در اين شماره چهار سند مربوط به خانم فاطمه خانم عصمتالدوله معرفي ميشود. سه سند مربوط به دکانهاي ارسيدوزي است که به وي تعلق داشته است. عصمتالدوله صاحب يک صد و دو باب مغازه ارسيدوزي در بازار بوده است. سند بعدي مربوط به تقسيم ملک مهرآباد است که مهريه وي بوده و بعد از مرگش بين همسر و فرزندان تقسيم شده است.
سند شماره 1
قربانت شوم
دستخطي به عنوان سرکار نواب مستطاب فرموده مقرر شد حکمي هم که به عنوان جناب جلالتماب رسيده براي اجراي آن خدمت جنابعالي بفرستد همگي فرستاد زيارت فرمود و اجراي اين امر را نواب مستطاب عليه عاليه دامت جلالته از جنابعالي خواستهاند و منتظر هستند نامه عرض بدارد.
پاکت حضرت مستطاب عليه عاليه را مجدداً اعاده و مرحمت فرمودند[امضا:] معير
[24426 ق]
سند شماره 2
[مهر:] نايبالسلطنه
حاشيه : ملاحظه شد
جناب مشير خلوتيک نفر ارسيدوز را که سرکار نواب مستطاب عليه عاليه عصمتالدوله دامت شوکتها خواستهاند از دکاني که داشته تخليه نمايد برود البته همانطور که نواب معظماليها ميل دارند و ميخواهند حتماً همانطور معمول داريد و ارسيدوز را حرکت بدهيد
[24427 ق]
سند شماره 3
قربان حضور مبارکت شوم
در مسئله ارسيدوز چهاربازار [ناخوانا] مطاعه را که مقربالخاقان فرجالله خان مرقوم فرموده بودند زيارت کردم گفت اين مسئله اين است که شرح عريض شود با حضور ارسيدوزها بعد از اينکه اين يک نفر ارسيدوز را راضي کردم در چهار بازار بماند و قرار دادم ثلث ماليات آنها تخفيف باشد رقعه نواب مستطاب عصمتالدوله به بنده نوشته بودند که عين آن را فرستادم ازنظر مبارک بگذرد به ايشان جواب عرض کردم که اين يک نفر ارسيدوز را من قرار دادهام آنجا باشد و غير از اين يک نفر قرار دادهام ديگر زياد نکنند حضرت اجل زيارت تشريف بردند همينقدر که تشريف آورد قرار آن را خواهم داد بعد از اين جواب بنده متقاعد شده به حضور مبارک حضرت اقدس والا روحي فداها عرض کردهاند و دستخطي به جناب مشير خلوت مرقوم و مقرر فرمودهاند که اينک در لف عريضه عرض تقديم ميشود جناب مشيرخلوت هم نايب محمود خان را فرستاده است رفتهاند با [ناخونا] آرامي اين يک نفر را موقوف کردهاند ديگر نه بي احترامي بفخرآقا شده نه بي اعتدالي و آشوبي کردهاند که به عرض حضور مبارک برسانند هر چه ديگر عرض بکنند خلاف و دروغ است يعني نايب محمود خان را با احمدخان يساولباشي روبهرو کرده معلوم شد که ابداً اين فقرات اصل نداشته تعجب دارم از اين آدمها که بي جهت محض خوش خدمتي يک عرض خلافي ميکنند و ما بين دو نفر بزرگ محترم را نقار منجر ميکنند به سر مبارک خودتان اين بنده در سهم عبوديت و ارادتکشي راضي نميشوم و شان حضرت اجل را مناسب نميدانم براي اين دکان مختصر طرف گفتگو شود خوب است اين آدمي که به حضور مبارک اين عرايض جعلي را ميکند بفرمايند اين چهار بازار بگويد که حالا معادل ثلثي که در مالات شما تخفيف داده شده است روز اجاره نيندازيد و اين خدمت را به ولي نعمت خود بکنند. نه اينکه اين عرايض را بکنند که جعل صرف و هيچ صلاح خدمتگزاري نيست مقرر فرمايند به هر ترتيبي هست اين گفتگوها را کوتاه کنند که اسباب زحمت و تصديع خاطر مبارک نشود. ايام عزت و جلال مستدام
[141214 ق و141215 ق]
سند شماره 4
بسم الله الرحمن الرحيم
[حاشيه:] بسمه التعالي شانه
قد وقع ما فيه من المصالحات الثلث عما سطر و قض الاعواض و الاسقاط [ناخوانا] فضل في ثلث نسخ لدي الاقل احمد التفرشي في 11ذيالحجه 1324[مهر:] احمدبن محمدحسين1320
[حاشيه:] بسم الله الرحمن الرحيم
قد وقعتالمصالحات الثلث عن الرقبات المسطورها و قض الاعراض اعترافا و اسقاط [ناخوانا] فصل في ثلث نسخ لدي الاحقر في التاريخ 11ذيالحجه الحرام 1324في [ناخوانا] مرتضي [ناخوانا]ص ح ي ا [ناخوانا] [مهر:]مرتضي بن محمدحسن
الکتاب علي ثلاث نسخ و بعد مقصود از نگارش اين کلمات شرعيه الدلالات آنست که چون شش دانگ قريه مهرآباد واقعه در حومه طهران به استثناء مجراي يک سنگ آب که به شهر ميآيد از شش دانگ قنات آن جزو صداق مرحومه مغفوره خانم عصمتالدوله طاب ثراها بوده حضرت مستطاب اجل اکرم امجد افخم آقاي دوستمحمد خان زوج محترم آن مرحومه سه قطعه باغ و يک حجر طاحونه در آنجا احداث نموده که اعيان آنها از اشجار و جدار و امارت وغيرها هرچه هست ملک مختص ايشان و زمين آنها ملک مرحومه خانم بوده و پس از فوت آن مرحومه ربعيه هم از تمام قريه مزبوره به شرع ميراث حق حضرت معظماليه شد که به عبارة اخري اليوم ما لکيت ايشان در قريه مزبوره ارثاً و احداثاً فقط اعيان باغات ثلاثه و طاحونه مزبوره و مجراي يک سنگ آب مزبور و ربعيه از تمام قريه مزبوره است و همچنين از جمله متملکات حضرت معظماليه شش دانگ قريه کلاه چاه واقعه در گيلان و عمارات واقعه در دارالخلافه طهران به توابعها و مضافاتها و اثاث البيت و متعلقات آنها است که اختصاصي ايشان است حاصل اينکه در حال تحرير اين ورقه دارائي حضرت معظماليه منحصر است در مذکورات فوق و ليس الا عليهذا اراده سنيه ايشان تعلق گرفت که دارائي خود را بين اولاد و امجاد خود تقسيمي نمايد و محض رفع اختلاف در ماسياتي از بين ايشان هريک را سهمي معين و به ميزان شرع انور به ايشان تمليک فرمايد بنابر اين در تاريخ ذيل حضرت مستطاب اجل اکرم افخم معيرالممالک معظم در محضر انور شرع مطاع لازمالاتباع دارالخلافه طهران بالاراده و الاختيار من دون الاکراه و الاجبار صلح صحيح صريح شرعي قطعي جزمي اسلامي فرمود با جناب مستطاب اجل اکرم آقاي دوستعلي خان اعتصامالسلطنه دام اقباله العالي گرامي فرزند عالي مقدار و مهين پور کامکار خود همگي و تمامي اعيان و عمارت واقعه در باغ معروفه به باغ بزرگ واقعه در قريه مهرآباد را که يکي از باغات ثلثه مزبوره است از جدران و حيطان و ابنيه و بيوتات و گلخانه و پاوّين و اشجار و غيرها به انضمام اثاث البيت و مبل که در عمارت بزرگ باغ مرقوم است کانـّه ما کانت در بقيه خود از اراضي باغ مرقوم که به موجب شرح فوق مالک و ذيحق بودند به انضمام تمامي شش دانگ عمارت بزرگ مسکوني خود که موسوم به حياط ديوانخانه و باغ است واقعه در محله دروازه قزوين طهران که في محلها مستغني از تحديد است و شش دانگ حياط اندروني واقعه در جنب عمارت مزبوره که فقط ديواري بين آن و اين عمارت ديوانخانه فاصله است و فعلاً مسکوني خود اعتصامالسلطنه است و شش دانگ طويله و بهار بند و تمام اثاث البيت و مبل عمارت ديوانخانه به همين وضع و ترتيبي که فعلاً هست به انضمام ظروف روي ميز که اسم معيرالممالک و نظامالدوله بر آنها رقم شده هرچه و هر قدر باشد و يک ثلث از تمام ظروف و اسبابهائي که در انبار است به انضمام تمامي يک دانگ ونيم مشاع از کل شش دانگ قريه کلاه چاه مرقومه واقعه در گيلان ملکي موروثي متصرفي اختصاصي خود به توابعها و لواحقها که تمام رقبات و مذکورات فوق ملک طلق و حق مختص حضرت جناب اعتصامالسلطنه معزياليه بوده باشد به عرض و مقابل مالالمصالحه يک عدد اشرفي ماخوذ و مقبوض و نيز مصالحه صحيحه صريحه شرعيه جزميه اسلاميه نمود حضرت العظم آقاي معيرالممالک مفخم دام اجلاله با فرزند ارجمند و نونهال برومند ديگر خود جناب مستطاب اجل اکرم آقاي دوستمحمد خان اعتصامالدوله دام اقباله عالي که همگي و تمامي يک دانگ ونيم ديگر از جمله شش دانگ قريه کلاه چاه مرقومه را به توابعها الشرعيه و العرفيه قدر الاحصه الشايعه به انضمام اعيان دو قطعه باغ مشجر واقعتان در قريه مهرآباد مسطوره که يکي در سمت جنوب باغ بزرگ و ديگري در طرف شرق آن است به توابعها الشرعيه و لواحقها العرفيه من الاشجار و الاحجار و الاجدارو مجراي يک سنگ آب مرقومه از کل شش دانگ مجراي قنات مهرآباد مسطوره و کليه حقوق ارثيه خود از اراضي و اشجار و ابنيه و اعيان قريه مزبوره و کاروانسرا و قهوهخانه آنجا سواي ارثيه حضرت مصالح از زمين باغ بزرگ که به شرح فوق به جناب اعتصامالسلطنه صلح نمودهاند و غير از طاحونه مرقومه و حقالارث شان از زمين آن که به شرح آتي ذکره به سرکار عليه فخرالتاج خانم صبيه خودشان انتقال دادهاند که به استثناء اين دو فقره و آنچه از مهرآباد به جناب اعتصامالسلطنه منتقل شده تمام آنچه را که حضرت مصالح در آنجا ذيحق است ملک طلق جناب اعتصامالدوله باشد به انضمام سه دانگ کامل از شش دانگ يک باب عمارت اندروني واقعه در سمت شرقي عمارت ديوانخانه که تعيناً نصف شمالي آن است و فعلاً خود حضرت مصالح در اين نصف ساکن است به انضمام حمام جديد واقعه در عمارت مزبوره که حدود محيط بر اين نصف و حمام شرقاً اندروني مسکوني جناب اعتصامالسلطنه و غرباً ديوار عمارت ديوانخانه و شمالاً خانهاي خورده مالک و جنوباً نصف جنوبي همين اندروني که به سرکار فخرالتاج خانم منتقل شده و شش دانگ محوطه يک قطعه باغچه متصله به همين اندروني که محتوي بر گلخانه است و شش دانگ حياط آشپزخانه واقعه در پشت همين باغچه و شش دانگ حمام قديم و اثاث البيت و اسباب و مبلي که در اوطاقهاي همين نصف شمالي است و يک ثلث از تمام ظروف و اسبابهايي که در انبار است بمال الصلح يک عدد اشرفي که بعدالعقد از جناب متصالح اخذ و دريافت فرمود و ايضاً مصالحه صحيحه صريحه شرعيه قطعيه اثني عشريه نمود حضرت مصالح معظم با سرکار عليه عاليه متعاليه تاج المخدرات زين العفايف و المستورات مخدره مکرمه فخرالتاج خانم دامت شوکتها صبيه مرضيه خود همگي و تمامي سه دانگ شايع کامل از شش دانگ قريه کلاه چاه مرقومه را با کافه ملحقات شرعيه و عرفيه آن قدر الحصّه بدون استثناء و اعيان شش دانگ يک حجر طاحونه احداثي خود واقعه در قريه مهر آباد را که در فوق بدان اشارت رفته و آلات و اسبابهاي آن و آنچه از زمين آن حسبالارث از مرحومه خانم تلقي فرموده به انضمام سه دانگ از شش دانگ عمارت اندروني مرقومه فوق واقعه در سمت شرقي عمارت ديوانخانه که تعييناً نصف جنوبي آن و فعلاً مسکوني خود سرکار عليه متصالحه است و محدود است شمالاً به نصف شمالي همين اندروني که منتقل به اعتصامالدوله شده و جنوباً به باغ ديوانخانه و غرباً به ديوار عمارت ديوانخانه و شرقاً به اندروني و مسکوني جناب اعتصامالسلطنه به توابعها الشرعيه والعرفيه حتي اثاث البيت و مبلي که در اوطاقهاي همين نصف جنوبي است به انضمام يک ثلث از تمام اسباب و ظروفي که در انبار است کاننه ما کانت به مال المصالحه يک عدد اشرفي ماخوذ و ضيع مصالحات ثلث سمت جريان و انعقاد پذيرفت و شرايط صحت وشرعيت در آنها مرعي شد و اسقاط کافه خيارات در هريک از مصالحات از طرفين به عمل آمد فلکل واحد من المتصالحين التّصرف فيما انتقل اليه و اختص به کمتصرف الملاک في املاکهم و ذوي الحقوق في حقوقهم و کان ذلک في يازدهم ذي الحجة الحرام سنه 1324يا حج غشکهيونت ئيل