ArticlesStatesmenWoman e-zineًRestorationAYAM contemporary Historical ReviewO.HistoryPublicationsViewpoints and untold eventswith caravan of history(doc)Foreign Policy StudiesNewsمصاحبهwith caravan of history(photo)conferences
» مقالات » دلايل هشت‌گانه مداخله ايران در بحران ظفار

کلمات کليدی :
 همه کلمات
تک تک کلمات

 

نشریه الکترونیکی بهارستان

138

غزه در آتش و خون

 

 

رقص چوبها به مناسبت کودتای 28 مرداد

 

 

پیشینه فرش

 

 

زندگی و اقدامات لارنس آلمانی در ایران
مطیع ترین وزیر امور خارجه ایران
سهم  ساواک در شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی
محمد باقرخان تنگستانی

اخبارNEWS

فروشگاه مجازي موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران افتتاح شد  |+| بزودی آغاز به کار وب سايت جديد موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران

Google

جوان و تاریخ

تاریخ و جلوه های عزاداری امام حسین(ع)در ایران با تکیه بر دوران صفویه

 

 

چند قطره خون برای آزادی

 

 

زندگی سیاسی و اجتماعی آیت الله العظمی حاج سید محمد تقی خوانساری

 

فصلنامه تاریخ معاصر 61-62

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 61-62

 

فصلنامه تاریخ معاصر 63

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 63

کتابفروشی سرای تاریخ

Adobe Reader V 8.0

20.8 MB

 

دلايل هشت‌گانه مداخله ايران در بحران ظفار 

محمدجعفر چمنکار

 

مداخله نظامي ايران در بحران ظفار، زاييده يک سلسله علل، شرايط و دلبستگي‌هاي سياسي، اقتصادي و نظامي و در ارتباط تنگاتنگ با نوع راهبرد و تحول کارکردهاي کشورهاي ابرقدرت در سطوح بين‌المللي بود. اين مجموعه عوامل را بايد در يک شبکه زنجيره‌اي و تأثيرگذار بر يکديگر، ارزيابي و بررسي کرد:

  

1. درخواست کمک حکومت عمان از ايران
سلطان قابوس پس از کودتاي سال 1970 با هدف مبارزه با جبهه خلق ظفار، خواستار همياري دولت‌هاي عرب شد. اما هيچ يک از رهبران عرب به استثناي پادشاهي اردن، حاضر به فرستادن نيروهاي نظامي و نبرد مستقيم در سطوح وسيع نشدند و تنها به کمک‌هاي اقتصادي و پشتيباني محدود اکتفاء کردند.
 
پس از اعزام نيروهاي ايران به عمان و برخي واکنش‌هاي منفي در ميان اعراب، سلطان قابوس و شاه به منظور توجيه اين عملکرد بر پاره‌اي موارد، تأکيد ورزيدند. دولت مسقط در بيانات خود، همواره بر مسئله درخواست رسمي خود از ايران براي مداخله نظامي تأکيد کرد و اين سياست را کاملا بجا و منطقي مي‌دانست. 1
 
تنهايي و انزواي عمان و عدم حمايت دولت‌هاي عرب براي خاموشي شورش ظفار، موضوع قابل طرح بعدي بود. پس از آنکه هيأت وساطت اعراب به منظور استقرار صلح در سال 1974 به بهانه حضور نيروهاي ارتش ايران در ظفار حاضر به انجام فعاليتي نشد، در بيانيه رسمي دولت عمان آمده است:
               وجود اين قوا در اينجا در نتيجه همکاري في مابين ايران و عمان بوده است و صف واحدي را عليه خطرات خرابکاران کمونيست در منطقه تشکيل مي‌دهد. اين قوا براي اشغال عمان نيامده‌اند، بلکه براي کمک به ما آمده‌اند. در سال 1971 از تمامي دولت‌هاي عرب تقاضاي کمک شده است، اما هيچ‌يک جواب مثبت ندادند و هيچ‌يک نيز با عزيمت ارتش ايران مخالفتي نشان ندادند. 2
 
موضوع ديگري که از سوي عمان براي توجيه همکاري نظامي با تهران مورد توجه قرار گرفت، آن بود که ايران به عنوان کشوري مسلمان و همسايه، شايسته اين درخواست بوده است؛ چنان‌که سلطان قابوس در يک مصاحبه مطبوعاتي در ابتداي خرداد 1353 گفت:«عمان حق داشته است که از ايران چنين کمکي را دريافت کند؛ زيرا ايران يک کشور اسلامي و علاوه بر آن، کشوري دوست و همسايه است و قبول کمک از چنين کشوري، بسيار عاقلانه و منطقي بوده است».
 
همچنين، ناصر سيف ابوعلي ــ سفير عمان در لندن ــ طي نامه‌اي براي روزنامه تايمز در تيرماه 1353، ضمن دفاع از حضور نيروهاي ايران در ظفار، ايران را کشوري دوست و مسلماني خواند که به امنيت منطقه خليج‌فارس بسيار علاقه‌مند است. 3 شاه ايران نيز به طور مکرر در لابه‌لاي سخنان خود، مسئله درخواست رسمي عمان و اصرار آنان در جهت دريافت کمک از تهران را گوشزد مي‌کرد؛ امري که مي‌توانست ضمن توجيه اين لشکرکشي، برخي زمزمه‌هاي مخالفت‌آميز اعراب و ترديدهاي آنان درباره مشروعيت اين عملکرد را خاموش و برطرف سازد. شاه طي سخنان خود در تيرماه 1353 گفت: «سلطان عمان کاملا تنها بود و هيچ‌کس به وي کمک نمي‌کرد. در آنجا وحشي‌هاي بدبخت ظفاري وجود داشتند که به خود، نام ارتش آزاديبخش داده بودند». 4 و در گفتگو با فرمانده کل قواي يمن شمالي در شهريور 1354 چنين گفت: «به تقاضاي قابوس به ظفار نيرو فرستاديم. سياست ايران کاملا برادرانه و مشفقانه و بدون‌نظر و بي‌غرض است». 5 شاه در مذاکره با حکمران فجيره در آبان 1354 نيز اين موضوع را عنوان و تکرار کرد. 6
 
2. ايفاي نقش نظامي و امنيتي در منطقه خليج‌فارس
تکوين راهبرد شرق سوئز انگلستان به معناي خلاء قدرت در خليج‌فارس و دکترين نيکسون به منزله عدم برخورد مستقيم امريکا در مناطق بحران‌خيز بود. بر اساس سياست دو ستون نيکسون، رژيم پهلوي به عنوان قدرت اول منطقه مي‌بايست به ايفاي نقش محوله بپردازد. مداخله مستقيم و با تمام قدرت ايران در مسئله ظفار، پيامد کوتاه‌مدت و اجتناب‌ناپذير اين سياست بود.
 
ايران با دخالت نظامي، خواستار نمايش قدرت و توانايي خود به عنوان تنها نيروي بالقوه برتر منطقه در برابر جريانات مخالف به جهان غرب و کشورهاي کوچک عرب خليج‌فارس بود. مصاحبه‌ها و سخنراني‌هاي شاه، نشانگر اشتياق وافر ايران به اجراي چنين نقشي در منطقه بود؛ امري که به‌ويژه پس از ناکامي تلاش‌هاي تهران در انعقاد يک پيمان همگاني امنيتي در خليج‌فارس که اعراب نسبت به حسن نيت و اهداف خيرخواهانه در آن، داراي ترديد و سوءظن بودند، افزايش يافت.
 
هدلي داناون 7 ــ سردبير و موري گارت 8 ــ رئيس خبرنگاران مجله تايم امريکا در ابتداي سال 1352 در ارتباط با سياست‌هاي نظامي و امنيتي ايران در خليج‌فارس از ديدگاه‌هاي شاه مطلع شدند که گفته بود: «اگر کشورهاي اين منطقه از من درخواست کمک نکنند، درباره اينکه چه بکنم، نگران خواهم شد. براي همين است که من انعقاد نوعي پيمان دفاع منطقه‌اي را پيشنهاد مي‌کنم. اما تاکنون به جز از عمان ما هيچ‌گونه پاسخي از ديگران دريافت نکرده‌ايم. ما هيچ چشمداشتي به ديگر کشورها نداريم». 9
 
شاه در مصاحبه با سليم اللوزي ــ سردبير روزنامه الحوادث در جواب سؤال او در مورد علت شرکت ايران در نبرد با چريک‌هاي ظفار گفت :«سلطان قابوس از ما کمک خواست، ما هم به او کمک کرديم. آماده هستيم، به هر کسي که نيازمند باشد، کمک کنيم». 10 وي همچنين در مصاحبه با روزنامه ديلي تلگراف گفت : «ما هر گونه کمکي را که سلطان عمان از ما درخواست نموده، در اختيار وي قرار داده‌ايم. هر دولتي هم که در خليج ‌فارس کمک بخواهد. ما حاضر به همکاري هستيم». 11
 
شاه در مصاحبه با ادوارد بهر 12 ــ سردبير نيوزويک اينترنشنال 13 و سؤال او که چرا ايران به پليس خليج‌فارس مبدل شده است؟ گفت: «پليس، آخرين چيزي است که ما مي‌خواهيم باشيم. ما به کرّات گفته‌ايم که مايليم همکاري منطقه‌اي داشته باشيم. لکن اگر سايرين فاقد وسيله تضمين ثبات در منطقه باشند، ما مي‌توانيم اين مهم را به عهده گرفته و خواهيم داد». 14
 
و در گفتگويي با روزنامه ساندي تايمز در آوريل سال 1974، نقش ايران در عمان و نبرد با شورشيان ظفار و خريد اسلحه را جزئي از سياست کلي ايران دانست. 15 شاه در بازديد از نيروهاي ارتش ايران در ظفار در سال 1356 و پس از گذشت بيش از دو سال از جنگ‌هاي خونين، همچنان علاقه وافر خود را در ايفاي نقش نظامي با اين سخنان نشان داد: «ايران در صورت تقاضاي کمک از طرف کشورهاي آزاد خليج ‌فارس از امنيت هر کشوري در اين منطقه دفاع مي‌کند». 16
 
شاه، علاوه بر اصل همياري منطقه‌اي که جزء اصول پايه دکترين نيکسون بود، با دخالت در ظفار بر خروج کليه نيروهاي خارجي تأکيد مي‌ورزيد. وي در گفت‌وگو با روزنامه فرانسوي لوپوئن 17 به شماره ماه مه 1973 گفت: «من به ابرقدرت‌هاي امريکا و شوروي فهماندم که امنيت اين بخش از جهان را تأمين خواهم کرد و همه کشتي‌هاي بازرگاني [مي‌توانند] به آزادي در خليج‌ فارس رفت و آمد کنند». 18 او همچنين، ضمن اشاره به فرستادن نيروهاي خود به عمان عنوان کرد: «اين به معني اين است که کشتي‌هاي خارجي بايد منطقه را ترک کنند و احتياجي به حضور آنان در اين بخش از جهان نيست 19 و ما به تنهايي قادر به ايجاد امنيت هستيم». 20 شاه در کتاب پاسخ به تاريخ در اين باره مي‌گويد: « ايران در آن بخش از دنيا، تنها کشوري بود که مي‌توانست يک چنان قدرت بازدارنده‌اي را تجهيز کند. ارتش ما درواقع قادر بود که در اين ناحيه که براي غرب اهميت راهبردي فوق‌العاده‌اي دارد، هر گونه ناآرامي محلي را متوقف يا در نطفه خفه کند؛ چرا که ايران، هم پول و هم نيروي انساني دارد. 21
 
در نهايت، شاه در يک جهت‌گيري کاملا افراطي اعلام کرد: «منافع ما ايجاب مي‌کند که ارتش حتي در خارج از مرزها قرباني دهد تا منافع ملي و سياسي کشور حفظ شود.» روزنامه معاريو، چاپ اسرائيل در اواخر سال 1352 با اشاره به همين مسئله نوشت:
              مداخله ايران در جنگ‌هاي پارتيزاني استان ظفار عمان که جنگ‌هاي محدود و لاينقطعي محسوب مي‌شود، تصميم شاه درباره ايفاي نقش ژاندارمي خليج ‌فارس را به‌خاطر مي‌آورد. بنا به اظهارات شاه، ايران وظيفه سابق نيروهاي بريتانيايي در منطقه خليج ‌فارس را پس از خروج آنها در سال 1971 عهده‌دار شده است. 22
 
جبهه خلق ظفار در واکنش به برخي تلاش‌ها که براي مشروعيت بخشيدن به عمليات نظامي برون مرزي ايران در عمان صورت مي‌پذيرفت، مسئله درخواست رسمي مسقط براي کمک و علاقه‌مندي شاه به ايفاي نقش امنيتي و ژاندارمي را با يکديگر مرتبط دانست و اين حرکت را در راستاي دکترين نيکسون خواند و در موضع‌گيري اغراق‌آميزي اظهار داشت که حتي اگر از طرف دولت عمان نيز درخواستي براي اعزام نيرو به منطقه صورت نمي‌گرفت، رژيم پهلوي به هر طريق ممکن در اين ماجرا دخالت مي‌کرد.
 
جبهه خلق پس از نبردهاي خونين دسامبر1973، دخالت نظامي ايران را اين‌گونه تجزيه و تحليل کرد:
              وقتي ايران به خود حق مي‌دهد که اوضاع آن سوي خليج را بنا به ميل خود تغيير دهد، مسلمآ هدف بعدي تجاوزات، رژيم مترقي يمن دمکراتيک است. اين درواقع، ادامه سياست تجاوزگرانه کنوني استعمارگران و مرتجعين خواهد بود. تجاوز ايران عليه وطن ما نتيجه منطقي سياست خطرناکي است که امپرياليسم امريکا و ارتجاع ايران اعمال مي‌کنند و به خود حق مي‌دهند که نقش ژاندارم بين‌الملل را ايفاء کنند تا منافعشان را که با منافع خلق عمان و حق حاکميت او در تضاد است، با اعمال زور تأمين نمايند. 23
 
3. اهميت راهبردي خليج فارس، تنگه هرمز و سرزمين عمان
در بررسي اهميت عمان، خليج‌ فارس و گلوگاه هرمز و ارتباط آن با مداخله ايران در ظفار، بايد به اين موضوعات توجه کرد:
ايران در سال 1354 با توليد روزانه پنج ميليون بشکه نفت، پس از عربستان در مقام دوم جهاني قرار داشت. 24
 
با افزايش درآمدهاي نفتي، سهم آن نيز در کل بودجه ايران روند صعودي يافت. سهم درآمدهاي نفت در بودجه دولت ايران که در طي تمامي برنامه چهارم درحدود پنجاه‌ودودرصد بود، در سال 53-1352 به شصت‌وچهار درصد افزايش يافت و در سال 54-1353 به هشتادوهفت‌درصد رسيد. در حدود هشتاد درصد کل هزينه مربوط به برنامه پنجم ايران نيز از درآمدهاي نفتي به دست مي‌آمد. 25
 
بسياري از واردات ايران از کشورهاي غربي نيز براساس مبادله روزانه و تهاتري با نفت صورت مي‌گرفت. به هرترتيب، نفت مرکز ثقل راهبردهاي سياست داخلي و خارجي ايران به‌شمار مي‌رفت و جزء اصلي از سياست پيوند 26 بود. براساس اين سياست، حکومت شاه، نفت، رشد اقتصادي و مسائل سياسي منطقه، تأمين مالي رشد اقتصادي و تقويت بنيه نظامي، همه به هم مرتبط و لازم و ملزوم يکديگر بودند. 27
 
علاوه بر نفت، عمده صادرات و واردات کالاهاي غير نفتي ايران نيز از طريق معبر هرمز انجام مي‌گرفت. به عنوان نمونه، مقارن با توسعه قدرت ايران در خليج‌فارس و در اسفندماه 1349، کل واردات کالاهاي غير نفتي در تمام بنادر شمال درمقياس هزارتن به ترتيب، 2/17 و صادرات 0/14 بوده است. در حالي‌که در همين تاريخ، جمع کل واردات بنادر جنوب و از طريق تنگه هرمز، 8/201 و صادرات 2/110 بوده است و اين ارقام در ارديبهشت 1350 به ترتيب در بنادر شمال 7/31 و 4/6 و در بنادر جنوب 4/315 و 7/70 بوده است. 28
 
منطقه خليج‌ فارس، علاوه بر ايران، براي تمامي کشورهايي که به نوعي به نفت و بازارهاي آن وابستگي داشتند، بسيار حياتي بود. ايالات متحده امريکا به عنوان پرچمدار جهان سرمايه‌داري، از ابتداي دهه 1970 ميلادي به‌شدت به نفت خليج ‌فارس وابسته شد. واشنگتن تا سال 1960، ضمن توليد داخلي، واردات خود را از کانادا، ونزوئلا و انگلستان تأمين کرد. اما با شروع دهه هفتاد ميلادي و افزايش تقاضاي نفت و عدم توليد کافي اين منابع تأمين‌کننده، وابستگي به نفت خليج ‌فارس هرچه بيشتر شد. امريکا مصادف با اولين شوک نفتي، 29 پانزده درصد از کل واردات خود را از خليج ‌فارس تأمين مي‌کرد. اما در سال 1977 به بالاترين درصد وابستگي به منابع منطقه، يعني سي‌وشش درصد رسيد. 30
 
علاوه بر دريافت منظم نفت، فروش کالا و خدمات و برگشت پول، ديگر علائق اقتصادي امريکا را در خليج‌فارس تشکيل مي‌داد. هنري کيسينجر در اين ارتباط گفت: «امريکا به مناسبات جديدي با کشورهاي توليدکننده نفت دست خواهد يافت؛ براي اينکه [آنها] ثروت جديد خودشان را به کالا برگردانند و بايد بزرگ‌ترين واردکننده محصولات ما باشند». 31 
 
جنبش ظفار به طور بالقوه مي‌توانست خطراتي را براي منافع رژيم پهلوي و جهان غرب در خليج‌ فارس در پي داشته باشد. ميزان تردد کشتي‌هاي نفتي و بازرگاني، عبور اکثريت ناوگان دريايي از سواحل عمان که داراي عمق آبي بيشتري بود و بلندي‌هاي مشرف بر تنگه هرمز، امکان انجام اعمالي در ضديت با رژيم پهلوي و غرب را به چريک‌ها مي‌بخشيد؛ خطري که دولتمردان ايران به عنوان يکي از دلايل مداخله خود در ظفار، مطرح مي‌کردند. در نتيجه، در يک برنامه هماهنگ و حساب شده، رسانه‌هاي گروهي و سياستمدار رژيم پهلوي بر خطر حملات چريکي به تنگه هرمز تأکيد ورزيدند.
 
روزنامه کيهان در تشريح بلندپروازي‌هاي ايران در منطقه خليج‌ فارس، از حمله چريک‌هاي مورد حمايت يمن جنوبي به يک نفتکش حامل نفت ايران در کناره جزيره پريم در تاريخ آذرماه 1351 خبر داد. 32 همين روزنامه، طي نوشتاري در بهمن ،1352 ضمن تأکيد بر خطر جدي حملات چريک‌هاي ظفار به کشتي‌ها در تنگه هرمز نوشت: «شورشيان ظفار اعلام کرده‌اند که پس از تصرف ظفار به رأس‌الحد حمله مي‌کنند که کليد ايالت مهم الشريته است که کنترل آن راه را براي تسلط بر منطقه بسيار راهبردي باطنه هموار مي‌کند. کنترل باطنه، يعني امکان تسلط بر شبه جزيره مسندام و تنگه هرمز مي‌باشد». 33
 
روزنامه آيندگان نيز در اين ارتباط نوشت: «چريک‌هاي ظفار مي‌توانند با استفاده از موشک‌هاي کاتيوشا با برد ده کيلومتر، براي حرکت کشتي‌ها در تنگه هرمز خطرساز باشند.» 34
 
شاه در مصاحبه با فرانک جايلز 35 معاون سردبير روزنامه ساندي تايمز ـ در اواخر اسفندماه 1352 در کاخ نياوران با بررسي علل مداخله ايران در ظفار گفت: «شورشيان ظفار مي‌توانند با توپ‌هاي دورزن خود، کنترل تنگه هرمز را به دست گيرند و يا کساني که مي‌توانند يک نفتکش پانصدهزار تني را غرق سازند؛ آنگاه چه خواهد شد.» 36
 
علاوه بر تأکيد بر توانايي و احتمال حملات چريکي به تنگه هرمز، موقعيت راهبردي و جنبه‌هاي حياتي اين آبراه دريايي نيز مکررآ مورد توجه سياستمداران رژيم پهلوي قرار گرفت؛ نگرشي خاص که در ارتباط با مسئله دخالت نظامي و مستقيم در ظفار و توجيه و دفاع از اين عملکرد بود.
 
شاه در مصاحبه با احمد جارالله ــ سردبير روزنامه کويتي السياسه ــ در آذرماه ،1352 ضمن اشاره به اهميت تنگه هرمز گفت: «تا ده سال ديگر، رقم واردات و صادرات ايران به ارقام افسانه‌اي خواهد رسيد و لذا تنگه هرمز و اقيانوس هند بايد نه‌تنها براي ما، بلکه براي همگان باز بماند». 37 و در مصاحبه با روزنامه لوموند فرانسه در تير 1353 گفت: «ما بارها گفته‌ايم که تنگه هرمز براي ما اهميت حياتي دارد. اين تنگه، دروازه ورودي خليج‌ فارس است. اين نقطه براي ما مثل مرگ و زندگي است و ما اصرار داريم که اين منطقه به دست کسي اداره شود که با ما دشمن نباشد». 38
 
وي در گفت‌وگويي با خبرگزاري فرانسه در روز يکشنبه 15/4/1354 باز هم بر اين عقيده پاي فشرد: «تنگه هرمز که مدخل خليج ‌فارس و درياي عربستان و اقيانوس هند است، منطقه‌اي است که فکر ما را هميشه به خود مشغول مي‌کند.» 39
 
اردشير زاهدي ــ سفير ايران در امريکا ــ نيز طي مصاحبه‌اي مطبوعاتي پس از جلسه شوراي امور جهاني در سانفرانسيسکو در مهرماه 1354 گفت: «همان‌طور که شاهنشاه ايران بارها فرموده‌اند، خليج‌فارس و تنگه هرمز حياتي است، زيرا اين شاهراه آبي بين‌المللي است، نه محلي براي خرابکاري گروه‌هاي سياسي.» 40
 
سياست تبليغاتي گسترده داخلي و خارجي رژيم پهلوي در توصيف و يادآوري ميزان اهميت نفت و تنگه هرمز، بر مقاومت و تشديد عمليات عليه گروه‌هايي که ايران، آنها را خرابکار و اخلالگران ثبات خليج‌فارس مي‌خواند، نيز تأکيد داشت. شاه در سال 1350 در مصاحبه با روزنامه‌نگاران اعلام کرد، هر کس که مانع ثبات و حرکت عادي کشتيها در خليج‌فارس شود، با ما دشمن است 41 و بر اين نکته صحه گذاشت که براي حفظ امنيت راههاي آبي بين‌المللي با تمام قدرت خواهد کوشيد و اخلالگران را تنبيه خواهد کرد.42
 
وي همچنين در گفت‌وگويي با آرنودوبرچگو ــ سردبير جريده نيوزويک در سال 1352 گفت :« ما نه‌تنها مسؤوليت منطقه‌اي و ملي داريم، بلکه داراي نقش جهاني پايدار و مدافع شصت‌درصد از کل ذخيره‌هاي نفتي جهان هستيم. پايگاه‌هاي ما در خليج‌فارس از درآمدهاي آن دفاع خواهد کرد و ما از تنگه هرمز و از مهم‌ترين شريان حياتي نفت جهان دفاع خواهيم کرد». 43
 
شاه در مصاحبه با راديو و تلويزيون فرانسه در تيرماه 1354 و در جواب سؤال خبرنگار فرانسوي در مورد «هدف ايران از اعزام نيرو به ظفار» گفت: «ما مي‌خواهيم، اين منطقه بدون خطرات و در آرامش و ثبات باقي بماند تا بتوان به بهره‌برداري از منابع طبيعي و فروش و صدور آن پرداخت و يک کشتيراني کاملا آزاد و مطمئن در خليج فارس و تنگه هرمز داشت». 44
 
جنبش ظفار و اين فرضيه که آنان، توانايي و هدف وارد آوردن ضربه به مناطق نفتي و تنگه هرمز را دارند، منافع جهان غرب را نيز با خطر روبرو مي‌ساخت. گزارش گروه‌هاي تحقيقاتي دولت امريکا درباره انرژي در سال 1970 ميلادي، عواملي همچون جنگ طولاني؛ تهديد تروريستي به نفتکش‌ها در آبراه‌ها و درياها؛ انقلابات محلي؛ و به قدرت رسيدن حکومت‌هاي تندروي افراطي در کشورهاي عمده نفتي را برجسته‌ترين خطرات براي وابستگي نفتي امريکا دانست. 45
 
ممانعت در ارسال منظم نفت، جهان غرب را به‌شدت درگير مشکلات و آشفتگي مي‌کرد. اليوت ريچاردسون 46 ــ وزير بازرگاني امريکا اظهار داشت که يک تحريم نفتي ديگر، فاجعه خواهد بود و نيروهاي نظامي امريکا را به مبارزه نظامي سختي خواهد کشاند. 47
 
هنري کيسينجر نيز در 16 سپتامبر 1975، محاصره انتقال نفت به امريکا را برابر با از دست دادن پانصد هزار فرصت شغلي؛ پايين آمدن سطح توليدات ساليانه؛ و ده ميليارد دلار ضرر و زيان دانست. 48 ريچارد نيکسون ــ رئيس‌جمهوري امريکا ــ مي‌نويسد: «چريک‌هاي ظفار مي‌توانستند، با تصرف عمان، مناطق عظيم نفتي را تصرف کرده و تير خلاص را شليک کنند. تسلط بر منابع حياتي نفت، تسلط بر حيات غرب است.» 49
 



نام:                
*رايانامه( Email):
موضوع :
*نظر شما:


تماس با ما : 38-4037 2260 (9821+) -

کليه حقوق اين سايت متعلق به موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران مي باشد
درج مطالب در سایت لزوماً به معنی تاييد آن نيست

استفاده از منابع اين سايت با ذکر ماخذ مجاز است
بهترین حالت نمایش: IE8 یا نسخه بالاتر


 
www.iichs.org