صفاءالدين تبرّائيان
آنچه به اختصار در پي ميآيد گذر و نظري بر پيشينه و تبار يکي از کهنترين، ريشهدارترين و اصيلترين خاندانهاي سادات تاريخ تشيع است. خانداني که شهره به «آل الفقاهه و الشهاده» هستند و تاکنون شصت و پنج شهيد تقديم اسلام کردهاند. آري سخن در باب آشنايي مجمل با خانواده بزرگ «حکيم» و سيادت عام آل طباطباست.
در تدوين نوشتار حاضر از منابع و مآخذ چندي استفاده گرديد که در ارجاعات بدان اشارت شده است، ليک بهره پژوهانه جامعي از چند اثر تازه چاپ سپاري شده راقم اين سطور مطمح نظر قرار گرفت که شناسه آن از اين قرار است:
الف. احياگر حوزه نجف، آيتالله العظمي سيدمحسن حکيم. تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامي،1389 (مجموعه دو جلدي در 1172 صفحه).
ب. مرجع عصر، آيتالله العظمي حکيم. تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامي، 1389، 302 صفحه.
پ. مرجع مجدّد، امام حکيم؛ زندگي و زمانه، 1306-1390 ق / 1889- 1970م. تهران، مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي، 1390، 188 صفحه.
و البته مصادر مکتوب و شفاهي ديگر که در تهيه و تدوين و جيزه حاضر به کار آمد، به اميد آن که مورد استفاده علاقهمندان قرار گيرد.
حلقه وصل سيادت
خاندان حکيم در زمره سرشناسترين و ريشهدارترين خاندانهاي سادات طباطبائي به شمار ميآيد. به باور پژوهشگران، نسب اين خاندان به سيد ابراهيم طباطبائي باز ميگردد.1 نياي بزرگ آل حکيم اميرسيدعلي ملقب به شهابالدين اصفهاني است که از عالمان و شاعران نامور عصر خود بوده «و در همين ابوالحسن شهابالدين نسب آيتالله [حکيم] با نسب خاندان طباطبائيين، قاضي طباطبائي و ساير شعبههاي آن متصل ميگردد.»2
«طباطبائي»، طيف گستردهاي از سادات را شامل ميشود، مانند، آل طباطبائي يزدي، خانواده آيتاللهالعظمي سيد محمدکاظم يزدي؛ آلطباطبائي حکيم، خانواده آيتاللهالعظمي سيد محسن حکيم؛ آل طباطبائي بحرالعلوم؛ خانواده آيتاللهالعظمي سيد محمدتقي بحرالعلوم؛ آل طباطبائي تبريزي، خانواده آيتاللهالعظمي سيد محمدجواد طباطبائي تبريزي؛ الالرسي در يمن و ... که همگي در زمره سادات طباطبائي به شمار ميآيند. 3
سيدعلي فرزند سيد مراد فرزند ميرشاه اسدالله، جد پنجم سيدمحسن حکيم، از سرآمدان خاندان حکيم است. « در همين سيدمراد اصفهاني نسب شريفش به نسب مجتهد کبير شيعه آقا سيدعلي طباطبائي، صاحب کتاب رياضالمسائل و نسب آيتالله سيد مهدي بحرالعلوم و آقاي [سيدحسين] بروجردي اعليالله مقامهم متصل ميشود.»4
هجرت طباطبائيان
خاندان حکيم از اوائل سده دوم هجري قمري در بينالنهرين اقامت جستند.5 در سنوات حاکميت تاريک و وحشتزاي امويان و در پي آن عباسيان، بسياري از سادات و شيعيان از جمله طباطبائيان به دنبال اعمال تضييقات دستگاههاي ستمکار و فريبکار وقت و موقعيت سياسي رخداده، ناگريز به خارج از عراق مهاجرت کردند؛ شماري از سادات طباطبائي به يمن، عدهاي به ايران و جمعي رهسپار شمال آفريقا و کشور مغرب شدند.6
به دنبال مهاجرت سادات طباطبائي از عراق، شاهد زايش شعبههاي گوناگوني از طباطبائيان در گستره پهناور جهان اسلام هستيم. در ايران با عنوان سادات قاضي، سادات قمي و... سرشناس شدند. در عراق نامبردار به سادات حکيم و سادات بحرالعلوم، که چنانچه پيشگفته آمد نياي آنان يکي است و او همانا سيدمراد است. همي، سادات حجت (صاحب برهان) نيز نسبشان به اين شجره طيبه ميرسد و آنها نيز در زمره سادات طباطبائي محسوب ميشوند.7 از اين رو منشا و سرچشمه مبارک سادات آل طباطبائي «يزدي»، آل طباطبائي «حکيم»، آل طباطبائي «تبريزي»، آل طباطبائي حجت»، آل طباطبائي «بروجردي»، آل طباطبائي «قاضي»، آل طباطبائي «بحرالعلوم»، آل طباطبائي «الرسي»، در يمن يکي است.
از دربار صفوي تا حرم علوي
در خصوص بازگشت سادات طباطبائي حکيم به مسقط الرأس خود در بينالنهرين روايتهاي مختلف و تاريخهاي متفاوتي بيان شده است. اما سرشناسترين آن همان است که تمامي محققان بدان استناد کردهاند و نسبت به نقل و توضيح آن در آثار خود مبادرت ورزيدند. حسب نقل مشهور خاندان طباطبائي حکيم در قرن دهم هجري قمري مجاور مضجع شريف علوي شدند و پاي به کانون و پايتخت تشيع نهادند. سيدعلي طباطبائي پزشک مخصوص شاهعباس صفوي، از آن رو که طبيب بود به «حکيم» شهره شد،8 و اين فاميلي به خانوادهاش رسيد و فرزندانش با اين نام خانوادگي مشتهر شدند.9
سيدعلي طباطبائي از جايگاه ويژه و منزلت والايي در ميان دانشمندان روزگار خود برخوردار بود وي در سده دهم همراه با شاهعباس صفوي به منظور زيارت امير مؤمنان علي بن ابيطالب (ع) از اصفهان به نجف آمد.10 فضاي معنوي شهر مقدس نجف اشرف دل و ديده طبيب حکيم را تسخير و واله و شيداي خود نمود. سيد علي پزشک حاذق و مخصوص دربار و شخص پادشاه بود که مبادرت به تاليف کتابي با عنوان المجربات الطبيه در علم طب نموده بود. سيدعلي فرزند سيد مراد تصميم گرفت در نجف سکونت کند و به جرگه خادمان آستان مطهر حيدري در آيد. گفته شده است سيدعلي آنگاه که نياز مبرم شهروندان نجفي و زائران مرقد منور علوي به پزشک را احساس کرد، موضوع را با شاهعباس در ميان نهاد و علاقه قبلي خود براي رسيدگي به امور سلامت و بهداشت اهالي و زوار را به او منعکس کرد. شاه نيز که نياز مبرم نجفيان به خدمات پزشکي را احساس کرد و پي به اشتياق قلبي طبيب برگزيده خود برد، به سيدعلي طباطبائي رخصت اقامت در کنار بارگاه امام علي (ع) را داد.11
سيدعلي طباطبائي ماندن در کنار مردم مستمند و دلباخته اهل بيت (عليهمالسلام) را بر خدمتگزاري در دربار پادشاه يگانه کشور شيعه جهان ترجيح داد. وي مابقي عمر خود را تا سال 1642م، در نجف اقامت جست تا آن که در آن بلده مقدسه سر به تيره تراب فرو برد و در جوار رحمت حق آرميد. از اين برهه، يعني قرن دهم تا سده سيزدهم، نظارهگر مراجعت سادات طباطبائي حکيم به موطن آباء و اجدادي خود هستيم که در قرن پيشين ناگزير به مهاجرت از آن شده بودند.
به باور آيتالله شهيد سيد محمدعلي قاضي طباطبائي «سيدعلي حکيم، طبيب مخصوص شاهعباس کبير صفوي، اول کسي است که از ايران به عراق مهاجرت و در نجف اشرف اقامت جست.» بي شک مراد آن فقيد سعيد آن است که سيدعلي طباطبائي فرزند سيدمراد پيشگام بازگشت سادات طباطبائي به اوطان خود در عراق و عتبات عاليات و سکني گزيدن در جوار حرم علوي به شمار ميآيد.12
خاندان با تبار عربي
به زعم جملگي مورخان و تاريخنگاران، »آل حکيم» اصليت و تبار عربي دارند. آنان پس از واقعات سده دوم ناگزير از عراق مهاجرت کرده و برخي نيز گريختند و هشت سده بعد، به روزگار حاکميت صفويان به بينالنهرين بازگشتند. سنوات طولاني چندي پس از مراجعت خاندان طباطبائي حکيم به عراق، خانواده ديگري – از شيوخ، نه سادات ــ شهره به حکيم در اواخر قرن سيزدهم هجري قمري از ناحيه حجاز به منطقه فرات ميانه مهاجرت کرد در آن برهه شيخ عبدالرسول به رماحيه ــ جايي ميان ديوانيه و سماوه ــ آمد. از بزرگان اهل علم اين خانواده ميتوان به شيخ جواد فرزند شيخ محمد حکيم اشاره کرد. وي برادري داشت به نام شيخ جعفر که او نيز در زمره عالمان بود. شيخ محمد فرزند شيخ عبدالرسول حکيم بود و شماري از خانواده حکيم از اديبان و فاضلان عصر خود بودند.13 در کربلاي معلي نيز چند سده است خاندان ناموري نامبردار به حکيم سکونت دارند که در زمره سادات محسوب نميشوند و تنها نام خانوادگي آنها حکيم است و در زمره اهل علم محسوب ميشوند.14
مرجع اعلي
حضرت آيتالله العظمي سيد محسن حکيم که حدود يک دهه عهدهدار مرجعيت اعلاي شيعه در سنوات پس از ارتحال حضرت بروجردي رضوانالله تعالي عليه شد، سرشناسترين عالم سادات طباطبائي حکيم به شمار ميآيد. نسب ايشان اين سان به امام علي (ع) ميرسد: سيد محسن فرزند سيد مهدي فرزند سيد صالح فرزند سيد احمد فرزند سيد محمود فرزند سيد ابراهيم فرزند سيد علي فرزند سيد مراد فرزند سيد اسدالله فرزند سيد جلالالدين فرزند سيد حسن فرزند سيد مجدالدين فرزند سيد قوامالدين فرزند سيد اسماعيل ابيالمکارم فرزند سيد عباد فرزند سيد ابي مجدعلي فرزند سيد عباد فرزند سيد علي فرزند سید حمزه فرزند سید اسحاق فرزند سید طاهر فرزند سید علی فرزند سيد محمد فرزند سید احمد فرزند سید محمد فرزند سيد احمدابراهيم فرزند سيد اسماعيل ديباج فرزند سيد ابراهيم غمر فرزند سيد حسن مثني فرزند امام حسن فرزند امام علي (عليهمالسلام) است.15
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. عامر الحلو، النجف الاشرف، خواطر و ذکريات. دمشق، 1982م، ص 44 .
2. محمدعلي قاضي طباطبائي، آثار تاريخي آيتاللهالعظمي آقاي طباطبائي حکيم. تبريز،شفق، 1349، ص 7 .
3. وسن سعيد الکرعاوي، السيد محسن الحکيم، دراسه في دوره السياسي و الفکري في العراق 1946- 1970م، بغداد، مؤسسه آفاق للدراسات و الابحاث العراقيه، 2009م، ص 28 .
4. محمدعلي قاضي طباطبائي، همان، ص 7.
5. غالب الناصر. شهيد المحراب، مسيرهالعلم و التحدي و الشهاده. نجف، مؤسسه شهيد المحراب. 1425ق، ص 7 .
6. محمدباقر الحکيم. موسوعه الحوزه العلميه و المرجعيه؛ الأمام الحکيم. نجف، مؤسسه تراث الشهيد الحکيم، 2005 م، ج 3، ص 9 .
7. همان، ص 9 .
8. عامرالحلو، همان، ص 44 .
9. لازم به ذکر است عدهاي از اولاد سيدعلي، فاميلي «طبيب» را برگزيدند، هر چند به اين عنوان سرشناس نماندند. احمدالحسيني. الأمام الحکيم، السيد محسن الطباطبائي. نجف، دارالثقافه، 1384ق، ص 19 .
10. سيدعلي فرزند سيد مراد طباطبائي در سال 1624م در التزام شاه عباس صفوي به نيت تشرف براي زيارت اعتاب مقدسه وارد عراق شدند. هاشم فياض الحسيني. الأمام المجاهد السيد محسن الطباطبائي. ص 12. رساله دکتري که به سال 1999 تدوين گرديد و هنوز به زيور طبع آراسته نشده است.
11. محمدهادي الأميني، معجم رجال الفکر و الأدب في النجف خلال الف عام. نجف، بينا، 1964م، صص 421- 422.
12. منبع شفاهي: آيتالله سيد محمد بحرالعلوم.
13. جعفر الشيخ باقر آلمحبوبه، ماضي النجف و حاضرها. بيروت، دارالأضواء، 1986م، ج2، صص 169-170 .
14. منبع شفاهي: دکتر اکرم موسي هادي الحکيم .
15. محمد الشيخ هادي الأسدي، الأمام الحکيم؛ عرض تاريخي لدوره السياسي و الثقافي. بغداد مؤسسه آفاق للدراسات و الأبحاث العراقيه،2007م، ج1، ص 126؛ منذر الحکيم. قبسات من حياه و سيره شهيد المحراب آيهالله السيد محمدباقر الحکيم، طهران، المجمع العالمي للتقريب بين المذاهب الأسلاميه، 1425ق، ص 26.