مظفر شاهدي
هر چند غائله جمهوريخواهي با پايمردي سيد حسن مدرس در مجلس و ايستادگي اقشار وسيعي از مردم کشور با ناکامي روبهرو شد، با اين حال چنان که مطلوب انگليسيان بود، رضاخان در مقام نخستوزيري از مقصود نهايي که همانا طرح انقراض قاجاريه بود، غافل نشد. او ضمن اينکه کماکان به رياکاريهاي مذهبي خود ادامه ميداد به ويژه با ايجاد رعب و وحشت و از ميان برداشتن مخالفان خود بهطور روزافزوني دامنه سيطره خود بر اقصي نقاط کشور را گسترش ميداد. در اين برهه شهرباني و نيروي قشون به شدت از مقاصد خلاف قاعده و غير قانوني او تبعيت ميکردند و گروهي از سياستمداران و منورالفکران غربگرا هم در مجلس و دولت و نيز ديگر بخشهاي کشور از ايده انقراض قاجاريه و به قدرت رسانيدن او حمايت ميکردند. از اواسط سال 1302هـ. ش رضاخان بالاخص سخت به انتخابات دوره پنجم چشم دوخته بود تا با روانه ساختن عناصر مورد علاقه خود به مجلس راه قدرتيابي خود را هموارتر سازد.
بدين ترتيب بود که با تقلبات گسترده و اعمال نفوذ بدون محاباي طرفداران رضاخان شمار زيادي از عوامل او راهي مجلس پنجم شدند. بهرغم ايستادگيهاي تحسينبرانگيز سيد حسن مدرس و اقليت کوچک طرفدار او؛ حاميان رضاخان از اواسط سال 1303 بدان سو به تدريج گامهايي در راستاي خلع قاجارها و به سلطنت نشاندن رضاخان برداشتند و همزمان با آن اعمال فشارها بر مخالفان در داخل و خارج از مجلس به شدت ادامه يافت و تبليغات وسيعي بر ضد قاجارها و تمجيد از رضاخان در نشريات طرفدار او به راه افتاد. براي دستبرد به قانون اساسي مشروطيت و يافتن مجوز شبه قانوني براي خلع قاجارها هم چند ماهي طرفداران رضاخان بالأخص در مجلس در تکاپو بودند.
بدين ترتيب بود که در يک فضاي به شدت رعبانگيز و خفقانآلود نهايتاَ طرح شبه قانوني خلع قاجاريه و نصب رضاخان به حکومت در جلسه 9 آبان 1304 مجلس به اصطلاح به تأييد اکثريت نمايندگان رسيد. از مدتها قبل از آن اکثريت نمايندگان براي موافقت با اين طرح توطئهانگيز تحت فشار بود و چند روز قبل از آن جلسه با تهديد و تحبيب التزام سپرده بودند با خلع قاجاريه از سلطنت و نصب رضاخان در آن مقام موافقت کنند.
آگاهان به امور در آن روزگار ترديدي نداشتند که همه اين طرحها و اقدامات با موافقت و همراهي انگليسيها صورت عملي به خود ميگيرد و شخص رضاخان هم از ياري و پشتيباني انگليسيها برخوردار بوده در واقع آلت فعل مقاصد آنها بهشمار ميرود. در چنين اوضاعي بود که رضاخان به سرعت دست به کار تشکيل مجلس مؤسسان شد تا بر تصميم مجلس درباره سپردن سلطنت ايران به او صحّه بگذارد.
به دنبال آن باز هم با اعمال نفوذ عمّال او اکثر قريب به اتفاق حاميان او راهي مجلس به اصطلاح مؤسسان شد و، چنان که دلخواه او و انگليسيان بود، با دستبرد گستاخانه در قانون اساسي مشروطيت سلطنت ايران را به رضاخان واگذار کردند و با تاجگذاري رضاخان در ارديبهشت 1305 دوره بدون سابقهاي از خوف و وحشت، ديکتاتوري، فرهنگستيزي (و دهها و بلکه هزاران اقدام غير انساني ديگر) در کشور آغاز شد.
چنان که دلخواه و مطلوب انگليسيان بود ديکتاتوري غيرانساني رضاخان ميتوانست از منافع، اهداف و مقاصد اساساَ غير قانوني، نامشروع و گستاخانه آنان در ايران حفاظت و حراست کند. اين موضوع حتي در همان زمان هم از نگاه آگاهان به امور پوشيده نمانده بود.*
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*. براي کسب اطلاعات بيشتر در اين باره بنگريد به: قهرمان ميرزا سالور، خاطرات عينالسلطنه، جلدهاي 8 و 9 و 10، تهران، اساطير، 1379، صص متعدد؛ محمدتقي ملکالشعرا بهار، انقراض قاجاريه، 2ج، تهران، اميرکبير، 1363، صفحات متعدد، حسين مکي، تاريخ بيست ساله ايران، ج 1و2و3و4، تهران، ناشر، 1361، صفحات متعدد.