عليرضا ذاکر اصفهاني
در اوائل دهه دوم قرن حاضر جمعي مرکب از سعيد نفيسي، عباس اقبال، محمدتقي بهار، نصرالله فلسفي، رشيد ياسمي، بديعالزمان فروزانفر که با حمايت دستگاه فرهنگي وقت به فعاليت ادبي ميپرداختند به «اصحاب سبعه» معروف شدند. رشيد ياسمي خود عضو دربار بود و چون مشي بقيه نيز دولتي و رسمي بود لذا اين جريان از سوي دربار شديداً حمايت ميشد. گروه ديگري با محوريت صادق هدايت به فعاليت فرهنگي و ادبي اشتغال داشت که خود را رقيب جريان فوق ميدانست. يکي از اعضاي آن به نام فرزاد جهت دهنکجي به آن جريان نام «اصحاب ربعه» را براي گروه انتخاب کرد. اين جمعيت پس از آشنايي هدايت با بزرگ علوي، مجتبي مينوي و مسعود فرزاد و در نتيجه قرابت فکري آنها در عرصههاي مختلف سياسي، اجتماعي، فرهنگي و هنري شکل گرفت. بعدها عبدالحسين نوشين، حسن رضوي و مين باشيان نيز به اين جمع اضافه شدند.
مجتبي مينوي طرز فکر ربعه را اينگونه توصيف مينمايد: «ما با تعصب جنگ ميکرديم و براي تحصيل آزادي کوشش ميکرديم و مرکز دايره ما صادق هدايت بود». 1
مسعود فرزاد ميگويد:
در آن زمان من و مجتبي مينوي خيلي با هم دوست بوديم و گاهي به خانه سعيد نفيسي که شوهرخواهرم بود، ميرفتيم. در يکي از اين آمد و رفتها و يا در کافه (: کافه رز نوار 2 واقع در لالهزارنو، پاتوق اين جمع) بود که خيلي عادي و بيمقدمه باهدايت آشنا شدم. مينوي با بزرگ علوي آشنايي مختصري داشت و هدايت نيز با بزرگ علوي آشنا بود... ما چهار تا جوان بوديم با اندک اختلاف سن، هر چهار تا فرنگ ديده و تحصيلکرده و به قول آن روزيها زباندان بوديم و تا حدي بيگانه با جا و مکان خودمان و راغب به انديشهها و افکار نو... و هر چهار تن در زمينه ادبيات دست و پا ميزديم. هدايت فرانسه ميدانست، من انگليسي ميدانستم، علوي آلماني و مينوي عربي. با اين کيفيت هر يک از افراد اين گروه ميتوانست با اکثر رويدادهاي ادبي جهان آشنا شود. 3
همچنين محمدجعفر محجوب درباره کافه رزنوار مينويسد:
داستان کافه ژاله اين است که پيش از شهريور سال 1320ش مردي که اصلاً قفقازي بود در خيابان لالهزار نو کافهاي داشت به نام رزنوار که هدايت و يارانش چون هيچ مرکز و دفتري نداشتند ناگزير در آنجا که گوشه دنجي بود گرد هم مينشستند و به گفت وگو با يکديگر ميپرداختند. بعدها نيز، پس از آنکه مينوي و فرزاد به انگلستان رفتند و علوي نيز به زندان افتاد. پاتوق هدايت تغيير کرد و نخست به کافه لالهزار و سپس به کافه فردوسي انتقال يافت. کافه رزنوار پس از شهريور 1320 نام خود را تغيير داد و به صورت کافه رستوران ژاله در آمد و در اين دوران ديگر محل آمد و رفت هدايت نبود. 4
غايت اصلي هر دو گروه ربعه و سبعه يکسان بود و فعاليت عمده هر دو ترجمه و تصحيح و تنظيم متون پهلوي در فضاي مدرنيستي مطلوب حاکميت و با رويکرد مشابه بود ولي نحوه سلوک و مشي جداگانهاي داشتند. اختلاف اصلي اين دو مشي محافظهکارانه گروه سبعه در فضاي فرهنگي کشور و حفظ سنتها و مخالفت با پويش مدرن فرهنگ ايران در عرصه نثر و نظم و ... بود. از اين گروه تنها سعيد نفيسي گرايشهاي مدرن نيز داشت.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. يحيي آرينپور. از نيما تا روزگار ما. تهران، زوار، 1376. ص 338.
2. Rose Noire.
3. هفتهنامه سپيد و سياه، اسفند 1346، ص 14.
4. شهرام بهارلوئيان و فتحالله اسماعيلي. شناختنامه صادق هدايت. تهران، نشر قطره، 1379. ص 411.