قهرمان ميرزا سالور (عينالسلطنه) هم در خاطرات خود غائله جمهوري رضاخاني را ناشي از حمايت و خواسته انگليسيها ارزيابي ميکند «که به توسط رضاخان که آکتور [هنرپيشه] بسيار خوبي برايشان بود شروع به عمليات کردند. نرم نرم و بيصدا ... و خوب که کارهاي درخشنده [در جهت خواسته انگليسيها] از وي سرزد و شاه [احمدشاه] را طرد کردند شروع به نغمه جمهوري شد. اين کارها را دست قوي پنجه و توانا [ي انگلستان] ميکند نه سردارسپه...». 2
عينالسلطنه در جايي ديگر از خاطراتش در اين باره چنين مينويسد:
ميگويند عنقريب تلگرافات ولايات ميرسد و در جلسه دوم و سوم مجلس مقارن عيد جمهوريت علم ميشود. انگليسيها عثماني را جمهوري کردند اين را متعاقب آن، بعد ميروند سراغ افغانستان. فقط و فقط براي آن که پادشاه و مملکت مستقل مسلماني در عالم نباشد که مسلمانهاي اتباع او يک روزي به آنها تأسي کنند... پنجه قوي و معامل بزرگي در ايران کار ميکند که از عاقبت آن بايد ترسيد. همان قسم که مشروطه را برپا کرد، امروز جمهوري را برپا ميکند. منتهي در مشروط چون مردم خيلي دور از اوضاع بودند به سفارت خود برد و حمايت علني کرد. اما امروز وضعيت طور ديگر اقتضا ميکند که محرمانه و با دست خود ايراني باشد. 3
عينالسلطنه اضافه ميکند که: «انگليسيها مدتهاست وزراء شاه و رجال ايران را سنجيدهاند و هيچ يک را مثل پهلوان حاضر [رضاخان] بازيگر قابل نديدهاند. سردارسپه به رياست جمهوري موقتي ابداً مايل نيست جز آن که دائمي باشد و پس از چندي روي تخت مرمر جلوس، سکه و خطبه به نامش زده و گفته شود». 4
هم او درباره نقش بابيها در گرم کردن تنور جمهوريخواهي قلابي رضاخان چنين مينويسد: «در اين نغمه جمهوريت بابيها براي آزادي خود که البته در جمهوري بيش از مشروطه ميشود و براي انتقام از قاجاريه جد و جهد وافي دارند، چنانچه از بذل جان و مال مضايقه ندارند. بيشتر اين هنگامه به توسط آنهاست. جهودها هم مسرورند... آنچه هست اين فرقه [بابيها] در اين هنگامه دخالت تام دارند که احدي نميتواند منکر شود و براي آنکه در تغيير رژيم [به جمهوري] منافع صوري و معنوي آنها بيش از ايام مشروطه است». 5
و در بخش ديگري از خاطرات عينالسلطنه چنين آمده است: «بعد از اداي نماز جماعت گفتند هنوز جمهوري نشده درب مسجدهاي مسلمين را بستند. واي به آن وقتي که جمهوري انگليزي [انگليسي] شود». 6
و هم او زماني که غائله جمهوري قلابي رضاخاني و حاميان انگليسي او با ناکامي روبهرو شد، ضمن تمجيد از مردم کشور که موجبات عقيم ماندن اين طرح ايذائي را فراهم آوردند، و با تصريح اين موضوع انگليسيها کماکان تصميم گيرندگان اصلي کشور بوده و رضاخان هم جهت نيل به مقاصد خود همچنان حرفشنوي بلاانکاري از آنان دارد، پيرامون اين جمهوريخواهي کذايي مينويسد: «اين وقايعي را که من تا اينجا از اين نهضت دروغي جمهوري نوشتم اگر در يک کتابي که از صد سال قبل تحرير ميشد بود، و ما امروز ميخوانديم چه ميگفتيم، جز آن که به همچو مملکتي، به همچو ملتي، به همچو بزرگ و کوچکي طعن و لعن نمائيم. چيز ديگري شايسته آن مملکت و آن قوم بود؟ حالا هم اي کساني که بعدها اين وقايع را ميخوانيد (قرائت ميکنيد) به شما اجازه ميدهيم و حلال ميکنيم که هر چه دشنام و فحش و سقط و بداهت درباره ما بگوئيد ما سزاوار آن هستيم». 7
صفحه 1
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. حسين مکي، تاريخ بيست ساله ايران، ج2، تهران، اميرکبير، 1357، صص 376 ـ365.
2. قهرمان ميرزا سالور، خاطرات عينالسلطنه (قهرمان ميرزا سالور)، ج 8، بهکوشش ايرج افشار و مسعود سالور، چاپ اول، تهران، اساطير، 1379، ص 6688.
3. همان، ج 8، صص 6723 ـ 6724.
4. همان، ج 9، صص 6800 ـ 6801.
5. همان، ج 9، ص 6806.
6. همان، ج 9، ص 6817.
7. همان، ج 9، صص 6950ـ 6951.