همايش «جلال و شمس، روشنفکران متفاوت» ديروز در سالن اجتماعات موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران، با حضور"حجت الاسلام و المسلمين سيد هادي خسرو شاهي "، ، "دکتر يحيی يثربي" ، سيدمحمود دعايي مدير مسئول روزنامه اطلاعات، محمدحسين دانايي (خواهرزاده شمس و جلال) ، ويکتوريا دانشور (خواهر سيمين دانشور) و سيد مهدي طالقاني (فرزند آيت الله طالقاني ) و جمعي از دوستان و نزديکان اين دو برادر، برگزار شد.
به گزارش روابط عمومي و اطلاع رساني موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران؛ در ابتداي اين همايش، دکتر حقاني رئيس اين موسسه گفت: در بين آثار جلال آل احمد، غرب زدگي از آثار شاخص او به شمار ميآيد. «نون و قلم» ميخواهد قصه شکست جريانهاي چپ را بگويد.
بنا به تاکيد اين پژوهشگر تاريخ معاصر، جلال در آن سالها که مقارن با سانسور و خفقان بود فرصتي مييابد که به سفرهاي آمريکا و شوروي و حج برود و در نوشتههاي خود به محصولات آن سفرها و حاصل سخنرانياش در دانشگاه «هاروارد» اشاره ميکند.
حقاني با اشاره به روند تغيير نگاه جلال در دوران زندگي اش افزود: جلال آل احمد در دو بخش از کتاب در خدمت و خيانت روشنفکران، ترجمه «کرگدن» اوژن يونسکو و «نفرين زمين» را در نقد وابستگي و تغيير زندگي مينويسد که از اصطلاحات عرضي با عنوان فروش املاک ياد ميکند. اين آثار نشان ميدهد که نسل جوان اگر بخواهد جلال را بشناسد با چه شخصيتي روبرو است.
بنابه تاکيد رئيس موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران ، آل احمد بيگانه ستيز و مدام در حال تکامل شدن است. او دغدغه فرهنگ خود را دارد. به باور حقاني هيچگاه جلال ۱۳۴۷، جلال ۱۳۲۴نيست که عزاداريهاي نامشروع را نوشت و برخي مقالات تند را تحت تاثير حزب توده چاپ کرد. او مکاتبي را درک کرد و سپس بازگشتي داشت که براي ما بايد سرمشق باشد.
مي خواهند مرا از کارهاي اصليم باز دارند
جلال در واکنش به مطلب «عربزدگي» داريوش آشوري که در رد کتاب «غربزدگي» نوشته شده بود گفت: «اينها مي خواهند مرا از کارهاي اصليم باز دارند و من به کارهاي خودم مي رسم.!»
به گزارش روابط عمومي و اطلاع رساني موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران؛ حجتالاسلام والمسلمين هادي خسروشاهي نيز در همايش «جلال و شمس، روشنفکران متفاوت» به بيان خاطراتي از جلال پرداخت. وي بخشي از خاطرات خود را اينگونه تعريف کرد: آشنايي من با جلال آل احمد، به پس از دور شدن وي از حزب توده، مربوط ميشود، يعني در واقع آشنايي من با افکار و انديشههاي جلال نه خود وي به دوران پس از انشعاب از حزب توده برميگردد، چون سن و سال و محل اقامت من تبريز ايجاب نميکرد که بتوانم حضوراً با وي آشنايي داشته باشم، ولي مقالهها و آثار سياسي او را در روزنامه «شاهد»، ارگان حزب زحمتکشان ملت ايران ميخواندم که در آن زمان مديريت بخشهايي از آن روزنامه، به عهده جلال بود.
به گفته خسرو شاهي پس از جدايي خليل ملکي از دکتر بقايي و تشکيل حزب زحمتکشان ديگري با پسوند نيروي سوم، جلال نيز به او پيوست، چون در واقع، مريد خليل ملکي به شمار ميرفت وي درباره جزوه مشهور به «عزاداريهاي نامشروع جلال آل احمد» گفت: جلال در «مثلاً شرح احوالات» خود مينويسد که رساله «عزاداريهاي نامشروع» که در سال ۱۳۲۲چاپ شد از سوي «انجمن اصلاح» که با همکاري چند نفر از دوستان همفکرش آن را تشکيل داده بودند و در جلسات آن ادبيات عربي و «فنارسه» تدريس ميکردند، منتشر شده بود و آن را به قيمت «دوقران» ميفروختند. که ناگهان همه نسخ آن ناياب شد. جلال ميگفت: نخست خوشحال شديم که رساله با استقبال مردم و روشنفکران روبرو شده که تمام نسخ آن به فروش رفته است، ولي بعدها معلوم شد که عدهاي از مؤمنين، قربتااليالله! کليه نسخ آن را يکجا خريداري کرده و خمير کردهاند.
وي ادامه داد: روزي که به او گفتم که در برابر مطلب «عربزدگي» داريوش آشوري که در رد «غربزدگي» تو نوشته است چيزي نمينويسي، خنديد و سپس گفت: «من هم اکنون مشغول نوشتن کتابي درباره «خدمت و خيانت روشنفکران» هستم و به کار و راه خود ادامه ميدهم. بگذار دوستان بنشينند و بر کتاب دوم من هم رديهاي بنويسند، اينها مي خواهند مرا از کارهاي اصليم باز دارند و من به کارهاي خودم مي رسم.!»
خسروشاهي درباره آثار جلال خاطر نشان کرد: نکتهها که در آثار جلال بسيار است، ولي من به نقل يک نکته جدي، اما طنزآميز از جلال بسنده ميکنم. يکي از دوستان قديمي من، آقاي ايرج افشار، صاحب مجله «راهنماي کتاب» که کتاب شناس و فهرست نگار برجستهاي است، نقل ميکرد که در يکي از روستاهاي بندر بوشهر ديدم جلال در حال نوشتن است. گفتم: چه مينويسي؟ پاسخ داد: «خزعبلاتي» که در آينده «اباطيل شناساني» مانند تو از آن سود ببرند…
بعدها ديدم که آقاي افشار اين داستان را در مجله خود راهنماي کتاب به طور کامل آورده است.
مدير مسئول روزنامه اطلاعات
امام (ره) از «غرب زدگي» تقدير کرد
مدير مسئول روزنامه اطلاعات در همايش «جلال و شمس، روشنفکران متفاوت» گفت: جلال در ديدارش با امام (ره) در محضر ايشان «غرب زدگي» را ديد و به امام گفت که شما از اينها هم ميخوانيد و امام از آن کتاب تقدير و از شيوه نگرش جلال تمجيد کردهبود.
به گزارش روابط عمومي و اطلاع رساني موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران؛ سيدمحمود دعايي نيز در همايش «جلال و شمس، روشنفکران متفاوت» با بيان اين مطلب افزود: من چون از سال ۱۳۴۵تا انقلاب ايران نبودم سعادت ديدار جلال را نداشتم. اما در کتابخانه علامه اميني، «سهتار» ايشان را خواندم و بعد با مدير مدرسه و «نونوالقلم» او آشنا شدم. مرحوم حاج احمدآقا وقتي به نجف آمد از جلال ياد کرد و مراجعاتي به مرحوم آل احمد داشت. به گفته مدير مسئول روزنامه اطلاعات ،جلال نکتهاي را به عرض امام رسانده بود که نهضت شما مبارک است اما من تصور ميکنم بيانيه بعضي از روحانيان در فضاي روشنفکري وقتي خوانده ميشود مورد تعريض قرار ميگيرد چون سبک بيان خاصي دارد. لذا اگر مصلحت بدانيد ما آمادگي داريم که پيامها را قبل از چاپ ويرايش کنيم. البته بدون تغيير در محتواي آن. اين نشان ميدهد که او علاقهمند و دلسوز بود و در مسير کمال قلم ميزد.
دعايی با بيان ماجراي انتخاب وي به عنوان مدير مسئول روزنامه اطلاعات خاطر نشان کرد: بعد از انقلاب در سال ۱۳۵۹مسئوليت روزنامه اطلاعات را به من سپردند. در فضاي ابتداي انقلاب اينکه يک طلبه را براي روزنامهاي قديمي منصوب کنند، مورد قبول روشنفکران نبود. يک روز صبح، شمسآل احمد با بزرگواري آمد پيش من و گفت که من آمدهام که به شما تبريک بگويم. به ذهنم رسيد براي خنثي کردن آن تبليغات، يک عنصر روشنفکر و با سابقه و ريشهدار به عنوان سردبير در اختيار بگيرم و بنابراين به او پيشنهاد سردبيري دادم.
به گفته وي اين انتصاب مورد تائيد امام بود. شمس به اطلاعات آمد و در کنار او، جمع ديگري که از نهاد ديگري انتخاب کرده بودم شروع به کار کردند.
دعايي درباره علت جدايي شمس از اطلاعات افزود: آقاي شمس با طيفي که ۱۵نفر از روابط عمومي مجلس خبرگان بودند، بعدها همخواني نداشتند و اختلاف و بحث پيش ميآمد و اين شرايط، قدم به قدم، آقاي شمس را به دفتر بنيصدر نزديک ميکرد تا جايي که قرار بود آقاي تاراجي از فرانسه بيايد به دفتر بنيصدر براي مصاحبه. يک روز آقاي شمس گفت که از شوراي انقلاب فرهنگي به ماموريتي براي سفري به کشورهاي تازه انقلاب شده نيکاراگوئه و کوبا بايد براي تهيه گزارش برود. سپس از طريق روزنامه «ميزان» دوستان نهضت آزادي تلويحاً گفت که از اين به بعد در روزنامه اطلاعات کار نميکند. وي ادامه داد:سرانجام بنيصدر رفت و طيف او هم دچار دردسر شد و تجربه انتخاب آقاي شمس شکست خورد اما من و حاج احمدآقا، نگذاشتيم او صدمه ببيند و سراغ او رفتيم و اين سفر آمريکاي لاتين را به او پيشنهاد داديم و حتي گفتيم که روزنامه اطلاعات ميتواند اسپانسر اين سفر باشد و او باور نميکرد و حتي فکر ميکرد که ممنوعالخروج است. براي سفر چند ماهه او ارز مورد نياز را به سختي تهيه کرديم و ايشان به اتفاق آقاي موسويان که همکار دکتر روحاني بود در شوراي امنيت به کوبا رفت. به گفته مدير مسئول روزنامه اطلاعات سفر شمس بيشتر از ۳ماه طول کشيد و در آن زمان آقاي خاتمي وزير ارشاد بود و نامهاي از شمس رسيد که هزينهها زياد است و آقاي خاتمي مبلغي از طريق سفارت نيکاراگوئه براي ايشان فرستاد و ماحصل اين سفر در کتاب سفرنامه شمس آل احمد به چاپ رسيده است.
وي درباره شخصيت شمس آل احمد تصريح کرد: ويژگي اخلاقي شمس اين بود که در برابر برادر ادعايي نداشت و خود را رهين او ميدانست و از ريا و ظاهرسازي به دور بود.
استاد فلسفه اسلامي دانشگاه علامه :
روشنفکري در ايران هنوز سرگردان است
استاد فلسفه اسلامي دانشگاه علامه، با تاکيد بر اينکه شخصيت آلاحمد، يکي از اثرگذارترين نويسندگان و روشنفکران دوران اخير بود ، گفت: ما شاهد هستيم که روشنفکري در ايران بعد از يک قرن هنوز سرگردان است. تحول اجتماعي ايجاد نکرده است. سئوال بزرگ جلال اين بود که چرا؟ خدمت يا خيانت؟ به گزارش روابط عمومي و اطلاع رساني موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران؛ دکتر يحيي يثربي در همايش «جلال و شمس، روشنفکران متفاوت» که روز گذشته در سالن اجتماعات موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران برگزار شد، با بيان اين مطلب افزود: آدمهايي که شرايط مختلف را درک ميکنند، ذهن بازي دارند. جلال بسياري از مسائل را درک کرده بود. هم از نظر شخصيتي و هم از نظر آثار، اين تاثير را ميبينيم. من کتاب در خدمت و خيانت روشنفکران و غرب زدگي و خسي در ميقات را دوست دارم. در برخي از کتابهايم خواه ناخواه تحت تاثير جلال هستم و مخصوصاً کتاب «از اين خانه به آنخانه»ام، تحت تأثير «خسي در ميقات» آل احمد است به نظر من در خدمت و خيانت روشنفکران، نقد خوبي صورت گرفته است. يثربي با اشاره به برخي انتقادات در خصوص پراکندهگويي جلال در اين کتاب، تصريح کرد: اين پراکنده گويي به دليل آن است که آل احمد چيزي را با تمام وجود حس ميکرد ولي دليل آن را نمييافت. او ميديد که جريان روشنفکري در غرب عالم ديگري پديد آورده است.
استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبائي افزود: ما شاهد هستيم که روشنفکري در ايران بعد از يک قرن هنوز سرگردان است. تحول اجتماعي ايجاد نکرده است. سئوال بزرگ جلال اين بود که چرا؟ خدمت يا خيانت؟ او در اين راه عوامل مختلفي را مطرح ميکند. به باور يثربي برخي روشنفکران اعتراض را جانشين تفکر کردهاند. يعني اگر کسي مشت بر عليه دولتي بلند کند، روشنفکر است! وي خاطر نشان کرد: هنوز هم اين صادق است، مسئول دولتي بعد از اينکه مدتي در زندان حبس شود، تبديل به روشنفکر ميشود! کانت ميگويد: ما کار خود را ميکنيم اپراتور کار خود را بکند و ما در صدف آهنين، به کارهاي علمي ميپردازيم. در حاليکه من قول ميدهم جريان روشنفکري ما در اين جامعه فعلي تا وارد درگيريهاي سياسي نشود، کسي با او کاري ندارد. من بنياديترين کتاب ملاصدرا را نقد کردم و گفتهام که او چيز جديدي نگفته است اما تا به حال کسي نيامده است حتي به من گلهاي بکند!
اين استاد دانشگاه با اشاره به جمله اي از دکارت که مي گويد" انسان بايد همه محتواي ذهنياش را بيرون بريزد "، افزود: ما در کلاسهاي دانشگاه با جوي مواجه شدهايم که نه من شک کردهام و نه دانشجوي من و همچنان شک دکارت را درس ميدهيم! آل احمد در رنج بود که در ايران چرا اتفاق نميافتد؟ يکي از ظريفترين نگرشهاي او همين است.
وي افزود: تحول درگرو نقد است. جامعه بايد بداند که ندارمهاي زيادي دارد. ندارمها را اگر هدف گذاري کنيم، در جامعه پژوهش رخ ميدهد. متاسفانه ما در علوم انساني نميگوييم نداريم. انگار همه چيز داريم و در نتيجه روشنفکري در جامعه مرجعيت علمي پيدا نکرده است. دعواي کليسا با گاليله دعواي اين بود که موجوداتي پيدا شدهاند که مردم آنها را عالم ميدانند.
به باور يثربي درجامعه ما کار روشنفکري تداوم پيدا نميکند و ما به يکديگر فحشميدهيم و کار علمي انجام نميدهيم و فقط محصول را ميخواهيم بدون تفکر و زمينههاي آن.