سيد فريد قاسمي
يکصد و بيست و هشت سال قمري از انتشار مطبوعات در شيراز ميگذرد. در اين مدت نزديک به دويست عنوان نشريه ادواري در اين شهر چاپ و منتشر شده است. نخستين نشريه چاپ شيراز المنطبعهًْ في الفارس نام دارد که بعضي از پژوهشگرانِ متقدم با عنوانهاي «الفارس فيالمنطبعه 1289»، «الفارسالمنطبعه في 1289»، «الفارس» و «فارس» نام آن در آثار خود آوردهاند. اين نشريه تقريبا 36 سال پس از طبع و توزيع نخستين نشريه ادواري چاپي ايران، که به همت ميرزا صالح شيرازي کازروني در تهران انتشار يافت، متولد شد. نخستين شماره المنطبعهًْ فيالفارس، به مديريت ميرزاتقي کاشاني مشهور به «سرتيپ»، «محرر کاشاني» و «حکيمباشي» و متخلص به «حکيم» رئيس «دارالطباعه فارس» در روز يکشنبه 20 جماديالثاني 1289 قمري برابر با 9 شهريور ماه 794 جلالي و 20 اوت 1872 ميلادي با قطع 26ه40 در پنج صفحه سه ستوني به دو زبان فارسي و عربي با چاپ سنگي در «دارالطباعه خاصه در خلوت آينه دارالاياله» فارس چاپ شد و بنابر نوشته حکيم «در بلاد مختلفه هندوستان و ايران انتشار يافت». دو صفحه نخستين شماره اين نشريه فارسي و سه صفحه آن عربي است. صفحههاي فارسي با خط نستعليق و صفحههاي عربي با خط نسخ نگاشته شدهاند.
«قيمت ساليانه روزنامه سه تومان» و «اداء قيمت [را] در دو قسط» مقرر داشتهاند. «قيمت اعلان» نيز «سطري يکهزار دينار» تعيين شده است. در دو سوي عنوان و سرلوحه اين نشريه شماره و تاريخ و محل نشر، «قيمت ساليانه» و نحوه «اداء قيمت» و «قيمت اعلان» قيد شده است. افزون بر اين، «محل فروش» و «هنگام قبول اخبار» را نيز در همانجا چنين نوشتهاند: «محل فروش در کاروانسراي گمرک، حجره حاجي سيّدابراهيم تاجراصفهاني» و «هنگام قبول اخبار از ظهر تا دو ساعت بغروب مانده».
سرمقاله نخستين شماره اين نشريه که تمامي صفحه اوّل و نيم ستون از صفحه دوّم را در برگرفته، به قلم ميرزاتقي حکيمباشي است. در اين سرمقاله، يا به قول نگارنده آن «اعلام اوّل»، چگونگي صدور مجوز انتشار نخستين نشريه فارس، نحوه تعيين مدير آن، اوضاع مطبوعات در بعضي از کشورهاي جهان در آن روزگار، علت دو زبانه بودن المنطبعهًْ فيالفارس و خط مشي اين روزنامه، چنين آمده است:
ديرگاهي است که نشريه وقايع ممالک محروسه ايران منحصر به روزنامه ايران و اخبار مختلفه خارجه و داخله محدود و مندرج در آن بوده است تا در اين روزگار خجسته آثار که از فرط توجه اعليحضرت اقدس همايون شاهنشاهي خلّداللّه ملکه و سلطانه لوازم تمدّن پيوسته در [ا]فزايش و اسباب تربيت عامّه همواره در تکميل است رأي مبارک همايوني بر آن شد که براي ترفيه عباد و اصلاح حال رعاياي مملکت فارس به مفاد وَلِکل عُسر يُسر فرمانفرمائي آن حدود را به حضرت مستطاب اشرف ارفع والا ظلالسلطان مرحمت و عنايت فرمايد. آن ملکزاده واجبالتعظيم محض تربيت پارسيان از خاک پاي مبارک همايوني درخواست نمود که در فارس که تختگاه سلاطين عجم و ديلم بود روزنامه مخصوصي به طبع رساند تا حوادث و وقايع هر يک از مضافات اين مملکت مشروحا عليالتحقيق در آن مندرج کرد و روزنامه مزبور در نگاشتن بعضي از بياناتي که تذکر آنها براي ترقي عامّه ملت و انتشار مدنيت شايسته است آزاد باشد. اين عرض به درگاه کيوان شکوه مقبول و پذيرفته شد. لهذا حضرت اشرف والا اجراي فرمانِ قضانشان را فرض و واجب دانسته بيدرنگ اسباب و لوازم اين کار را به نوع کامل مهيّا کرده و جاننثار را احضار نموده فرمودند : «مکنون خاطرِ من بر ترقي و درستي اين کار است و درستي و نظمِ آن را از تو ميخواهم، و بر تو لازم است که به هيچ وجه در مواظبت اين کار تسامح و اهمال جايز نداري و هر ماهي چهار نمره روزنامه به اسم اين مملکت به طبع رساني». و در اين خصوص تأکيدات بليغ و فرمايشات متين فرمودند.
جاننثار چون رضاي آن حضرت و ترقي ملت را در نظم اين کار ديد و از هر جههًْ اسباب را فراهم يافت سرقدم ساخته به خدمت شتافت و براي سهولت استدراک عربهاي اين حدود چنان مقرر شد که يک سمت از روزنامه را به زبان عربي ترجمه نمايد تا منفعت آن شامل حال تمام افراد رعاياي اين سامان تواند باشد. اگرچه به روزگار ديرين عده روزنامههاي ممالک خارجه مانند زمان ما متعدد نبوده است ليکن اکنون ترقي ملل متمدّنه، که منشاء تربيت و خيرانديشي عامه طوايف و ودايعِ حضرت احديتند، به جائي رسيده است که براي انتفاع عامّه و خاصه ملت و انتشار اخبار و وقايع بديعه و صنايع غريبه و قوانين و تنظيمات جديده و اصلاح نفوس و طباع همواره کمال مواظبت را مرعي ميدارند و عدّه[اي] روزنامههاي خود را قريب روزي شش هزار رسانيدهاند و اين شيوه پسنديده را بهترين اسباب بصيرت عامه و نيکوترين راه ترغيب و دعوت به سوي مدنيت دانستهاند. پس بر هموطنان ما لازم است که اين رسم نيکو را که مبني بر مصالح معظمه است لغو و بيهوده نپندارند و حتيالمقدور در ترويج روزنامههائي که مشتمل بر اخبار مفيده و مطالب معظمه و علوم بديعه است کوشش نمايند تا به تدريج ملّت ما چون روزگار نياکان خود رشک تمام ملل و غيرت ساير دول گردد و متزايدا بر تکميل صنايع و علوم تجارت و فلاحت و آبادي مملکت و آسايش و رفاهيت و نظم و مکنت و قدرت عامه و خاصه بيفزايد [...].
اخباري که در روزنامه فارس متواليا مرقوم ميشود بر دو گونهاند: اخبار داخله مملکت و توابع و مضافات ايالت مخصوصه فارس و اخبار خارجه که بنابر انتخاب روزنامهنگار از روزنامههاي دول خارجه استقراض ميشوند. نوع نخستين چون مبني بر اطلاعات شخصيّه خود و اجزاء حکومت است لهذا در کمال صحت و بدون کذب و خلاف خواهد بود ليکن صحت و سقم اخبار منتخبه از روزنامههاي خارجه بعهده منشيان همان روزنامههاست و روزنامهنگار را در اين خصوص هيچگونه ضمانتي نيست. (ش 1، 20 جماديالثاني 1289ق، ص 1 و 2).
عنوانهاي مطالبِ دو صفحه فارسي نخستين شماره المنطبعهًْ فيالفارس، که عينا در سه صفحه به زبان عربي نيز ترجمه و ارائه شده، از اين قرار است: «اخبار رسميّه دربار همايون»، «بلاد محروسه»، «داخله فارس»، «اخبار خارجه غيررسميّه»، «هندوستان»؛ «چين» و «اعلان دوّم» که در اين «اعلان» به صراحت عنوان شده است «فراش روزنامه سواي اخذ قيمت مخصوص» نميتواند چيز ديگر مطالبه نمايد.
«نمره دوم» المنطبعهًْ فيالفارس با همان ويژگيها در شش صفحه ـ سه صفحه فارسي و سه صفحه عربي ـ در غره رجب 1289ق انتشار يافته است. عنوانهاي مندرجات «نمره دوّم» چنين است: «اخبار رسميه»: خبرهايي از «دربار همايون» و «فارس»، «تفصيل ورود حضرت مستطاب اشرف افخم والا شاهنشاه اعظم ظلالسلطان به شيراز»؛ «اخبار مختلفه به تبريز» و «جواب» آن زير عنوان «از تبريز به شيراز»، «اخبار طبيّه»، «اخبار خارجه غيررسميّه» مشتمل بر خبرهايي از «عثماني»، «هندوستان»، «چين»، «امريکا»، «کابل» و قصيده ميرزا احمد متخلص به وقار «در تهنيت ورود [...] ظلالسلطان به شيراز» که جز قصيده وقار بقيه مطالب به عربي برگردانده شدهاند.
در اين شماره ميرزاتقي حکيمباشي نوشته است:
نخستين نمره اين روزنامه را چون جاننثار دولت ابد مدت قاهره عليّه به ملاحظه جناب فخامت نصاب حاجي ظهيرالدوله رسانيد معزياليه محض ترويج روزنامه و تشويق عامه مردم در اقدام به تربيت اين چاکر درگاه کيوان شکوه را به اعطاي يک طاقه شال کشميري مخلع فرمودند. (ش 2، غره رجب 1289ق، ص 2).
«نمره سوم» المنطبعهًْ فيالفارس در شش صفحه تاريخ 8 رجب 1289ق را دارد و حاوي اخبار «فارس»، «اخبار طبيّه»، «اخبار خارجه غيررسميه» و دو آگهي با عنوانهاي «اشتهار» و «الاعلان»! است. زير عنوان «الاعلان» آوردهاند: «چون چنين مقرر شده است که سواي وزراء عظام و شاهزادگان واجبالاحترام براي هيچکس القاب ننويسند لهذا روزنامهنگار اصلاً مورد ايراد نخواهد شد». (ش 3، 8 رجب 1289ق، ص 3).
اين شماره آخرين شمارهاي است که از اين نشريه به دو زبان فارسي و عربي انتشار يافته است. علت يکزبانه شدنِ آن در «نمره چهارم»، که در چهار صفحه در تاريخ 14 رجب 1289 انتشار يافته، چنين ذکر شده:
از آن راهي که نوشتنِ عربي روزنامه و ترجمه آن اسباب تعويق و تعطيل نمر[ه]ها ميشد و نگاشتن آن نيز چندان لازم نبود و زحمت مباشرين اين عمل مضاعف ميگرديد لهذا چنين شايسته ديدند که نمر[ه]هاي آتيه بدون ترجمه عربي باشد». (ش 4، 14 رجب 1289ق، ص 4).
به دنبال حذف صفحههاي عربي، يک صفحه به مطالب فارسي افزودهاند. اين يک صفحه به موضوعات علمي، فرهنگي و تاريخي اختصاص پيدا کرد. درباره انگيزه درج اين نوع مطالب ميخوانيم:
اعلان [:] چون منظور از طبع روزنامه و انتشار آن تربيت عامه ملّت و افراد بندگان حضرت آفريدگار است لهذا چنين شايسته است که پس از اين در هر نمره بتدريج بعضي مطالب مهمه و مسائل جديده و علوم غريبه به طبع رسانيم تا بتدريج مايه بصيرت و اسباب ترقي عامه شود ... (همان، ص 3).
نمونه اين گونه مطالب «مسئله علميه از تأليفات [...] ميرزا تقي حکيمباشي است که پيشتر به وسيله وي تنظيم و در روزنامه ايران چاپ و منتشر ميشد. همچنين سلسله مقالات ميرزاتقي حکيمباشي درباره «موازنه روزگا نياکان ايران با ترقيات اين زمان»، «در فوايد دادگستري»، «فوايد عدل و مساوات»، «تربيت اطفال»، و «ملاحظه حفظ صحت و وضع مکتبها و مدرسهها و زبان آموزگار اطفال» در المنطبعهًْ فيالفارس مندرج است. «ترجمه نامه مبارک [...] اميرالمؤمنين علي [عليهالسلام براي] مالک بنالحارث النخعي»، قصيدههاي ميرزا احمد متخلص به وقار، ميرزا محمدتقي کاشاني، هماي شيرازي، ميرزا افسر، ميرزا احمد نقيب، محمدخان دشتي از زمره مطالب غيرخبري اين نشريه است.
تقسيمبندي اخبار المنطبعهًْ فيالفارس از اين قرار است: «اخبار رسميه دربار همايون»، «بلاد محروسه» يا «اخبار داخله» حاوي خبرهايي از بندرعباس، بندربوشهر، اصفهان، طهران، آذربايجان و کرمان؛ «اخبار رسميه فارس» که گاه با عنوانهاي «اخبار داخله شيراز» يا «فارس» يا «داخله فارس» آمده است؛ اخبار خارجه که عنوانهاي «اخبار خارجه غيررسميه»، «اخبار رسميه خارجه»، «اخبار مختلفه خارجه» را دارد و مشتمل بر خبرهايي است از هندوستان، چين، عثماني، امريکا، فرانسه، افغانستان، ترکستان، روس، ايتاليا، مصر و ... «اخبار مختلفه»، «اخبار طبيّه» و «اخبار تلگرافي» نيز از ديگر خبرهايي است که در اين نشريه درج شده است.
آگهي در المنطبعهًْ فيالفارس با عنوانهاي «اعلان»، «الاعلان» و «اشتهار» چاپ شده است. نمونه اين «اعلان»ها عينا نقل ميشود:
اشتهار [:] کشتي بخار دولت عليّه عثمانيه ... در دهم رمضانالمبارک در بندر ابوشهر وارد خواهد گرديد و در نيمه رمضان به جانب مکه معظمه روانه خواهد شد، و به قدر گنجايش کشتي، زوار بيتاللّهالحرام را حمل و نقل خواهد نمود. هر کس اراده مشرف شدن به مکه معظمه دارد بايد در موعد مزبور در بندر مذکور حاضر باشد. (ش 3، 8 رجب 1289ق، ص 3).
«نمره بيستم» اين نشريه در روز يکشنبه 12 ذيقعدهًْالحرام 1289 قمري برابر با 29 دي ماه 794 جلالي و 12 ژانويه 1873 ميلادي منتشر شده است. از آغاز صفحه اوّل تا پايان صفحه سومِ اين شماره در بردارنده «اخبار داخله»: شيراز و بندر بوشهر؛ «اخبار خارجه»: ايتاليا، هند و ...؛ «اخبار طبيّه» مشتمل بر خبرهايي از کشورهاي جهان از جمله امريکا، هندوستان و ... يک خبر «طبيّه» از شيراز و «بقيه مسئله علميه در چگونگي خلقت زمين» است. صفحه چهارمِ «نمره بيستم» سفيد است.
نگارنده، تصوير بيست شماره از المنطبعهًْ فيالفارس را در اختيار دارد، و آخرين شماره اين نشريه را در کتابخانههاي معتبر کشور و بعضي از مجموعههاي غني خصوصي تاکنون نيافته، امّا مدت حيات اين نشريه را حکيم در زندگينامه خود چنين آورده است:
بههنگاماقامهدر شيراز، بنابراراده حضرتشاهزادهاعظم، روزنامهمخصوصي به اسم فارس بهطبعرسانيدمچنانکهيک سال برقرار ودر بلادمختلفههندوستان وايران انتشار داشت. درسال1291هجريّهاز شيراز [بهاصفهانرفتم]. (نسخهخطي، صص15ـ 16).1
ميرزا تقي حکيمباشي سرگذشت و چگونگي تعطيل شدن المنطبعهًْ فيالفارس را در نخستين شماره فرهنگ چاپ اصفهان اينگونه نوشته است:
بنده نگارنده که اکنون زياده از نه سال است به شرف چاکري و ملازمت آستان مبارک حضرت مستطاب اشرف اسعد والا شاهنشاه زاده اکرم افخم ظلالسلطان سلطان مسعودميرزا، دامت شوکته و عظمته، قرين مفاخرت و مباهاتم به روزگار فرمانفرمائي شاهنشاه زاده معظّم در مملکت فارس جريده حوادث و صحيفه وقايع آن مرز و بوم را به سال 1289 هجري به نوعي شايسته به طبع رسانيده منتشر ميساخت. جمعي از هموطنان و گروهي از غيرتمندان را دلپسند و بعضي از دانشمندان نيکونهاد و برخي از بخردان پاکنژاد را از دور و نزديک مطلوب و مرغوب افتاده بود. يکسال پيوسته تکميل و انتشار روزنامه فارس روزافزون بود تا اينکه شخصي عاري از انصاف و حقوق بشريت و بري از صفات تمدن و لوازم تربيت، محض اغراض شخصيه و تصورات بهيميه، زحمت يکساله مرا به هدر کرد؛ ارباب دانش و اصحاب بينش را که از فوايد محاسن آن صحيفه خبير و بصير و به نتايج شريفه آن اميدوار بودند مرفوعالخيال و مکدرالحال کرده مرا از طبع روزنامه ممنوع و فارغالبال نمود. هر تن از هوشمندان زمان زبان به تشنيع او گشوده و هر کس از اخوانالصفا به تقبيح وي آغاز کردند. ديري نگذشت که اثر افعال ناصوابش دامنگير و فساد حقيقتش ظاهر و هويدا شد. خدايش به کيفر رسانيد و يزدانش مجازات بخشيد. پنداري که به گور رفت و جان برد. حسابش با کرامالکاتبين است. پاي آمال و امانيش به سنگ برآمد و روزگار زندگانيش به سر رسيد. نه از رفتارش اثري و نه از بازماندگانش خبري است. يريدون ليطفئوا نوراللّه بافواهم واللّه متمّ نوره. فحمدا له ثم حمدا له. (فرهنگ، ش 11، 2 جماديالاول 1296ق، ص1).
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . از محقق گرامي جناب آقاي محمّد گلبن که نسخه خطي زندگينامه ميرزا تقي حکيمباشي را به نگارنده امانت دادند، سپاسگزارم. شايان ذکر است که ايشان اين نسخه را، پيش از اين، در اختيار تجديد چاپکنندگان گنج دانش قرار داده بودند و اين زندگينامه در صفحههاي آغازينِ چاپ جديد گنج دانش به چاپ رسيده است. علاقهمندان براي آگاهي از متن کامل زندگينامه حکيم بنگرند به: گنج دانش، جغرافياي تاريخي شهرهاي ايران. تأليف محمدتقي خان حکيم. با مقدمه دکتر عبدالحسين نوايي. به اهتمام دکتر محمّدعلي صوتي [و] جمشيد کيانفر. (تهران: زرين، 1366، صص هفده ـ چهل و يک(.