ArticlesStatesmenWoman e-zineًRestorationAYAM contemporary Historical ReviewO.HistoryPublicationsViewpoints and untold eventswith caravan of history(doc)Foreign Policy StudiesNewsمصاحبهwith caravan of history(photo)conferences
» مقالات » حاج آقا نورالله و حاج شيخ عبدالکريم حايري يزدي دو سياست و روش مکمل با يک هدف

کلمات کليدی :
 همه کلمات
تک تک کلمات

 

نشریه الکترونیکی بهارستان

138

غزه در آتش و خون

 

 

رقص چوبها به مناسبت کودتای 28 مرداد

 

 

پیشینه فرش

 

 

زندگی و اقدامات لارنس آلمانی در ایران
مطیع ترین وزیر امور خارجه ایران
سهم  ساواک در شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی
محمد باقرخان تنگستانی

اخبارNEWS

فروشگاه مجازي موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران افتتاح شد  |+| بزودی آغاز به کار وب سايت جديد موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران

Google

جوان و تاریخ

تاریخ و جلوه های عزاداری امام حسین(ع)در ایران با تکیه بر دوران صفویه

 

 

چند قطره خون برای آزادی

 

 

زندگی سیاسی و اجتماعی آیت الله العظمی حاج سید محمد تقی خوانساری

 

فصلنامه تاریخ معاصر 61-62

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 61-62

 

فصلنامه تاریخ معاصر 63

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 63

کتابفروشی سرای تاریخ

Adobe Reader V 8.0

20.8 MB

 

حاج آقا نورالله و حاج شيخ عبدالکريم حايري يزدي دو سياست و روش مکمل با يک هدف 

 

نشستي با آيت‏الله حاج شيخ مرتضي حايري (فرزند مرحوم حاج شيخ عبدالکريم حايري مؤسس حوزه علميه قم)

 

بسم الله الرحمن الرحيم
البته من در واقعه قم سن زيادي نداشتم و فردي از طلاب بودم که فقط ناظر بر جريانات بوده ولي در حد خودم نيز درک مي‌کردم . يادم مي‌آيد من با طلاب و ساير علما هر وقت که آنها به دعوت آيت‏الله حاج آقا نورالله نجفي براي همراهي با قيام کنندگان از شهرهاي مختلف مي‌آمدند ما هم به استقبال آنها مي‌رفتيم و مراسم باشکوهي برگزار مي‌گرديد. مرحوم آيت‏الله والد به علماي خاندان نجفي بسيار علاقمند بودند و به آنان احترام مي‌گذاشتند. بخصوص با مرحوم آيت‏الله حاج شيخ محمدرضا نجفي پسر برادر حاج آقا نورالله بسيار مأنوس و محشور و صميمي بودند. و از ايام طلبگي اين دو در کنار هم و با يکديگر همدرس و هم بحث بودند و در تمامي عمر هميشه تماس و مکاتبه داشتند. در جريان واقعه قم هم زياد يکديگر را مي‌ديدند. و يادم مي‌آيد قيام کنندگان و مهاجرين از علما روزها در همين صحن حضرت معصومه (ع) مذاکره و جلسه داشتند و مردم را در جريان مسايل گذاشته و مرحوم حاج شيخ محمدرضا کلباسي نيز منبر مي‌رفت و مسايل را عنوان مي‌نمود. مرحوم آيت‏الله حاج آقا نورالله بسيار متواضع و داراي اخلاق و رفتار و منش بزرگوارانه بودند؛ چنانکه در طول مدت مهاجرت و قيام چندين بار بين ايشان و پدرم ملاقاتهايي صورت گرفت. در يکي از اين ديدارها من در اطاقي نشسته بودم و ايشان که داشتند عبور مي‌کردند وقتي چشمشان به من افتاد با آن همه مقامات و موقعيت علمي، سياسي، اجتماعي به من که يکي از طلاب بودم، سلام کردند. و من هنوز بعد از آن همه سال حدود شصت سال خاطره اين تواضع و اخلاق کريمه را در ياد دارم. مرحوم پدرم براي قيام کنندگان و سرنوشت آنان بسيار نگران و ناراحت بودند و در ضمن مواظب اوضاع بودند. و از آنجايي که مسؤوليت خطير و تاريخي و مهم رياست حوزه مقدسه علميه قم با ايشان بود از اين رو هر چند قلبا مايل به پيشبرد کار علما بودند، ولي به لحاظ آن موقعيت خاص نمي‌توانستند علني و آشکار و به طور فعال از اين مسأله حمايت کنند. ولي از طرفي مخبرالسلطنه و تيمورتاش را خواستند براي خاطر علما و تأمين نظر اينها (علما) با آنها صحبت کردند. و تا آنجا که برايشان مقدور بود از آنها مي‌خواستند که تأمين خواسته علما بشود. و تيمورتاش در جواب والدمان گفته بود: علما، نه اينها. و از والدمان جواب شنيده بود که با تندي به او گفته بودند: اگر تو حقيقت اينها را فهميده بودي، مي‌فهمي قدرت اينها را.
 
در هر حال اگر آيت‏الله والدمان به طور صريح و علني برخورد داشتند آن وقت درصورت نگرفتن نتيجه از سوي مهاجرين شايد خطر انهدام و نابودي کامل حوزه مي‌رفت. ولي ايشان هر چند به ظاهر سکوت کرده بودند، از دستگاه حکومتي مي‌خواستند که قضيه مهاجرين و خواسته‏هاي آنان و تقاضاهايشان را انجام دهند. و از طرفي نيز به شاگردان و طلاب نيز توصيه مي‌نمودند که به استقبال علما بروند. و يکبار هم خودشان علماي مهاجرين و خود مرحوم حاج آقا نورالله را مهماني کرده که اين قضيه را به خوبي يادم هست. تا اينکه مسأله قيام وارد مراحل حادتر و مشکل‏تر گشت. و والدمان نگران سرنوشت علما و سرانجام کار آنها بودند. بعد از چندي آيت‏الله حاج آقا نورالله را مختصر کسالتي عارض گشت. يادم مي‌آيد روزي مرحوم آيت‏الله علامه شيخ محمدرضا نجفي به منزل ما آمد، رسم ايشان اين بود که از همان دم درب خانه بلند بلند صحبت مي‌نمودند. و آن روز از همانجا گفت: عمويم (حاج آقا نورالله) هيچ کسالتي ندارد هيچ کسالتي ندارد و مختصر سرماخوردگي است. و والدمان هم شديدا نگران حال ايشان بودند. تا اينکه چند روز بعد هم خبر آوردند و گفتند که ايشان به طور مشکوک رحلت کرده‏اند. بعد از اين خبر والدمان بسيار غمگين و متأثر گشتند و مراسم باشکوهي هم براي تجليل از ايشان و احترام به مقامشان ترتيب يافت. رحلت ايشان باعث پاشيده شدن قيام و تفرق علماي مهاجر شد.
رحمهْ‌الله عليه
والسلام عليکم
آذرماه 1364



نام:                
*رايانامه( Email):
موضوع :
*نظر شما:


تماس با ما : 38-4037 2260 (9821+) -

کليه حقوق اين سايت متعلق به موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران مي باشد
درج مطالب در سایت لزوماً به معنی تاييد آن نيست

استفاده از منابع اين سايت با ذکر ماخذ مجاز است
بهترین حالت نمایش: IE8 یا نسخه بالاتر


 
www.iichs.org