ArticlesStatesmenWoman e-zineًRestorationAYAM contemporary Historical ReviewO.HistoryPublicationsViewpoints and untold eventswith caravan of history(doc)Foreign Policy StudiesNewsمصاحبهwith caravan of history(photo)conferences
» نشريه الکترونيکي زنان » شماره ۳۱، حرم - صفحه دو

کلمات کليدی :
 همه کلمات
تک تک کلمات

 

نشریه الکترونیکی بهارستان

138

غزه در آتش و خون

 

 

رقص چوبها به مناسبت کودتای 28 مرداد

 

 

پیشینه فرش

 

 

زندگی و اقدامات لارنس آلمانی در ایران
مطیع ترین وزیر امور خارجه ایران
سهم  ساواک در شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی
محمد باقرخان تنگستانی

اخبارNEWS

فروشگاه مجازي موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران افتتاح شد  |+| بزودی آغاز به کار وب سايت جديد موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران

Google

جوان و تاریخ

تاریخ و جلوه های عزاداری امام حسین(ع)در ایران با تکیه بر دوران صفویه

 

 

چند قطره خون برای آزادی

 

 

زندگی سیاسی و اجتماعی آیت الله العظمی حاج سید محمد تقی خوانساری

 

فصلنامه تاریخ معاصر 61-62

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 61-62

 

فصلنامه تاریخ معاصر 63

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 63

کتابفروشی سرای تاریخ

Adobe Reader V 8.0

20.8 MB

 

شماره ۳۱، حرم - صفحه دو 

 

تلاش خانم‌باشي براي دريافت اين لقب بي‌نتيجه ماند و او همچنان باشي و خانم‌باشي خوانده شد اما در واقعيت کم از فروغ‌السلطنه نداشت. زماني که منيرالسلطنه مادر کامران ميرزا نائب‌السلطنه در دو طرف نهر آب قريه ازگل درخت غرس کرد، ازگلي‌ها به نزد باغبانباشي عارض شدند و نتيجه آن کندن و دور انداختن سي هزار درخت منيرالسلطنه بود. 15

 

با مرگ امين ‌اقدس در 28 ذي‌الحجه 1311ق ملک و اموالش به برادرزاده‌اش عزيزالسلطان رسيد، اما جاي و منزلش در اندرون بنابه ميل ناصرالدين ‌شاه به اغول‌ بيکه واگذار شد: «باغبانباشي و فاطمه‌ خانم صيغه‌هاي شاه که طرف ميل و مرحمت هستند اغول ‌بيکه را راه ندادند، بلکه با چه هياهوي و  هلهله از خانه امين ‌اقدس بيرونش کرده به اندرون بزرگ فرستادندش». 16 به اين ترتيب خانم‌باشي قدرت را در اندرون قبضه کرد، اين اتفاق در روزگاري مي‌افتاد که کامران ميرزا نايب‌السلطنه و ميرزا علي‌اصغر‌خان امين‌السلطان در رقابت تنگاتنگ براي تسلط بر شاه بودند و هر کدام در جستجوي راهي براي حذف آن ديگري. بهترين راه افزايش نفوذ از طريق حرم بود، برنده اين بازي امين‌السلطان بود که جاي خالي امين‌ اقدس را با مهره‌اي محبوب‌تر و جوان‌تر چون باغبانباشي پر کرد.  مخالفان امين‌السلطان آگاه از بازي وي چندان با باغبانباشي ميانه نداشتند، تنها به اين دليل که: «طرف ميل ذات اقدس ملوکانه است ماها قهرا دعاگو و ثنا جوئيم». 17

 

فاطمه خانم‌باشي در اوج اقتدار و لذت از آن بود و در روزگاري که صبح ناصرالدين ‌شاه فقط چشم به روي او باز مي‌کرد متوجه شد خواهر کوچکترش، ماهرخسار، دختري «سرخ و سفيد با چشمهاي سيه درشت ديوانه...» 18 توجه همسر تاجدارش را به خود جلب کرده است. شاه بي‌توجه به مسائل شرعي در خصوص عقد همزمان دو خواهر سخت عاشق و «مدام و متصل اشعار عاشقانه مي‌خواند و آني و دقيقه‌اي از خيال او بيرون» 19 نبود. باغبانباشي تحمل حريفي هم خون را نداشت و تحت هيچ شرايطي رضايت به اين وصلت نمي‌داد، هدايايي چون چهار دست لباس بسيار اعلي و جواهر، 20 دو هزار تومان و يک ملک 21 و يک نيم تاج و يک بازوبند و يک حلقه انگشتري 22 او را راضي نکرد و کار به جايي رسيد که تهديد کرد: «هر آينه اين فقره صورت گيرد ترياک خورده خود را هلاک مي‌کنم» 23 و بار ديگر به شاه پيغام داد که: «اگر اين کار را بکند من هم بدتر از اين خواهم کرد ... يقين بدانيد که طوري فرار کرده زير بيرق عثماني و روس خواهم رفت». 24 جار و جنجال خانم‌باشي در حالي روي مي‌داد که پيش از اين نيز ناصرالدين ‌شاه دو خواهر، عايشه و ليلي، را همزمان به عقد غيردائم خود در آورده بود و انتظار اين هياهو را نداشت و بعد از چندي چنان اوقاتش از اين داستان تلخ بود که « ابدا کسي جرئت جلو رفتن نداشت». 25 شاه راهي ديگر را انتخاب کرد و آن هم واسطه قرار دادن افراد مختلف براي گفت‌و‌گو با خانم باشي بود، شمس‌الدوله، يکي از همسران محبوب شاه از اين ماموريت نقل مي‌کند:

 

              چندي قبل شاه منزل من آمد خيلي محزون و مغموم است و ميل دارد من از حال او سوالي کنم پرسيدم خداي نخواسته شما را چه مي‌شود گفت از دست باشي و کارهاي او اينطورم ... گفتم با اين که سن شما از هفتاد گذشته يک جو عقل براي شما باقي نمانده نمي‌دانم چه کرده‌ايد که تمام کارهاي شما از عدم عقل و کفايت است. فرمودند راست مي‌گويي خودم مي‌دانم اما يک دفعه باشي را بخوان و گفتگويي بکن. منهم اطاعت کرده عصر همان روز باشي را فرستادم آمد هرچه گفتم ديدم مثل يک عالم مجتهد جواب مي‌دهد. حقيقت جوابهاي او مرا طوري ساکت کرد که هيچ به شاه عرض نکردم. 26

 

ميرزا علي‌اصغرخان امين‌السلطان واسطه ديگري بود که شاه براي حل اختلاف با باشي برگزيد. صدراعظم که از همان آغاز به واسطه نزديکي با امين ‌اقدس با خانم‌باشي نزديک شده بود از اين موقعيت بهره‌اي بيشتر برد و حال با مجوز شاه: «کار را به کام ديد و عيش مدام گرفت به عنوان نصح و صلح قدمي برداشت و با مخدره دوستي محکم کرد راز و نياز و هل و گل که به دست عزيزخان خواجه به حرمسرا مي‌فرستاد پيش شاه از باب تاليف و اسباب تحليب و منع برودت و کدورت تحريض به گرمي  و مودت با شاه به شمار آمد...اجراء چنين خيانت و فرصت ملاقات و صحبت به بهانه ديدار مادر و پدر و زيارت مقابر مقرر آمد و چنان بود که کالسکه صدراعظم آمده مخدره رابه تفرج مي‌برد». 27

 

اين مناسبات علني بازتاب خوبي نداشت زنان حرم و مخالفان امين‌السلطان به اين رابطه خوشبين نبودند. خصوصا که شايع بود شاه دفترچه‌‌اي براي يادداشتهاي محرمانه خود دارد که شبها در خلوت به آن مي‌پردازد و امين‌السلطان از طريق عوامل خود در اندرون از آن مطلع بود اما اين چغل‌ها  توان حضور در اين خلوت شبانه را نداشتند. 28 باغبانباشي زخم خورده از شوي تاجدار، بهترين گزينه براي صدراعظم نگران بود. گزارش باغبانباشي بر نگراني امين‌السلطان افزود: «شاه قصد مواخذه و سلب اختيارات او را دارد و از پس جشن قرن کارها دگرگون مي‌شود». 29 در صحت وجود اين دفترچه ترديد وجود دارد اما به طور قطع مناسبات باغبانباشي و محبوبيت‌اش در نزد شاه آنقدر بود که بتواند از تصميمات و نظرات وي با خبر شود و بدون در نظر گرفتن منافع شوي تاجدارش  آنها را به گوش صدراعظم نگران برساند. در تمام اين مدت شاه مخفيانه و به دور از چشم خانم‌باشي ماه‌رخسار را ملاقات مي‌کرد. رفت و آمدهاي امين‌السلطان بايد به نتيجه مطلوب شاه مي‌رسيد تا آتش شايعات پيرامون اين دو را خاموش کند، خصوصا که انيس‌الدوله مشکوک به مناسبات صدراعظم و همسر محبوب شاه حدس و گمانهايي زده و از طريق جاسوسهاي خود اطلاعاتي به دست آورده بود و به شاه نيز در اين خصوص هشدار داده بود اما توجهي به اين زنهار نشد. 30 خانم‌باشي به اجبار رضايت خود را از اين وصلت اعلام ‌کرد اما شرطش عدم حضور ماهرخسار در اندرون  و تهيه منزلي در شهر بود که شاه پذيرفت.31

 

جشن پنجاهمين سال سلطنت نزديک بود و از مدتي قبل براي برگزاري اين مراسم تدارک ديده شده بود، فضاي اندرون فضايي شاد بود و همه درانتظار جشن بودند. برنامه شاه اين بود که در روز 17 ذيقعده براي گردش و تفرج به بهارستان برود اما شب هنگام در اندرون بود که برنامه روز بعد را تغيير داد و تصميم گرفت به جاي بهارستان براي زيارت و شکرگزاري پنجاه سال سلطنت به حرم حضرت عبدالعظيم برود. هنوز صبح نشده بود که عصمت قالبي کلفت خانم‌باشي به بهانه اينکه خانه‌اش آتش گرفته از اندرون بيرون آمد و در حرم حضرت عبدالعظيم ديده شد. 32 ناصرالدين شاه ظهر همان روز به دست ميرزا رضاي کرماني ترور و به قتل رسيد. بالوا، وزير مختار فرانسه در ايران، در گزارش ترور ناصرالدين شاه به وزير امور خارجه فرانسه مي‌نويسد: «آنچه مسلم است قاتل با يکي از همدستانش از قسطنطنيه آمده‌اند ولي نفر دوم را با وجود جستجوهاي بسيار هنوز نيافته‌اند. ظاهرا قاتل در اندرون شاه و در حرم دستياري داشته که خبرها را به او مي‌رسانده...».33

 

با مرگ ناصرالدين ‌شاه تاج و تخت به مظفرالدين ‌شاه رسيد و امين‌السلطان همچنان صدراعظم باقي ماند. زنان حرم شاه متوفي نگران از وضعيت خود در ششم محرم 1314 ق بنابه دستور شاه جديد از اندرون «خيلي بد و مستهجن» 34 بيرون رانده شدند. فاطمه ‌سلطان خانم‌باشي چندان نگراني‌اي نداشت: «[محرم 1314] اعليحضرت اقدس شهرياري صاحبقرانيه تشريف دارند. صدراعظم شبها و ايام راحت خود را در باغ مرحوم حاجب‌الدوله که عزيزخان خواجه خريداري کرده است. مقارن ظهر درب خانه آمده يک سر باغ مي‌روند ... بعد از ناهار قريب دو ساعت کاغذ مي‌خوانند و جواب عرايض مردم را مي دهند بعد يا شاه احضار مي‌کند و باغ تشريف مي‌برند يا بازديد فرنگي‌ها...» 35 تا چند ماهي خبري از خانم‌باشي نبود و شايع بود عرض دارد و خانه عزيز خان بست نشسته است. تا اينکه در 18 جمادي‌الثاني ميرزا علي‌اصغر خان امين‌‌السلطان عزل و به قم تبعيد شد و هنوز به قم نرسيده بود که خبر رسيد پدر خانم‌باشي‌، حسين خان، عريضه‌اي به مظفرالدين شاه نوشته: « دو سه ماه است دختر من را عزيز خان به خانه خود برده و مي‌گويد عيال من است و من از ترس صدراعظم جرات اظهار نداشتم حال هم که رفته‌ام بياورم باز مي‌گويد عيال من است ...» 36 و تقاضا مي‌کند تا شاه رفع ستم کند، به همين منظور ماموراني به خانه عزيز خان اعزام شدند و باشي را به خانه پدر بازگرداندند و عزيز خان را «چوب وافري زدند». 37

 

فاطمه ‌سلطان خانم‌باشي براي رفع شايعات در آخرين روزهاي سال 1314ق بنابه حکم مظفرالدين شاه اين همسر محبوب شاه با قهرمان خان اميرآخور وليعهد، محمدعلي ميرزا، ازدواج کرد « قهرمان خان مثل اين است از جهنم وارد بهشت و حوريه به چنگش آمده هزار نفر خواستگار شدند آخر نصيب قهرمان خان شد». 38 حاصل اين ازدواج سه پسر به نامهاي اميرغلام‌حسين خان، احمدخان و علي خان و نام خانوادگي حاجبي براي خانم باشي بود. او در ميانه سن سي سالگي همسر خود را از دست داد و چندي بعد با رضا‌خان بصيرالدوله هروي، مشاور مخصوص احمدشاه، ازدواج کرد و از او نيز صاحب دختري به نام افسرالملوک شد. فاطمه سلطان حاجبي در زمستان 1336 ش در منزل خود واقع در سه راه ژاله درگذشت و هرگز پرده از اسرار زندگي خود برنداشت. 39


[12277- 288م]
باغبانباشي باردار در لباس چيني
[12278- 288م]
باغبانباشي ايستاده بر روي پله با لباس چيني
[12279- 288م]
فاطمه خانم باغبانباشي
     

 

[12280- 288م]
باغبانباشي در اتاق. توضيح زير عکس به خط ناصرالدين شاه است
 
[12281- 288م ]
يکي از عکسهاي مشهور فاطمه سلطان خانم باشي
  

 

صفحه اول
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. روزنامه خاطرات ناصرالدين شاه (ازمحرم تا شعبان 1306 هجري قمري- 1888ميلادي) تصحيح، توضيحات، ويرايش، مقدمه: دکتر عبدالحسين نوايي ـ الهام ملک‌زاده. تهران، سازمان اسناد و کتابخانه ملي جمهوري اسلامي، 1384. ص 25.

2. سه سال در دربار، خاطرات دکتر فوريه، ترجمه: عباس اقبال آشتياني، به کوشش: همايون شهيدي. تهران، دنياي کتاب، 1366. ص 222.

3. روزنامه خاطرات ناصرالدين شاه، ص 36.

4. روزنامه خاطرات ناصرالدين شاه در سفر سوم فرنگستان، به کوشش: دکتر محمداسماعيل رضواني، فاطمه قاضيها. تهران، انتشارات سازمان اسناد ملي ايران، 1373. ج 3 ، ص 515.

5. روزنامه خاطرات ناصرالدين شاه در سفر سوم فرنگستان، ج 3،  ص 128.

6. سه سال در دربار ايران. همان‌جا.

7. روزنامه خاطرات ناصرالدين شاه در سفر سوم فرنگستان، ج 3، ص 394.

8. روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، با مقدمه و فهارس از ايرج افشار، تهران، اميرکبير، 1356. ص 790 و سه سال در دربار ايران، ص 254.

9. سه سال در دربار ايران، ص 259.

10. همان، ص 269-270.

11. روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، ص 819. ناصرالدين شاه خود سفرنامه عراق عجم را نوشته اما هيچ اشاره‌اي به اين حوادث نکرده در حالي که در سفرنامه‌هاي ديگر خود حتما از احوال اعضاي حرم همراه خود مي‌نوشت. ناصرالدين شاه قاجار، سفرنامه عراق عجم، به تصحيح: ميرهاشم محدث. تهران، اطلاعات، 1387.

12. روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، ص 866.

13. در يادداشتهايي از زندگاني خصوصي ناصرالدين شاه نوشته شده که رقباي خانم باشي براي اينکه باشي را از چشم شاه بيندازند وي را براي گرفتن اين لقب تشويق کردند، اما با هوش خانم باشي و حضور دوستاني چون امين اقدس و امين‌السلطان بعيد به نظر مي‌آيد که او تحت تاثير توصيه اين دوستان قرار گرفته باشد. يادداشتهايي از زندگاني خصوصي ناصرالدين شاه، ص 50.

14. روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، ص 912. موشها در شورايي عام راي دادند که براي احتراز از ضرر و زيان گربه لازم است که زنگوله‌اي به گردن وي آويزند تا که نزديک آيد موش بگريزد. ليکن به اين راي عملي ممکن نشد چه کسي که بتواند زنگوله به گردن او آويزد يافت نشد.

15. روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، ص 954-955.

16. همان. ص 970.

17. همان. ص 975.

18. خاطرات تاج‌السلطنه، به کوشش: منصوره اتحاديه و سيروس سعدونديان. تهران، نشر تاريخ ايران، 1362. ص44-45.

19. روزنامه خاطرات عين‌السلطنه، به کوشش: مسعود سالور، ايرج افشار. تهران، اساطير، 1374. ج 1، ص 838.

20. همان، ص 843.

21. همان، ص 869.

22. همان. ص 881.

23. همان. ص 838.

24. همان. ص 866.

25. همانجا.

26. همان. ص 882.

27. خاطرات سياسي ميرزا علي‌ خان امين‌الدوله، به کوشش: حافظ فرمانفرمائيان. تهران، کتابهاي ايران، 1341. ص 189.

28. خاطرات تاج‌السلطنه، ص 50.

29. خاطرات سياسي امين‌الدوله، ص 217.

30. خاطرات تاج‌السلطنه، ص 58.

31. خاطرات تاج‌السلطنه، ص 51. به اعتقاد تاج‌السلطنه اين پيشنهاد نيز از جانب امين‌السلطان بود. عين‌السلطنه در روزنامه خاطرات خود مي‌نويسد: «...عمر شاه باقي نماند والا آن دو خواهر را هم گرفته بود. مي‌گويند ماهرخسار آبستن است العهده علي الراوي. مدتها بود خدمت شاه مي‌آمد» روزنامه خاطرات عين‌السلطنه، ج 2. ص 1019. اسم ماهرخسار نيز در فهرست زنان ناصرالدين شاه نيست ولي بنا را بر قول تاج‌السلطنه گذاشته شد.

32. خان‌ملک ساساني، سياستگران دوره قاجار، تهران، هدايت، بي‌تا. ص 305.

33. ميوه‌هاي ‌دار، ترجمه: محمود پورشالچي. تهران، زرين، 1376. ج 1، ص 195.

34. روزنامه خاطرات عين‌السلطنه، ج 2، ص 1030.

35. همان. ص 1031.

36. همان. ص 1105.       

37. همان.

38. همان. ص 1160.

39. عزت‌الله رکوعي، دوله‌ها و سلطنه‌ها، تهران، کيوان، 1389. ص107.

 

  




نام:                
*رايانامه( Email):
موضوع :
*نظر شما:


تماس با ما : 38-4037 2260 (9821+) -

کليه حقوق اين سايت متعلق به موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران مي باشد
درج مطالب در سایت لزوماً به معنی تاييد آن نيست

استفاده از منابع اين سايت با ذکر ماخذ مجاز است
بهترین حالت نمایش: IE8 یا نسخه بالاتر


 
www.iichs.org