ArticlesStatesmenWoman e-zineًRestorationAYAM contemporary Historical ReviewO.HistoryPublicationsViewpoints and untold eventswith caravan of history(doc)Foreign Policy StudiesNewsمصاحبهwith caravan of history(photo)conferences
» مقالات » سازمان پرورش افکار

کلمات کليدی :
 همه کلمات
تک تک کلمات

 

نشریه الکترونیکی بهارستان

138

غزه در آتش و خون

 

 

رقص چوبها به مناسبت کودتای 28 مرداد

 

 

پیشینه فرش

 

 

زندگی و اقدامات لارنس آلمانی در ایران
مطیع ترین وزیر امور خارجه ایران
سهم  ساواک در شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی
محمد باقرخان تنگستانی

اخبارNEWS

فروشگاه مجازي موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران افتتاح شد  |+| بزودی آغاز به کار وب سايت جديد موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران

Google

جوان و تاریخ

تاریخ و جلوه های عزاداری امام حسین(ع)در ایران با تکیه بر دوران صفویه

 

 

چند قطره خون برای آزادی

 

 

زندگی سیاسی و اجتماعی آیت الله العظمی حاج سید محمد تقی خوانساری

 

فصلنامه تاریخ معاصر 61-62

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 61-62

 

فصلنامه تاریخ معاصر 63

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 63

کتابفروشی سرای تاریخ

Adobe Reader V 8.0

20.8 MB

 

سازمان پرورش افکار 

عليرضا ذاکر اصفهاني

 

حکومت در سال 1317ه . ش دست به اقدامات گسترده‏تري در عرصه‏هاي مختلف فرهنگ، سياست، اجتماع و اقتصاد مي‏زند. تأسيس هنرستان هنرپيشگي، سازمان پرورش افکار، تأسيس سازمان پيشاهنگي، شير و خورشيد سرخ ايران و کانون بانوان ايران از جمله اقدامات فرهنگي اين دوره است. در بين اين مجموعه، تأسيس سازمان پرورش افکار مهم‏تر به نظر مي‏رسد. اين سازمان از نهادهاي تأثيرگذار اجتماعي اين دوره و دنباله نهاد فرهنگستان و در تکميل آن و ساير نهادهاي فرهنگي و البته با وسعت بيشتري است. ابراهيم صفائي در جريان مقايسه بين فرهنگستان و سازمان مذکور مي‏نويسد:

 

يکي از سازمانهايي که از نظر راهنمايي افکار تا حدي با مفهوم ماده نهم اساسنامه فرهنگستان نزديکي داشت، سازمان پرورش افکار بود؛ با اين تفاوت که ماده نهم اساسنامه فرهنگستان هدايت افکار را به شناخت ارزش ادبيات ايران و تحولات وسيع آن مي‏دانست و سازمان پرورش افکار مي‏خواست افکار را به شناخت مسائل اجتماعي و سياسي رهنمون شود. 1
 
الگوي عملي اين تشکيلات سازمانهاي تبليغاتي نازيها در آلمان بود که تقريبا از يک دهه قبل جهت تبيين ايدئولوژي نازيسم و تقويت و اشاعه آن در سطح جامعه شکل گرفته بود. مأموريت ويژه سازمان پرورش افکار نيز تبليغ آرمانهاي سياسي رژيم پهلوي و در تعقيب آن شاهدوستي و حمايتهاي همه‏جانبه توده‏اي از دولت بود. قبلاً در سطح نازل‏تر، سازمان «تنوير افکار عامه» در سال 1310ه . ش در آموزش و پرورش تأسيس يافت و همين مقاصد را در سطح مدارس و بين جوانان دنبال نمود. حال بنا بود اين امر در سطحي گسترده‏تر در ميان ساير طبقات اجتماعي نيز راه يابد.
 
در بين نهادهاي فرهنگي اين دوره، که جهت انسجام‏بخشي به اهداف کلان فرهنگي آن نظام پايه‏گذاري شدند، اين سازمان هم به لحاظ گسترش و هم علل تأسيس و روند فعاليت آن و از ديگر سو ميزان تأثيرگذاري آن بر فرهنگ عمومي قابل پيگيري است. با بررسي موارد فوق مي‏توان هويت اين نهاد را شناخت و ارتباط حوزه فرهنگي و ساير حوزه‏ها، به ويژه سياست، را در اين دوره دريافت. در واقع نسبت بين فرهنگ با مناسبات سياسي ـ سياست داخلي و خارجي ـ چيست؟ آيا تعاملي بين اين دو هست و يا آنکه فرهنگ خود حوزه مستقلي را تشکيل مي‏دهد؟ پاسخگويي به اين مهم خود مي‏تواند فرضيه اصلي ما را در اين تحقيق به خوبي جواب دهد. پاسخ مثبت به اين پرسش خود مي‏تواند نقطه تأکيدي باشد بر آنچه که تا به حال درباره ارتباط مستقيم و دوسويه سياست و فرهنگ در اين دوره آورده‏ايم.
 
آنچه که از مواد مختلف اساسنامه سازمان و رئوس سخنان مؤسسان و گردانندگان آن برمي‏آيد، انديشه ترقي راهبرد اصلي تأسيس آن را فراهم مي‏سازد. دکتر عيسي صديق2 در اولين سخنراني خود در «سازمان پرورش افکار» مي‏گويد: «اراده اعليحضرت همايون شاهنشاه مردم را وادار کرد کاري که در اروپا از قرن شانزدهم تا قرن بيستم در طي 400 سال انجام شده در ظرف هيجده سال انجام دهند». 3
 
تأسيسات مدرني که در طول اين مدت به وجود آمده بود همه در تعقيب هدف فوق بود. با اين حال، هيئت حاکمه به مقصود خود نرسيده بود. جامعه همچنان در مسير قبلي خود حرکت مي‏کرد و به سياستهاي فرهنگي در حال اجرا اعتنا نمي‏کرد. گرچه تجدد توانسته بود عقول بخشهايي از جامعه را تسخير نمايد، مع‏الوصف اکثريت جامعه همچنان به باورداشتهاي خود، که عمدتا از دين ريشه مي‏گرفت، پايبند بود و به اين دسته از سياستها که آن را در تعارض با اعتقادات خود مي‏ديد روي خوش نشان نمي‏داد. از منظر گردانندگان سياسي و فرهنگي امور، تحول فکري توده‏ها و جايگزيني اهداف متجددانه به جاي آنچه که آن را خرافات و عقب‏ماندگي مي‏ناميدند به يک اصلاح ساختاري نيازمند بود. سازماني مطابق سياستهاي متمرکز و دستوري رژيم که بتواند تمامي ارکان فرهنگي جامعه را زير پوشش خود قرار دهد لازمه دستگاه حکومتي تمرکزگراي آن دوره بود، دستگاهي که هم در بعد تبليغ و هم در بعد تربيت تمام مراکز وابسته به امر فرهنگ و تعليم و تربيت را جهت‏دهي نمايد مورد توجه هيئت حاکمه قرار گرفت.
 
گردآوري نيروهاي فکري همسو با جريان فوق در مرکزيتي به نام «سازمان پرورش افکار» که مدارس، دانشگاهها و دانشسراها و مطبوعات و ساير ارگانهاي تبليغي را زير نظر مي‏داشت چنين نيازي را به مرحله اجرا گذاشت.
 
دکتر احمد متين‏دفتري، که سازمان مذکور با پيگيري او به وجود آمد، در اولين جلسه سخنراني در آن سازمان در 12 بهمن 1317 گفت:
 
دولتهاي امروز يعني يک دولت بيدار وهوشيار نمي‏تواند نسبت به فرهنگ عمومي جامعه خودش بيعلاقه و بينظر باشد. در فرهنگ و افکار يک جامعه يک قواي مضر و يک قواي سودمند هست. دولت مکلف است که بر عليه آن قواي مضر مبارزه کند و قواي سودمند را تقويت کند تا در نتيجه اين مراقبت يک وجدان ملي و يک اراده قوي ملي و يک پرورش معنوي در جامعه به وجود بيايد. خلاصه، دولتها مکلف هستند امروز در دنيا مراقب باشند که تمام عواملي که موجب اختلال مي‏شود در يک جامعه، آن عوامل را براندازند و تمام عواملي که موجب وحدت فکري است تشويق کنند و تقويت کنند. در يک جامعه کافي نيست که فقط اصلاحات اجرا شود؛ از نظر وظيفه دولت اجراي اصلاحات تنها کافي نيست بلکه بايستي به مردم، به جامعه يک تعليماتي، يک افکاري داده شود که معني اصلاحات را بفهمند، با اصلاحات آشنا شوند... وظيفه دولتها در فرهنگ عمومي اين است که سعي کنند قواي معنوي ملت، قوايي که در يک ملت هستد با هم کمک کنند... روي اين افکار بوده... که اين سازمان پرورش افکار به وجود بيايد. رل مهم سازمان پرورش افکار اين است: مبارزه معنوي براي تقويت روح ملت. 4
 
در اين سخنراني ادعاهاي زير جلب توجه مي‏نمايد:
 
مراقبت دولت براي ايجاد يک وجدان ملي و يک اراده قوي ملي، وحدت فکري جامعه، فهم اصلاحات از طريق تعليمات و افکار متمرکز، مبارزه معنوي براي تقويت روح ملت.
 
در بيانات بعدي وي و ساير اهل فرهنگ اين دوره ايجاد يکپارچگي فکري از طريق نظارت مستقيم دولت و همسوسازي افکار طبقات مختلف بر اساس ضرورتهاي سياسي جهت استحکام نظام سلطنتي به عنوان فرض اوليه شکل‏گيري اين سازمان تبيين گرديده است.
 
بر مبناي اساسنامه، سازمان مرکب از شش کميسيون بود که به موازات هم و در ارتباط با رأس هرم سازمان به فعاليتهاي فرهنگي مبادرت مي‏کردند. اين کميسيونها عبارت بودند از:
 
کميسيون سخنراني، کميسيون راديو، کميسيون تدوين کتب درسي (کميسيون کتب کلاسيک)، کميسيون هنرپيشگي (کميسيون نمايش)، کميسيون موسيقي و کميسيون مطبوعات.
 
آنچه که در تمام برنامه‏هاي کميسيونها به عنوان وظيفه کارکردي مطرح است، ايجاد روح ملي، تقويت و تشويق افکار ميهن‏پرستي و شاهدوستي و رويکرد غرب‏ستايانه نظام سياسي، توجه به امور زنان و مشارکت اجتماعي آنهاست. حتي اين وظيفه در اساسنامه کميسيون موسيقي نيز به چشم مي‏خورد.
 
همچنين برخي از عناوين درسي آموزشگاه پرورش افکار (: از مؤسسات اقماري سازمان پرورش افکار که وظيفه‏اش آموزش و تربيت نيروي مورد نياز سازمان بود)، بجز دروس عمومي از قبيل آيين سخنوري، عبارت بودند از:
 
پرورش افکار به وسيله تاريخ، شرح بزرگ‏ترين آثار ملي، مبارزه با خرافات و عقايد سخيف، خدمات ايران به عالم تمدن، اوضاع ايران مقارن سوم اسفند 1299ه . ش، پيشرفت ايران در عصر پهلوي، مليت و وحدت ملي، وظيفه و آرزوي ملي.
 
با اين حال، همان‏گونه که تا قبل از تشکيل اين سازمان، ساير اقدامات رژيم تأثير مورد نظر هيئت حاکمه را در سطح جامعه نداشت، تلاشهاي اين سازمان نيز که با به کارگيري افرادي که با طوع و رغبت به مسئوليت خود عمل نمي‏نمودند و از سوي ديگر بدنه جامعه آن را تحميلي بيشتر نمي‏ديدند به موفقيت نرسيد. چنين اوضاع شکننده‏اي مترصد بهانه‏اي براي انقراض بود که حوادث شهريور 20 و سقوط شاه اين بهانه را به وجود آورد.
 
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
 
1. فصلنامه تحقيقاتي، تاريخي گنجينه اسناد، س 6، دفتر 1 و 2، بهار و تابستان 1375، ش 21 و 22، صص 70 و 71 .
2. عيسي صديق از شاگردان ادوارد براون مستشرق و فراماسون انگليسي است که معاونت او را در کيمبريج به سال 1916م به عهده داشت و با ديگر شاگردان براون از قبيل نيکلسن و پرفسور آربري و پرفسور چارلز استوري خاورشناس که از شاگردان و جانشينان براون بودند مرتبط بود. براون تأثير زيادي بر فکر او داشت همان‏گونه که بر انديشه سياسي تقي‏زاده وانديشه ادبي محمد قزويني بسيار اثر گذاشت. او پس از مرحله مقدماتي تحصيلات خود در تهران به اروپا رفت و در دانشگاه پاريس به تحصيل پرداخت و سپس از طريق براون در کيمبريج به تدريس پرداخت. نک: عيسي صديق. يادگار عمر. تهران، اميرکبير، 1345. ج 2، ص 204.
عيسي صديق در سال 1316ش کتابي زير عنوان تاريخ مختصر تعليم و تربيت منتشر ساخت. اين کتاب در بردارنده تقريرات کلاسي او در درس «تاريخ تربيت» از سال 1311ه . ش بود که تصدي دانشسراي عالي را به عهده داشت. رئوس مطالب کتاب فوق حکايت از آن دارد که وي کاملاً از مناسبات سياسي، فرهنگي و اقتصادي، اجتماعي غرب جديد آگاهي دارد. اين کتاب در سال 1347ش با اصلاحات بسيار با عنوان تاريخ فرهنگ اروپا به چاپ رسيد. علاوه بر مباشرت وي در بنيادگذاري سازمان پرورش افکار و ارائه راهبرد به آن، وي در بسياري از برنامه‏هاي فرهنگي اين دوره مؤثر بوده است. صديق قبلاً دانشکده ادبيات را با برنامه درسي ادبيات و زبانهاي قبل از اسلام ــ مطابق خط‏مشي سياسي، فرهنگي نظام وقت ــ راه‏اندازي و در شهريور 1313ش به تصويب شوراي عالي فرهنگ رساند. او دستيار دکتر علي‏اصغر حکمت وزير معارف در زمان تأسيس دانشگاه تهران بود. عيسي صديق نقطه‏نظرات خود را در باب بسياري از برنامه‏هاي صورت گرفته در دوره مورد نظر از قبيل بي‏حجابي و اختلاط دختر و پسر در جلد دوم يادگار عمر آورده است. نک: عيسي صديق. يادگار عمر. تهران، اميرکبير، 1345. ج 2، صص 306 تا 309 .
3 . فصلنامه تحقيقاتي، همان، ص 85 .
4 . فصلنامه تحقيقاتي، همان، ص 72.



نام:                
*رايانامه( Email):
موضوع :
*نظر شما:


تماس با ما : 38-4037 2260 (9821+) -

کليه حقوق اين سايت متعلق به موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران مي باشد
درج مطالب در سایت لزوماً به معنی تاييد آن نيست

استفاده از منابع اين سايت با ذکر ماخذ مجاز است
بهترین حالت نمایش: IE8 یا نسخه بالاتر


 
www.iichs.org