
حرم
شمسالدوله
فاطمه معزي
اين شماره حرم به شمسالدوله يکي از زنان حرم ناصرالدين شاه اختصاص دارد که خود از نوادگان فتحعلي شاه بود. گرچه هرگز صاحب فرزندي نشد اما از زنان صاحب اقتدار و جالب حرم ناصري بود.
شمسالدوله که از نام کوچک او اطلاعي در دست نداريم دومين فرزند سلطان احمد ميرزا عضدالدوله، فرزند چهل و هشتم فتحعلي شاه قاجار و گلين خانم دختر اميرخان قاجار دولو سردار بود. 1 او تنها فرزند دختر خانواده بود و داراي سه برادر به نام: سلطان عبدالمحمد ميرزا سيفالدوله، وجيهالله ميرزا سپهسالار و سلطان عبدالمجيد ميرزا عينالدوله.
شمسالدوله از جمله همسران غير عقدي شاه بود که هرگز از وي صاحب فرزندي نشد اما اعتبار خانوادگي وي افزون بر اينها بود. برادر کوچکش آقا وجيه به واسطه نفوذ وي به دربار ناصري راه يافت و در جرگه غلام بچهها درآمد.2 پدرش نيز در نزد ناصرالدين شاه ارج و قرب فراوان داشت.
در سال 1295 شاه در سر راه سفر دوم خود به فرنگستان در قزوين با پدر زن خود عضدالدوله که حاکم قزوين بود ملاقات کرد، در اين ملاقات شاه به او اجازه داد براي ملاقات با فرزند بعد از پنج سال به تهران بيايد. دفعات ملاقات بين زنان حرم و بستگانشان از سوي آغاباشي معتمدالحرم تنظيم ميشد. شمسالدوله در تلگرافي از شاه خواست تا تعداد دفعات ملاقاتش با پدر افزايش يابد که پذيرفته شد. ماجرا به شرح گزارشات و تلگرامهاي زير نقل ميشود:
تلگرام از شاه به شمسالدوله: «شمسالدوله حال شما چطور است؟ در قزوين فرمايش شد عضدالدوله براي ديدن شما به تهران بيايد. از قرار اخبار تلگرافي از قزوين حرکت کرده است. نميدانم وارد تهران شده و شما را ملاقات کرده است يا خير؟ ...»
شمسالدوله در پاسخ به شاه نوشت: «عضدالدوله حسبالفرموده پريروز گذشته وارد شد. ديروز چهار به غروب مانده او را ملاقات نمودم. پانزده روز اذن قبله عالم است مراجعت کند. آغاباشي دو دفعه زيادتر قرار ملاقات را نميگذارد. فرمايش تلگرافي بشود اقلاً بعد از پنج سال هفت هشت روز ملاقات عضدالدوله را بکنم و آغاباشي مانع نشود».3
شکايت موثر واقع شدو معتمدالحرم تلگرافي از آجودان مخصوص به اين شرح دريافت کرد: «سرکار معتمدالحرم، فرمايش اعليحضرت اقدس همايون روحنافداه اين است که نواب والا عضدالدوله مدتي که در تهران توقف دارند پنج شش دفعه بايد نواب عليه عاليه شمسالدوله دامت شوکتها را ملاقات نمايند اين قرار را معمول داريد»4 عضدالدوله در مقام تشکر از داماد خود در تلگرامي به وي اظهار داشت: «از تهران به تبريز. به خاکپاي مبارک اعليحضرت صاحبقراني روحنا فداه به سلامت وجود همايوني به ملاقات نواب شمسالدوله مسرور از اين مرحمت ملوکانه مفتخر و مباهي شدم. تلگراف مرحمتآميزي هم که در موقع ورود موکب همايون صاحبقراني به تبريز به ايشان شده بود مزيد افتخار گشت. امتثال حکم همايوني اسباب ازدياد دعاگويي تمام خانواده شده است... . 27ربيعالاول1295».5
در روزنامه خاطرات محمدحسن خان اعتمادالسلطنه گاه نقلي از شمسالدوله شده يکي از اخبار اين روزنامه مربوط به کدورت شاه از همسر خود درخصوص عزيزالسلطان است. اعتمادالسلطنه مينويسد: «10 رمضان 1304 صبح در خانه رفتم شاه متغير بيرون آمدند معلوم شد با شمسالدوله در خصوص عزيزالسلطان دعوا کرده بودند. شمسالدوله هم به شاه بد گفته بود ان شاءالله عزيزت بميرد.» ناصرالدين شاه از اين گفته آنچنان به خشم آمده که قصد اخراج همسر خود، نواده فتحعليشاه را داشت اما همسر مقتدر ديگر وي انيسالدوله از اين اقدام جلوگيري کرد.6
به نظر ميآيد که مناسبات ميان شمسالدوله و مليجک يا همان عزيزالسلطان هيچگاه مناسبات دوستانهاي نبوده و شمسالدوله به اين علت با همسر خود دچار اختلاف ميشده است: «ميگويند شمسالدوله به قدري کنيز خود را کتک زده که نزديک به هلاکت است. عزيزالسلطان اين خبر را به شاه داده شاه شمسالدوله را کتک زده. حالا عزيزالسلطان اخبارچي اندرون است ...».7
با تمامي اين اختلافات که تنها گوشهاي از آن هويدا است شمسالدوله از همسران محبوب شاه محسوب ميشد، او در هنگام مراجعت شاه از سفر سوم خود از فرنگ خلعتيهايي گرانبها براي همسر خود ارسال و در مکتوبي به شاه آرزو کرد: «انشاءالله به سلامتي همه اوقات دست بگيرد يادگاري من باشد خدمت شما... سليقه کردم پيش خودم انشاءالله پسند شود»8 زماني که شاه را محزون و مغموم ديد به دلجويي برخواست و در همان حال انتقادات خود را بدون هراسي ابراز ميداشت: «چندي قبل شاه منزل من [شمسالدوله] آمد ديدم خيلي محزون و مغموم است و ميل دارد من از حال او سؤالي کنم. پرسيدم خداي نخواسته شما را چه ميشود؟ گفت: از دست باشي [خانم باشي] و کارهاي او اين طورم. گفتم شما بدانيد و من ميخواهم عرض کنم فرمودند بگو. گفتم با اين که سن شما از هفتاد گذشته يک جو عقل براي شما باقي نمانده نميدانم چه کردهايد که تمام کارهاي شما از عدم عمل و کفايت است. فرمودند راست ميگويي خودم ميدانم».9
با مرگ ناصرالدين شاه، مظفرالدين شاه به همراه دربار خود در تبريز وارد تهران شد. پيشکار وي عينالدوله برادر کوچک شمسالدوله و از مخالفان ميرزا علياصغر خان امينالسلطان اتابک بود. شمسالدوله به مخالفان امينالسطان پيوست و «در تخفيف کفايت اتابک» 10 کوشيد. او حتي به تأييد کساني پرداخت که اعتقاد داشتند امينالسلطان به همراه خانم باشي همسر محبوب شاه در ترور وي توسط ميرزا رضاخان کرماني دست داشته «خانم باشي کلفتي داشت موسوم به عصمت قالبي ... صبح روز جمعه گفته بود که ديشب خبر آوردند که خانهاش آتش گرفته بايد فوري به خانه برود ...خودش را به شاهزاده عبدالعظيم رسانده و به ميرزارضا آمدن شاه و شکستن قرق را خبر داده بود ... همان روز خانم شمسالدوله خواهر عينالدوله هم شاهزاده عبدالعظيم بود و عصمت قالبي را در آنجا ديده بود».11
بعد از فوت همسر همچون ديگر اهالي حرم ناصري از اندرون خارج شد و تا سال 1318 ق در ايران اقامت داشت، پس از آن ايران را ترک و در عتبات عاليات مقيم شد. از تاريخ فوت او اطلاعي در دست نيست.12 قريه شمسآباد در ابتداي دماوند متعلق به او بود.13 کتاب منتخبالشمس نيز از آثار مکتوب به جا مانده از شمسالدوله است که شامل زيارات و ادعيه و اعمال ماهها و ... ميباشد. عبدالعلي سپهر مورخالسلطنه و شيخ محمدکاظم رشتي بعد از تصحيح اين اثر آن را به خط شمسالکتّـاب در 1325 چاپ کردهاند و نسخهاي از آن در کتابخانه آستانه قدس رضوي موجود است. 14
مهديقليخان مخبرالسلطنه که مدير مدرسه علميه واقع در ابتداي خيابان لالهزار بود خاطرهاي از شمسالدوله به اين شرح ذکر ميکند: «مدرسه [در منابع نشاني از اين مدرسه به دست نيامد] و خانه شمسالدوله هر دو در خيابان شغالآباد بود که بعد شاهآباد شد. شمسالدوله خانه شاگردي را به مدرسه فرستاده بود مطابق مدرسه مشغول درس بود شاهزاده مکتوب ذيل را به مدرسه مرقوم داشت:
راست است که در محله شغالآباد منزل داريم اما لازم نيست وقت حاجمحمد به اين اندازه صرف خواندن کليله و دمنه شود يک دست دو هندوانه نميشود برداشت.
تاريخ سلاطين لازم نيست خطيب و نقيب نميخواهد بشود.
آنچه به کار نوکري ميخورد و براي او لازم است حسابداني است که به کار من ميخورد.
در جمع و خرج سهو ميکند، انشاء و تحرير ندارد، بلکه املاء را بسيار غلط مينويسد. فرانسه هم رواج است ضرر ندارد. عربي هم (قرآن) بسيار خوبست.
زين چار چو بگذري نهنگ آيد و ما
حواس انسان هزار جا برود همه را معوق ميگذارد راه و نيم راه ول کند تعريف ندارد و يکي را کامل دريافت کند بهتر است». 15

|
شمسالدوله، طرفین او پدر و عمویش: شاهزاده احمد میرزا عضدالدوله و شاهزاده جهانسوز میرزا امیرنویان
|
|

|
[2601- 3ع]
عضدالدوله در روزگار جوانی
|
|

|
[13439- 3ع]
عضدالدوله در کنار کامران میرزا و ناصرالدین شاه داماد خود
|
|

|
[5233- 3ع]
شمسالدوله همسر ناصرالدین شاه
|
|

|
[5478- 3ع]
شمسالدوله همسر ناصرالدین شاه
|
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. محمدحسنخان اعتمادالسلطنه. روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه. به کوشش: ايرج افشار. تهران، اميرکبير، 1356. ص 89 .
2. همانجا.
3. تلگرافات عصر سپهسالار. به کوشش: محمدطاهر احمدي. تهران، سازمان اسناد ملي ايران، 1370. ص 316 .
4. همان. ص 341 .
5. روزنامه خاطرات ناصرالدين شاه در سفر دوم فرنگستان. به کوشش: فاطمه قاضيها. تهران، سازمان اسناد ملي ايران، 1379. ص 384 .
6. محمدحسن خان اعتمادالسطنه. ص 500 .
7. همان. ص620 .
8. روزنامه خاطرات ناصرالدين شاه در سفر سوم فرنگستان. به کوشش: محمداسماعيل رضواني و فاطمه قاضيها. تهران، سازمان اسناد ملي ايران. 1369. ج 3، ص 563 .
9. روزنامه خاطرات عين السلطنه. به کوشش: مسعود سالور و ايرج افشار. تهران، اساطير، 1374. ج 1، ص 882 .
10. مهديقلي خان مخبرالسلطنه. خاطرات و خطرات. تهران، زوار ، 1375. ص 98 .
11. خان ملک ساساني. سياستگران دوره قاجار. تهران، هدايت، 1354. ج 2، 305 .
12. دوستعليخان معيرالممالک. رجال عصر ناصري. تهران، نشر تاريخ ايران، 1361. ص 18 .
13. غلامحسين افضلالملک. سفرنامه مازندران و وقايع مشروطه. به کوشش: حسين صمدي. قائم شهر، دانشگاه آزاد اسلامي واحد قائم شهر، 1373. ص 18 .
14.فهرست کتابخانه آستان قدس رضوي. خراسان، آستان قدس رضوي، 1344. ج 6، ص 359 .
15. مهديقليخان مخبرالسلطنه هدايت. گزارش ايران. تهران، نشر نقره، 1363. ص 165. متاسفانه با بررسي منابع هيچ اطلاعي از اين مدرسه به دست نيامد.