□در نگاهي کلي، اينگونه به نظر ميرسد که پس از 17 دي و اجراي قانون ممنوعيت حجاب، جامعه مقاومت چنداني نسبت به اين مسئله نشان نداد و مردم بيتفاوت از کنار آن گذشتند. نظر شما دراينباره چيست؟
برعکس، مقاومتي گسترده عليه ممنوعيت حجاب در سطح جامعه شکل گرفت. اگرچه اين مخالفت به شکل قيام گوهرشاد، که شش ماه پيش از اجراي کشف حجاب رخ داد، نبود ميتوان آن را نوعي مقاومت منفي و گسترده تلقي کرد که حتي خانواده وزراي رضاشاه را نيز دربرميگرفت. اين خانوادهها گروههاي اوليه براي ترويج بيحجابي بودند. صدرالاشراف، وزير دادگستري رضاشاه، اظهار کرده است که رضاشاه چندين بار از او خواسته بود تا همسر و دخترانشان را بدون حجاب در جشنها حاضر کند.
صدرالاشراف هم در پاسخ ميگفت: اگر اجازه دهيد فعلاً مديران و کارمندان اين اقدامات را انجام دهند، بعد نوبت ما هم ميرسد و به اين روش مدام از انجام دادن اين کار طفره ميرفت، اما يک روز رضاشاه به او گفت که حتماً بايد اين کار را انجام دهد. صدرالاشرف نيز به همسرش گفت که بايد طبق دستور رضاشاه عمل کند. همسرش در پاسخ به او گفت: خودم را ميکشم. اما فشار رضاشاه بر او به قدري افزايش يافت که صدرالاشرف به همسرش گفت که اگر چنين نکند رضاشاه او را خواهد کشت. اينگونه بود که همسر و دختران وزير دادگستري حاضر شدند بيحجاب در جشن حضور يابند. اما همسر صدرالاشرف از فرداي آن روز به دليل فشار روحي و رواني بيمار شد و تا يک سال بعد، که جنازهاش از خانه خارج شد، هيچگاه در مجامع عمومي و خيابانها حاضر نشد.
در خانوادههاي ديگر نيز وضع به همين شکل بود؛ براي نمونه يکي از نظاميان، اسلحه خود را در منزل گذاشته بود تا اگر براي کشف حجاب به منزلش آمدند، زن و دخترانش خود را بکشند. يکي از کارمنداني نيز که بهشدت تحت فشار رئيس اداره خود قرار گرفته بود تا همسرش را بيحجاب به جشن آورد، وصيتنامه خود را نوشت و با خوردن ترياک خودکشي کرد تا زير بار اين ننگ نرود.
بعضي از مردم هم ديوارهاي خانههاي خود را سوراخ کرده بودند تا بتوانند از آن براي رفتن به حمام استفاده کنند و از آخرين منزل در کوچه به ابتداي کوچه و حمام برسند. نقل است هنگام تبعيد رضاشاه، وقتي او در خيابانهاي تهران به سمت تبعيدگاه ميرفت، زنان چادر سر کردند و به خيابان آمدند و شروع به راه رفتن کردند.
□بر اساس اين توضيحات آيا کشف حجاب و قانونش شکست خورد؟
اينگونه نبود که سياست کشف حجاب در ايران هيچ توفيقي نداشته باشد؛ زيرا بخشي از جامعه ايران و زنان ايراني تحتتأثير اين تبليغات قرار گرفتند.در آن سالها فشار براي کشف حجاب وجود داشت و از سوي ديگر نيز براي برگزاري مراسم و شعائر اسلامي نيز فشارهايي وارد ميشد. بدين ترتيب در دورهاي، بخشي از زنان ايراني، نه تنها با تعاليم اسلامي درباره حجاب و دين آشنا نميشدند، بلکه زمينه را براي کنار گذاشتن حجاب فراهم ميديدند. در دوره محمدرضا شاه هم که پديده بيحجابي نه به اجبار ــ مانند دوره رضاشاه ــ بلکه با تبليغات از طريق نشريات، نمايشنامهها، فيلمهاي سينمايي، برنامههاي تلويزيون و… به جامعه تزريق ميشد.
سم بيحجابي و تفکر غربي در بخشي از زنان ايراني مؤثر افتاد. هرچند اين گروه از زنان بخش عمدهاي از جامعه را در برنميگرفتند، پس از پيروزي انقلاب و بهويژه در سالهاي ابتدايي آن، تحول و انقلاب دروني در آنها روي داد، بهگونهاي که اين زنان داوطلبانه از حجاب استقبال کردند.
□بعد از 17 دي سال 1314 و کشف حجاب، زن ايراني بر سر دو راهي حفظ اصالت خود يا تن دادن به خواستههاي حکومت و بيتوجهي به حجاب قرار گرفت. اين موضوع مشکل هويتي را براي زن ايراني ايجاد کرد. تحليل شما چيست؟
کشف حجاب براي آزادي بود، اما آزادي از قيد دستورات اسلام و اينکه زن بنده شهوتراني دوران مدرن شود. اين عين بندگي است؛ يعني او را از بندگي خداوند، که عين آزادگي است، خارج کردند و به بندگي کمپانيها و شرکتهاي غربي درآوردند. بدن زن محرک و مشوقي براي فروش کالا گرديد. از جسم او هم براي توليد استفاده شد، درحاليکه کمترين حقوق به زنان کارگر پرداخت ميشد. شخصيت، جنس و ويژگيهاي او نيز وسيلهاي گرديد براي تبليغ و ترويج کالاها و محصولات غربي.
پهلويها به گفتههاي خود مبني بر آزادي زنان باور نداشتند و اين وضع بهگونهاي بود که وقتي تعدادي از نمايندگان زن در مجلس سخن ميگفتند، نمايندگان مرد، آنها را مسخره ميکردند و به حساب نميآوردند. ازهمينرو معتقدم که آزادي زنان به معناي واقعي کلمه را با انقلاب اسلامي به ارمغان آورد.
□با توجه به ريشهدار بودن اسلام در هويت و فرهنگ ايراني، آينده حجاب را در کشورمان چگونه ارزيابي ميکنيد؟
ما از نظر هجمهاي که عليه جامعه ما و بهويژه زنان و دختر ايراني وجود دارد در وضعيت خطرناک و دشواري به سر ميبريم. براين اساس اگر در مسير تعميق بينش ديني مردم حرکت نکنيم و در اين زمينه به الگوسازي دست نزنيم، يعني حالت انفعالي داشته باشيم و دست روي دست بگذاريم، فرهنگ غربي با استفاده از امکانات خود به جامعه و خانواده ما نفوذ ميکند؛ زيرا موانع طبيعي ارتباطات فرهنگي در حال از بين رفتن است و اينترنت پرسرعت در سراسر ايران گسترش يافته است.
بايد با برنامهريزي گسترده، به توليد الگوهاي پوشش اسلامي دست زنيم و از ظرفيت زنان در اين زمينه بهره ببريم. براي تعميق بينش ديني جامعه هم بايد از همه ابزارها، بهويژه هنر و رسانه استفاده کنيم.بايد الگوهاي موفق در عرصه حجاب را در فيلم، کارتون و بازيهاي رايانهاي تبليغ و ترويج نماييم و جلوي موج مهاجم را، که براي نابود کردن هست و نيست ما فعاليت ميکند، بگيريم. ظرفيت زنان و دختران براي مقابله با تهاجم فرهنگي به مراتب بيشتر از مردان است و بايد از اين ظرفيت نهايت بهره را ببريم. واقعاً بعضي از فيلمها و سريالها نه تنها مشوق حجاب نيستند، بلکه مخرباند و الگوهاي نامطلوب ارائه ميدهند. بايد به شکل گسترده و «جهادي فرهنگي» در زمينه ترويج فرهنگ حجاب حرکت کنيم و جلوي شيوههاي سليقهاي را بگيريم.
بعضي از افرادي که به صورت بدحجاب در جامعه ظاهر ميشوند، تعمدي براي بدحجابي ندارند؛ واقعاً اين دانش به آنان منتقل نشده است. از طرفي وضعيت نامطلوب اجتماعي هم به آنان فشار ميآورد؛ براي مثال دختري که براي تحصيل در دانشگاه، از روستا به تهران ميآيد متوجه تفاوت محيط پيرامون خود با وضعيت محل سکونتش ميشود و تحت فشار آن محيط به سمت بدحجابي ميرود؛ بنابراين معتقدم اگر فضا را تغيير دهيم، اين گسترش موج در جاهاي ديگر، متوقف ميشود.
منبع: ماهنامه زمانه شماره 29 و 30
صفحه 1