نهضت مشروطيت، حركتي بزرگ و مبتني بر آرمانهاي ديني و ملي ايرانيان بود كه توسط علما رهبري و با حمايت مردم به انجام رسيد. آشنايي با ديدگاههاي رهبران مشروطه ما را به مباني مشروطه ايراني آگاه ميسازد. در اينجا متن نامه حاجآقا نورالله نجفياصفهاني را به حجهْالاسلام ميرزا ابراهيم شيرازي مجتهد بزرگ شيراز با هم ميخوانيم. اين نامه ضمن روشن نمودن مواضع حاجآقا نورالله نسبت به مشروطيت و اوضاع ايران تلاش آن روح آزاده در تشويق ديگر علما به حمايت از مشروطيت را نيز آشكار ميسازد.
«رقيمه حضرت مستطاب حجتالاسلام بندگان حاجي آقا نورالله ثقهْالاسلام سلمهالله تعالي»
به بندگان حضرت مستطاب حجتالاسلام آقا ميرزا ابراهيم مجتهد شيرازي سلمهالله تعالي
به عرض ميرساند مدتي بود گزارش حالات شرافت دلالات حضرتعالي را به توسط مرقومات اطلاعي نداشتم. ولي از هر عابر و وافدما خطرت من نحوكم نسمهْالا تمسكت به اذبالهااين ايام كه محترم رقيمه كريمه به توسط جناب مستطاب آقاي حاجي شيخ علي بابا سلمهالله زيارت شد. ايشان را خواستم و خصوصيات حالات را پرسيدم و خيلي از مراحم كامله امتناناتي داشتند. اما غريب آن است اين وقايع حادثه را ميگفتند ابدا آنجا آثاري ظاهر نشده. و با وجود مثل حضرتعالي بزرگواري اهالي فارس كه اول مصدر غيرت و فتوت شدند و بر عامه اسلاميان معني مردانگي و ثبات را خاطرنشان كردند و به واسطه تظلمات و پاداري آنها مردم دارالخلافه به شور شورا افتادند و اين نور نعمت شريعت و تمدن و ملت پرستي و دين داري و معدلت و مساوات و اتحاد دولت و ملت و اتحاد كلمه آفاق را روشن كرد و بر اقطار ايران كه ظلمات جهل بصائر و ابصار را پوشانده بود، مبرهن و آشكارا نموده كه غير از ظلم و نفاق چيزي ديگر هست كه نامش عدل و انفاق باشد. و بعد از آنكه ديگر اثري از اسلام و اسلاميان و دين و ايمان و عجم و ايران نمانده. و روح خلايق كه ثروت و صنعت و امنيت باشد هم از ميان رفته و خلق گدا و فاني و مصرف شده و دول خارجه اين ساعت و لقمه لمحه را نزديك بود فرو برند. و اسمي از دين و ملت محمدي صلّيالله عليه و سلم ـ باقي نگذارند. بحمدالله دست غيب آمد و برسينه نامحرم زد.
نظر عنايت الهي و شفاعت حضرت حجتاللهي واسطه وسيله اعلاي لواي بحمده شريعت گرديد. مردم عراق و آذربايجان به يك زبان مجلس شوراي ملي خواستند. و قلم مبارك اعليحضرت شهرياري خلدالله تعالي ملكه مرآت تجلي حقايق گرديده، ملهم شدند براي تسجيل و اثبات اين امر و به اختيار خود سعي و جهد فرمودند. و نام بزرگشان را در قرون و اعصار و ممالك و امصار به اعلي مدارج بزرگواري باقي گذاردند. ملاحظه بفرماييد محاسن مجلس شوراي ملي و مشروطيت را به هزار كتاب نميتوان گنجاند. و از بدو اسلام كه معدودي اعراب بيش ايمان نياورده بودند، به همين ترتيب شورا و مشروطيت كه اساس دين ما بر آن است، در ظرف ده بيست سال قصور قياصره و كنوز اكاسره را دارا شدند. نور اسلام در تمام روي زمين ساطع گرديد. و اگر معاويه آن تيغ خلاف را در بين مسلمين نينداخته بود، تا ده سال ديگر متنفسي نميماند، جز آنكه اسلام اختيار مينمود. باري فعلاً مختصري از منافع آن را عرضه ميدارم تا بعد به تفصيل جسارت شود:
اول ـ سابقا در مقابل دول خارجه كه دندان طمع تيز نموده بودند، اعليحضرت ظلاللهي چند فوجي معدود بياستعدادي بيش نداشتند. اما امروز بحمدالله سي كرور لشكر مستعد متفق مجاهد در مقابل ميتوانند بنمايانند. يعني مجموع ملت محامي و مدافع خواهند بود.
ثانيا ـ قبل از اين اوقات دولت در معارضه ملت و ملت در مقاومت با دولت ميگذشت.و هر دو به تضارع يكديگر را ضعيف نموده و دشمنان خارجي هر دو را مقهور و مأكول مينمودند. امروز هر دو هم پشت يكديگر شده، دزد بيروني را از خانه ميدوانند. ملاحظه بفرماييد اگر دزدي به خانه فرود آيد كه همه خواب باشند، كسي هم اگر بيدار شده از ضعف حركت ننمايد، جز آن است همه متاع خانه را به غارت و آنها را به قتل ميرساند. ولي اگر همه از خواب بيدار و معاضد باشند، دزد وارد نميشود و اگر هم وارد شده ، فوراًبيرون ميرود، خجل و منفعل.
ثالثا ـ مسلم است در اصلاح مقاصد و ترقيات ملت و دولت هزار رأي مستقيم كه منتخب و منعقد از ده كرور آراء مخلوق باشد، بهتر است از يك رأي مبتلا و اسير در دست اهواي فاسده و اغراض باطله و دوست گذاري و دشمن نوازي كه تمام اوقات خود را اگر به حفظ خود بپردازد مكفي نيست چه رسد ملت و مملكتي را نگاهدارد.
رابعا ـ وقتي اختيار امور و احكام و آراء در دست يك نفر باشد، اختيار مطلق را آنچه موجب مخاطرات و مهلك ممالك اسلامي باشد باكي ندارد؛ زيرا رقيبي در مقابل نميبيند و خود را فعال مايشاء ميداند. مثل سابقين براي جلب نفع شخصي، دين و ايمان و ناموس و دولت و ثروت خلايق را به باد ميدهد. و به رشوه كه از داخله و خارجي ميگيرد، مخلوق را فاني صرف مينمايد. اما وقتي مجلس وكلاي و جماعت باشد چون فرد فرد مجلس مراقب يكديگر هستند ممكن نيست ديگر به رشوه و ملاحظه و اغراض فاسده كسي خيانتي در دين و دولت كند. فلان وزير درياي خزر را نگويد يك قاشق آب گنديده چه قابل است بخشيديم . ديگر «مرو» و «سرخس» را قمار شب و خمار صبح بهباد ندهد و هكذا.
خامسا ـ هر روز از اين جمعيت آراء براي اصلاح فاسدي مسلم است، بدعتي را رفع مينمايند و سنتي را وضع ميكنند. و تجارت و زراعت و فلاحت و صناعت ايران را رواج ميدهند. و سالي صد كرور مكنت اين خلق گدا را كه خارجه ميبرد، به ترويج صنايع داخله نخواهند گذارد، بيرون برود. بلكه عوض صد كرور هم هر ساله از خارج به داخل ميآورند. به علاوه كشف معادن و اصلاح طرق و ابداع كارخانجات خواهد شد. امور زندگي و مسافرت و تجارت خيلي آسان و اين مردم كه نصف آنها به گدايي ميگذرانند، همه داراي شغل و كار و تموّل ميشوند. و مثل ساير ممالك گدا اكسير خواهد شد.
ششم ـ سابقا اشخاص كه واسطه حلّ و عقد امور بودند، محض نفع شخصي خود دولت را از ملت منزجر و بري ساخته و ملت را از دولت ترسانده و به اصطلاح آب را گل مينمودند، ماهي بگيرند. و فايدهاي از اين رهگذر ميبردند كه رعايا را كرورها خراب نمايند تا خانه خود را آباد كنند. ولي امروزه وكلاي مجلس موظف به وظايف ملت هستند و ميدانند اگر خيانتي به موكلين خود بنمايند هم معزول و هم بدنام ميشوند حتيالمقدور سعي در آبادي ملت و مملكت و رعيت خواهند نمود.
هفتم ـ قبل از اين اركان دولت خود را در اين فيالواقع عاريه نشين و موقتي ميدانستند و اطمينان به ثبات و دوام سكونت خويش نداشتند. و تصور مينمودند عنقريب از ملكيت و يد آنها خارج ميشود. لهذا هر چه مقدورشان بود از سنگ و چوب بنيان خانه كنده و بريده و ميبريدند؛ كه اين نتيجه عاجل است و واقعا خانه خود را به دست خود خراب مينمودند. امروز ميفهمند اين خانه ملك طلق ابدي خودشان است، لابد سعي در آبادي و تعمير آن خواهند فرمود.
هشتم ـ كارگزاران ايالات سابقه چون اختيار امور را به دست يك نفر ميديدند، بستگي و روابط خود را با آن يك نفر حتيالمقدور محكم مينموده و در محل فرمانفرمايي خود هرچه اداره ميكردند، ميبردند و ميخوردند و ظلم جاري بود، و مطمئن بودند از مؤاخذه. زيرا وقتي هزار يك اعمال آنها بعد از عمري به گوش آن يك نفر وزير ميرسيد، او را به تعارف و هديه مختصري راضي و ساكت مينمود. ولي وقتي مجلس وكلا باشد، هر ساعت خبر اعمال كارگزاران ايالات كوچك اقصي بلاد و قراء هم به عرض مجلس خواهد رسيد. و ديگر زبان دويست نفر و پانصد نفر را محالِ عادي است به رشوه ببندند. و باب ظلم بالطبع مسدود خواهد شد.
نهم ـ غالب تنزلات اين مدت ما از نا امني بود كه فلان تاجر يا زارع يا صاحب پول يا صاحب علم يا هنر آنچه را داشت، از خوف رؤساي دولت و متقلبين مملكت مكتوم ميداشت. و چه ثروتها بيكار و بيفايده اندك اندك از مايه خورده و تلف ميشد. ولي امروز كه تأمين داده خواهد شد، هر كس آنچه مال و هنر دارد به كار انداخته، روزبهروز در نما و تزايد ميشود. اين را مخصوص نمايم كه فرضا مثل سابق نخواهد بود كه از شخص اول دولت تا ادني طبقه خلايق آنچه داشته باشند، به بانكهاي خارجه بدهند و از ايران بيرون نمايند. و اصل و نفع آن را ديگران بخورند و در دست آنها جز كاغذي نباشد. نقاشي به خط فرنگي كه يك صندوق از آن كاغذها را به ما بدهند و مملكت را تصاحب نمايند. و چه تلفات و اتلافات در ميان خواهند بود. بلكه امروزه كه تأمين حاصل شده، اگر افراد رعيت نفري بيست تومان هم روي هم گذارند، پانصد كرور پول خدا ميداند در ايران چه خرابيها آباد، و چه تجارتها وسيع ، چه صنايع داير، چه معادن كشف، چه ابواب خارجي مسدود و طرق نفع مفتوح خواهد شد. يا در هر بلدي شايد بيست هزار نفر هستند كه اوقات عمرشان را صرف اين مينمايند براي حفظ خود يا بردن مال ديگري سالي را مراقب باشند، تا يك روز در كوچه فلان امير را ببينند، تعظيمي كنند، به اين نحو تلف عمر عزيز مينمايند. ولي وقتي تأمين شد، دنبال آن ميروند براي شغلي و صنعتي پيش گيرند و درستكاري جلوه دهند و ترقي بدهند خود و ابناء وطن خود را. مكنتي به راه حسابي زياد نمايند و معرفتي كامل كنند.
دهم ـ دول بزرگ خارجه تمام همتشان را صرف مينمايند جهت جامعي براي اتحاد كلمه و اتفاق آراي رعاياي خود تحصيل نمايند. بعد از كرورها تجربت و حك و اصلاح وطن را كه امر اعتباري است، جستهاند و چه اندازه حبّ وطن را در انظار عظيم نموده و ميدهند، شهيد وطن را به نام نيك ابدي ميستايند. و علت آن است كه اولاً: آنها چندان ثبات و قوامي در دين خود ندارند و اهميتي بهدين و مذهب نميدهند، مابين خودشان. ثانيا: در مملكت آنها اديان مختلف و مذاهب متشتته از گبر و يهود و بت پرست و نصاري و غير... بسيار است. هرگاه دين را مصدر نمايند، به اختلاف مذاهب اختلاف در امورشان پيدا خواهد شد، كلمه متفقه جمعي نميشود. ولي ايران كه نعمت خداداد دارد و تمام به يك دين هستند و قوامي هم دارند و كتابي مثل قرآن و احكام منقي از شرع مطهر در دست، اگر اين مشروطيت و مجلس شوراي ملي كاملاً جاري گردد و ميزان شرع پيش آيد، دولت و ملت ايران طفلي است يك شبه ره صد ساله ميرود. ترقي را به جايي ميرساند كه هزار سال ديگر خارجه آرزوي آن را به گور خواهند برد. باري مجال بيش از اين ندارم (تلك عشرهْ كامله)، متوقعم به وصول عريضه حضرت عالي هم زودتر در صدد تشكيل مجلس و انتخاب منتخبين برآمده كه از ديگران عقب نيفتيد.»
عبدالراجي نورالله بن محمدباقر