مجله اخبار شرق چاپ برلن نيز در مورخ اول ژانويه 1938 م نوشت:
رفع حجاب زنان و آوردن آنها در زندگي اجتماعي ـ ملي که تا به حال آنها از آن محروم بودند، در زمان اعليحضرت رضاشاه از اقدامات مهم اجتماعي است و باعث پيشرفتهاي مملکتي خواهد شد. زنها سابقآ از حيث تعليمات روحي عقب بودند، اما امروز به تعليمات عاليه رغبتي دارند. 35
در ارزيابي نظرات مطبوعات خارجي، به نظر ميرسد که شور و شعف زيادي در اين محافل، به ويژه در روزنامههاي ترکيه به دليل الهامپذيري دولتمردان ايران از تحولات اين کشور برپاست و تأکيد روزنامههاي اروپايي به تجددطلبي زن ايراني، تأييدي بر گرايش و جهتگيري اقدامات رضاشاه نسبت به فرهنگ اروپايي است.
از 17 دي ماه 1314 به بعد براساس اسناد موجود، 36 تمامي اقدامات دستگاههاي حکومتي، از وزارت معارف گرفته تا شهرباني، به وظيفه تقويت کشف حجاب معطوف بود که کانون بانوان به جهت نقش اساسي خود، بيشترين سهم را در اين زمينه با ترتيب مجالس سخنراني و جشنهاي متعدد در تهران و شهرهاي مختلف بر عهده داشت.
به همين مناسبت در دي ماه 1314، وثوقالدوله ــ نخستوزير سابق و عاقد قرارداد 1919 ــ خطابهاي در محل کانون بانوان ايراد کرد که محورهاي بحث او جهتگيريهاي خاصي داشت. وي در سخنان خود، ضمن تقبيح حجاب به مقايسه زندگي زنان اروپايي با زنان ايراني پرداخته، در قِبَل نقائصي که از حجاب بر زنان ايران برشمرده، اقدام رضاشاه را در کشف حجاب، سعادت و خوشبختي براي آنان تلقي کرد.
او کشف حجاب را مقدمهاي براي انجام امور مفيد از سوي زنان فارغ از حجاب دانست مرحله دوم از فعاليتهاي کانون بانوان از ابتداي رياست صديقه دولتآبادي، بعد از گذشت يک سال از تأسيس آن آغاز ميشود. در اين دوره به منظور تحقق بار معنايي کانون بانوان، وزارت فرهنگ رسمآ آن را به صورت اداره تربيتي درآورد، اعضاي سابق را مستعفي نمود و با تشکيلات جديد به صديقه دولتآبادي سپرد. بنابراين تشکيلات کانون به دو قسمت تقسيم شد: 1. اجتماعي 2. تربيتي
در قسمت اول، کانون مؤسسهاي اجتماعي متشکل از عدهاي از بانوان عضو بود که هيأت مديره آن، به تعداد 12 نفر از ميان اين عده انتخاب ميشد.
در قسمت دوم، کانون بانوان مؤسسهاي تربيتي با فعاليتهاي زير بود:
1. دبستان شش کلاسهاي براي دوشيزگان و بانواني که به دليل سن بالا نميتوانستند در مدارس دولتي وزارت فرهنگ درس بخوانند، تأسيس شد که از سال 1318ﻫ . ش داوطلب امتحانات نهائي داشت. سن دانشآموزان اين دبستان از 18 تا 24 سال بود. از سال 1323 کلاس مخصوصي براي دوشيزگاني که سن آنها از 9 سال بيشتر بود، داير شد.
2. در سال 1317 کانون بانوان از يک هنرستان 37 براي برش و خياطي و کارهاي دستي برخوردار شد. اين هنرستان، سه دوره مقدماتي، متوسطه و عالي خياطي را ارائه ميکرد و تا پايان سال تحصيلي 1324، مجموعآ نود و پنج نفر از اين دوره فارغالتحصيل شده و گواهينامه دريافت کردند.
3. از سال 1316 مطب مجاني کودکان براي کمک به بيماران بيبضاعت تأسيس شد.
4. از ديگر مؤسسات کانون بانوان، کلاس موسيقي بود که معمولا، فارغالتحصيلان آن در جشنهاي هفده دي به هنرنمايي ميپرداختند.
5 . انجمنهاي کانون شامل انجمن ادبي؛ انجمن تشويق به سادگي؛ انجمن ورزش و انجمن خيريه بود.
6. کانون بانوان در سال تحصيلي 24-1323 مؤسسه ديگري به نام کلاس تربيت مادر 38 بر تشکيلات خود افزود که با دوره يکساله، دروس زير تدريس ميشد:
روابط خانوادگي؛ آشپزي؛ شيرينيپزي؛ آداب معاشرت؛ صرفهجويي؛ نظم و ترتيب؛ وظيفه مادر نسبت به اطفال و رفتار مادر با فرزند جوان؛ شناختن روحيه مرد؛ رفتار بانوان با شوهر؛ بهداشت خانواده؛ بهداشت کودکان؛ روابط يک فرد با جامعه و تأثير وجود يک فرد در اجتماع؛ تزئينات منزل و پرورش سليقه و برش و خياطي.
در سال 1327 آموزشگاه تربيت مادر در برنامه دروس خود، مختصر تغييراتي داد و موادي چون: تأثير يک فرد در جامعه از ديدگاه تاريخ و تفسير اشعار و نصايح بزرگان در موضوع اهميت مادر و جامعه (ادبيات)، به برنامه اضافه شد. نکته حائز اهميت اينکه معلم درس روابط خانوادگي و آداب معاشرت، يک خانم امريکايي به نام فيشر بود. که اين امر در ترويج اشاعه ارزشهاي فرهنگي غرب در روابط خانوادگي و تلقيات جديد از زن در خانواده ايراني قابل توجه است. البته اين روند در دروس ديگر نيز به چشم ميخورد. کما اينکه در خوراکپزي، دکوراسيون منزل و اثاثيه آن، و خياطي، همگي به سبک غربي بودند.
از لحاظ محتواي برنامههايي که در مؤسسات کانون پياده ميشد، ميتوان گفت که همه آنها در جهت تسريع روند وابستگي فرهنگي و اقتصادي بود؛ چرا که الگوهايي که در ابعاد مختلف براي زن ايراني مطرح ميشد، الگوهايي برآمده از درون جامعه ايران نبود. و اگر مؤسسهاي به عنوان تربيت مادر تأسيس شد، مادري مطرح ميشد که با معيارهاي خارجي منطبق باشد. حتي در تدريس اصليترين دروس اين آموزشگاه، نظير روابط خانوادگي از زنان خارجي استفاده ميشد. بنا به گزارش صديقه دولتآبادي 39 و اسناد موجود 40 در هنرستان خياطي، هيچگونه الگوي داخلي براي پوشش زنان پيشنهاد نشد 41 و بدين وسيله، راه براي سرازير شدن کالاهاي مصرفي براي ارضاي اين نيازهاي القاء شده باز گذاشته شد.
از سوي ديگر، کانون بانوان وابسته به دولت، شامل حال زنان تمام طبقات و متوجه رفاه آنان نبود و به جنبههايي از ظواهر زندگي ميپرداخت. 42 همين امر، راه را براي مطرح ساختن حقوق جدي زنان و احقاق آن مسدود ساخت و بنابراين، صرفنظر از مرحله اول از فعاليتهاي کانون بانوان، که به جهت محوري بودن اقدامات آن در اجراي سريع و فراگير کشف حجاب، توجه ويژهاي از طرف حکومت پهلوي به کانون بانوان صورت ميگرفت، مرحله دوم فعاليتهاي کانون، برخلاف تمامي تبليغاتي که آن را به عنوان مهمترين مرکز انعکاس مسائل زنان جامعه معرفي ميکرد، تنها به صورت مؤسسهاي فرهنگي ظهور يافت که در انطباق با فرهنگ ترويجي و تجويز شده از سوي حکومت تلاش ميکرد در همين راستا، مطالعه اسناد کانون بانوان در اين مرحله از فعاليتهايش بسيار گوياست:
بر اساس اسناد پراکندهاي که از سال 1315 تا 1327ﻫ . ش مربوط به کانون بانوان موجود است، اقدامات و فعاليتهاي کانون جنبههاي فرهنگي، تبليغي، اجتماعي، سياسي و اداري را پوشش ميداده است. اولين بخش اين اقدامات، امور تبليغي و فرهنگي در قالب برگزاري، جشنها و سخنرانيهاي 43 متعدد بود. به گفته صديقه دولتآبادي، در تمام سال، از اول مهرماه تا پايان سال، سخنرانيهاي تربيتي، بهداشتي و اجتماعي در کانون، ترتيب داده ميشد و هر ماه فيلمهاي تربيتي نيز به نمايش درميآمد. 44
بخشي ديگر از اقدامات کانون بانوان، مربوط به امور اجتماعي و رسيدگي به مشکلات متعددي است که زنان با آنها سر و کار داشته و خواهان مساعدت کانون بودهاند. ازجمله، اسنادي درباره واگذاري لباس عيد به فقيرترين دختران دبستانها، 45 تقسيم اعانه مستمندان قزوين، 46 و بازرسي نمايندگان کانون بانوان از نانواييها 47 درباره فعاليتاي اجتماعي کانون بانوان وجود دارد. بخشي ديگر از مکاتبات با کانون بانوان، مربوط به دادخواهي زناني است که از تعديات مردان به حقوقشان شکايت داشتند.
همچنين، کانون بانوان به جهت گستردگي تظلمات زنان، طي گزارشي به وزارت فرهنگ در تاريخ 23/11/1318ﻫ. ش، جهت رسيدگي به امور حقوقي زنان، به ويژه اعطاي حق طلاق به آنان، خواستار ارجاع آنها به وزارت دادگستري شده است. متن گزارش کانون به اين شرح است:
مقام وزارت فرهنگ
محترمآ گزارش ميدهد، مکرر از طرف کارمندان کميسيونهاي کانون بانوان راجع به حقوق حقه بانوان، که از طرف مردان رعايت نميشود، مذاکراتي شده، مطالب را مورد بحث قرار داده، و حتيالمقدور آنها را متقاعد نموده است، چنانچه شرح آن مطالب در صورت جلسات کميسيونها موجود ميباشد. ولي از چندي پيش نامههايي روي همين قسمت به دفتر کانون بانوان ميرسد و جدآ مطالبه جواب ميکنند، مقاصد نامههاي مذکور را در جلسات مورد بحث قرار داده و بالاخره در چهارمين جلسه کميسيون ادبي سال پنجم کانون بانوان روز چهارشنبه دوم آبان 1318 با اکثريت چنين رأي دادند که:
تقاضاي وضع قانوني بشود که زن و شوهر به تساوي حق شرکت مادي و معنوي در کليه امور زندگي اشتراکي خود داشته باشند و مخصوصآ در اجراي طلاق، رضايت زن را هم مدخليت بدهند. 48
در زمينه اعطاي حق طلاق به زنان و تغيير قانون ازدواج، عمليات تبليغي گستردهاي در سال 1310 صورت گرفت که لايحه آن به مجلس ارجاع شد و حتي در نشريات خارجي نيز انعکاس وسيعي يافت. 49
بخش ديگر از فعاليتهاي کانون بانوان، مکاتبات اداري گستردهاي است که در ارتباط با مشکلات عديده خود با مراکز ذي ربط دارد. مسائل مربوط به کسر بودجه و بعدها به صورت مستمر، مشکلات مکاني کانون و تقاضاهاي متعدد واگذاري زمين به کانون بانوان است.
در سال 1320 با سقوط رضاشاه و اوضاع نابسامان سياسي ـ اجتماعي، کانون بانوان با مشکلات عديدهاي روبهرو شد. برابر گزارشي که به محمدعلي فروغي ـ نخستوزير در تاريخ 19/11/1320 ارائه شده، کانون در برابر هزينه هشتاد و دوهزار و ششصد ريال با مبلغ سي و هفتهزار و ششصد ريال کسر بودجه روبرو بوده است. 50
از جمله نکاتي که در مکاتبات اداري سالهاي بعد کانون وجود دارد، ذکر مداوم و مستمر مشکل اصلي کانون، يعني نداشتن جا و مکان مناسب در کنار هر مورد خاصي که براي تقاضاي آن، مکاتبهاي با يکي از مسئولين صورت گرفته، است. که نهايتاً با اين پيگيريها قسمتي از عمارت معروف به سمنتي به کانون بانوان واگذار ميشود. 51
شرايط سياسي و اجتماعي ايران پس از روي کار آمدن محمدرضا پهلوي حکايت از آن داشت که پيگيري سياستهاي غربگرايانه به ويژه در حوزه امور زنان نياز به بازنگري جدي داشته و به تدريج کانون زنان ايران فلسفه وجودي خود را از دست داده و سير تحولات سياسي اجتماعي ايران و سياست دولت، ساختار و سازوکارهاي جديدي را ميطلبيد. که گذرا به آن اشاره ميشود.
در بررسي حرکتها و اقدامات گروههاي مختلف زنان پس از شهريور 1320 و سقوط رضاخان سه جريان قابل مشاهده است:
1. گروههايي که همچنان به گذشته نظر داشتند و سنگ اقدامات و تحولات انجام گرفته در رژيم رضاشاه را به سينه مي زدند. مهمترين نماد و معرف اين گروهها حمايت از جريان کشف حجاب بود که در اين راستا کانون بانوان و گروههاي تابع آن قرار داشتند. بهترين نمونه پرورش يافتگان اين طيف فکري، زناني بودند که حتي غرور ملي و حساسيتهاي فرهنگي اصيل را فداي حساسيتهاي مطرح شده در قالب کشف حجاب نمودند. اين افراد که حکومت را در برآورده ساختن نيات خود، به قدر کافي قدرتمند و قوي نميديدند، در حالي که کشور در اشغال نيروهاي بيگانه بود، خواستار، مساعدت سفارتخانههاي امريکا و انگلستان و سپس دولتمردان کشور و در نهايت، کانون بانوان شدند و با يادآوري تحقق يافتن آزادي زنان در دوره رضاشاه، چادر را مجوز هزارگونه فسق و فجور اخلاقي و مروج نادرستي و بداخلاقي معرفي ميکردند.
اين ديدگاه از دو جهت قابل ارزيابي است: نخست آنکه ثابت ميکند همه آن تبليغاتي که به منظور تحقق کشف حجاب در دوره رضاشاه صورت گرفت که در سايه آن مدعي بازگرداندن هويت اجتماعي به زنان و برداشتن خفت و خواري از آنان بود، 52 در عمل به صورتي نمود يافت که اين زنان هر خفت و خواري را آن هم در برابر بيگانگان ميپذيرند تا حمايت آنان را براي نداشتن حجاب کسب کنند. ديگر اينکه گويا هيچ امر و مسئله اجتماعي و سياسي مهمتر از طرح کشف حجاب، آن هم در چنان اوضاع بحراني و به ياري بيگانگان براي زنان ايران ضروري به نظر نميرسيد.
با اين همه، وضعيت حاکم بر ايران و بيثباتي حکومت محمدرضا پهلوي، او را ناچار ساخت که در پيگيري سياست حجابستيزي، تغيير چهره داده و حتي سياست تسامح و ملايمت در مورد زنان با حجاب در پيش گرفته شد. 53
محمدرضا پهلوي درباره اتخاذ سياست فوق مينويسد:
اشغال نظامي ايران در دوره جنگ دوم جهاني و مهاجرت پدرم، طبعآ اجراي برنامههاي وسيعي را که او براي ترقي و تعالي زنان ايران [!] طرح کرده بود، متوقف ساخت و به علاوه، کمکم در افکار و عقايد ترقيخواهان نيز تحولاتي پديد آمد. رضا شاه اصلاحاتي که در وضع اجتماعي زنان ايران [به] وجود آورده بود، با اعمال قدرت [و زور و اجبار] دنبال ميکرد و عاقلانه آن بود که از آن پس، اقدامات اصلاحي با رويه دموکراسي تعقيب شود تا نتيجه عاليتر عايد کشور گردد. مسئله حجاب نمونهاي از همان اقدامات اصلاحي بود و همين که پدرم از ايران خارج شد، در اثر پاشيدگي اوضاع، در دوران جنگ، بعضي از زنان مجددآ به وضع اول برگشتند و از مقررات مربوط به کشف حجاب عدول کردند. [اما] من و دولت من از اين تخطي چشمپوشي کرديم و ترجيح داديم که اين مسئله را به سير طبيعي خويش واگذاريم و براي اجراي آن به اعمال زور متوسل نشويم. 54
اشارات محمدرضا پهلوي به وضعيت کشور، دلايل عدم حمايتهاي جدي و علني از کانون بانوان بيشتر روشن ميشود.
2. جريان ديگر که با برطرف شدن اختناق رضاشاهي و بهتر شدن فضاي سياسي ـ اجتماعي جامعه، براي عرضاندام خود الگوهاي جديدي از زن را ارائه کردند که بيشتر برآمده از مفاهيم چپ و کمونيستي بود. اين دسته به خاطر شرايط زماني که هنوز حکومت محمدرضا قوام و استحکام کافي را نيافته بود، در مواقعي دست به ائتلاف با گروههاي ديگر نيز زدند.