ArticlesStatesmenWoman e-zineًRestorationAYAM contemporary Historical ReviewO.HistoryPublicationsViewpoints and untold eventswith caravan of history(doc)Foreign Policy StudiesNewsمصاحبهwith caravan of history(photo)conferences
» مقالات » اسدالله علم در دوران نخست‌وزيري

کلمات کليدی :
 همه کلمات
تک تک کلمات

 

نشریه الکترونیکی بهارستان

138

غزه در آتش و خون

 

 

رقص چوبها به مناسبت کودتای 28 مرداد

 

 

پیشینه فرش

 

 

زندگی و اقدامات لارنس آلمانی در ایران
مطیع ترین وزیر امور خارجه ایران
سهم  ساواک در شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی
محمد باقرخان تنگستانی

اخبارNEWS

فروشگاه مجازي موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران افتتاح شد  |+| بزودی آغاز به کار وب سايت جديد موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران

Google

جوان و تاریخ

تاریخ و جلوه های عزاداری امام حسین(ع)در ایران با تکیه بر دوران صفویه

 

 

چند قطره خون برای آزادی

 

 

زندگی سیاسی و اجتماعی آیت الله العظمی حاج سید محمد تقی خوانساری

 

فصلنامه تاریخ معاصر 61-62

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 61-62

 

فصلنامه تاریخ معاصر 63

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 63

کتابفروشی سرای تاریخ

Adobe Reader V 8.0

20.8 MB

 

اسدالله علم در دوران نخست‌وزيري 

مظفر شاهدي

 

در دياري که شعور همه کم مي‌گردد صدراعظم اسدالله علم مي‌گردد. اين شعري بود که هم‌زمان با انتصاب اسدالله علم به نخست‌وزيري، در افواه مردم آن روزگار شايع شد. دکتر علي اميني که مي‌رفت تا منصب نخست‌وزيري را به جانشين خود، اسدالله علم بسپارد، به هنگام عزلش از رياست کابينه چنين گفت: «اگر به جاي من يک رجل استخوان‌دار باتجربه آمده بود جاي نگراني بود. اين شانس من است که بايد علم را به جاي من بنشانند، چون در جبين اين کشتي نور رستگاري نيست ... امريکايي‌ها خيلي زود خواهند فهميد که چه اشتباهي کرده‌اند».1

 

به نظر مي‌رسد سخن علي اميني درباره پايان يافتن نسل نخست‌وزيران به اصطلاح استخوان‌دار و باتجربه واقعيت داشته باشد، زيرا از اين پس خود شاه سکان حکومت و سلطنت را در دست گرفت.

 

شاه که داراي خصايص روحي ـ رواني و اخلاقي متفاوت و حتي متناقضي بود، صفاتي نظير بي‌رحمي، ترسويي، خود بزرگ‌بيني و تکبر، کمجرأتي، روحيه تحکم‌آميز و در عين حال تزلزل در تصميم‌گيري، جاه‌طلبي و مستبد بودن را در وجود خويش جمع داشت. هر يک از ويژگي‌هاي ياد شده در شرايط و موقعيت‌هاي خاصي در وجود شاه بروز مي‌کرد. شاه هيچ‌گاه روحيه مشروطه‌پذيري نداشت. وي اساساً اعتقادي به مجلس قانون‌گذاري نداشت و از يک قانون اساسي عادلانه پيروي نمي‌کرد، بلکه خود را در موقعيتي بالاتر از قانون احساس مي‌کرد. با تمام اين احوال هرگز روحيه آن را نيافت که بتواند به هنگام بروز سختي و دشواري و رخ نمودن ناملايمات متعدد سياسي، اجتماعي تصميم‌گيري کند. از اين رو هميشه خود را محتاج مشاوراني قدرتمند مي‌ديد که بتواند در مواقع بروز خطر مشکلات را حل و فصل نمايند. شاه حکمراني مستبد و در عين حال کم‌جرأت بود که با پشتيباني روحي ـ رواني و سياسي مشاوران عالي‌رتبه خارجي و داخلي قدرت خود را حفظ مي‌کرد و آنگاه که خود را از ياري مشاوران تهي مي‌ديد چاره‌اي جز واگذاري قدرت پيدا نمي‌کرد. تحولات سياسي دوران سلطنت او نشان داد که هر گاه در مواقع خطر از ياري چنين مشاوراني محروم مي‌شد از وي فردي بسيار ضعيف و ناتوان مي‌ساخت که ياراي قدرت کاري را نداشت. اسدالله علم از معدود و حتي مي‌شود گفت تنها مشاور عالي شاه بود که همواره در طول سلطنت شاه روحيه استبدادي و قدرت‌طلبي را در وي زنده نگه‌داشته بود و در هنگام بروز حوادث و مشکلات جدي، همواره در کنار شاه و پشتيبان واقعي او بود.

 

موضع‌گيري و شيوه حکمراني محمدرضا پهلوي داراي حداقل سه برهه مشخص و مجزا از هم است. دورهي اوّل از سال 1321ش/1942م آغاز و در سال 1332ش/ 1953م پايان مي‌يابد. در اين دوره انگلستان بيشترين نفوذ را بر دولت‌مردان پهلوي داشت دولت‌مردان کشور در اين دوره عمدتاً رجال استخوان‌دار و با تجربه دوران پهلوي اول و مشروطيت بودند که محمدرضا شاه را پسرکي مي‌دانستند که چاره‌اي جز پذيرش نظريات آنها را ندارد. از رجال شاخص اين دوره مي‌توان از قوام‌السلطنه، محمدعلي فروغي، و سيدحسن تقي‌زاده نام برد.

 

دوره دوم زندگي سياسي شاه از سال 1332ش/1953م، هم‌زمان با سقوط دولت دکتر مصدق آغاز مي‌شود و تا سال 1341ش/1962م هم‌زمان با عزل علي اميني از منصب نخست‌وزيري، پايان مي‌يابد. در اين دوره غير از انگلستان، امريکا هم در ايران نفوذ پيدا مي‌کند.

 

اين دوره را مي‌توان زمان انتقال تدريجي قدرت استعماري انگلستان در ايران به امريکايي‌ها دانست. از دولتمردان شاخص اين دوره مي‌توان از حسين علا، سيدحسن تقي‌زاده، دکتر علي اميني، سپهبد زاهدي و به ويژه دکتر محمد مصدق نام برد.

 

دوره سوم از سال 1341ش/1962م، که اسدالله علم به نخست‌وزيري برگزيده شد، آغاز مي‌گردد. اين دوره در واقع مبدأ و آغاز ديکتاتوري مطلق شاه محسوب مي‌شود و در عين حال آغاز دخالت‌هاي علني و همه جانبه امريکا در امور داخلي ايران است. در اين دوره نقش انگلستان در ايران اندکي نامرئي مي‌شود. در اين دوره اسدالله علم روابط خود را با امريکايي‌ها نيز گسترش داد. با اين حال علم همواره اعتقاد داشت که سياست انگلستان تعيين‌ کننده‌تر از سياست امريکا در ايران است.2

 

اين دوره که با عزل علي اميني از نخست‌وزيري و انتصاب اسدالله علم به جانشيني او آغاز شده بود، دوره‌اي است که شاه خود را در وضعيتي احساس مي‌کرد، که دوست داشت هرگونه اقدام اصلاحي صرفاً توسط وي انجام شود و دولت‌مرداني نظير علي اميني، نخست‌وزير، فقط مجري دستورات و فرامين او باشند. اجراي برنامه اصلاحات ارضي که از سوي امريکا پيشنهاد شده بود در زمان نخست‌وزيري دکتر علي اميني مطرح شد، اما از آنجا که شاه تحمل آن را نداشت که در اجراي برنامه‌هاي به اصطلاح اصلاحي نقش دوّم را ايفا کند، درصدد برآمد تا با حذف نخست‌وزير جاه‌طلبش، خود را محور اصلاحات ارضي معرفي کند. و چنين بود که امريکايي‌ها را متقاعد ساخت تا با عزل علي اميني موافقت کنند. دکتر علي اميني علت اصلي سقوط کابينه‌اش را عدم حمايت امريکا از او و خودداري اين کشور از پرداخت کمک‌هاي مالي و اقتصادي لازم به دولت متبوعش اعلام کرد. با اين حال اميني نتوانسته بود به وعده‌هايي که در زمينه انجام اصلاحات اجتماعي و اقتصادي داده بود، عمل کند.

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

1. محمدعلي سفري، قلم و سياست، ج 1، ص 465 .

2. احمد سميعي، معماران تمدن بزرگ. چاپ اول، تهران، نشر روايت، 1372، ص 119 .

 

 




نام:                
*رايانامه( Email):
موضوع :
*نظر شما:


تماس با ما : 38-4037 2260 (9821+) -

کليه حقوق اين سايت متعلق به موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران مي باشد
درج مطالب در سایت لزوماً به معنی تاييد آن نيست

استفاده از منابع اين سايت با ذکر ماخذ مجاز است
بهترین حالت نمایش: IE8 یا نسخه بالاتر


 
www.iichs.org