علي ابوالحسني (مُنْذِر)
گفتيم که سالهاي نخستين پس از سقوط محمدعلي شاه، اوج رونق کار زنجاني بود و يکي از اشتغالات او در اين زمان، کار در عدليه مشروطه بود. خود مينويسد:
من به واسطه اينکه اصرار کردند، وارد عدليه شده اداره تنقيح لوايح را به من و دو نفر ديگر واگذار کردند. من مشغول ترجمه قوانين عدليه از عثماني شدم. دو رفيقم، که يکي منصورالسلطنه و جوان باهوشي است، از فرانسه ترجمه ميکردند. اساس قانون عدليه که اکنون معمول است و تطبيق آن با شرع، اول از من شروع شده است. 1
چنانکه ميبينيم، زنجاني، از دوران مسئوليت خويش در عدليه مشروطه، با افتخار ياد ميکند. اما داوري ديگران ـ حتي بسياري از مشروطه خواهان ـ نسبت به عدليه و کارکنان آن در اين برهه، چندان مثبت نيست. 2 نمونهاي از اين داوري منفي را ميتوان در کلام ناظمالاسلام کرماني، از فعالان و پيشگامان مشروطه، ديد. وي در ذيل شرح حال سيد محمدمهدي طباطبايي (برادرزاده سيد محمد طباطبايي پيشواي مشروطه)، ضمن گزارشي از مبارزات مستمرّ سيد محمدمهدي در مشروطه اول، مينويسد:
جنابش در همه مجالس حاضر و ناظر بود. تا اينکه امرْ منقلب، خواصْ خانهنشين، جوانانِ غير مجرَّب روي کار آمدند و آنچه که مقصود از مشروطه بود حاصل نشد، بلکه بر عکس نتيجه داد. وکلا در عوض خدمت به موکلين خود، مشغول نزاع مسلکي و جنگ انقلاب و اعتدال... وزرا درخيال جمع مال و اندوخته...
عموم رعيت در صدمه و اذيت، ماليات بر همه چيز حتي سفيدي نمک و سياهي ذغال بسته بلکه افزوده، رؤساي روحاني را خانهنشين، احکامشان را پشت گوش انداخته، صريح گفتند و نوشتند تفکيک قواي روحاني از قواي جسماني. مرحوم آقاي بهبهاني را در ازاي آن همه صدمه و اذيت که در طريق مشروطيت متحمل شد مقتول نمودند. آقاي طباطبايي را در خانه خود نشاندند و پيغام دادند که اگر مداخله در امور کنيد مثل آقاي بهبهاني خواهيدشد. اما عدالتخانه، چه عدليه و چه اشخاص و چه اعضا؟!...
ناظمالاسلام، سپس به عنوان «جمله معترضه»، از قول «يکي از موثقين» چنين ميآورد که: «روزي رئيس اداره جهانيان، ارباب بهرام که از تجار بزرگ طايفه زردشتي و شخص عاقل بزرگي است در عدليه بود. رو کرد به يکي از سادات و گفت: مشروطه مانند اسلام شد. چه جدّ شما زحماتي در اسلام کشيد ولي نفعش را بني اميه بردند و اولادش را کشتند. حالا زحمات مشروطه را آقايان علما و طلاب و سادات کشيدند، نتيجه را اين جوانان بياطلاع و غير مجرّب ميبرند و مؤسسين را هم ميکشند...»!. 3
زمام امر عدليه، اين زمان، در دست دمکراتها قرار داشت.
پس از فتح تهران و استقرار مجدد مشروطيت، عناصر جناح تندرو (که به زودي در قالب «حزب دمکرات» ظاهر شدند) بسياري از ادارات دولتي، از جمله عدليه، ماليه و تا حدودي نظميه را اشغال کردند و اسناد موجود، حتي از تلاش اين جناح براي نفوذ در دربار قاجار و بيوت مراجع نجف، حکايت دارد. 4 عميدالحکماء (عميدالسلطنه بعدي)، سيد عبدالرحيم خلخالي، سيد محمد کمرهاي، مشير اکرم، حسين آقا پرويز، ميرزا محسنخان، ميرزا احمد خان استوار، مختارالملک صبا، مخبر همايون و حبيباللهخان (مفتّش ماليه) از جمله کساني هستند که تاريخ، نامشان را به عنوان دمکراتهاي شاغل در ماليه مشروطه ثبت کرده است. 5 ابوالقاسم محمودزاده، مفتش امنيه، در نامه خود به مستشارالدوله (26 ربيعالاول 1329ق) نمونهاي از اِعمال نفوذ و گروه گرايي دمکراتها در دواير دولتي را به دست داده است. 6
عدليه مشروطه دوم نيز، همچون ماليه، بلکه شايد بيشتر و آشکارتر، صحنه نفوذ و فعاليت دمکراتها قرار داشت. در يادداشتهاي سپهسالار تنکابني (فاتح تهران و نخستين سر وزير مشروطه دوم) راجع به آن ايام، ميخوانيم که: «ديوانخانه عدليه... پر از دموکرات بودند». 7 شاهد معاصر ديگر، خاطرنشان ميسازد که: «نصف اعظم اعضاي عدليه، دمکرات است... بيشتر [آنها] دمکرات هستند». 8 عدلالملک دادگر (رئيس فراکسيون دمکرات در مجلس سوم، و از عوامل کودتاي 1299)، خان باباخان (از خاندان قواميهاي شيراز)، شرفالملک (حاجي آقا حسن حکيم زاده) و رکنالممالک بروجردي، چند تن از دمکراتهاي شاغل در عدليهاند که بعداً در 1330 ق همراه بسياري از اعضاي دمکرات عدليه (توسط ناصرالملک) اخراج شدند. 9
مهمتر از همه، بايد از سيد محمدرضا مساوات ياد کرد که معاونت عدليه را در ابتداي مشروطه دوم بر عهده گرفت؛ همان کسي که فحاشيها و هتاکيهاي بيرويّهاش در مشروطه اول (در روزنامه «مساوات») به محمدعليشاه، چنانکه قبلاً گذشت، از عوامل تشديد بحران در کشور، و شدت و سرعت حرکت شاه به سوي براندازي مشروطيت و انحلال خونين مجلس بود. 10 چنانکه همو، هنگام تحصن علما پيش از مشروطه در حضرت عبدالعظيم عليه السلام بر ضدّ عينالدوله (مشهور به مهاجرت صغري) تصميم خويش به ترور سيدين (بهبهاني و طباطبايي) را بيپروا با دوستانش در ميان گذاشته بود 11 و گويند در صدر مشروطه يک قزاق را نيز به قتل رسانده بود. 12 علاوه بر اين، ماسون مآب بود و بر پيشاني روزنامهاش (مساوات) شعار معمول فراماسونها، با همان ترتيب خاص: «آزادي ـ برابري ـ برادري»، نقش بسته بود. 13
در رژيم نوين، که عنوان «مشروطه» و «حکومت قانون» را داشت، قاعدتاً بايستي بر پايه «شايسته سالاري» عمل ميشد و بدين منظور ابتدا ميبايست يک ارزيابي اصولي و شناسايي دقيق از کارمندان عدليه صورت گرفته و سپس بر مبناي آن، عناصر امين و کارآمد عدليه ابقا بلکه مورد تشويق قرار گيرند و عناصر ناشايست (البته پس از تحقيق و محاکمه عادلانه) برکنار شده و جاي خود را به افراد شايسته جديد بسپارند، و در قبول عناصر جديد نيز اهليّت علمي و عملي (و نه بستگيهاي حزبي و فاميلي و...) ملاک عمل قرار گيرد. اما در عمل چنين نشد و مساوات و يارانش، در سطحي وسيع دست به اخراج کارکنان عدليه و جايگزين ساختن هممسلکان خود در آن اداره زدند، و مع الاسف معيار انتصابها نيز نه شايستگي افراد، بلکه وابستگيهاي حزبي و گروهي بود، و از همين رو فرياد اعتراض جمع بسياري از مردم و حتي مشروطهخواهان را برانگيخت.
در اعلاميهاي که همان دوران بر ضدّ مساوات و همکارانش با عنوان «دادخواهي از وزراء عظام و وکلاء محترم» در تهران منتشر شد خاطر نشان گرديد:
چرا يک وطن پرست سؤال نميکند از آقا سيد محمدرضا معاون وزارت عدليه، شما چه خدمتي به مشروطيت کرديد که سايرين نکردند، که امروز بايد فعّال ما يشاء باشيد؟! يعني هرکس را ميخواهيد بدون استحقاق وارد عدليه ميکنيد و کساني که سالهاي سال به درستي و راستي خدمت کردهاند بدون خيانت و محاکمه خارج ميکنيد. جز اينکه يک سال قبل روزنامه به اسم روزنامه «مساوات» نوشتيد، آن را هم اول خود شما ننوشتيد؛ يک هيئتي بود که نوشتند و به اسم مبارک تمام شد. ثانياً مجاناً به مردم مرحمت نميفرموديد و در ازاي آن، قيمتش را ميگرفتيد. ثالثاً نتيجه فحشهايي که در آن روزنامه و ساير روزنامههاي ديگر نوشتيد بهانه به دست اجانب و شاه مخلوع داديد که مجلس مقدس که کعبه آرزوي ايرانيان بود به باد فنا رفت، که هنوز هم گرفتار آن بليّات هستيم... 14
مساوات به آن عزل و نصبها اکتفا نکرد، بلکه پايش را فراتر نهاده خواستار محاکمه و مجازات علماي بزرگ کشور شد! به روايت تاريخ، وي همراه «جمعي نزد وزير داخله» رفت «که حکم کنيد سيد عبدالحسين لاري را طهران بياورند محاکمه و مجازات شود». وزير داخله نيز از سر تمسخر، «دستها را به سينه گذاشته، تعظيم طولاني کرده» و به بلوايي در منطقه استراتژيک اردبيل اشاره کرده بود که اعدام يکي از سادات بانفوذ اردبيل (با پافشاري حضرات) در آنجا برپا ساخته و متعاقب آن نيز مشروطه چيان تندرو در تجمع اعتراضآميز مردم و شاهسونها بمب گذاشته بودند و با اين عمل وحشيانه، به آتش خشم ملتْ کبريت زده و موجب حمله نظامي عشاير اطراف به اردبيل، کشتار جمعي از مشروطه خواهان، فرار حاکم و تحصن جمعي از مردم به کنسولگري روسيه شده بودند. وزير داخله، سپس افزوده بود: «همين رأيي که درباب دارکشيدن سيد اردبيلي داديد کافي بود، حاجت به محاکمه و مجازات سيد عبدالحسين نيست»! 15
نقش و نفوذ فراماسونري را نيز در جهت دهي عدليه مشروطه، و عزل و نصب افراد آن، نبايد فراموش کرد. 16 اديبالممالک فراهاني همان سالها خطاب به يکي از هم مسلکان ماسون خود که به وزارت عدليه رسيده بود، رعايت آموزههاي ماسوني: ليبرته (آزادي)، اِگاليته (برابري) و فرهترنيته (برادري) را يادآور ميشود. 17
کارنامه دمکراتها در عدليه، کاستيها و ناراستيهاي بسيار دارد. چنانکه، جريان امر در ماليه نيز چنين بود و آنجا هم (چون ساير ادارات) دمکراتها هممسلکان حزبي خويش را (چه بسا بدون شايستگي) در سمتهاي مختلف وزارتخانه به کار گمارده بودند. 18 دمکراتها در جمع رؤساي کلانتريها و اعضاي نظميه يپرم نيز حضور داشتند و در توقيف يا آزادي متهمين، «اغراض حزبي» را دخالت ميدادند. 19 در خصوص عدليه بايد گفت که، در طول دوران مشروطه دوم (رجب 1327 ق به بعد) بخش عمده شکايات مردم از ادارات دولتي، متوجه عملکرد سوء اين وزارتخانه بود، 20 چندانکه اين امر در اعلاميه مراجع مشروطه خواه نجف، اعتراض علما و نيز نطق وکلاي مجلس و مقامات دولتي بازتاب گسترده داشت و حتي به تشکيل هيئتي در مجلس دوم جهت بررسي شکايات مزبور و استيضاح وکلا از دولت انجاميد و نهايتاً عدليه را براي مدتي در محاق تعطيل برد و آن، خود جنجالهايي تازه از سوي دمکراتها آفريد.
فساد عدليه مشروطه در حدي بود که، مورخان، خاطره نويسان، شاعران، فعالان احزاب، نمايندگان مجلس و حتي دولتمردان رژيم مشروطه را، به رغم تفاوت در مواضع سياسي، در انتقاد از ضعف و نادرستي عملکرد عدليه همآوا و همداستان ميبينيم. براي نمونه ميتوان از محمدمهدي شريف کاشاني و ناظمالاسلام کرماني (از مورخان و فعالان پيشگام جنبش مشروطيت)، عزيزالسلطان و دوستعلي معيّر (از رجال قاجار)، اديبالممالک فراهاني (شاعر و روزنامهنگار مشهور عصر مشروطه)، سيد عليمحمد دولتآبادي (از سران حزب اعتدال)، حاج شيخ علي و افتخارالواعظين و حاجي آقاي شيرازي (وکلاي مجلس دوم)، سپهدار تنکابني و صمصامالسلطنه (نخستوزيران مشروطه) و بالاخره محتشمالسلطنه و مشيرالدوله پيرنيا (وزيران عدليه در مشروطه دوم) نام برد که اين آخري ـ پيرنيا ـ رسماً دست به تعطيل عدليه، و چالش با دمکراتها زد.
عزيزالسلطان، از رجال مطلع آن روزگار، در يادداشت 3 جمادي الاول 1328، ضمن ذکر مواردي از بينظمي و ستم در کار عدليه، خاطرنشان ميسازد که: «علما هم اغلب به صدا درآمدهاند، وزرا هم در اصلاح امور عدليه کوشش دارند. باري، اجزاي عدليه را گفتند خيال تغيير دارند. خيلي کارهاي بد در عدليه شده است که اگر بخواهم شرح بدهم هفتاد من کاغذ ميشود». 21 محمدمهدي شريف کاشاني نيز به انتقاد از سوء عمل بعضي از مسئولان عدليه، و پارتي بازيها و انتصابات ناروا در آن اداره پرداخته و ميافزايد: «تا اين ترتيبات در کار است، ابداً عدليه صلاحپذير نيست...». 22
همچنين ميتوان به گلايهها و نالههاي فراوان اديبالممالک فراهاني از عدليه مشروطه اشاره کرد که در قصايد متعدد وي که در سالهاي 1329ـ1330 در نکوهش و انتقاد شديد از دادگستري مشروطه و ظلم و بيداد و بيديني اجزاي آن (از وزير عدليه و معاون وي گرفته تا شوراي عالي عدليه و مديران آن) سروده، بازتاب يافته است:
...اي باغبان، منال ز رنج دي و خزان
بنشين به جاي و فاتحه برخوان که باغ رفت
اي پاسبان، مخسب که در غارتِ سراي
دزد دغل به خانه تو با چراغ رفت...
ياران، حذر کنيد که در بوستان عدل
امروز جوقه جوقه بسي بوم و زاغ رفت 23
نيز:
فضا و ساحت عدليه يا رب از چپ و راست
تهي ز مردم ديندار و دين پرست چرا است؟!
بناي کژ نشود راست، گفتهاند وليک
به دست کژ منشان اين بناي کژ شده راست...
ستون داد برآورد و سقف عدل بريخت
هنوز سقفش سُتوار و اُستُنش برپا است...
به چاه ويل هميماند اين سرا که در آن
هر آن که افتد در خانمانش واويلا است
ز بس که خولي و شمر و سنان در آن بيني
صباح نوروز آنجا چو شام عاشورا است... 24
زمان نخست وزيري حسن مستوفي (که رجب 1328 کابينهاش را به مجلس معرفي کرد) سيد حسين اردبيلي، وزير عدليه (دبيرالملک) را به علت اوضاع ناگوار دستگاه قضايي و سستي وزير در مجازات ظالمان و احقاق حقوق شاکيان استيضاح کرد و در توجيه مطلب خود چنين گفت:
خاطر آقايان محترم مسبوق است چندي قبل شکايت مردم از عدليه... به اندازهاي حواس و اوقات مجلس را مشغول کرد که مجبور شد... هيئتي را... براي تحقيق و تفتيش مواد شکايات [انتخاب کند].
اين هيئت... تمام کارهاي خودشان را منحصر نمودند به رسيدگي شکايات متظلّمين، و بعد از آنکه کابينه جديد تشکيل شد انتظار داشتيم وزير عدليه ماحصل تحقيقات و زحمات اين هيئت را... بگذارند مقابل خودش و نواقص عدليه را... بردارد.
متأسفانه برخلاف انتظار مجلس... و ملت، حاصل تحقيقات و زحمات اين هيئت منتهي شده به اينکه يک مشت مردمان بدبخت و ستمديده بيچاره که به اطمينان مجلس... و پشت گرمي آن هيئت آمدند بيپرده شکايات خود را از رؤساي محاکم و اجزاي عدليه و غيره... بيان نمودند و بدون اينکه احقاق حق به عمل آيد آن هيئت منحل شد، حالا آن بيچارهها که... تظلم کرده بودند، به جرم اظهار تظلم... گرفتار آنهايي شدهاند که از آنها شکايت کردهاند!... وزير عدليه ما هم در عوض اينکه به واسطه مجازات خائنين، اسباب اميدواري و موجبات اعتماد مجلس شوراي ملي و ملت را فراهم بياورند... متأسفانه بر عکس به بعضي از آنها ارتقاء رتبه ميدهند! از اثر همان ترتيب رتبه بود که مردم ديدند چند روز قبل، همان کساني که فرياد شکايت مردم را... به آسمان رسانيده بودند...، همان کساني که حضرت آيتالله [آخوند خراساني] را در نجف از سوء اعمال خود بر آن واداشتند که بنويسند عدليه را اصلاح کنيد...، اينجا آمدند براي پرده پوشي اعمال سابقه با متظلمين...
من با اينکه با هيچ کس بستگي ندارم، ولي ميبينم بعضي مدعيان مسلک عدالت، بعضي حرکات و تعديات به اين مردم بدبخت ميکنند که حقيقت ظلم از آن تعديات شرمسار است! اين تعديات را در کجا ميکنند؟ در يک مملکت مشروطه که براي رفع ظلم و بلند کردن لواي عدالت هزارها جوان قرباني داده است... امروز هر قطره خون شهيدان آزادي به صداي بلند فرياد ميزند که مجازات خائنين را بدهيد! دشمنان عدالت را بر مسند عدالت جاي ندهيد! ديوان عدالت را که... يگانه ملجأ و مرجعِ عِرض و ناموس و حقوق يک مملکت و... اميدگاه يک ملت مظلوم است آيا ممکن است انسان تحمل نمايد که اين ترتيبات در آن واقع شده است؟!... از اين جهت بنده از اينجا با کمال شدت از آقاي وزير عدليه سؤال ميکنم که با اين همه فريادها که از حضرت آيتالله و سايرين بلند شد، چه اقدامي کرديد که دشمنان مملکت بفهمند مجازات در کار است؟!... 25
ماجرا به اينجا ختم نشد و 7 شعبان 1328 حاجي شيخ علي طي نطقي در مجلس، خواهان اجراي دستورات مراجع مشروطه خواه نجف (آخوند خراساني و...) مبني بر اصلاح ادارات دولتي گرديد که يکي از آنها نيز عدليه بود و به قول او: افراد نالايق در آن وارد شده و اسباب سوء ظنّ مردم به مشروطيت را فراهم آوردهاند. وزير عدليه در اين زمان، دبيرالملک (از اعضاي لژ بيداري و عناصر همسو با دمکراتها) بود و اساساً دولت مستوفي با پشتيباني حزب دمکرات روي کار آمده بود. 26
در پروگرامي که سپهدار تنکابني (به عنوان نخست وزير) ربيعالثاني 1329 به مجلس ارائه داد، «اصلاح عدليه» يکي از مواد 12گانه آن بود. 27 نيز در لايحهاي که صمصامالسلطنه (نخستوزير) شعبان 29 به ناصرالملک نايبالسلطنه، و سپس با تغييراتي چند در رمضان همان سال به عنوان پروگرام دولت به مجلس شورا تقديم کرده و از تصويب اکثريت گذراند، به عنوان يکي از مواد 7 گانه که «اجراي آنها ضرورت آني دارد» از اصلاح عدليه سخن رفته بود که «تا کنون موجب شکايات عموم و اسباب زحمت اولياء امور بوده، اصلاح آن يکي از تکاليف اساسي دولت است». 28 جالب است که دهخوارقاني (عضو شاخص فراکسيون دمکرات در مجلس دوم) هدف از درج اين ماده را در پروگرام دولت، «بيرون کردن دمکراتان... از عدليه» ميشمارد! 29
نيز زماني که بين محتشمالسلطنه (وزير عدليه وقت) و برخي از نمايندگان مجلس، در 2 ذيقعده 1329 بر سر مجازات قانوني سيد ضياءالدين طباطبايي «مدير روزنامه برق» بابت توهين وي به وکلا، بحثي درگرفت، وزير انگشت روي نقطه درد گذاشت: «صريح به شما عرض کنم که عدليه شما خراب است، عدليه شما محاکم ندارد، عدليه شما اداراتش ناصحيح است. عدليه شما حالش معلوم نيست». 30
به همين نمط، در محرم 1329 جمعي از وکلاي مجلس، عملکرد دمکراتها در عدليه را به باد اعتراض گرفتند و واکنش تند نمايندگان دمکرات در برابر آنان، مجلس را شديداً به تشنج کشانيد. افتخارالواعظين گفت: خبر دارد که آصفالممالک در خراسان قريب 3 هزار تومان دخل عدليه را برداشته به فرنگ گريخته و رئيس عدليه نيشابور نيز 60 هزار تومان از مردم گرفته و خورده است. حاجي آقا شيرازي، وکيل مبرّز شيراز و عضو فراکسيون «هيئت علميه» مجلس، نيز افزود: عدليه مملکت را جمعي به اسم دمکراسي خراب کردند، به قسمي که فرياد مردم به آسمان رسيده و همه را آتش زده است. 31