معصومه عمادي
انسان، براي جابهجا شدن نيازمند وسايلي بود، که بتواند به راحتي از آن استفاده کند. اين کار در ابتدا تنها با چهارپايان عملي بود. و افراد به فراخور وضع ماليشان، از انواع چهارپايان استفاده ميکردند.
براي استفاده در شهرها و محلات، بر پشت چهار پا سوار شده، و به محل مورد نظرشان ميرفتند. ولي چون در مسافرتها، ساعتها و بلکه روزها در راه بودند، و خصوصاً اينکه سوارکاري براي زنان و بچهها، طي ساعات طولاني بسيار مشکل بوده، در نتيجه از صندوقهايي استفاده کردند که به آن «پالگي» ميگفتند. آن را در دو طرف حيوانات ميبستند و غالباً مورد استفاده زنان بود و به صورت چمباتمه چندين ساعت در آن مينشستند. و يا به صورت کجاوه بر روي شتر، قرار ميدادند. گاهي داراي سقف بسته بود که به آن «هودج» گفته ميشد و براي پيمودن مسيرهاي طولاني بوده است.
تخت روان نيز، اطاقک کوچکي بوده، که بر روي دو تيرک چوبي قرار ميدادند و مسافر در داخل تخت روان نشسته، آنگاه دو سر تيرهاي چوبي را به دو قلاب که بر پشت دو چهار پا، مانند اسب، قرار داشته متصل ميکردند و سپس با حرکت حيوانات تخت روان هم جابهجا ميشده است.
اولين کالسکه، بنا بر منابع تاريخي، در دوران صفويه به وسيله يکي از بازرگانان روسي، به شاهعباس دوم، به عنوان سوغات هديه شد که استفاده چنداني از آن به عمل نيامد.
اويل قرن 19 ميلادي، جرج سوم پادشاه انگلستان، کالسکهاي به رسم هديه، براي فتحعلي شاه قاجار، فرستاد که به علت نبود جاده يا خيابان مناسب در تهران، شاه نتوانست از آن استفاده کند.
کالسکه، اطاقکي است که بر روي چهار چرخ سوار ميشده، و به قدر نشستن چهار نفر بوده است. اين وسيله توسط چهار اسب کشيده ميشد. کالسکه، هم داخل و هم خارج شهر مورد استفاده قرار ميگرفته است.
در سال 1267ق، در روزنامه وقايع اتفاقيه 1، اعلاني به چاپ رسيده: «چون درين اوقات قرارشده است که روز بهروز کالسکهها در شهر طهران زياد بشود و بايد راه عبور و مرور و کالسکه هموار و خوب باشد لهذا قرار شده است که کوچههاي ارگ پادشاهي را کلاً سنگفرش نمايند به طوري که هم عبور اسب و کالسکه به آساني بشود و هم پياده به استراحت بگذرد وسط کوچهها را به جهت عبور پيادگان مانند سکو قدري بالا آورده با سنگهاي بزرگ مرتفع فرش مينمايند...».
در سال 1270ق معيرالممالک، ساخت کالسکهاي را به کشور اطريش سفارش داد، که براي تشريفات دربار مورد استفاده قرار گرفت. اين همان کالسکهاي است که ناصرالدين شاه، با آن به حرم حضرت عبدالعظيم رفت، و بعد از ترور، وي را در آن نشانده، تا مردم نفهمند که او کشته شده، به اين ترتيب وي را به تهران آوردند.
رضاشاه نيز، با همين کالسکه در تاريخ 15 آذر 1304، براي تاجگذاري به مجلس مؤسسان رفت. و در استقبال از ملکه اليزابت و فردريک نهم پادشاه دانمارک نيز از آن استفاده شد.
|
اسكورت كالسكه رضاشاه به وسيله امراي ارتش
در خيابان علاءالدوله
|
|
همانقدر که کالسکه مورد توجه قرار گرفت، راننده و مهتر اسبهاي آن نيز، معروفيت خاصي پيدا کرد. زيرا، عنوان مقام کالسکهباشي، راننده مخصوص ناصرالدين شاه، بسيار مهم بود. رجالي چون مهديقلي خان مجدالدوله، و عبدالله ميرزا دارايي و چند رجل ديگر، افتخار کالسکهراني سلطان صاحبقران را داشتند.
همچنين «بياتعلي»، شخصي بود که نگهداري و تيمار اسبهاي کالسکهخانه شاهي را بر عهده داشت و غير از شستشوي اسبها و بازديد نعلها و آرايش آنها، مسول نظافت کالسکه شاهي، و روغنکاري چرخها و فنرهاي کالسکه هم بود.
در جنگ بينالملل اول، اياب ذهاب و حمل و نقل اشيا، از طريق چهارپا، بعد درشکه و سپس کالسکه و گاري تبديل شد، و کمکم مردم به آنها رغبت نشان دادند. گاري در قشونکشي روسها، به ايران شناخته شد و درشکه نيز، هديه ايشان به افراد ذينفوذشان بود، و کالسکه خاص سلاطين و رجال طبقه اول بوده است.
گاري، وسيلهاي سفت و بدون فنر، با چرخهاي روکش آهني، از تسمهاي کلفت که به جاي لاستيکشان حساب ميشدند، و ميتوانستند تا سه چهار خروار بار حمل بکنند. اين گاريها در ابتدا تنها بار حمل ميکردند، و بعدها به مسافرکشي پرداختند. مسافراني که در اطاقکي محصور، با تکانهايي شديد محبوس ميشدند.
اين گاريها، برخي تجاري و برخي مسافرکش بودند، و روزانه سي و شش کيلومتر طي طريق کرده و گاري پستي که در هر منزل اسب عوض مينمود چهار برابر گاري تجاري راه ميپيمود.
وزرا و حکام و رجال طبقه يک، کالسکه سوار بودند. و افراد متوسط، مسافرتهايشان را با گاري انجام ميدادند، که به صورت رو باز و يا روبسته بود. گاريهاي کندرو روزي شش فرسخ راه ميرفتند و کف گاري را تا پنج خروار بار زده روي بارها هم تا بيست و چند مسافر مينشاندند. و گاريهاي تندرو، که بار کمتري ميزدند، دوازده مسافر برده و در تمام بيست و چهار ساعت طي طريق ميکردند، و در هر شب و روز چهار منزل راه طي ميکردند. اينها گاريهاي تجارتي بودند.
گاريهاي پستي که چهار اسبه بودند، در هر منزلگاه اسبهاي خسته را با اسبهاي تازهنفس عوض ميکردند. اين گاريها توسط دو سورچي، به نوبت رانده ميشد. اين گاريها اغلب بار و بسته پستي حمل نموده و گاهي هم مسافر و بار متفرقه ميگرفتند. و اين وسايل در داخل کاروانسراها بارگيري ميشدند.
دليجان نيز، گاري مسافري ديگري بود، که طبقات بالا و پردرآمد، با آن به سفر ميرفتند. و داخل شهر با دو اسب و در تشريفات با چهار تا شش اسب که به صورت دو به دو پشت سر هم بودند کشيده ميشد.
در زمان ناصرالدين شاه در تهران، حدود 30 دستگاه کالسکه که از روسيه خريداري شده بود به کار افتاد. که 23 دستگاه براي داخل شهر، و 7 دستگاه هم براي خارج شهر، اختصاص داده شد. که اين جريان همزمان با احداث خط ترامواي اسبي يا همان واگن اسبي و خط آهن تهران ـ عبدالعظيم بود. مردم عادي، براي تفرج يا رفتن جهت فاتحه اهل قبور، و زيارت يا سفرهاي فوري داخل شهر، از درشکه استفاده ميکردند.
براي مسافرت به شهري دور و نزديک نيز، کساني که دستشان به دهانشان ميرسيد، از دليجان و کالسکههاي تکاسبه يا چند اسبه، استفاده ميکردند. تا اينکه تعداد درشکهها زياد شد، و باعث بينظمي در کوچهها و معابر گرديد و دولت، به فکر ايجاد نظم در معابر و سر و سامان دادن به وضع کالسکهها و درشکهها، چه کرايه و چه شخصي (اربابي) افتاد.
|
درشکههاي مسافربري در تهران
|
|
لغتنامه دهخدا، درشکه را اينگونه معرفي ميکند: «گردون چهارچرخهاي که جلو آن باز و سقف اطاق وي را ميتوان بلند کرد و برافراخت و يا تا کرد و خوابانيد. ماخوذ از کلمه «داروژکي» روسي، اصلاً، نام وسيله نقليه کوچک و سبکي در روسيه، داراي دو يا چهار چرخ است که به وسيله اسب کشيده ميشد. اين نام در روسيه و ممالک اروپا و ايران به وسايط مشابه نيز اطلاق شده است.»
درشکه نيز وسيلهاي بود، که به صورت يک صندلي دو نفره بر روي چهار چرخهاي قرار گرفته، و معمولا توسط دو اسب کشيده ميشد. بعد از جنگ جهاني دوم که مردم از نظر مالي موقعيت خوبي نداشتند، به ناچار از يک اسب استفاده کردند.
درشکه، همراه با رنگ و روغنهاي عالي، و چراغهاي چهارطرف شيشهاي کريستال قشنگ، بادگيرهاي لب طلاييدار، و دو اسب نيرومند يک رنگ، و سورچيهاي شق و رق نشسته محکم (خبردار) بگو، در اختيار مردم قرار گرفت. که ابتدا زير پاي فکليمآبها و بچه تاجرها و پسر حاجيهاي پولدار درآمد. و پس از آن داشمشديها و خانمبازها، از آن استفاده نموده، وسيله اغواي زنان تازهکار شدند. بعد از جنگ جهاني دوم، به دليل کمبود علوفه دو اسبشان به يک اسب تبديل شد.
نرخ درشکه، براي يک نفر و دو نفر دو قران بود، و براي نفر سوم يک قران اضافه ميگرديد.
تهران در اوايل قرن چهاردهم، چنان رشدي کرد که استفاده از وسايل حمل و نقل عمومي ضرورت يافت؛ از اين رو، دولت در 1308 به ميرزا جوادخان، که از کارمندان عاليرتبه وزارت امورخارجه بود، امتياز ايجاد شرکت درشکهراني را واگذار کرد. شرکت ميرزا جوادخان سي دستگاه کالسکه از غازان وارد کرد. و در همان سال، شرکت افتتاح شد. 23 کالسکه در شهر کار ميکردند و هفتتاي ديگر کالسکههاي اضطراري بودند. درشکههاي تک اسبه در چهار نقطه ميايستادند: ميدان توپخانه، ميدان سبزه ميدان، اطراف سفارت انگليس و ميدان سرچشمه. اين درشکهها از بامداد تا سه ساعت بعد از شامگاه در محلات عمومي ميايستادند و براي مسافرت يا ساعتي کرايه ميشدند، اگر کسي پس از ساعات مقرر کالسکه لازم داشت، ميتوانست از دواير شرکت، کالسکه مخصوص کرايه کند.
از ديگر وسايل که، براي جابهجايي مسافر در تهران استفاده ميشده، واگن اسبي بوده است. همانطور که مشخص است توسط اسب کشيده ميشده و به متصدي آن «سورچي» ميگفتند. اولين خط واگن اسب در تهران، در سال 1307ق و در دوران ناصرالدين شاه قاجار کشيده شد، و امتياز آن به يک شرکت بلژيکي، داده شده بود.
|
|
|
ميدان توپخانه؛ شلوغي ميدان باعث كندي حركت واگن اسبي شده است
|
تنگي خيابان لاله زار از يك سو و شلوغي مردم حول و حوش دو واگن اسبي كه به هم رسيده اند منظره جالبي ايجاد كرده
|
ميدان توپخانه و تقاطع ريلهاي چند واگن اسبي با هم. توپخانه مركز عمده حركت واگن اسبيها بوده است
|
|
|
|
اولين قطار ايران، که با عنوان «ماشين دودي» ميشناسيم، در سال 1300ق کار خود را آغاز کرد و بر روي ريلي مابين تهران و شهر ري، رفت و آمد داشت، که بسيار مورد توجه مردم قرار گرفت.
|
ريل
|
|
با ورود اتومبيل به شهرها، و تمايل مردم به استفاده از ماشين، درشکه وسيله اياب و ذهاب مردم اطراف شهر و روستا گرديد.
|
[5897 - 4ع]
يك دستگاه اتومبيل ژيان در اولين سال توليد
|
|
اولين آييننامه رانندگي در ايران، توسط شخصي به نام «وستداهل» سوئدي، تهيه و تنظيم شد. او در سال 1291ش، رياست نظميه را به عهده داشته، و 10 سال در اين سمت باقي بود.
اولين مقررات عبور و مرور در ايران
نخستين مقررات عبور و مرور در ايران، تحت عنوان نظامنامه تردد درشکههاي عمومي به تصويب رسيد و صاحبان آنها را ملزم به نصب پلاک، و رعايت مقررات مربوطه ميکرد. بر اساس مقررات مذکور، هدايتکنندگان اين درشکهها بايد گواهينامه درشکهراني ميگرفتند.
نخستين مقررات درشکه در تهران
... تا زماني که ناصرالدين شاه زنده بود کسي جرئت نداشت اتومبيل به تهران بياورد؛ چون او در سفر به فرنگ از آن خوشش نيامد و تا پايان عمر هم نظرش در اين باره تغيير نکرد...
وامبري، يکي از اروپايياني است که در سال 1850 ميلادي، به تهران آمده وضع عبور و مرور را در گذرگاههاي داخل شهر، چنين توصيف ميکند: «... وارد دروازه تهران که شديم، خر و شتر و قاطر، با بار کاه و بار جو و بستههاي کالاي اروپايي يا بومي، از هر سو با بينظمي پيش ميرفتند ... در طول بازار حرکت کردم. در ميان جمعيت، که البته ضربت چماق و حتي شمشير و قمه بينشان رد و بدل ميشد، ... بدون آن که آسيبي مهم به من برسد گذشتم...».
اين سخن مختصر، توصيفي از وضع شهر بود. رفت و آمد مردم و چهارپايان بارکش، و ديگر وسايل نقليه آن زمان، که هيچکدام مناسبتي با اتومبيل نداشت، قرنها بدون تغيير ادامه يافته بود.
... تا اين که سرانجام قدرت به دست رضاخان افتاد. در اين دوران با انتخاب سرهنگ بوذرجمهري افسر قزاق، به کفالت بلديه (شهرداري) تهران، براي اولين بار گذرگاههاي تنگ و باريک با تخريب خانه و باغ و مغازه مردم يکي پس از ديگري به خيابانهاي عريض و مناسب براي رفت و آمد اتومبيلها و حتي درشکه تبديل شد.
در همين دوران است که، براي درشکهچيها هم، مقرراتي وضع شد و آنان را که در زمره بينظمترين شهروندان بودند، به نظم کشيد. در گذشته درشکهچي، خرکچي، قاطرچي، گاريچي و شتربان از گستاخترين و بيادبترين مردمان به شمار ميآمدند. به طوري که در تداول عامه، رفتار بد و هر بيادبي را در تمثيل به آنان نسبت ميدادند.
پارهاي از مقررات درشکهچيها، در گذشته نه چندان دور تهران قديم:
مقررات مخصوص:
ماده 1. راهانداختن درشکه، در شهرها بدون پروانه شهرباني ممنوع است.
ماده 4. پشت درشکه بايد با عدد فارسي شماره نصب شود.
ماده 6. درشکه بايد نظيف باشد و تشک آن از چرم يا مخمل يا ماهوت باشد.
ماده 7. درشکه بايد بوق يا زنگ خبر نصب کند.
ماده 8. اسب درشکه بايد قوي باشد و مبتلا به امراض مسري نباشد.
ماده 9. بستن اسب تعليم نديده و بدخو به درشکه ممنوع است.
ماده 16. شرايط رانندگي درشکه، سن کمتر از 23 سال نباشد.
ماده 18. راننده درشکه، از لباس متحدالشکل معاف ولي کلاه بايد داشته باشد.
ماده 20. سر شلاق درشکه نبايد فلز يا گره داشته باشد.
ماده 22. رانندگان بايد هنگام سوار و پياده شدن مسافر با برداشتن کلاه احترام کنند.
ماده 24. راننده در موقع راندن نبايد نوشابه بنوشد.
ماده 26. بياحترامي و بداخلاقي و خشونت نسبت به مسافر اکيداً، ممنوع.
ماده 32. درشکه بايد از سمت راست خيابان عبور کند.
ماده 34. در خيابانهاي سراشيب بايد فوقالعاده آهسته حرکت کنند.
ماده 35. راننده هنگام توقف بايد دست راست خود را با شلاق بلند کند، تا راننده پشت او مطلع گردد.
ماده 37. راننده فقط حق دارد کرايه نرخ تعرفه را طلب نمايد.
ماده 46. حمل نعش با درشکه ممنوع است.
صفحه 2