عليرضا ابطحي
در هنگام امضاي قرارداد مقدماتي، دو طرف ذيحجه سال 1328ق/ فوريه 1911م را براي برگزاري اجلاس و مذاکرات نهايي تعيين کرده بودند، ولي تشکيل اجلاس به تعويق افتاد و وقفه در مذاکرات طولاني شد. علت اين وقفه، تشديد اختلافات بين دو خانواده ايلخاني و حاجي ايلخاني بود؛ زيرا دو ماه پس از عقد قرارداد مقدماتي بين نمايندگان خوانين بختياري از هر دو خانواده، با دستور خوانين بزرگ از جمله سردار اسعد، دو تن از خوانين خانواده ايلخاني، يعني يوسفخان سردار مجاهد و حاج خسروخان سردار ظفر تصميم گرفتند که با صولتالدوله قشقايي وارد جنگ شوند.
در اين بين، خانواده حاجي ايلخاني يعني فرزندان امامقليخان مجبور بودند بين خانواده ايلخاني و صولتالدوله که متحد آنها به حساب ميآمد، يکي را انتخاب کنند. قبل از شروع حمله و درگيري بين بختياريها و صولتالدوله، خانواده حاجي ايلخاني با اطلاع از لغو تصميم خوانين بزرگ در تهران براي حمله به صولتالدوله، از همراهي با خسروخان سردار ظفر و يوسفخان اميرمجاهد که بر جنگ با صولتالدوله اصرار داشتند، خودداري کردند.
دو خانواده ايلخاني و حاجي ايلخاني در حالت خصومتآميز نسبت به يکديگر قرار گرفتند. يوسفخان اميرمجاهد درصدد بود تا لطفعليخان اميرمفخم را از خانواده حاجيايلخاني به تلافي قتل عزيزالله خان ــ پسر رضاقليخان ايلبيگي ــ در هنگام فتح تهران به دست نيروهاي اميرمفخم که از محمدعليشاه پشتيباني ميکردند، مخفيانه به قتل رساند. اخبار و اطلاعات اين رويارويي، نصيرخان سردار جنگ ــ برادر لطفعليخان ــ را به منطقه کشانيد و او محل حکمراني خود را در يزد براي کمک به لطفعليخان به سوي منطقه بختياري ترک کرد. نزديک بود بين دو خانواده درگيري رخ دهد که با وساطت خوانين بزرگ در تهران و دخالت علماي اصفهاني از جمله حاجآقا نورالله ثقهْالاسلام ــ از علماي معروف و مشروطهخواه اصفهان ــ از وخامت بيشتر اوضاع جلوگيري شد و طرفين به مواضع و اماکن سنتي سکونت خود بازگشتند. 1
از همينرو، وقفهاي نسبتا طولاني در مذاکرات خوانين و شرکت نفت ايجاد شد. ولي تلاش براي برگزاري اجلاس به نتيجه رسيد. قبل از شروع مذاکرات، چارلز گرينوي ــ مديرعامل شرکت نفت ايران و انگليس ــ در يادداشتي تمايل شرکت نفت را براي پرداخت مبلغ 5/23 تومان در ازاي هر جريب از زمينهاي اطراف ميدان نفتون، نفتک و منطقه پمپاژ تمبي و اراضي مربوط به خط لوله و جاده ارابهرو به اطلاع رنکينگ ــ کنسول انگليس در اهواز ــ رسانيد. بر همين اساس، اختيار تام به دکتر يانگ ــ نماينده شرکت ــ جهت اقدام و تصميمگيري داده شد. سقف پرداخت نيز از نظر شرکت همان پنجهزار ليره يا اندکي بيش از آن بود. اشکال کار در اينجا بود که سقف موردنظر، جهت استفاده کفايت نميکرد؛ زيرا مبلغ نهايي که تصور ميشد بايد در صورت توافق پرداخت شود، کم بود. به همين دليل، دکتر يانگ پس از مشورت با رنکينگ و آقاي لمب 2ــ نمايندهآقاي اسکات و شرکا ــ پيامي به لندن مخابره کرد و خواستار سقف بالاتري براي معامله شد. رؤساي شرکت با سقف معامله تا مبلغ هجدههزار ليره موافقت کردند.
هنگامي که رنکينگ در 13 آوريل سال 1911 / صفر 1329ق وارد منطقه شد، متوجه شد که برخلاف انتظار، دستورات لازم براي تهيه نقشه و اوراق مربوطه صادر نشده و به جز نقشه ميدان نفتون، نقشههاي ميادين نفتي ديگر آماده نشده بودند. به همين دليل، رنکينگ نقشهبردار شرکت را براي تهيه نقشههاي مورد نظر تحت فشار قرار داد و نقشهها تا قبل از ورود خوانين بختياري به منطقه در 17 آوريل آماده شد.
خوانين پس از ورود به منطقه دو روزي را به اتفاق رنکينگ و ديگران براي تعيين محدوده موردنظر شرکت و مرزگذاري، به سواري و گشت در اطراف گذراندند و پس از دو روز گشت و بررسي، مشخص شد که مرزهاي دو ميدان نفتي نفتون و نفتک حدود 25 مايل مربع را در برميگيرد. آنگاه مذاکرات آغاز شد. 3 در هنگام آغاز مذاکره،خوانين وکالتنامهاي را از سوي نجفقليخان صمصامالسلطنه، عليقليخان سردار اسعد، خسروخان سردار ظفر، يوسفخان اميرمجاهد از خانواده ايلخاني و نصيرخان سردار جنگ از خانواده حاجيايلخاني، که در ذيحجه سال 1328ق / فوريه 1911م تهيه و تنظيم شده بود، ارائه دادند.
بر اساس اين وکالتنامه، غلامحسينخان سردار محتشم به نيابت از خاندان حاجيايلخاني و جعفرقليخان سردار بهادر به نيابت از خاندان ايلخاني، به عنوان نمايندگان خوانين معرفي شده بودند. آنها اختيار داشتند در مورد فروش زمينهايي که شرکت در آن اراضي ماشينآلاتي را نصب کرده و يا براي لولهگذاري احتياج داشت، به هر صورت که مناسب و عاقلانه ميدانند، عمل کنند. 4 مواضع اوليه خوانين عبارت بود از:
الف. شرکت ميتواند اراضي مورد نظر را به مقدار دلخواه به دست آورد.
ب. بهاي هر جريب زمين زراعي پنجاه تومان و اراضي مرتعي و تپهاي پنج تومان پيشنهاد شد که در مجموع با چنين قيمتي، شرکت ميبايست 63000 ليره پرداخت کند.
ج. اراضي هموار داراي ارزش يکساني هستند و بنابراين، نرخ و قيمت آن اراضي يکسان نيست.
د. اراضي ناهموار، شامل زمينهاي مرتع و تپهاي که براي افراد ايل به منظور استفاده به عنوان چراگاه براي دامهاي خود ارزش دارد.
ه. در موافقتنامه اوليه هيچ بندي وجود ندارد که دالّ بر واگذاري اراضي به صورت رايگان باشد.
و. خوانين آمادهاند طبق قرارداد اراضي مورد نياز زمينها شرکت را به آنها بدهند؛ به شرط آنکه شرکت در ازاي اخراج افراد ايل از آن اراضي، پول آن زمينها را بپردازد. 5
پيداست که مواضع خوانين، مواضع مشخص و دقيقي بوده و ميدانستند که چه هدفي را دنبال ميکنند. در واقع، اين ادعا که در قرارداد هيچ بندي براي واگذاري اراضي به صورت رايگان وجود ندارد، ادعايي درست بود؛ زيرا طبق مواد قرارداد اصلي که به زبان فارسي تهيه شده بود، به هيچوجه اشاره مستقيم يا غيرمستقيمي در تأييد آن وجود نداشت. عبارت قرارداد چنين است:
... هرقدر زمين که لازم ميشود براي اين کار و مقصود [اکتشاف و توليد نفت]، خوانين عظام بختياري بدهند و زمين به جهت ساختن مسکن اشخاص هرقدر لازم شود، اگر زمين مزروع آبي يا ديمي است، شرکاي کمپاني قيمت عادله وقت آن را بدهند....
توجه به عبارت فوق نشان ميدهد که شرکت ميبايست طبق قرارداد براي اراضي مزروع آبي و ديمي مورد نياز خود، بهاي آن را به قيمت روز محاسبه کرده و ميپرداخت. عبارت فوق هيچگونه تعهدي را در واگذاري رايگان اراضي از سوي خوانين بختياري در برنداشت. ضمن آنکه در قرارداد، مطلقا سخني راجع به اراضي غيرمزروعي و نحوه واگذاري آن به ميان نيامده و در اين مورد ابهام وجود داشت. اين همان نکتهاي بود که رنکينگ نيز به آن اذعان داشت: «... متاسفانه، اين کاملاً حقيقت دارد که کلمه رايگان در قرارداد وجود ندارد.» 6 متون بعدي به زبان انگليسي، چه به صورت آزاد و چه به صورتلغت به لغت از روي متن فارسي تهيه شده بود و در هنگام عقد قرارداد هيچ نسخه ديگري به زبان انگليسي که به امضاي طرفين رسيده باشد، تنظيم نشده بود.
به هر روي طرف انگليسي تا آنجا که ميتوانست در برابر درخواست پرداخت هرگونه وجهي در ازاي اراضي باير، مقاومت کرد و در نتيجه مذاکرات ناکام ماند؛ زيرا از يک سو دست کشيدن از اراضي ناهموار و تپهاي به جهت اينکه اين اراضي جزو مناطق نفتخيز محسوب ميشد، نامطلوب بود و از سوي ديگر، طبق نقشههاي تهيه شده، اين اراضي جزئي از طرح کلي براي گسترش اقدامات شرکت و تهيه فضاي لازم براي احداث خطوط انتقال نفت به حساب ميآمد و چشم وشي از آن غيرممکن بود.
خوانين نيز از پذيرش مبلغي به صورت يکجا در ازاي معامله اراضي در حد هجدههزار ليره خودداري ميکردند و خواستار محاسبه پرداخت بر اساس قيمت هر جريب زمين شدند. هنگامي که مذاکرات در سراشيبي شکست افتاد، خوانين متقاعد شدند که با محاسبه هر جريب زراعي 25 تومان و هر جريب مرتع و تپهاي پنج تومان موافقت ورزند و مبلغي بالغ بر 38000 ليره دريافت کنند. ولي فاصله بين قيمتهاي پيشنهادي بسيار زياد بود و مذاکرات در روز 23 آوريل 1911 / صفر 1329ق شکست خورد. خوانين پس از شش روز مذاکره آماده شدند تا منطقه را ترک گويند.
رنکينگ از اينکه خوانين مناطق نفتخيز را بدون دستيابي به يک تفاهم مشخص ترک کنند، به دليل مشکلات بعدي هراس داشت و اين امر را غيرعاقلانه ميديد. به همين دليل در روز 26 آوريل از فرصت به دست آمده در ميهماني شام مدير مناطق نفتي، استفاده کرد تا با غلامحسينخان سردار محتشم ايلبيگي صحبت کند. او سردار محتشم را ترغيب کرد تا هنگام ارجاع موضوع به لندن و رسيدن پاسخ در منطقه بماند و از سابقه دوستي و نفوذش بر خان بختياري نهايت استفاده را ببرد تا او را وادار سازد که به قيمت بيست تومان براي هر جريب زمين زراعي و سه تومان براي هر جريب زمين مربوط به نواحي ناهموار و تپهاي تن در دهند.
رنکينگ در اين مذاکرات از سردار محتشم قول گرفت تا بکوشد نظر جعفرقليخان سردار بهادر ــ همتاي بختيارياش ــ را در مذاکرات به پيشنهاد جديد معطوف سازد. البته رنکينگ پيشنهاد ديگري نيز با سردار محتشم در ميان نهاد که بر مبناي آن، قيمت ثابتي در حد 23 تومان براي همه اراضي مزروعي در نظر گرفته شده و اراضي تپهاي و مراتع و چراگاه به کناري گذاشته ميشدند.
سردار محتشم هرگونه اظهارنظر نهايي درباره پيشنهادات را به مشورت با سردار بهادر موکول کرد. در صورت پذيرش اين پيشنهاد، مبلغ نهايي براي اراضي مورد نياز شرکت بالغ بر 22000 ليره ميشد.
تلاش رنکينگ مؤثر بود و خوانين پذيرفتند که تا دريافت جواب از لندن صبر کنند. اين نخستين باري نبود که غلامحسينخان سردار محتشم به دليل روابط نزديک با نمايندگان سياسي شرکت نفت و دولت بريتانيا، تمايل بيشتري براي مصالحه و همراهي نشان ميداد. در نوبتي ديگر نيز تأثير مثبت معالجه فرزند سردار محتشم به وسيله دکتر يانگ، در حل مشکلات شرکت نفت و خوانين و نحوه تعيين حقوق نگهبانان و پرداخت آن بسيار مؤثر واقع شده بود.
در روز 27 آوريل خوانين اظهار داشتند که از نظر آنها کمترين مبلغي که حاضر به پذيرش آن هستند، مبلغ 24000 ليره است. رنکينگ موضوع را به دکتر يانگ اطلاع داد. دکتر يانگ نيز رنکينگ را آگاه ساخت که چنانچه خوانين را به پذيرش مبلغ 22000 ليره و در صورت امکان به صورت قسطي راضي کند، اختيار عقد قرارداد به وي داده خواهد شد.
روز بعد رنکينگ خوانين را ملاقات کرد و درباره مبلغ 22000 ليره با آنها به بحث پرداخت. سردار محتشم، مبلغ پيشنهادي را پذيرفت؛ ولي به شرط آنکه مبلغ بيست هزار ليره براي اراضي و دوهزار ليره براي او و سردار بهادر درنظر گرفته شود. با وجود موافقت خوانين با مبلغ نهايي، آنها با پرداخت قسطي مبلغ مورد توافق مخالفت کردند. ولي به هرحال، در ملاقاتهاي بعدي با پرداخت دو قسط به مبلغ پانزده هزار ليره، يکي در اول ژوئن 1911 / جماديالاخر 1329ق به مبلغ دههزار ليره و قسط دوم به مبلغ پنج هزار ليره در اول سپتامبر همان سال موافقت کردند. پنجهزار ليره نيز قبلاً در هنگام امضاي قرارداد مقدماتي توسط شرکت پرداخت شده بود.
بدينترتيب شرکت نفت موفق شد با پرداخت 22000 ليره، مساحتي معادل 5/9 مايل مربع از اراضي موردنظر را به دست آورد. رنکينگ در گزارش خود به بارکلي ــ وزير مختار انگليس در تهران ــ چنين نوشت: «... به نظر من شرکت معاملهاي کرده است که ارزش آن را سالهاي آينده ميفهمد....» 7 سخن رنکينگ درست بود؛ زيرا درهمان موقع يکي از مديران منطقه شرکت نفت گفته بود که پرداخت بيست هزار ليره براي اراضي مورد نياز پول زيادي نيست و مقداري به مراتب کمتر از اين اراضي، قبل از آن در باکو به قيمت پانصدهزار ليره در مناطق نفتي معامله شده بود.
متن قرارداد توافقنامه خوانين بختياري و شرکت نفت راجع به زمين قراردادي که پس از مدتها چانهزني و مذاکره به امضا رسيد، داراي چهارده بند بود:
بند اول: فروش تمامي اراضي ميدان نفتون، نفتک و تامبي
بند دوم: فروش معبر عبور گاري و حدود اراضي بر اساس نقشه
بند سوم: واگذاري اين اراضي با تمام متعلقات و چشمه و آب و هرچه در آن يافت شود، به کمپاني نفت بختياري و کمپاني ابتدايي [بهرهبرداري اوليه] به مبلغ 22000 ليره
بند چهارم: تقسيط مبلغ مورد معامله و پرداخت قسط اول به مبلغ دههزار ليره در اول ماه ژوئن
بند پنجم: پرداخت قسط دوم مبلغ مورد معامله به ارزش پنجهزار ليره در اول ماه سپتامبر
بند ششم: پرداخت مبلغ دوهزار ليره به سردار محتشم و سردار بهادر به عنوان وکيل و تعيين اصفهان [به عنوان] محل پرداخت
بند هفتم: دارا بودن حق مالکانه بر اراضي و ملک قلمداد کردن آن اراضي براي شرکت و حق تصرف، حفر چاه و نصب آلات کارخانه و بناي عمارات و عمل زراعات و احداث باغ
بند هشتم: تمام حقوقي که به موجب قرارداد ثابت شده، تا زمان انقضاي مدت امتياز باقي خواهد بود و پس از اتمام مدت امتياز اراضي با عمارات عايد خوانين خواهد بود.
بند نهم: هيچيک از [افراد ايل بختياري] حق معارضه يا ايجاد مانع ندارند و خوانين ضامن پرداخت هرگونه خسارت خواهند بود.
بند دهم: اگر در آينده خوانين ادعاي غبن در باب زمين نمايند، ادعاي آنها باطل است.
بند يازدهم: هيچيک از [افراد ايل بختياري] حق سکونت، فلاحت و چراندن حيوانات و مواشي خود را ندارند و در صورت بروز چنين امري و وارد شدن هرگونه خسارتي، خوانين مکلف به جبران خواهند بود.
بند دوازدهم: نقشههاي مربوط به اراضي در دو نسخه مرتب شده است.
بند سيزدهم: از دو نقشه تنظيم شده، يکي نزد کمپاني و ديگري با امضاي کمپاني نزد خوانين خواهد بود.
بند چهاردهم: زمين مخصوص به لوله آهن و تلفن داراي مساحتي به طول هفده ميل انگليسي و دوازده يارد انگليسي و زمين مخصوص عبور گاري از ابتداي ميدان نفتون تا حدود بختياري و 25 ميل طول و يازده يارد عرض خواهد بود. 8
در پايان به تعريف و مشخص کردن جريب اشاره شده بود. جريب عبارت از قطعه زميني است که 25 ذرع شاه در 40 ذرع شاه باشد که جمعا هزار ذرع مربع است. هر ذرع شاه معادل 42 اينچ انگليس است.
قرارداد در روز 11 ماه مي سال 1911/ جماديالاول 1329 به امضاي جعفرقليخان سردار بهادر، غلامحسين خان سردار محتشم و نماينده شرکت نفت بختياري و شرکت ابتدايي (بهرهبرداري اوليه) رسيد. 9 به موازات عقد قرارداد بين دو طرف، غلامحسينخان و جعفرقليخان طي دستور مکتوبي از طوايف بطوند خواستند که هرگاه افسران و کارکنان شرکت از بين محل سکونت آنها گذر کنند، به آنها احترام گذارند و آنها حق دارند هر جا که خواستند، چادر يا اردو برپا کنند و هيچکس حق ندارد مانعي بر سر راه اجزاي شرکت نفت ايجاد کند. علاوه بر اين، اگر آنها چيزي لازم داشتند، بطونديها بايد در اختيارشان ميگذاشتند. در پايان اين دستور مکتوب که در جماديالاول 1329/ مي 1911 صادر و به وسيله غلامحسينخان و جعفرقليخان مهر شده بود، افرادي که از دستور آنها تخلف کنند، تهديد به مجازات سخت شده بودند. 10
علاوه بر تصريح مسئوليت خوانين در برخورد با هرگونه اعتراضي از سوي سکنه محلي و تعهد پرداخت غرامت هرگونه خسارت احتمالي در متن قرارداد، خوانين موصوف طي سندي جداگانه متعهد شدند که چنانچه سادات قيري شوشتر ادعاي مالکيتي نسبت به اراضي مورد معامله داشته باشند، خود پاسخگو باشند. در اين سند تأکيد شده بود که «... تحت هر شرايطي، مسئوليت امر با ما [خوانين] است و به شرکت بههيچوجه مربوط نميشود....» 11 اين سند نيز در همان تاريخ به مهر و امضاي سردارمحتشم و سردار بهادر رسيد.
از ديدگاه رنکينگ تعهدات طرف بختياري در قرارداد، تا حد ممکن جامع و محکم بود؛ زيرا خوانين علاوه بر متن قرارداد، با دادن ضمانتنامههايي نسبت به تخليه اراضي و عدم تعرض سکنه محلي و طايفه بطوند و سرکردگان محلي همچون آقاحيدر از طايفه ببرست، شيخ ويس از طايفه الاسوند، عبدالکريم از شهني، آقا سلطان و مشهدي حسن از نصيري، به شکل مکتوب نيز خود را متعهد به اجراي موارد مورد توافق کردند.
رنکينگ در گزارش خود، رفتار خوانين و مواضع آنها را همچون جنتلمنها ارزيابي کرد که با آگاهي از سرمايهگذاري 1500000 ليرهاي شرکت در اراضي مورد بحث، و با وجود اينکه ميدانستند شرکت نفت بايد اراضي مورد بحث را خريداري کند و نميتواند از آن اراضي چشمپوشي کرده و دست بردارد، گرايش منصفانهاي داشتند. از ديدگاه او، رفتار خوانين، از رفتار مالکان غربي در شرايط مشابه بهتر بود؛ به ويژه اينکه در هنگام مذاکرات معلوم شد خوانين قبل از فروش اراضي، با روسها و همچنين ادوارد کتابچي درباره قيمت اراضي نفتخيز در ارتباط بودهاند. ادوارد کتابچي به خوانين گفته بود: «... اين قانون ثابتي در چنين معاملاتي است که مالک زمين به هر قيمتي که دلش ميخواهد، بايد راضي شود....» 12
با توجه به مطالب فوق، رنکينگ اين قرارداد را براي خوانين بختياري و شرکت نفت ايران و انگليس عادلانه خواند؛ موضوعي که آينده بايد درباره آن قضاوت ميکرد. اين قرارداد تا سال 1339ق/ 1921م مبناي عمل طرفين بود تا اينکه قرارداد جديدي به امضا رسيد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. Great Britain, Foriegn Office. No 4, Sir G.Barclay to Sir Edward Grey. Tehran, 6 December 1910. F.O. 416.47; Inclosure in No 4, Lieutenant Ranking to Sir G.Barclay. Ahwaz, 28October 1910. F.O. 416/47.
2. Mr. Lamb
3. Ibid. No 7, Inclosure 1, Consul Ranking to Sir G.Barclay. Ahwaz, 2 May 1911. F.O. 416/46.
4. Ibid. No 7, Inclosure 3. Power of Ahorney. 25 Zilhijeh 1328/ (1910). F.O. 416/49.
5. Ibid.
6. Ibid.
7. Ibid.
8. سازمان اسناد ملي ايران. سند شماره 240022364، جماديالاول 1329/ مي 1911.
9. همان منبع. همان سند.
10. Great Britain, Foriegn Office. No 7, Inclosure 4. Khan's Order to Bat Wandis Jamad-ul-Awal 1329. May 1911. F.O. 416/49.
11. Ibid. No 7, Inclosure 5. Bakhtiari Khans under taking re Kili Seyyids. May 1911. F.O. 416/49.
12. Ibid. No 7, Inclosure 1 Consul Ranking to Sir G. Barclay. Ahwaz. 7 May 1911. F.O. 416/46.