجود همراهي ميکند و هرچه را که شاه ميخواست به اين نهاد غير دموکراتيک تحميل ميکرد. حذف نمايندگاني که انديشههاي متفاوت از دربار داشتند در دستور کار قرار گرفت.
با نگاهي به عناوين روزنامههاي اين دوره در مييابيم که همه آنها يک صدا به برجسته کردن سياستهاي داخلي و خارجي رضاشاه ميپرداختند ولي هرگز در اين راه حق انتقاد از فعاليتهاي دولت را نداشتند. ويژگيهايي همچون نظارت و روشنگري و انتقاد که مختص يک روزنامه آزاد است، در اين دوره رنگ ميبازد. البته در خارج از کشور نويسندگان بودند که اوضاع ايران را دنبال ميکردند و به انتقاد از سياستهاي شاه و دولت ميپرداختند اين مسئله با وجود اعتراض هميشگي رضاشاه ادامه داشت. نويسندگاني که در خارج از ايران فعاليت ميکردند تلاش ميکردند تا جاي ممکن فقدان وجود مطبوعات و روزنامههاي مستقل در ايران را جبران کنند. با وجود چنين جوي که خفقان در آن به بالاترين سطح خود رسيده بود، روزنامههاي فعال در داخل کشور بيشتر سخنگوي برحق شاه و دولت او بودند. عناوين روزنامههاي فعال داخلي در اين دوره گفتههاي خاطرهنويسان را تأييد ميکنند.
رضاشاه سياست اقتصاد هدايت شده را در پيش گرفت وي سعي کرد بناي يک حکومت مدرن را پيريزي کند. ايجاد کارخانجات، احداث راهآهن، بزرگ کردن جادهها، رشد کشاورزي مسائلي بود که شاه پهلوي در حوزه اقتصادي آن را دنبال کرد. البته اين اقدامات نتوانست توده عظيم مردم را راضي نگه دارد و به قول بلوشر مردم از دست مزد اندک رنج ميبرند و ثروت شاه هر روز افزايش مييافت. رضاشاه هرگز نتوانست اصل عدالت اقتصادي را در جامعه برقرار سازد. اقدامات اقتصادي او حتي طبقه متوسط جديد را راضي نکرد. رضاشاه قبل از به قدرت رسيدن با نمايش عوام فريبانه خود را در صف دينداران جامعه قرار داد. سردار سپه (رضاخان) در مراسمهاي مختلف مذهبي شرکت ميکرد و تنها مرام خود را از فعاليتهاي سياسياش حفظ اسلام و ايران اعلام ميکرد. هنگامي که رضاشاه به قدرت رسيد، حذف مباني اعتقادي جامعه را در دستور کار خود قرار داد. سرکوب کردن مردم مشهد و حادثه مسجد گوهرشاد قاطعيت و خشونت حکومت را در مقابل مذهب نشان داد. طرح شعار پرتستانيزم در مذهب و لزوم تغيير رهبري ديني از عالماي به روشنفکران از مسائلي بود که در دوره قاجار آغاز شد و در اين دوره به شدت دنبال شد. جايگزيني اخلاقيات امانيستي به جاي اخلاقيات تعبدي در دستور کار قرار گرفت. در حالي که مردم جامعه، ملعبه بيقانوني و دينزدايي دولت مردان بودند، کوچکترين اعتراض با مخالف و خشونت تمام سرکوب ميشد. شاه مباني شرعي اسلامي را از قانون حذف کرد و کار قانون گذاري را مطابق با الگوهاي اروپايي دنبال کرد. مقابله با مذهب يکي از بزرگترين ضعفهاي رضاشاه پهلوي بود. چرا که بخش عظيمي از جامعه داراي تعلقات مذهبي بودند و هرگز سياستهاي غير مذهبي رضاشاه را بر نميتابيدند. و با اين اقدامات شکاف ميان حاکميت و مردم دو چندان شد و تمام فعاليتهاي اقتصادي رضاشاه تحت شعاع سياست ناسنجيده او نسبت به مذهب قرار گرفت.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فهرست منابع
ـ آبراهاميان، يرواند (1389): ايران بين دو انقلاب، ترجمهي احمد گلمحمدي، محمدابراهيم فتاحي، تهران، نشر ني.
ـ آوري، پيتر (1369): تاريخ معاصر ايران، ترجمه محمد رفيعي مهرآبادي تهران چاپخانه حيدري.
ـ ابتهاج، ابوالحسن (1381): خاطرات ابوالحسن ابتهاج، تهران، علمي.
ـ ارفع، حسن (1377): در خدمت پنج سلطان، ترجمه سيداحمد نواب، تهران، مهرائين.
ـ اسکراين، سرکلارمونت (1363): جنگهاي جهاني در ايران، ترجمه حسين فرهاني، تهران، نوين.
ـ اسکندري، ايرج (1372): خاطرات ايرج اسکندري، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي.
ـ اعظام قدسي، حسن (1349): خاطرات من روشن شدن تاريخ صدساله، تهران، ابوريحان.
ـ امام خميني، روحالله (1357): حکايتهاي تلخ و شيرين، )314 خاطره از زبان امام خميني)، گردآوري مساجد شش گانه جنوب، تهران، مؤسسه فرهنگي قدر ولايت.
- بلوشر، ويپرت (1363): شترها بايد بروند، ترجمه حسين ابوترابيان، تهران، نشر نو/
ـ بهلول، محمدتقي (1384): خاطرات سياسي بهلول، قم، حضور.
ـ تاجالملوک (1380): خاطرات ملکه، تهران، به آفرين.
ـ تقيزاده، سيدحسن (1372):زندگي طوفاني (خاطرات سيدحسن تقيزاده)، به کوشش ايرج افشار، تهران علمي.
ـ پژمان، جلال(1386): فروپاشي ارتش شاهنشاهي (خطرات سپهبد جلال پژمان)، تهران، نامک ـ پروين.
ـ پسنديده (1375):خاطرات به کوشش محمدجواد مردانيا، تهران، حديث.
ـ پسيان، نجفقلي، معتضد، خسرو (1377): در عصر دو پهلوي، تهران، جاويدان.
ـ پهلوي، اشرف (1375): من و برادرم (خاطرات اشرف پهلوي)، تهران، علم.
ـ پيرديگار، ژان (1378): ايران در قرن بيستم، ترجمه عبدالرضا مهدوي، تهران، البرز.
ـ حکيميون، اقبال (1386): سازمانهاي اطلاعاتي و امنيتي ايران تا پايان دوره رضا شاه، تهران.
ـ دولت آبادي، يحيي (1362): حيات يحيي، تهران، جاويدان.
ـ رستمي، فرهاد (1382): پهلويها (خاندان پهلوي به روايت اسناد)، تهران، مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران.
ـ سردار اسعد بختياري، جعفرقليخان (1372): به کوشش ايرج افشار، تهران، اساطير.
ـ سياسي، علياکبر (1386): گزارش يک زندگي، تهران، اختران.
ـ سيفپور فاطمي، نصرالله (1379): گزند روزگار، تهران، نشر و پژوهش شيرازه.
ـ سيفپور فاطمي، نصرالله (1378): آينه عبرت، به کوشش علي دهباشي، تهران، سخن، شهاب ثاقب.
ـ شوشتري، محمدعلي (1379): خاطرات سياسي سيد محمدعلي شوشتري، به اهتمام غلام ميرزا صالح، تهران، کوير.
ـ شاهرخ، ارباب کيخسرو (1381): خاطرات ارباب کيخسرو شاهرخ، به کوشش شاهرخ شاهرخ، راشنا رايتر، ترجمه غلام حسين ميرزاصالح، تهران، مازيار.
ـ صدر، جواد (1381): نگاهي از دورن (خاطرات سياسي دکتر جواد صدر)، به کوشش مرتضي رسولي پور، تهران، علم.
ـ صفايي، ابراهيم (1386): خاطرههايي تاريخي،تهران، کتاب سرا.
ـ طلوعي، محمود (1374): بازيگران عصر پهلوي، تهران، نشر علم.
ـ عاقلي، باقر (1373): نصرتالدوله فيروز، تهران، نامک.
ـ عامري، هوشنگ (1388): از رضاشاه تا محمدرضا پهلوي (مشاهدات و خاطرات ميرزا جوادخان عامري)، تهران، کتاب پارسه.
ـ فرخ، مهدي (معتصمالسلطنه)، (1354): خاطرات سياسي فرخ (معتصمالسلطنه)، تهران، جاويدان.
ـ فردوست، حسين (1370): ظهور و سقوط سلطنت پهلوي (ارتشبد حسين فردوست)، تهران، انتشارات اطلاعات (مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي).
ـ فرمان فرماييان، محمدولي ميرزا (1382): از روزگار رفته حکايت مجلس شوراي ملي، به کوشش منصوره اتحاديه و بهمن فرمان، تهران، کتاب سيامک.
ـ فروغي، محمود (1383): خاطرات محمود فروغي، به کوشش حبيب لاجوردي، تهران، کتاب نادر.
ـ فوران، جان (1377): مقاومت شکنده، ترجمه احمد تدين، تهران، رسا.
ـ متين دفتري، احمد(1370): خاطرات يک نخستوزير، به کوشش باقر عاقلي، تهران، علمي.
ـ مصدق، محمد (1365): خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق، تهران، انتشارات علمي.
ـ مصدق، غلامحسين (1369): در کنار پدرم مصدق، غلامرضا نجاتي، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگي رسا.
ـ ميرزا صالح، غلامحسين (1372): رضاشاه: (خاطرات سليمان بهبودي، شمس پهلوي، علي ايزدي)، تهران، طرح نو.
ـ ملائي تواني، عليرضا (1381): مشروطه و جمهوري، تهران، انتشارات گستره.
ـ هدايت، مخبرالسلطنه (1363): خاطرات و خطرات، تهران، کتابفروشي زوار.
ـ هاکس، مريت (1371): ايران افسانه و واقعيت (خاطرات سفر به ايران)، ترجمه محمدحسين نظري نژاد، محمدتي اکبري، احمد نمايي، مشهد، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوي.
Millspaugh Americans in Persia. Washington, D.C., Brookings instiution,1946.
Absrtact
Relationship between social powers and their relations with the government, played a determinative role on the governing policy in Ghajar period. Interwoven political, economic and edeological crises resulted in inability of Ghajars rulers in controlling the situation. In such a situation Rezakhan took the power. His kingship initiated a new phase of shifts in Iran’s history. These changes occurred in political, economic, cultural and many other areas. In recent years, many researchers have tried to examine the events of Rezahan’s government period from many points of views. The present aricle tries to examine the internal policies of Rezashah in administrating the country based on a look at the memories of the contemporary writers during Pahlavi government.
Key words:
Rezashah, Political people , Military, Courtiers, Clergymen.