کارلا سرنا سياح ايتاليايي در دوره ناصرالدين شاه به سياحت در قفقاز پرداخت، در ميان راه به کسالت دچار و به توصيه پزشکان راهي سواحل ايران شد. جذابيت ايران او را محدود به سواحل درياي خزر نکرده و سفر او به داخل ايران گسترش يافت. حاصل اين سفر، کتابي است تحت عنوان مردم و ديدنيهاي ايران که با دقتي زنانه به جزييات مشاهدات خود در دوره اقامت چند ماهه در ايران پرداخته است. آنچه که از وي در اين شماره نقل ميشود شرح مهماني عصمتالدوله دختر ناصرالدين شاه به افتخار کارلا سرنا است که فصلي از سياحتنامه را به خود اختصاص داده است. کارلا سرنا از لحظه ورود به خانه عصمتالدوله تا پايان مهماني را چنان به تصوير ميکشد که گويا خواننده نيز در مهماني حضور دارد:
گاهي تابستان در ماه مارس بساط حکومتش را پهن ميکند در ميانه روز هوا به قدري گرم است که براي خروج از خانه از خنکاي بامدادي استفاده ميکنند. چون بر اثر اقامت در تهران با رسوم کشور خو گرفته بودم وقتي شب فردايي که قرار بود دختر شاه مرا در خانه خويش بپذيرد يادداشت زير را برايم فرستاد، دچار شگفتي نشدم.
خانم محترم، شاهزاده خانم عصمتالدوله رئيس خواجهسرايان خود را نزد اينجانب فرستاده و خبر دادهاند که کالسکه ايشان صبح فردا يک ساعت بعد از طلوع آفتاب يعني ساعت هفت صبح جلو خانه شما خواهد بود. ايشان از شما خواهش کردهاند که حتما به حضورشان برويد زيرا عده زيادي از دوستانشان را براي آشنايي با شما دعوت کردهاند. بنابراين خانم عزي از شما درخواست ميکنم ترتيبي بدهيد که در ساعت معين آماده حرکت باشيد. با تقديم احترامات فائقه.
پيامهاي خانمهاي ايراني هميشه به وسيله خواجهسرايان براي اشخاص فرستاده ميشود. چون شاهزاده خانم عصمتالدوله ميدانست که من زبان فارسي نميدانم يکي از نوکرانش را نزد مترجمي فرستاده بود و او اين يادداشت را براي من فرستاد.
سر ساعت معين خواجهسرايي که بايد تحت مراقبت وي نزد شاهزاده خانم بروم خبر داد که کالسکه در انتظار من است اين کالسکه بسيار قديمي اروپايي رکابي شبيه پلکان داشت و چهار اسب اصيل آن را ميکشيد.
... بعد از رسيدن به درگاه قصر و گذشتن از مدخل طاقزده اين خانه اربابي که قراولهايي در آن پاس ميدادند خود را در حياطي پر درخت يافتم. پس از آن از باغي که جويهاي فراوان براي آب دادن درختان و تغذيه فوارههاي حوضها در آن جاري بود گذشتم. کاخ شاهزاده خانم در وسط اين باغ است و کلاه فرنگيهاي بسياري به سبک چيني ـ ايراني آن را احاطه کرده است .... صحنهاي چنين دلفريب و توصيفناپذير زير تابش آفتاب درخشان و زرين آسماني آسيايي بود که هنگام ورود از حياط بيروني به اندرون و مشاهده شاهزاده خانم در حلقهاي از يک صد زن ديگر مرا خيره و حيران کرد. پس از خروج از انزوايي کامل ناگهان خود را در محيطي درخشان و سرشار از زندگي ديدم .... گروه زناني که شاهزاده خانم را در ميان گرفته بودند درست مانند آن ربهالنوعها جالب نظر و فريبنده مينمودند. اين خانمها بين بوتههاي بزرگ گل سرخ و ياسمن و دگر گلها روي قاليهايي با رنگهايي دلفريب و همآهنگ که در آن محيط جلوه کمتري داشتند چهار زانو نشسته بودند ....
صداي شاخ و برگها شاهزاده خانم را از حضور من آگاه کرد. به استقبالم آمد و در حالي که دستم را گرفته بود به حاشيهاي از تالار راهنماييم کرد که قبلا خود چهار زانو در آنجا نشسته بود و صندليي را که براي من گذاشته بودند به من نشان داد. اما براي آنکه فرقي با ديگر زنان نداشته باشم مانند خود او بر زمين نشستم بعد از آن شاهزاده به من اشاره کرد که در کنارش بنشينم و مرا بر مسندي که جايي اختصاصي و افتخارآميز و بر آن شال کشمير گرانبهايي کشيده بودند نشانيد و قلياني را که تازه آورده بودند به من تعارف کرد....
عصمتالدوله اگرچه هنوز جوان است در اروپا در شمار زنان جا افتاده به حساب ميآيد. او با قد کوتاه و اندام فربه در نظر ايرانيان از زنان زيبا بشمار ميآيد. خطوط چهرهاش کاملا مشخص است. چشمان سياه و درخشان قجري دارد صورتش بيشتر پهن است تا بيضوي. دهان بسيار گشادش با دندانهايي به سپيدي عاج مزين است که هنگام خنديدن کاملا آشکار ميشوند. مويهاي نرم کاملا مشخصي که پشت لب فوقانيش سايه افکنده است به وي قيافهاي مردانه ميدهد ... با حرکات ناگهاني و خم و راست کردن منظم اندام رفتاري شبيه پدر دارد که لباس زنان ايراني آن را ظاهرتر و مشخصتر ميکند... شيوه لباس پوشيدنش انحصاري است. به خصوص کوتاهي بيحد دامن گشادش که از پارچهاي نفيس و کرشه قرمز زرکشيده دوخته شده بود... بلوز کوتاهي که سينهاش را ميپوشانيد از پارچهاي نارنجي بود که مرواريدهاي ظريف بر آن دوخته بودند. چندين دستبند و گردنبند و انگشتري و جواهرات ديگر که زير اشعه آفتاب ميدرخشيدند شاهزاده خانم را نوراني ميکردند... 1

|
[5543 - 1ع]
فيلهاي سلطنتي
|
|

|
[131367- 275م]
|
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. کارلا سرنا. مردم و ديدنيهاي ايران، سفرنامه کارلا سرنا. ترجمه: غلامرضا سمعيي. تهران، نشر نو، 1363. ص 276-281 .
