ArticlesStatesmenWoman e-zineًRestorationAYAM contemporary Historical ReviewO.HistoryPublicationsViewpoints and untold eventswith caravan of history(doc)Foreign Policy StudiesNewsمصاحبهwith caravan of history(photo)conferences
» مقالات » دوستي با تقي‏زاده، ستيز با حجت‌الاسلام زنجاني

کلمات کليدی :
 همه کلمات
تک تک کلمات

 

نشریه الکترونیکی بهارستان

138

غزه در آتش و خون

 

 

رقص چوبها به مناسبت کودتای 28 مرداد

 

 

پیشینه فرش

 

 

زندگی و اقدامات لارنس آلمانی در ایران
مطیع ترین وزیر امور خارجه ایران
سهم  ساواک در شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی
محمد باقرخان تنگستانی

اخبارNEWS

فروشگاه مجازي موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران افتتاح شد  |+| بزودی آغاز به کار وب سايت جديد موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران

Google

جوان و تاریخ

تاریخ و جلوه های عزاداری امام حسین(ع)در ایران با تکیه بر دوران صفویه

 

 

چند قطره خون برای آزادی

 

 

زندگی سیاسی و اجتماعی آیت الله العظمی حاج سید محمد تقی خوانساری

 

فصلنامه تاریخ معاصر 61-62

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 61-62

 

فصلنامه تاریخ معاصر 63

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 63

کتابفروشی سرای تاریخ

Adobe Reader V 8.0

20.8 MB

 

دوستي با تقي‏زاده، ستيز با حجت‌الاسلام زنجاني  

علي ابوالحسني (مُنْذِر)

 

سيد حسن تقي‏زاده، در مشروطه اول و دوم، از عناصر فعّالِ جناح تندرو و سکولار محسوب شده و عملکرد وي بر مخالفت جدّي با «اسلاميتِ» جنبش استوار بود. وي با فتنه‌انگيزيها و شهر آشوبيهاي خود و يارانش در تهران و تبريز1، عنوان «مشروعه» را (در دستخط شاه) به «مشروطه» بدل ساخت و سپس هم تا توانست با اصل پيشنهادي شيخ فضل‏الله (نظارتِ فقها بر مصوَّبات مجلس) و ديگر اصلاحاتِ شرعي در متمم قانون اساسي مشروطه مخالفت کرد و بر تصويب لوايح غير اسلامي پاي فشرد 2 و سرانجام موجبات تحصن شيخ نوري در حضرت عبدالعظيم عليه السلام را فراهم آورده و به عنوان کسي که «باعث مَفسَده» است، در مجلس خواهان دفع شيخ شد! 3 قتل شيخ نيز، به اعتراف خود تقي‏زاده، با اصرارِ ميرزا علي‏محمد خان تربيت صورت گرفت 4 که فاميل5 و دستپرورده تقي‏زاده بود. 6

 
ثقه‌الاسلام تبريزي، تقي‏زاده را «مايه فساد در تهران» مي‏دانست «که جمعي را دور خود جمع کرده و توسط روزنامه مساوات، نشر افکار بي قاعدگي مي‏کردند».7
 
کار تقي‏زاده، به علت اصرار بر ادامه اين راه کج، بدانجا رسيد که آخوند خراساني و شيخ عبدالله مازندراني او را مخالف اسلام شمرده و مجبور به خروج از کشور ساختند. 8 تقي‏زاده هم به اروپا رفت و همسر فرنگي گرفت و بالأخره نيز آن حکم مشهورش در روزنامه کاوه، مبني بر لزومِ «فرنگي‏مآبي ايرانيان از فرق سر تا ناخن پا» را صادر کرد. 9
 
ابراهيم زنجاني، از دوستان و پيروان تقي‏زاده بود و اين دوستي و پيروي در حدّي بود که وقتي مرحوم آخوند خراساني، در مشروطه دوم، حکم به «ضدّيتِ مسلک» تقي‏زاده با اسلام، و لزوم اخراج وي از مجلس شورا کرد، زنجاني به تعريف و تمجيد از تقي‏زاده برآمد و حکم مرجع شيعه را به سُخره و استهزا گرفت! (از اين مقوله، در جاي خود سخن خواهيم گفت). از نامه تقي‏زاده در غرّه شعبان 1336 ق (اواخر جنگ جهاني اول) به ابراهيم زنجاني10 و بويژه نامه‏هاي زنجاني به تقي‏زاده در تابستان 1302 شمسي بر مي‏آيد که ـ دست کم تا زمان رضاخان ـ رشته دوستي بين آن دو برقرار بوده و زنجاني در سلک ارادتمندان تقي‏زاده قرار داشته است. 11
 
جالب آن است که تقي‏زاده (برخلاف زنجاني) بعدها در نقطه کمال سن (دهه 30 شمسي به بعد)، تنبّهي پيدا کرد و صادقانه به خطا و تندروي خويش در عصر مشروطه اعتراف کرد.
 
ستيز با آخوند ملا قربانعلي
يکي از شخصيتهايي که، پيش و پس از مشروطه، در زنجان آماجِ دشمني شيخ ابراهيم قرار داشت، آخوند ملاّ قربانعلي معروف به حجت‌الاسلام زنجاني بود که فقيهِ پارسا و پرنفوذِ خطّه زنجان در عصر قاجار به شمار مي‏رفت.
 
شيخ ابراهيم، اهل زنجان و وکيل آن شهر در چند دوره مجلس بود و گذشته از آنکه خود، دشمنِ سرسختِ حجت‌الاسلام محسوب مي‏شد، انتخابش به سِمَتِ وکالت نيز (چنانکه ديديم) با حمايتِ مخالفانِ وي صورت گرفت. روي اين سابقه، وي در طول دوران عضويت در مجلس اول، در مخالفت با آخوند فعّال بود و افزون بر اين، در خاطرات خويش نيز که نزديک به 20 سال پس از مرگ حجت الاسلام زنجاني نوشته، از هيچ نوع هتّاکي و فحّاشي به وي و اطرافيان او دريغ نکرده است.
 
تصويري که زنجاني از کارنامه ملاّقربانعلي و اطرافيان وي ساخته، تصويري سخت سياه و نفرت انگيز است:
در اوقات ورود من [ از نجف به زنجان]... چندين دستگاه مرافعه و قضا و افتاء در زنجان، بزرگ و کوچک داير بود، که بزرگترين آنها درگاه ملاّ قربانعلي بود...
 
دويست و سيصد نفر مردمان بيکار، همه اشرار طمّاع خونخوار به اسم نوکر و خدمتکار و قلچماق و شهود و عدول و وکيل و پيشکار، اين دستگاه را داير کرده و آقا را با هزاران تعريف و تمجيد و صلوات و سلام در ايران مشهور کرده و مرجع گردانيده و هريک ساليانه لااقل رو هم پانصد تومان مي‏خواهند خرج کرده و عياشي نموده و پانصد تومان هم ذخيره و پس انداز نمايند، افتاده‏اند به جان مردم. خدا مي‏داند مظالم اينها را با نوشتن در يک کتاب نمي‏توان به انتها رسانيد...
 
مردم مي‏گفتند ملاّ قربانعلي هم خود رشوه خوار و طالب مال نيست و خبر از مفاسد اتباع ندارد، و شايد راست باشد. زيرا او مبتلا به يک نحو جنون و غلبه خيال بود... 12
 
نيز مي‏نويسد:
کار اتباع ملاّ قربانعلي و بعضي اقوياي ديگر به نحوي بالا گرفت که هرکس کسي ديگر را وصي مي‏کرد، به زور مشت و چماق، وصي را ممنوع داشته خود تصرف مي‏کردند. هرکس وصيت نداشت جبراً وصي مي‏شدند. سند ساختن و حکمِ جعلي، کار سهلي بود. مدّعي و شهود و قاضي از خودشان، و همه شريک.
 
هرجا وقفي بود و متولي داشت يا نداشت جبراً تصرف مي‏کردند... بسياري از مردم بدبخت ناچار وصيت نامه به اسم آقا ساخته به اين وسيله حرز اماني به دست مي‏آوردند.
 
دولتيان و حکام، آن؛ روحانيان و قضات، اين؛ دزدان و اشرار، چنان؛ اعيان و تجار، چنين! مرجعي درکار نيست. مردم يقين دارند که از هر تابع و کوچک به متبوع و بزرگ شکايت کنند جز نکايت نخواهند ديد... 13
 
کسي که با شخصيت و عملکردِ آخوند ملاّ قربانعلي آشنا نبوده و وي را تنها از روزنه کلام ابراهيم زنجاني بنگرد، خود را با انساني روبرو خواهيد ديد سخت طمّاع و دنياپرست، ظالم به حقوق مردم، همدست اشرار، و...! و اين در حالي است که، اظهارات اهالي خبير و امينِ زنجان (از علما گرفته تا تجار و کسبه و زارعين و ديگر طبقات مردم) راجع به منش و روشِ آخوند ملاّ قربانعلي، کاملاً با اظهاراتِ زنجاني مغاير بوده و به عکسِ ادّعاي وي، حاکي از نيک نَفسي، مردم داري، مظلوم نوازي، دادگستري، زهد، سخاوت و محبوبيتِ وسيع آخوند در بين مردم زنجان و حومه است. ما در کتاب خود: سلطنت علم و دولت فقر14، پيرامون مقامات والاي علمي و معنوي آخوند ملاّ قربانعلي، و وارستگي و عدالتخواهي و نفوذِ شگرفِ مردمي او کاملاً توضيح داده و به برخي از اتهامات شيخ ابراهيم نيز در باره آن مرد بزرگ، مستدلاً پاسخ گفته‏ايم. خوانندگان نکته سنجِ اين مقاله مي‏توانند به آن کتاب، مراجعه و داوري کنند.
 
حاجي وزير زنجاني (از سران مشروطيت در زنجان، و از دوستان خودِ شيخ ابراهيم) 15 در کتاب خويش: «فصول خمسه در تاريخ خمسه»، تصويري چنين از «جناب آخوند ملا قربانعلي» دارد:
 
اين عالم بزرگوار از عجايب روزگار است و حالاتي غريب دارد... ساده و قانع است. به طوري که خوراک او اکثر اوقات به نان و سبزي و چغندر است که آن را هم يک وقت ميل مي‏نمايد. لحاف او منحصر به پوستين، و لباس از قَدَک16 منحصربفرد است.
 
از ماليه دنيا فقط دو دست عمارت را داراست، او را هم ديگران براي او خريده و ساخته‏اند. شب زنده دار، پرهيزگار، مستقيم الاحوال و کريم الطبع است. چنانچه هر چه از وجوه برّيّه از اطراف و اکناف براي او مي‏آورند همه را به فقرا مي‏دهد، بلکه هميشه اوقات مقروض است.
 
در علم فقه و اصول، بي‏بدل و حاليه منحصربفرد است. در نگارش اجوبه فتاوي و مسائل شرعيه و قضاوت، چنان ماهر و فائق الذهن است که تا کنون نتوانسته‏اند ايرادي به او وارد بياورند، و حال آنکه معاند زياد دارد؛ همه در کمين و منتهزِ فرصت‏اند...
 
اغلبي مقلد او هستند. نافذالحکم و مسموع الکلمه است... ازهد و اعلم و اَتقاي عهد خويش است.
نکته جالبي که حاجي وزير به آن تصريح دارد اين است که حجت الاسلام ملاّقربانعلي «معاند زياد دارد؛ همه در کمين و منتهز فرصت‏اند».
 
مرحوم محمد اميدي متخلص به «عاصم» (دانشمند، پزشک و شاعرِ وارسته و صاحبدلِ زنجان17 و صاحبِ ديوان ارزشمند «صبح بهار») نيز در مطلبي که راجع به ملاّ قربانعلي مرقوم داشته، افتراها و اتهامات گوناگون به ساحتِ وي را تماماً بي‏اساس، و ناشي از تبليغاتِ سوءِ دشمنانِ وي خوانده است:
 
چون آن مرحوم مشروطه را امضا نکرده بود لذا مغرضين بسياري مفتريات و تهمتهاي بيشماري برايش تراشيدند، به کارهاي نامناسب و نامشروع نسبتش دادند، شايد طوري به اعدام يا به تبعيدش راهي يابند. بالاخره به تبعيدش آراي مردم قرار گرفت، به کاظمين بردند.
 
اين شخص عاليقدر مشهوراً (50) سال در زنجان در مسند شرع نشسته مرافعه و محاکمه مي‏نموده. نويسنده در حدود ده پانزده سال از اواخر رياستش را درک نموده. در ظرف اين مدت غير از تقوا و پرهيزگاري و ترک دنيا، و بدون اغماض با احقاقِ حق به کارهاي مردم رسيدن، چيز ديگري نديدم و نشنيدم.
 
اکثر اهالي زنجان مقلّدش بودند و معمَّرين هم از صحّت علم و عمل و تدبيرش با آب و تاب سخن مي‏راندند و در بين مردم معروف به حجت‌الاسلام بود. شغلش شبها به عبادت خداي تعالي و روزها به کارهاي مردم رسيدن و دستگيري از فقرا و ضعفا و مظلومين بود.
 
حياطي داشت داراي اندرون و بيروني و به يک زن منقطعه سنّه قناعت کرده، در 24 ساعت يک دفعه غذا مي‏خورد. تمامي زندگانيش را به طور سادگي و بي‏آلايش گذرانيد...
 
سخاوت و گشاده دستي و علوّ نفسش به حدّي بود که پيوسته حياطش را در بيع شرط پولداران گذاشته پول مي‏گرفت به فقرا مي‏داد. از وجوهِ برّ، حياطش را آزاد مي‏کردند باز در شرط مي‏گذاشت انفاق مي‏کرد. از مال دنيا چيزي نداشت بجز آن حياط. از وجوه برّ، خودش هم مثل يکي از فقرا امرار معاش مي‏کرد.
 
ابداً به عادات و رسومات و تجمّلات خلايق اعتنايي نداشت. روح تقليد از مادّيون را در وجودش کشته بود. در همه علايق جسماني ساده ساده بود. حتي در گفتگويش مثل يک نفر بي‏سوادي اداي کلام مي‏کرد.
 
در نفوذ کلمه مثلي نداشت. اگر به حاکم زنجان پيغام مي‏داد که از زنجان برود فوري حرکت مي‏کرد. اين قضيه مکرّراً ديده شد. اگر بخواهم از ساير افعال و تروک شايسته و محسّناتش بنويسم به طول مي‏انجامد؛ همين قدرها کافي است.
 
هرکس هر تهمت و افترايي به آن مرحوم نسبت داده، همه دروغ و غرض راني بوده. اشخاص بي‏غرض، يک نقطه ضعفي از آن فقيد سعيد نديده و نشنيدند و نگفتند. 18
 
کمالات علمي و روحي، و خدماتِ ديني و انساني حجت الاسلام زنجاني ـ چنانکه ديديم ـ مورد قبول و اعترافِ همگان (اعم از موافق و مخالف) قرار دارد. تصوير سياهي که زنجاني از حجت الاسلام و دستگاه او نقاشي کرده، اگر درست باشد، چگونه با «نفوذ و محبوبيتِ مردمي وسيعِ» آخوند در بين مردم (که همگان به آن اعتراف دارند) جمع مي‏آيد؟!
 
بر پايه آنچه گذشت، دشمني و عنادِ «بيمارگونه» شيخ ابراهيم نسبت به آن شخصيت پارسا و خَدوم، حقاً بسيار عجيب و فاقد وجاهت منطقي بوده و بي‏گمان نقطه روشني در کارنامه زندگي او نيست.
 
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
 
1 . ر.ک، فراموشخانه و فراماسونري در ايران، اسماعيل رائين، 2/196ـ197 .
2 . ر.ک، روزنامه حبل المتين، تهران، ش 40 و 43، جمادي الاول 1325 ق؛ پيدايش و تحول احزاب سياسي مشروطيت، منصوره اتحاديه، ص 109؛ تقي‏زاده، دکتر عيسي صديق، مندرج در: يادنامه تقي‏زاده، ص 9؛ اشارتي به شخصيت تقي‏زاده، حسين جودت، مندرج در: همان، ص 268. تقي‏زاده و يارانش، هنگام طرح اصل نظارت فقها از سوي شيخ در جلسه غير علني مجلس، جلسه را ترک کردند روزنامه خاطرات شرف الدوله، صص 100ـ101. کسروي مي‏نويسد: «نمايندگان [ مجلس] يک دسته " شريعت خواهي" مي‏نمودند و دسته ديگر از ترس آنان به رويه کاري مي‏پرداختند. اگر تقي‏زاده جلو نگرفتي، و قانون اساسي با دستبردهاي [ ؟!] علما در مجلس خوانده شدي هرآينه پذيرفته گرديدي» تاريخ مشروطه ايران، ص 322 و نيز ص 318 و 322 و 370 .
3 . براي اظهارات تقي‏زاده بر ضد شيخ در مجلس، هنگام تحصن مزبور ر.ک، مکتوبات، اعلاميه‌ها... شيخ شهيد فضل‏الله نوري، محمد ترکمان، 2/114 و 116 و 119 و 121 و 136 .
4 . زندگي طوفاني؛ خاطرات سيد حسن تقي‏زاده، ص 138 .
5 . وي برادرزاده ميرزا محمدعلي خان تربيت شوهر خواهر تقي‏زاده بود زندگي طوفاني، ص 326 .
6 . همان: ص 52 .
7 . مجموعه آثار قلمي... ثقه‌الاسلام، نصرت‏الله فتحي، ص 81. همچنين در باره اقدامات سوء تقي‏زاده در مشروطه دوم، و اعلاميه هاي افشاگرانه عليه وي، ر.ک، واقعات اتفاقيه در روزگار، 2/ 28 و 384 و 538 به بعد.
8 . براي متن حکم مزبور ر.ک، اوراق تازه ياب مشروطيت و نقش تقي‏زاده، صص 207ـ 208؛ فصلنامه تاريخ معاصر ايران، کتاب سوم، زمستان 1372 ش، صص 172ـ173 .
9 . ر.ک، مجله کاوه، به مديريت تقي‏زاده، دوره جديد، غُرّه جمادي الآخر 1338 ق/22 ژانويه 1920 م، ص 2 .
10 . ر.ک، ايران در جنگ بزرگ 1914ـ 1918، مورخ الدوله سپهر، صص 495ـ496 .
11 . چنانکه در نامه‏هاي خود به تقي‏زاده، بر «محروم شدن از فيض حضور مبارک» وي افسوس مي‏خورد و به پيشگاه وي عرض دست‏بوسي دارد. ر.ک، نامه‏هاي تهران، به کوشش ايرج افشار، صص 65-76 .
12 . خاطرات شيخ ابراهيم زنجاني، صص 119-120.
13 . همان: ص 163. نيز: «اطرافيان ملاّ قربانعلي هم در شهر بيش از اندازه طغيان کرده‏اند. ديگر کسي اختيار جان و مال ندارد. علني هرکس را مي‏خواهند در وسط کوچه و بازار زير چماق و لگد و شلاّق خرد مي‏کنند... به قدر دويست نفر از نمره اول اشرار در دستگاه او مي‏گويند هست که زن و بچه مردم از دست آنها در امان نيستند...» همان: ص 166. همچنين ضمن بدگويي شديد از آخوند ملاّ قربانعلي و اطرافيان وي مي‏نويسد: «دستگاه ملاّ قربانعلي مثل صد گرگ گرسنه، چشم [ به اموال مردم ]دوخته‏اند...»! همان: ص 125 .
14 .همان، ج 1، صص 245-251 .
15 . فورتسکيو، کاپيتان انگليسي، در گزارشي که در اواخر سلطنت احمدشاه از رجال و شخصيتهاي زنجان تهيه کرده در باره حاجي وزير مي‏نويسد: «رهبر عمده سوسيال دمکرات در زنجان است... زمينداري نسبتاً بزرگ و مورخ است». ر.ک، رجال تهران و برخي ولايات شمال غرب ايران، ل.س. فورتسکيو]  کاپيتان انگليسي]، ترجمه محمدعلي کاظم بيگي، ص 118 .
16 . قدک: جامه کرباسي رنگ کرده، کرباس که آن را آبي يا نيلي رنگ کرده باشند فرهنگ عميد، ذيل «قدک».
17 . آقاي کريم نيرومند ـ آموزگار، نويسنده و محقق شهير زنجان ـ در باره وي مي‏نويسد: آقاي محمد اميدي متخلص به عاصم فرزند مرحوم حاج لطفعلي به سال 1311 هجري قمري در شهر زنجان چشم به دنيا گشود. شغلش داروفروشي است، و در طبّ قديم مهارتي بسزا دارد. از سنّ 15 سالگي به تحصيل علوم عربي و حکمت و بيان و کلام و عرفان کمر بسته، و در اندک زماني گوي سبقت از ديگران ربوده مورد توجه خاصّ و عام شد، و از سال 1330 فکري به سرودن اشعار همت گماشت. تا کنون بالغ بر 10000  بيت در قسمت ادبيات و حکمت و مراثي و قصائد و غيره شعر سروده. اين شاعر عاليقدر و فاضل در قصايد و ساير سروده‏هاي خويش مردم را به حقيقت اينکه هرکس سرانجام به سزاي اعمال خود مي‏رسد و اين دهر کيفر کردار مي‏دهد، و شاه و گدا را يکسان مي‏سنجد، آگاه ساخته و ابياتي نافذ و مؤثر دارد. عاصم ـ در نسج شعر از لطايف صنايع مانند ايهام، مراعات نظير، تجنيس، تشبيه، و امثال آن به کار برده، خلاصه در صنعت شعر استاد و توانا است.
عاصم ـ از عشقي که نسبت به حقيقت و يکرويي و وحدت دارد هرگونه خلاف و نفاق را نکوهش مي‏کند و بخصوص از ريا و تزوير زاهدان دروغي پيوسته در رنج و اضطراب بوده، و به حکم همين اصل از هرگونه ظاهرپرستي احتراز کرده و کساني را که به دورويي و ريا و خدعه و حيله خود را از اهل حقيقت قلمداد مي‏کنند سخت سرزنش نموده، و از راه رأفت و عطوفت نصايحي چند به متجددين امروزي گفته است... ر.ک، سخنوران و خطاطان زنجان، صص 317ـ322 .
18 . مرحوم اميدي در پايان تأکيد کرده است که: «نويسنده تعصباً يا به قصد ديگري اين مختصر را ننوشت، بلکه براي شادي روح پرفتوح آن مرحوم و خلاصي از مسئوليت خداوندي، اين مختصر رانگاشت. آن دانشمند فقيد اصلاً نويسنده را نمي‏شناخت، به منفعت و ضررم حکمي نداده بود تا بدان لحاظ دفاع نموده باشم...».

از جناب کريم نيرومند، که دستخط مرحوم اميدي را جهت استنساخ در اختيار ما نهادند، تشکر مي‏شود.

 




نام:                
*رايانامه( Email):
موضوع :
*نظر شما:


تماس با ما : 38-4037 2260 (9821+) -

کليه حقوق اين سايت متعلق به موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران مي باشد
درج مطالب در سایت لزوماً به معنی تاييد آن نيست

استفاده از منابع اين سايت با ذکر ماخذ مجاز است
بهترین حالت نمایش: IE8 یا نسخه بالاتر


 
www.iichs.org