ArticlesStatesmenWoman e-zineًRestorationAYAM contemporary Historical ReviewO.HistoryPublicationsViewpoints and untold eventswith caravan of history(doc)Foreign Policy StudiesNewsمصاحبهwith caravan of history(photo)conferences
» مقالات » صادق هدايت و فرهنگ سياسي

کلمات کليدی :
 همه کلمات
تک تک کلمات

 

نشریه الکترونیکی بهارستان

138

غزه در آتش و خون

 

 

رقص چوبها به مناسبت کودتای 28 مرداد

 

 

پیشینه فرش

 

 

زندگی و اقدامات لارنس آلمانی در ایران
مطیع ترین وزیر امور خارجه ایران
سهم  ساواک در شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی
محمد باقرخان تنگستانی

اخبارNEWS

فروشگاه مجازي موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران افتتاح شد  |+| بزودی آغاز به کار وب سايت جديد موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران

Google

جوان و تاریخ

تاریخ و جلوه های عزاداری امام حسین(ع)در ایران با تکیه بر دوران صفویه

 

 

چند قطره خون برای آزادی

 

 

زندگی سیاسی و اجتماعی آیت الله العظمی حاج سید محمد تقی خوانساری

 

فصلنامه تاریخ معاصر 61-62

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 61-62

 

فصلنامه تاریخ معاصر 63

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 63

کتابفروشی سرای تاریخ

Adobe Reader V 8.0

20.8 MB

 

صادق هدايت و فرهنگ سياسي 

عليرضا ذاکر اصفهاني

 

اگرچه در عرصه نقد ادبي، مقالات متعددي درباره هدايت نوشته شده و يا برخي در پي تجليل از شخصيت فکري او برآمده‏اند؛ برخلاف آن، جمعي نيز او را آماج حملات خود قرار داده‏اند. اما با آنکه در مورد او و آثارش مطالب زيادي نوشته و يا گفته‏اند کمتر به هدايت سياسي پرداخته‏اند. او قبل از هر چيز نويسنده‏اي است با سبک خاص خويش که توانسته است در تاريخ ادبيات معاصر ايران جاي باز نمايد و بخشي از صفحات تاريخ نقد ادبي را به خود اختصاص دهد. اکنون ببينيم تعامل او با مناسبات سياسي، اجتماعي و فرهنگي روزگارش چيست؟ آيا آثارش مي‏توانسته در خلأ و به دور از شروشور زمانه بر صفحات کاغذ نقش بندد؟ عقب‏ماندگي فکري، فرهنگي دوره نامبرده، تنشهاي سياسي، تحقق شبه مدرنيسم آن روزگار، ايدئولوژي‏سازي براي دستگاه حاکمه، فضاي استبدادي، استعمار خارجي، در مجموع اوضاع داخلي و بين‏المللي، حضور ايدئولوژي دست چپي و ... چه تأثيري بر او داشته است؟ و او چه تصرفاتي در عرصه‏هاي مختلف به وجود آورده است؟ صرف نظر از اهميت پرداختن به زواياي فوق، تأثيرگذاري و يا تأثيرپذيري او از نکته ظريف و مهم عصر وي يعني «ناسيوناليسم رمانتيک» که با نام ديگراني همچون تقي‏زاده و يا ... رقم مي‏خورد، خود مبحث قابل توجهي است. چرا که وي درگير چنين دغدغه‏اي است و بسياري از آثارش ريشه در همين موضوع دارد. هدايت از نخبگان نسل دوم ناسيوناليست ايران است که فعاليتهاي فرهنگي خود را به موازات گروه‏هاي ناسيوناليست رسمي و دولتي تا سال‏هاي پاياني عمر خود ادامه داد.

  

هدايت بايد به صورت ترکيبي و جامع بررسي شود. کساني که با يک زاويه خاص به او نگاه کردند دچار آفت تک‏بيني شدند و در قضاوت‏هاي خود سرانجام به تحليل‏هاي نابجا و ناروا رسيدند. هدايت موجود پيچيده و داراي جنبه‏هاي متفاوت و البته همسوست. در جريان شناسايي و معرفي اولين جنبه‏ها بايد به صورت ترکيبي و در يک راستا مورد توجه قرار گيرد. اگر او يک انسان دم غنيمتي است، نيهيليست و نيست انگار است و روحيه تجددمآب دارد، اگر بيدين و ملحد است و اگر دچار شکاکيت و از سويي بدبيني است و... هدايت با چنين خصائصي هدايت شده است، که اين همه را بايد از خلال نوشته‏هاي ادبي، اعم از نمايشنامه‏ها، رمانها، سفرنامه‏ها و نامه‏هايش به دوستان و آشنايان بررسي کرد. ملي‏گرايي او نيز جنبه‏اي ديگر از مختصات او را تشکيل مي‏دهد. بنابراين، مطالعه اين جنبه در آثار هدايت نبايد ما را از ابعاد ديگر شخصيت او غافل کند.
 
با اين وصف، بعد ملي‏گرايانه او منفک از بيديني او نيست و بلکه روي ديگر سکه دين‏زدايانه و روحانيت‏ستيزانه اوست. در جريان ورود به آراء ملي‏گرايانه وي اجمالاً بايد از روح الحاد حاکم بر بيشتر آثار او پرده برداشت.
 
در دوره فعاليت فرهنگي هدايت، يعني دوره حاکميت پهلوي اول سه مقوله ايران، دين اسلام و غرب از مسائل مهم و بنيادين مورد بحث جامعه روشنفکري ماست که خود را در سه مقوله نياکان‏پرستي افراطي، دين‏ستيزي و فرنگي‏مآبي نشان مي‏دهد. هدايت نيز ملهم از همين فضا و تأثيرات آن است. از اين رو، در جريان بررسي زواياي مختلف فکري او، و از جمله ترويج ناسيوناليسم گذشته‏گرا بررسي تعامل هر سه مقوله با او لازم است. ناسيوناليسم در ابتداي قرن بيستم خود را در هر دو زمينه سياست و فرهنگ آشکار ساخت. نظم و نثر اين دوره بي‏تأثير از الهامات ناسيوناليستي نيست. آنگاه که اين ناسيوناليسم در پيوند با مدرنيسم و دين‏زدايي عصر قرار مي‏گيرد شاکله ادبيات فارسي اين دوره را پي مي‏ريزند. اين سمتگيري در آثار هدايت نيز تجلي بسيار دارد. آثار هدايت در زمينه ناسيوناليسم رمانتيک بر دو قسم‏اند: برخي به وضوح و به صورت مستقيم به موضوع مورد نظر اشاره دارد، از جمله در پروين دختر ساسان؛ و بعضي ديگر با زبان اشاره و غيرآشکار در پناه يک رمان يا نمايشنامه‏اي از اين چشم‏انداز او حکايت دارد.
 
هدايت تحصيلکرده غرب است و بسان ساير روشنفکران يکصد و پنجاه ساله اخير ماده مورد بحث او انسان و تاريخ ايران است که با پوششي از صورت غربي تفسير مي‏شود. هدايت نيز سخت گرفتار مدرنيسم غرب است. وي بارها و بارها، چه به وضوح و چه در پرده، اين شيفتگي را به تصوير مي‏کشد. هدايت در مقدمه‏اي که بر کتاب بازرس گوگول نوشته چنين مي‏آورد: «همانطور که امروز ناگريزيم از لحاظ علمي وهنري و فني از دنياي متمدن استفاده کنيم، از لحاظ ادبي و فکري نيز راه ديگري در دسترس ما نخواهد بود و براي اين منظور نيازمند به ترجمه دقيق و صحيح آثار ادبي دنيا هستيم.» 1 تأثير غرب بر روشنفکران اين دوره به گونه‏اي بود که حتي در ساحت نوشتار به موضوعات کپي شده از فرنگ و با همان سبک مي‏پرداختند و نمايشنامه‏هايي را روي صحنه تئاتر مي‏آوردند که با اوضاع و احوال ايران همسان باشد. «...مثلاً اولين نمايشنامه نوشين که گل کرد توپاز نوشته مارسل پانيول بود. اين نمايشنامه در سال 1928م در پاريس روي صحنه آمده بود. نوشين با جور کردن حوادث اين نمايشنامه با اوضاع ايران و تغيير نامها به فارسي توانست موضوعي را به روي صحنه بياورد که مورد توجه ايرانيان بود.» 2
 
مواضع هدايت، نوشته‏هايش، منش او و حتي انتخاب دوستان متجدد و همنشيني با گروه ربعه حکايت از شيفتگي وي به غرب است. عده‏اي حضور فراوان او در کافه‏ها و ميخانه‏ها را تمايل زندگي به سبک اروپايي مي‏دانند که البته اين با روحيه خراباتي، بيغمي و فرار از غم در او نيز سازگار است.
 
هدايت به لحاظ روحي دچار يأس و نااميدي است. برخي دلمردگي و پژمردگي روحي او را در يأس فلسفي وي جست وجو مي‏کنند. خودکشي او را نيز ناشي از اين امر مي‏دانند؛ چرا که تحقق نيافتن آرزوها و آمال و آرمانهاي اجتماعي و انساني او در سالهاي پاياني دهه 20ش به رسيدن وي به بن‏بست کامل منجر مي‏شود. سرخوردگي روحي او علاوه بر وضعيت ذاتي و تأثيرپذيري از محيط خاص خانواده و شکل خاص جامعه‏پذيري او در محيط خانواده مي‏تواند ناشي از اوضاع داخلي ايران از قبيل حاکميت مفاسد اجتماعي، فقر و جهل، استبداد شاهي و اوضاع بين‏الملل از قبيل بروز دو جنگ ويرانگر اول و دوم جهاني، رکود اقتصادي اروپا و سرخوردگي غرب از مدرنيسم باشد. «سرچشمه بيشتر داستانهاي هدايت مشاهدات و تجربه‏هاي شخصي او بود که بر مبناي افکار و آرزوهاي سرخورده، آرزوهايي که به يأس منتهي شده بود، تفهيم کرده و آنها را حقيقت محض تلقي کرده است.» 3
 
برخي از زاويه ديد فرويديستي به تحليل شخصيت او پرداخته‏اند. از اين رو، محروميت جنسي وي را در برداشتها و نتيجه‏گيريهايش بي‏تأثير نمي‏دانند. او از همان ابتداي زندگي با چنين روحيه مغموم و مأيوس همزيستي داشت، کمااينکه مقاله کوتاه «درباره مرگ» را در 1305ش، همان سالهاي ابتدايي ورود به بلژيک، در گاهنامه ايرانشهر انتشار داد. قبل از آن هم با انتشار انسان و حيوان و فوائد گياهخواري بدبيني از هستي و به ويژه از انسانها را ترسيم نمود.
 
آشنايي با فلسفه بودا و شاخه‏هاي مختلف نيهيليستي اروپا در دوران اقامتش در فرانسه وضع نابهنجار روحي‏اش را تشديد کرد. او پس از مطالعه گروه محکومين و آثاري از اين دست در اواسط دهه 20ش با فرانتس کافکا آشنا شد و در پي آن پيام کافکا را نوشت، متني که به وصيتنامه هدايت مشهور گشت. اين متن را به عنوان مقدمه‏اي بر گروه محکومين نوشت. هدايت همچنين آثار ديگري از اين نويسنده پوچگرا را که همعصر او بود، يعني مسخ و گراکوس شکارچي، را ترجمه کرد. گرچه با قلم هرزه‏دراي خود با کلمات و يا جملات رکيک و موهن به دين و نقش سازنده آن مي‏تازد، ولي کافکاي محصول فضاي ناامن و بن‏بست مدرنيته همچنان اميدوار است و خرده اميدي در او سوسو مي‏کند.
 
جلال آل‏احمد معتقد است بوف کور ترجمه حالات نويسنده است، يک اتوبيوگرافي روحي است. برخي نيز برآن‏اند که بوف کور خود هدايت نيست و کساني که بوف کور را اتوبيوگرافيکال (خودزيستنامه‏اي) مي‏دانند دچار اشتباه‏اند و کساني که توهمات ماليخوليايي راوي بوف کور را مبناي فکري وي تلقي مي‏کنند به اشتباه مي‏روند و مفسران و منتقدان هدايت بر اساس همين پيشفرض نادرست به برداشتهاي ناصحيح از او مبادرت ورزيده‏اند. از اين رو، اين گروه، که هدايت را تا حد يک فرد روانپريش تنزل داده‏اند، نتوانسته‏اند آرمان‏گرايي او را بفهمند. چنين ديدي، که از پي دفاع از آرمانهاي هدايت در سطح جامعه ما وجود دارد، حاکي از آن است که قضاوت نهايي و صواب در مورد نظام فکري و جهت‌گيريهاي اجتماعي او از خلال مجموعه آثارش ميسر است و تنها با الهام از منظومه فکري اوست که مي‏توان از موضعي بس بالاتر به تفسير افکار او پرداخت. 4
 
گذشته از تمام اين تفاصيل، هدايت به لحاظ روحي دچار يأس و نااميدي است. چنين خصلت بارز و مهمي نه در آثار او بلکه در مرحله عمل نيز به اثبات رسيده است (اشاره به دو بار خودکشي او) از اين رو، دلهره‏هاي فلسفي او را ناشي از همين ويژه‏گي و خصائص شخصي و روحي مي‏دانند. تنها بحث بر سر اين است که ريشه اين روحيه مغموم چيست؟ دکتر شريعتي وجود چنين صفتي در او را بيدردي و رفاه او نسبت مي‏دهد. او درد هدايت را در بيدردي و بي‏هويتي برآمده از خاستگاه طبقاتي‏اش جست وجو مي‏کند. شريعتي روح و روان هدايت را عکس‏العمل مستقيم روحيه اشراف‏زادگي و بورژوايي او مي‏داند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. قاسم صافي. مجموعه گفتارهايي درباره چند تن از رجال ادب و تاريخ ايران. تهران، انتشارات کتابخانه مرکزي و مرکز اسناد، 1357. ص 194.
2. حميد احمدي. خاطرات بزرگ علوي. تهران، دنياي کتاب، 1377. ص 176.
3. حميد احمدي، همان، ص 182.
4. نک: شاپور جورکش. زندگي، عشق و مرگ از ديدگاه صادق هدايت. تهران، آگاه، 1378.



نام:                
*رايانامه( Email):
موضوع :
*نظر شما:


تماس با ما : 38-4037 2260 (9821+) -

کليه حقوق اين سايت متعلق به موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران مي باشد
درج مطالب در سایت لزوماً به معنی تاييد آن نيست

استفاده از منابع اين سايت با ذکر ماخذ مجاز است
بهترین حالت نمایش: IE8 یا نسخه بالاتر


 
www.iichs.org