آزيتا لقايي
در جماديالثاني 1324ق مظفرالدين شاه فرمان مشروطيت را صادر کرد. براي کسب شناختي صحيح از تحولات دورۀ مشروطه توجه به اوضاع و احوال همۀ ولايات و ايالات ايران ضروري است. در سالهاي واپسين حکومت مظفرالدين شاه اوضاع سياسي ـ اقتصادي ايران روز به روز وخيمتر ميشد؛ اين امر نارضايتي مردم را در پي داشت. عملکرد نادرست اقتصادي حکومت قاجاريه که به مرور و طي سالها موجب تضعيف نهادهاي اقتصادي ايران شده بود حاصلي جز فقر و تنگدستي براي مردم نداشت. ظلم حکام و نبود دادرسي عادلانه به شکايات، مردم را بيش از پيش به رويارويي با حکومت ميکشانيد. از همين رو در آستانۀ وقوع انقلاب مشروطه در ايالات و ولايات مهم ايران شاهد بروز شورشهايي هستيم که درآن مردم تنگدست و ستم ديدگان به مقابله با حکام ميپردازند. سال 1323ق در کرمان، فارس، خراسان و گيلان مردم تحت رهبري روحانيون به اعتراض برخاستند. شورشهايي که پيش از صدور فرمان مشروطه در نقاط مختلف ايران رخ داد،تأثيرات مستقيم و غير مستقيمي بر حرکات اعتراضي مردم تهران داشت. شورش هر منطقه متضمن درسهايي براي مردم مناطق ديگر بود. در اواخر سال 1323ق مردم فارس ملک منصور ميرزا شعاعالسطنه فرزند مظفرالدين شاه را از شهر بيرون کردند و حکم عزلش را از شاه گرفتند. اين واقعه از چشم مردم گيلان پوشيده نماند. آنها که از ستم ابوالفضل ميرزا عضدالسلطان1 به تنگ آمده بودند دانستند که پسر شاه را نيز ميتوان از حکومت برکنار کرد.
عضدالسلطان پس از انتصاب به حکومت گيلان ميرزا نورمحمدخان را وزير گيلان و مأمور ماليات، آصفالممالک را پيشکار و لواءالملک را فراشباشي کرد. نورمحمدخان وزير فقط مأمور اخذ ماليات بود. عضدالسلطان حکمراني را در ازاي ماهي سه هزار تومان مشترکاً به آصفالممالک و لواءالملک داده بود و آنها پذيرفته بودند که روزي صد تومان مصارف يا عوايد حاکم ايالت را بپردازند.2
ملکالمورخين در ذيقعدۀ 1321ق دربارۀ حکومت عضدالسلطان بر گيلان مينويسد: «در گيلان به جهت بياعتدالي عضدالسلطان حکمران اغتشاش بسيار و عدم آسودگي مردم است.»3 او همچنين در اخبار سال 1323ق مينويسد: «عضدالسطان حاکم گيلان به جهت آنکه جوان و نامجرب است کارهاي حکومتي را به اجزاي نامجرب خود داده و آنان هرچه فايده بردند، براي خود برداشتند از اين روي عضدالسلطان مبالغ گزافي مقروض شد. در اين سفر که شاه از آنجا عبور ميکرد، چون کار عضدالسلطان را خراب ديد مبالغي اضافه مواجب به او داد.» 4 در اين سال شيوع بيماري وبا در گيلان بر مشکلات مردم افزود. مردم گيلان تحت فشار منصوبين عضدالسلطان و مصائب ناشي از وبا بودند اما از ترس حاکم جرأت شکايت نداشتند. عدهاي از مردم ابتدا تصميم گرفتند از شر تعديات لواءالملک رهايي يابند و چاره را در توسل به کنسول روسيه ديدند. بنابراين پنهاني نزد کنسول روسيه رفتند و از ظلم و ستم لواءالملک شکايت کردند. کنسول هم در اقدامي مداخلهجويانه از سفير جديد روسيه در تهران تقاضا کرد که مقدمات عزل لواءالملک را فراهم کند. سفير روسيه توانست دستور عزل لواءالملک را بگيرد و کارهاي او به وزير گيلان محول شد.
لواءالملک پس از عزل بيکار ننشست و توانست رضايت کنسول روسيه را جلب کند و دوباره منصبش را به دست آورد. او پس از کسب قدرت در اولين اقدام کلانتر شهر را که مردم از او رضايت داشتند عزل کرد و مقام کلانتري را به شخصي جوان داد و از او چهارصد تومان تعارف گرفت.5 با قدرتگيري مجدد او فشار بر مردم افزايش يافت. در اين هنگام فرصتي پيشآمد که امکان شورش مردم را مهيا کرد.
طبق مرسوم هر ساله حکام ولايات و ايالات در پايان سال بايست به تهران ميآمدند و با اعطاي هداياي مناسب حکومت را دوباره به دست ميآوردند.
در ذيحجه 1323ق برابر اسفند 1283ش عضدالسلطان حسبالدستور راهي دارالخلافه شد و در 10 ذيالحجه به تهران رسيد.6 در نيمۀ دوم ماه ذيالحجه عضدالسلطان خواهان اجازۀ مرخصي براي بازگشت به گيلان شد. مردم رشت که از حکومت او ناراضي بودند و اخبار شورش فارس و عزل شعاعالسلطنه را شنيده بودند طي تلگرافي به مظفرالدين شاه اعلام کردندکه عضدالسلطان را نميخواهند. گروهي از مردم براي شکايت عازم تهران شدند و عدهاي ديگر براي تحصن به بقعۀ خواهر امام * در رشت رفتند.7 چهرهنما دربارۀ تحصن ماه ذيالحجه مينويسد:
بلي ماه ذيالحجه الي محرم سلسله علماء دين و طلاب و محصلين در بقعه خواهر امام پناهنده شدند و تقريباً سيصد نفر بودند و جناب حسامالاسلام همه روزه به فراز منبر صعود ميفرمود و مستمعين از هر فرقه و طايفه که آن هم تقريباً دوازده هزار نفر بودند گوش فرا ميدادند نصايح سودمند و مواعظ ارجمند ميفرمودند و مردم را به اتحاد با دولت امر مينمود و بيانات نافعه و روايات فائقه ميکرد و کسي از حد سکونت تجاوز نکرد و قطره خوني ريخته نشد و پس از مشاوره و مذاکره مجتمعين هجده فصل را که راجع بر رفاهيت عمومي گيلانيان بود از دربار معدلتمدار خواستگار شدند.8
حبلالمتين در جماديالاول 1324ق هجده خواسته را آورده است:
فصل اول ـ زنان بدکاره کار را به افراط رسانيده جرئت و جسارت آنها اسباب خرابي و جرأت ديگران شده و ميشود، استدعاي ملي عمومي اين که حکم فرمايند جلو جرأت و جسارت آنها گرفته شود تا اين امر غير مشروع ترک شود.
فصل دويم ـ خريد و فروش مسکرات در بازار مسلمانان و محلات و جنب مساجد و مدارس قدغن شود.
فصل سيم ـ ملک متصرف محض اظهار دعوي از دست متصرف انتزاع نشود و ضبط نگردد و در شنيدن دعاوي و عرايض طرفين پس از اظهار به ايالت جليله رجوع به امناء شرع انور شود، که بر وفق قانون شرع فيصل شود کذا در مکالمات و ساير دعاوي.
فصل چهارم ـ قمارخانهها در شهر بسته و قماربازي در دهات نيز قدغن شود که مايۀ خسارت کلي و بيکاري رعايا شده و خواهد شد.
فصل پنجم ـ ماليات اصناف و سکنۀ بازار از روي کتابچۀ سابق که معمول مملکت بوده مأمورين دريافت دارند و مطالبۀ زيادي نکنند.
فصل ششم ـ اصنافي که از روي دستخط دولتي معاف از ماليات بودهاند و در هيچوقت از آنها ماليات گرفته نميشد از قبيل صباغ و تنباکوفروش و علاف و نعلبند و غيره با آنها به نحو ازمنۀ سابقه رفتار شود مأمورين بازار از آنها چيزي مطالبه نکنند.
فصل هفتم ـ پولي که از ارادهچيها و صاحبان درشکه عمومي به اسم تعمير و مرمت راه داخلي شهر الي پل بوسار گرفته ميشد به اطلاع رؤساي شهر دست شخص اميني جمع تا در موقع لزوم خرج راه شود و حيف و ميل نشود.
فصل هشتم ـ داروغۀ بازار که حافظ مال داخله و خارجه است بايد شخص صحيح اميني باشد که چشم به مال کسي نداشته باشد و به حق معمولي داروغهگي قناعت کند و کدخدايان محلات از روي تصويب مردمان بيغرض و صحيح هر محله تعيين شود که به ايالت جليله اظهار کنند و ايالت جليله از روي صوابديد اهل هر محله کدخدا را مجاز در رسيدگي به امور محله کند.
فصل نهم ـ اگر کسي با رعيت ارباب ملکي طرف گفتگو باشد يا اظهار طلبي نمايد يا نسبت خيانتي دهد احضار او را از خود مالک بخواهند و اگر مالک قدرت براحضار او نداشته باشد مأمور به اندازه کار و دعوي فرستاده شود که اسباب وحشت و خسارت همسايگان و غير مقصرين نشود.
فصل دهم ـ اگر کسي شخصاً مورد بيمرحمتي ايالت جليله شود ملک و رعيت و مال و متعلقاتش محفوظ باشد.
فصل يازدهم ـ رئيس و اجزاء ديوانخانۀ عدليه پس از اخذ حقوق مدعي از مدعاعليه بيش از ده يک و ده نيم معمولي حکومتي از طرفين مطالبه نقرمايند.
فصل دوازدهم ـ خباز و قصاب که محل احتياج عامۀ مردمند مورد تحميلات فوقالعاده نشوند تا ناچار شوند که بر قيمت نان و گوشت افزوده کنند.
فصل سيزدهم ـ پيشکاران ايالت جليله و کارگزاران رعاياي خارجه در حکومت و فيصل دعاوي بين داخله و خارجه مراعات مساوات نمايند که مايۀ يأس داخله نشود فقط به موجب عهدنامه دولتي رفتار نمايند.
فصل چهاردهم ـ رعاياي لشته نشاء هم در حکم ساير رعايا باشد و هرچه معمولي ولايتي و مملکتي است در ميان آنها اعمال شود که تعديات آنها يا مباشرين آنها به رعايا و ارباب ملک قرب و جوار آنها وارد نشود و حکم مساوات باشد.
فصل پانزدهم ـ تعيين قيمت پيله در وقت خريد و فروخت موکول به طبيعت باشد که فروشنده و خريدار هردو آزاد باشند مجبور به قيمت مخصوص نشوند.
فصل شانزدهم ـ حکام جزو تفاوت عملي که از روي صادرات و عوارضات به حاکم کل ميدهند زياده از دادۀ خود از رعايا مطالبه نکنند به مقدار دادۀ خود بين رعايا بالسويه تقسيم نمايند.
فصل هفدهم ـ پس از بروز قراين صحت دعوي مأموري که از طرف ايالت جليله از براي ضبط ملک ميرود باعث اتلاف محصول ملک و خرابي نشود و مأمورين اطراف و قراء اگر راپورت دروغ به کارگزاران ايالت کبري دهند مجازات يابند.
فصل هيجدهم ـ پولي از مکاريهاي عابرين راه کوچه اصفهان به اسم تعمير در نزد شخصي که امين ملت باشد سپرده شود که در وقت لزوم صرف تعمير همان راه شود. تمام نفوس ملي از دعاگويان دولت ابدمدت قاهره و ساير نفوس از تجار و کسبه و رعايا به مراحم ملوکانه و خسروانۀ حضرت ظلاللهي دام سلطانه و ملکه اميدوار و منتظر تشکر بروز مراحم ملوکانه و امضاء فصول هيجدهگانه هستند.
اين فصولي است که هيجده نفر از علماء عظام رشت در شهر محرمالحرام سنۀ 1324 در حالتي که در صحن مزار خواهر امام متحصن بودند با يکصد و پنجاه نفر طلبه از شاهنشاهزاده حکمران وقت درخواست کردند.9
نبود عدليۀ کارآمد که بتواند اعتماد مردم را جلب کند، گستردگي فسق و فجور در شهر، اجحافات مالياتي و نبود امکان تجارت آزاد معضلاتي است که مردم با آن دست به گريبانند و رفع همۀ آنها را در فصول هجدهگانۀ خواستهاند. خواستۀ مردم گيلان با اختلاف کمي در جزئيات تقريباً خواست مردم تمام ولايات ايران بود. چنانچه تحصن روحانيون و مردم تهران در شاه عبدالعظيم (ع) مظفرالدين شاه را در ذيقعده 1323ق واداشت با تأسيس عدالتخانه موافقت کند، تقاضاي برقراري عدالت در محرم 1324ق به عنوان يکي از خواستههاي اهالي گيلان موضوعي بديع نيست. «جائيکه پدر ما ايرانيان اعلحضرت شاهنشاهي در اصلاح ملک و مملکت بکوشند و قانون مساوات و عدالتخانه و مجلس مبعوثان10 داير بفرمايند فرزند ارجمندشان ولينعمتزاده والاگهر11 نيز تأسي به ذات ملکوتي صفات شاهانه خواهند کرد.»12
نکتۀ ديگري که دربارۀ تحصن گيلانيان در بقعۀ خواهر امام شايان توجه است تلاش خارجيان براي نفوذ در جنبش بود که با مقاومت مردم و رهبرانشان به شکست ميانجامد.
هنگامي که حضرات در خواهر امام اجتماع داشتند هنگامۀ غريبي بود نمايندگان اجانب مقيمين رشت به واسطۀ رسولان مزور چابک دست پيامها ميفرستادند و جوابهاي يأس استماع ميکردند. تيرشان به سنگ آمد و جواب دادند که مقصود از اين هيأت اجتماع مطالبي است که راجع به صاحب اختيار کل و مالک بالاستحقاق کل ممالک ايران است و حوائج ما را شماها کافي نيستيد و حق استفسار و اظهار امداد نداريد هنوز خون غيرت و دولتخواهي در ابدان ما فسرده نشده است که به سوي شما معاندين روآريم و عرض حاجت نمائيم و کفر ميدانيم با شما گفتگو کنيم. 13
شورش و تحصن مردم رشت در ذيالحجۀ 1323ق آغاز شد و در محرم 1324ق خاتمه يافت. روحانيون و مردم پس از پذيرش خواستههايشان توسط عضدالسلطان به تحصنشان خاتمه دادند.14 اين که آيا پس از اين توافقات عضدالسطان به عهدش وفا کرد يا نه مشخص نيست ولي از آنجا که او را در اواخر ربيعالاول 1324ق از حکومت گيلان عزل و به تهران احضار و شخصي ديگر را به حکومت گيلان منصوب کردند،15 حکايت از ادامۀ نارضايتي مردم و شکست عضدالسلطان در جلب نظر مردم گيلان دارد. با فاصلۀ کوتاهي پس از اين شورش شاهد موج بلند اعتراضات مردم در تهران خواهيم بود که برگ مشروطه را ورق ميزنند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. پدرش مظفرالدين شاه و مادرش سرورالسلطنه ملقب به حضرت عليا، خواهر نجمالسلطنه مادر دکتر محمد مصدق بود. رک به: عزتالله رکوعي. دولهها و سلطنهها در عصر قاجار. تهران، نشر کيوان، 1389. ص 213.
2. چهرهنما، س 1، ش20، ص 9.
3. عبدالحسين خان سپهر. يادداشتهاي ملکالمورخين. به اهتمام عبدالحسين نوائي. تهران، انتشارات زرين، 1368. ص 50.
4. همان، ص 162.
5. چهرهنما، س1، ش 20، ص 9.
6. يادداشتهاي ملکالمورخين، ص 310.
7. همان، ص 319.
8. چهرهنما، س 2، ش 17، صص 6 – 5.
9. حبلالمتين، س 13، ش 42، صص 12 – 11.
10. چهرهنما، سال 2 شماره 17 در تاريخ 20 ربيعالاول 1324ق منتشر شده است در اين تاريخ هنوز در ميان خواستهها و توافقات شاه و رهبران معترضين صحبتي از مجلس مبعوثان نيست و شاه فقط با تأسيس عدالتخانه موافقت کرده است.
11. مقصود ابوالفضل ميرزا عضدالسلطان است.
12. چهرهنما، س 2، ش 17، ص 6.
13. همان.
14. اسناد وزارت امور خارجۀ ايران، س 24، ک 12، پ 7.
15. روزنامۀ خاطرات عزيزالسلطان (مليجک ثاني). به کوشش محسن ميرزايي. تهران، انتشارات زرياب، 1376. ج2، ص927.
* . بقعه خواهر امام به آرامگاه فاطمه اخري فرزند امام موسي کاظم و خواهر امام رضا (ع) منسوب است.