ArticlesStatesmenWoman e-zineًRestorationAYAM contemporary Historical ReviewO.HistoryPublicationsViewpoints and untold eventswith caravan of history(doc)Foreign Policy StudiesNewsمصاحبهwith caravan of history(photo)conferences
» مقالات » نقد و معرفي کتاب «مراسلات طهران»

کلمات کليدی :
 همه کلمات
تک تک کلمات

 

نشریه الکترونیکی بهارستان

138

غزه در آتش و خون

 

 

رقص چوبها به مناسبت کودتای 28 مرداد

 

 

پیشینه فرش

 

 

زندگی و اقدامات لارنس آلمانی در ایران
مطیع ترین وزیر امور خارجه ایران
سهم  ساواک در شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی
محمد باقرخان تنگستانی

اخبارNEWS

فروشگاه مجازي موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران افتتاح شد  |+| بزودی آغاز به کار وب سايت جديد موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران

Google

جوان و تاریخ

تاریخ و جلوه های عزاداری امام حسین(ع)در ایران با تکیه بر دوران صفویه

 

 

چند قطره خون برای آزادی

 

 

زندگی سیاسی و اجتماعی آیت الله العظمی حاج سید محمد تقی خوانساری

 

فصلنامه تاریخ معاصر 61-62

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 61-62

 

فصلنامه تاریخ معاصر 63

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 63

کتابفروشی سرای تاریخ

Adobe Reader V 8.0

20.8 MB

 

نقد و معرفي کتاب «مراسلات طهران» 

تورج اميني

نقد و معرفي کتاب «مراسلات طهران»
 

روزي در کتابفروشي خوارزمي، کتاب «مراسلات طهران، نامه‌هاي مباشر ميرزا حسين خان مبصّرالسلطنه از تهران به کاشان، 1304 تا 1309ق.» به انضمام نام خانم منصوره اتحاديه، مرا به خود جلب کرد. کتاب را برداشتم تا تورقي بکنم، با خواندن اولين جمله از نامه‌اي که تحت عنوان نامه چهلم آمده بود، چشمانم برق زد:

 

«محبوب جان من، إن شاء الله لايزال از فيوضات نازله از سماء عظمت و اجلال غيبي لايزال بهره‌مند و قرين عزت و اقبال بوده باشيد، به منـّه و فضله و کرمه». 1
 
بدون ترديد اين جملات از قلم يک بابي و يا بهايي مي‌توانست نوشته شده باشد. «مراسلات طهران» عنواني است که سرکار خانم منصوره اتحاديه براي نامه‌هايي که از طهران به کاشان نگاشته شده، انتخاب نموده است. نام نويسنده نامه‌ها «ميرزا حسن خان» و نام گيرنده مراسلات، «ميرزا حسين خان مبصّرالسلطنه» است. بر اساس مطالب مندرج در اين رسائل، مقدمه مفيدي نيز به قلم خانم اتحاديه براي کتاب مزبور به رشته تحرير درآمده و در آن مقدمه اشاره شده است که از ميرزا حسن خان اطلاعات مختصري در دست داريم:
 
              از شواهد بر مي‌آيد که ميرزا حسن خان يکي از اقوام مادري ميرزا حسين خان بوده، 2 امور مالي ميرزا حسين خان را در تهران انجام مي‌داده، با احترام و علاقه بسيار ميرزا حسين خان را خطاب مي‌کرده و به قول خودش پانزده شانزده سال اين وظيفه را برعهده داشته است [...] ميرزا حسن خان در سفارت انگليس منشي چهارم بود و زبان انگليسي هم مي‌دانست [...] در محله چال ميدان خانه داشت و چون چال ميدان محله مرغوبي نبود خانه‌اش را فروخت و در محله دولت خانه خريد [...] مانند بسياري از کارمندان سفارت ايراني سفارت انگليس در حوالي سفارت صاحب زمين بود، ولي ظاهرا ثروت هنگفتي نداشت، چون براي خريد خانه‌اش مجبور به قرض شد . 3
 
مي‌توان گفت گذشته از گزارش فعاليتهاي اقتصادي و اظهاراتي که ميرزا حسن خان مزبور نسبت به فرزندان و خانواده خود کرده، اين تمام چيزي است که در باره موقعيت اجتماعي او مي‌توان از نامه‌هاي مربوطه دريافت نمود. مشاراليه مباشر امور مالي مبصرالسلطنه در طهران بود و اکثر نوشته‌هاي آن نامه‌ها درباره خريد و فروش زمين، خانه، باغ و صرّافيهايي است که ميرزا حسن خان براي مبصرالسلطنه انجام داده است.
 
خانم اتحاديه درباره حسين خان مبصرالسلطنه هم اطلاعاتي مختصر به دست داده است. از مقدمه کتاب مي‌فهميم که مبصرالسلطنه در شهرهاي مختلف از سال 1304 تا 1334 و اغلب در سمتهاي رياست گمرک و تلگرافخانه و همچنين مأمور ماليات به کار اشتغال داشته، در سال اخير به پاريس رفته و سپس همان جا درگذشته است. 4 براي آنچه که من به دنبال بيان و شرح آن هستم (ارتباط روشن‌انديشان دوره قاجار با بابيان و بهاييان)، اين جملاتي که مشاراليها در خصوص تجددخواهي مبصرالسلطنه به رشته تحرير درآورده، مي‌تواند مفيد باشد:
 
              با بررسي نامه‌هاي موجود متوجه مي‌شويم که ميرزا حسين خان عقايد تجددخواهانه داشته، چرا که از ميرزا حسن خان خواسته براي او يک ارگ بخرد و به کاشان بفرستد و يا اينکه سفارش کرده است کتابي درباره تأديب اطفال به قلم ميرزا افلاطون تهيه کند. ميرزا حسين خان مشترک روزنامه اختر بوده و در مکاتبات توصيه کرده کتاب يک خانم انگليسي را از تهران برايش بفرستند. به نظر مي‌رسد با زبان فرانسه و احتمالا زبان انگليسي نيز آشنا بوده و بعدها پسرانش را براي تحصيل به اروپا فرستاده است. 5 ميرزا حسين خان کتابخانه قابل توجهي داشت که در آن همه نوع کتابي ديده مي‌شد [...] ميرزا حسين خان در سال 1307ق. هنگامي که ادوارد براون، محقق و دانشمند انگليسي از کاشان عبور مي‌کرد، او را به شام دعوت کرد و براون از ملاقات خود گزارش جالبي در کتاب معروفش يک سال در ميان ايرانيان نگاشته و اضافه کرده است که ميرزا حسين خان موسيقيد‌ان بود. 6
 
با خواندن کتاب مراسلات طهران، مي‌توان گفت که ميرزا حسن خان اصفهاني، مباشر امور اقتصادي ميرزا حسين خان مبصرالسلطنه، به آيين بهايي اعتقاد داشته است. دريافت اين يقين هيچ گونه کنکاش و تلاش خاصي نمي‌خواهد و تنها اگر خواننده کمي با اصطلاحات آيين بهايي آشنا باشد، اين امر به سادگي ميسر مي‌گردد.
 
کساني که با آيينهاي بابي و بهايي آشنايي دارند، مي‌دانند که سبک نوشتاري بابيان و بهاييان دوره قاجار خاص است و به سادگي مي‌توان متني را که سيد باب، بهاءالله و عبدالبها تحرير نموده باشند، تشخيص داد. نحوه جمله پردازيها و به کار بردن کلمات و اصطلاحات مخصوص و ترکيبات جديد لغوي، نه تنها نوشته‌هاي افراد فوق‌الذکر را از غير ايشان متمايز مي‌کند، بلکه خود اين اشخاص نيز در داخل ادبيات بابي و بهايي، داراي سبک نوشتار منحصر به فرد هستند. انشاي سيد باب کاملا متمايز از بهاءالله و ديگران است و به همين سياق متني که بهاءالله، عبدالبها و حتي شوقي رباني نوشته باشند، بدون امضا نيز قابل تشخيص است که از کدام يک است. به همين ترتيب نويسندگان بابي و بهايي دوره قاجار نيز متأثر از ادبيات جديد اين دو آيين هستند و استفاده‌هاي خاصي که در آثارشان از ترکيب کلمات و عبارات صورت مي‌گيرد، مي‌تواند نشانه‌اي باشد که نويسنده وابسته به اين دو آيين هست و يا نيست.
 
در مراسلات طهران، مهم‌ترين نکته اين است که رويکرد معنايي نامه‌ها مذهبي نيست و صرفا جنبه اقتصادي دارد. اکثرا درباره خريد و تعمير و فروش زمين و باغ و خانه است و از اين فعاليتهاي روزمره، نمي‌توان چيزي مذهبي استخراج کرد، اما گاهي عباراتي در نامه‌ها، خصوصا در آغاز يا انتهاي آنها وجود دارد که مطابق با سبک ادبيات بهايي است:
«سرکار عظمت مدار، مقرب الخاقان ميرزا زين العابدين خان، حاضر الوقت سلام و به تحيات مشتاقانه ذاکرند و به اذکار بديعه و بيان صفات حميده سرکار مشغول.» 7
 
هيچ يک از لغات در اين چند عبارت، تازه و خودساخته نيست، اما ترکيب «تحيات مشتاقانه» و خصوصا عبارت «اذکار بديعه»، نشان مي‌دهند که نويسنده با ادبيات بهايي سر و کار دارد و از آن تأثير پذيرفته است. همچنين است عبارات و ترکيبات: «بدايع مواهب الهيه» 8، «روحي و ذاتي و حقيقتي لعزتک الفدا» 9، «به يمن الطاف الهيه در جميع عوالم و نشآت وجوديه» 10، «فروغ انوار الهيه و طلوع آثار ربانيه» 11 و .... (که البته به ندرت در نامه‌ها مورد استفاده قرار گرفته‌اند و به نسبت تعداد نامه‌ها که 131 عدد است، چندان زياد نيستند)؛ همگي گوياي آن مي‌توانند باشند که نويسنده نامه‌ها، اعتقاد بهايي داشته است.
 
اما استناد به بهايي بودن حاجي ميرزا حسن خان، منشي سفارت انگليس، تنها به اين چند جمله خلاصه نمي‌شود. وقتي نامه‌ها را به ترتيب زماني بخوانيم، نخستين جايي که مي‌توان از آن به بهايي بودن ميرزا حسن خان شک کرد، جايي است که او در تاريخ 25 ذي حجه 1305ق. از ديدار خود و ميرزا اسدالله نام، با والده و ناپدري مبصرالسلطنه سخن مي‌گويد:
«مشهدي حاجي آقا داخل شد [...] بعد از ورود به طوري خضوع و خشوع و پذيرايي به عمل آورد که فوق آن متصور نمي‌شد. حالت جناب آقا ميرزا اسدالله را هم مشهود نظر داريد، در اين موقع زود بساط تبليغ را منبسط مي‌فرمودند». 12
 
البته بعدا که نامه‌ها خوانده شود، کاملا معلوم مي‌گردد که ميرزا اسدالله نيز بهايي و همچون ميرزا حسن خان اهل اصفهان است. کسي که با تاريخ آيين بهايي آشنا باشد، مي‌داند که ميرزا اسدالله مزبور باجناغ عبدالبها، يکي از مبلغان بزرگ بهاييان و همان کسي است که حدود 10 سال پس از نگارش اين نامه‌ها، صندوق حاوي جسد سيد باب را از ايران به حيفا برد و به دست عبدالبها سپرد.
 
از آن جملات صريح فوق‌الذکر، نکته‌اي ديگر نيز آشکار مي‌شود که مبصرالسلطنه نه فقط با ميرزا اسدالله اصفهاني آشنا، بلکه به خوبي به روش او در تبليغ آيين بهايي نيز آگاه بوده و به عبارت ديگر مي‌توان فهميد که مبصرالسلطنه با بهاييان ارتباط بسيار نزديک داشته است. ارتباط حاجي ميرزا حسن و مبصرالسلطنه با آيين بهايي منحصر به اين نامه نيست. جملات ديگري نيز در طي نامه‌ها به چشم مي‌آيد که هم بهايي بودن ميرزا حسن خان را برملا مي‌کند و هم ارتباط دوستانه مبصرالسلطنه را با بهاييان به نمايش مي‌گذارد:
 
              مقرر فرموده بوديد نوزده قران به آن شخص پريشان که از احباب [= بهاييان] است، داده شود. وجه مزبور به ايشان تسليم خواهد شد. 13
 
              سابقا فرموده بوديد باغي نزديک شهر اگر پيدا شود، ابتياع نمايم. يکي از احباب که عازم ارض مقصود [= عکا، محل تبعيد بهاءالله] است، باغي جديد که ديوار و ساخت آن تازه است، بيرون دروازه قزوين، نزديک باغ جنب گلشن، احداث نموده و سمت قبله آن را هم عمارت ساخته، اراده فروش دارد. 14
 
              سرکار مقرب‌الخاقان آقا ميرزا اسدالله مستوفي، از قرار معلوم به کاشان وارد و ايشان را دعوت فرموده‌ايد. از مفاد مرقومه سرکار معلوم شد ايشان را شناخته‌ايد. همشيره جناب مستطاب آقا ميرزا اسدالله [اصفهاني] خودمان که در ارض اقدس [= عکا] تشريف دارند، عيال ايشان است و از ابرار و اخيارند. وکالت امور اصفهان را به ايشان داده‌ام، خيلي محترم و از واردين مقام معنويتند. در مسافرت مکه در مراجعت با ايشان بوديم. 15
 
اين آقا ميرزا اسدالله مستوفي نيز اصفهاني بود و در تاريخ آيين بهايي به عنوان ميرزا اسدالله وزير معروف است که تقريبا مقارن با نوشتن همين نامه در دستگاه ظل‌السلطان ارج و مقام زيادي پيدا کرد تا آنکه پس از مشروطه او را به زندان افکندند و او مجبور شد براي اداي مطالبات حکومت، املاک و اموال خود را به فروش برساند. 16
 
در کتب و نوشته‌هاي بهاييان مي‌توان رد پايي مختصر از حاجي ميرزا حسن يافت در کتاب رسائل و رقائم ميرزا ابوالفضل گلپايگاني به اين شخص اشاره شده است:
«جناب آقا ميرزا جواد، داماد جناب مشکين قلم، مذکور داشتند که جناب محبوب معظم مفخم، حاجي ميرزا حسن منشي سفارت سنيه دولت عليه انگليس، از براي چرچيل صاحب انگليسي بعضي کتابها که صورت آن را تلگراف نموده بوده‌اند، خواسته‌اند.» 17
 
در کتاب مراسلات طهران مي‌توان به ارتباط دوستانه ميرزا حسن خان و سيدني چرچيل، مترجم اول سفارت انگليس پي برد و از آنجا که ميرزا ابوالفضل گلپايگاني در کار خريد و فروش کتاب نبود و از مبلغان بزرگ بهايي در همان دوره در ايران بود، مي‌توان حدس زد که ميرزا حسن خان کتب آيين بهايي را براي سيدني چرچيل مي‌خواسته است و آنها نيز اين کار را برعهده گلپايگاني نهاده‌اند.
 
بنابه نوشته همين گلپايگاني، حاجي ميرزا حسن خان اصفهاني از خوشنويسان و سره‌نويسان عصر خود بوده است. گلپايگاني در نامه‌اي که به ميرزا رضاخان افشار قزويني 18 نوشت، در جواب افشار که از نبودن سره‌نويسان ناليده بود، نام تني چند از آن اشخاص را بر کاغذ آورد:
 
«ديگري از نامداران اين در و سرافرازان اين کشور، مهين پرستنده فرگاه يزداني، حاجي ميرزا حسن خوشنويس اسپهاني است. جواني آهسته و خردمند و ديندار و دانشوري هنرمند و هشيار است. گرد آلايش به دامن پاکش ننشسته و نام نامي‌اش به نافرماني و بي پروايي آلوده نگـشته. شکـسته را نيک درست مي‌نويسد و در کشور ايران در اين هنر همال ندارد. به آميغ، درويش 19، درويش درگاه اوست و شفيعا 20، پوزش‌خواه فرگاه وي.» 21
 
حاجي ميرزا حسن بهايي بود، ولي آيا اعتقاد مبصرالسلطنه چه مي‌توانست باشد؟ از بعضي اشاراتي که در نامه‌ها موجود است، نه تنها به ارتباط نزديک مبصرالسلطنه به بهاييان مي‌توان پي برد، بلکه در دو موضع مي‌توان به اعتقاد او نيز شک کرد و او را در زمره بهاييان محسوب داشت. با اين حال حکم قطعي دادن درباره مبصرالسلطنه آسان نيست و او ممکن است قلبا به آيين بهايي روي آورده باشد، اما در ظاهر بنابه موقعيت اجتماعي، خود را از تشهير بدين نام حفظ نموده و بالتبع خانواده‌اش نيز ممکن است که از بهايي بودن او بي خبر مانده باشند. حاجي ميرزا حسن خان در نامه صد و بيستم، به مبصرالسلطنه چنين نوشته است:
«به حق حقيقي در موارد هيچ کس، مخصوص در موارد آن محبوب محترم، به خطا و خيانت نبوده‌ام و الطاف کامله او ظلّ شأنه نخواهد گذاشت در نايره انفعال وارد باشم. اگر چه من و شما در مبادي امر به انتساب قدسيه هم قدم بوده‌ايم و مال و اموال من در سعه انتساب راجع به خود آن قدوه احباب بوده [...] .» 23
 
معنا و مدلول اين جملات، به واقع نشان‌دهنده بهايي بودن مبصرالسلطنه است و گر نه دليل ندارد که ميرزا حسن خان او را «قدوه احباب» بخواند و يا آنکه همقدمي خودشان را در «مبادي قدسيه» به او گوشزد کند. پيش از اين نيز حاجي ميرزا حسن با عبارات و جملاتي صريح، ترديدهايي نسبت به بهايي بودن مبصرالسلطنه برانگيخته بود:
 
              پس از اداي فرايض عبوديت، معروض خاطر قدر ميمنت مظاهر عالي مي‌دارد که عرض مطلبي دارم و آن را به طور لري و سادگي، بدون زوايد معروض مي‌دارم و آن اين است که امرا نسبت خود را به امرالله [= آيين بهايي] مي‌دهند و بايد به قدر قوه و طاقت در خدمت امر [= آيين بهايي] کوشند. اگر امري را نداند که خيرش به امر [= آيين بهايي] راجع است، به کلي از آن امر اجتناب نموده، تبرّي جويد و جان مطلب اين است که اسمعيل نام کليمي که باقي دارد، ورشکست شده، دو پسرهاي او که سابقا در همدان بوده و فعلا در تهران هستند از مؤمنين و مقبلين امر مي‌باشند و از جمله نفوس خيلي محرومه و کثير مي‌باشند و از حالت سرکار عالي هم اطلاع دارند و از قراري که معلوم شد، سرکار عالي همراهي نفرموده‌ايد.
              دو پسرهايش نزد فدوي آمده، تفصيل را اظهار داشتند. فدوي گفتم البته سرکار اطلاع نداشته‌اند، حالي که با اغيار [= غير بهاييان] نهايت ملاطفت و عنايت همراهي و جانبداري داشته باشيد، از احباب و ملتمسين امر به طريق اولي.
               دوستان را کجا کني محروم       تو که با دشمنان نظر داري 24
 
به رغم اين احوال، گرفتن زن دوم توسط مبصرالسلطنه شاهدي است که با رفتار اجتماعي بهاييان مباينت دارد:
«شنيده‌ام سرکار عيال ديگر برده‌ايد، إن شاء الله به خير است و به مبارکي مقرون. ولي دو عيال داشتن در رشته عقايد مخلص مرتبط نيست و راه ندارد.» 25
 
همان طور که به درستي خانم اتحاديه تذکر داده است، کتاب مراسلات طهران، از منابع مورد استفاده درباره نحوه خريد و فروش مستغلات و همچنين مأخذي درخور تأمل درباره چگونگي گسترش شهر طهران است. اما با توجه به مطالب مندرج در آن نامه‌ها، به گمان من اين کتاب مي‌تواند يکي از منابع مطالعه تاريخ آيين بهايي، جامعه‌شناسي بهاييان طهران و نشان‌دهنده گوشه‌اي از امور اقتصادي و روابط اجتماعي آنان باشد. با نگاه به اسامي که ميرزا حسن خان در مراسلاتش ذکر نموده و شرحي که بر روابط اقتصادي و اجتماعي خود با ايشان داده، مي‌توان فهميد برخي از نامهاي مهم اين نامه‌ها، متعلق به بهاييان اواخر دوره ناصري است. ميرزا اسدالله اصفهاني، ميرزا اسدالله مستوفي، ميرزا محمود نراقي و پسرش ميرزا عطاءالله، آقا ميرزا آقا، ميرزا اسدالله حکيم، آقا سيد ابوتراب، وکيل‌الدوله (ميرزا آقا نور در اصفهان) و …. از کساني هستند که گاه گذرا و گاه به تواتر نامشان در اين نامه‌ها آمده و حاجي ميرزا حسن خان ضمن رفع و رجوع امور مبصرالسلطنه، به امور اينان نيز توجه داشته و از موقعيت اجتماعي خود براي رفع گرفتاريهاي آنان نيز کوشش مي‌نموده است.
 
با خواندن کتاب مراسلات طهران نکته‌اي ديگر نيز روشن مي‌شود و آن اين است که تا همين ايام از دوره ناصري، بين ازليان و بهاييان، آن جدايي کلي که تا پيروزي مشروطه تثبيت شد، هنوز صورت وقوع نگرفته بود. در نامه‌هاي حاجي ميرزا حسن خان مي‌توان بر روابط مشاراليه با برخي از ازليان آگاه شد و شواهدي را نيز بر اين ادعا يافت.
 

 

 




نام:                
*رايانامه( Email):
موضوع :
*نظر شما:


تماس با ما : 38-4037 2260 (9821+) -

کليه حقوق اين سايت متعلق به موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران مي باشد
درج مطالب در سایت لزوماً به معنی تاييد آن نيست

استفاده از منابع اين سايت با ذکر ماخذ مجاز است
بهترین حالت نمایش: IE8 یا نسخه بالاتر


 
www.iichs.org