ArticlesStatesmenWoman e-zineًRestorationAYAM contemporary Historical ReviewO.HistoryPublicationsViewpoints and untold eventswith caravan of history(doc)Foreign Policy StudiesNewsمصاحبهwith caravan of history(photo)conferences
» مقالات » کوچک ِ بزرگ

کلمات کليدی :
 همه کلمات
تک تک کلمات

 

نشریه الکترونیکی بهارستان

138

غزه در آتش و خون

 

 

رقص چوبها به مناسبت کودتای 28 مرداد

 

 

پیشینه فرش

 

 

زندگی و اقدامات لارنس آلمانی در ایران
مطیع ترین وزیر امور خارجه ایران
سهم  ساواک در شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی
محمد باقرخان تنگستانی

اخبارNEWS

فروشگاه مجازي موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران افتتاح شد  |+| بزودی آغاز به کار وب سايت جديد موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران

Google

جوان و تاریخ

تاریخ و جلوه های عزاداری امام حسین(ع)در ایران با تکیه بر دوران صفویه

 

 

چند قطره خون برای آزادی

 

 

زندگی سیاسی و اجتماعی آیت الله العظمی حاج سید محمد تقی خوانساری

 

فصلنامه تاریخ معاصر 61-62

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 61-62

 

فصلنامه تاریخ معاصر 63

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 63

کتابفروشی سرای تاریخ

Adobe Reader V 8.0

20.8 MB

 

کوچک ِ بزرگ 

نيلوفر کسري

 

ميرزا يونس رشتي معروف به ميرزا کوچک فرزند ميرزا بزرگ به سال 1298ه.ق (1257ش) در يک خانواده متوسط گيلاني ساکن استادسرا به دنيا آمد. وي نخستين سالهاي عمرش را در مدرسه حاج‌حسين واقع در صالح‌آباد رشت و مدرسه جامع و مدتي نيز در مدرسه محموديه گذراند. اما حوادث عصر او را از خيل روحانيون به جرگه مبارزين تبديل نمود. بنابه گفته يکي از همکلاسهايش «در جواني عمامه داشت و بين طلاب و همسالانش به عنوان شاگردي با استعداد و صريح‌اللهجه و طرفدار حق و عدالت انگشت‌نما شده بود»به قول يکي از معاصرانش که او را از نزديک مي‌شناخت «هر کس به ديگري تعّدي مي‌کرد يا کمترين اجحاف و بي عدالتي روا مي‌داشت، مشت ميرزا را بالاي سر خود مي‌ديد».1

  

ميرزا يونس پس از وقايع مشروطه به خيل انقلابيون پيوست و در شورش شاهسونها همراه يفرم و سردار اسعد (جعفرقلي‌ خان بختياري) به کمک ستارخان شتافت ليکن بيمار شد و به تهران برگشت. در غائله ترکمنها که به تحريک شاه مخلوع (محمدعلي ‌شاه) ايجاد شد جزء مشروطه‌خواهان داوطلب به گمش‌تپه گرگان رفت اما در يکي از جنگلها گلوله خورد و زخمي شديد برداشت. او را به همراه سه زخمي ديگر به قفقاز فرستادند تا در يکي از بيمارستانهاي آنجا که براي مداواي اين قبيل جراحات سخت آمادگي بيشتري داشت معالجه شود. آشنايي او با محمد ساعدمراغه‌اي که بعدها نخست‌وزير ايران شد و در آن تاريخ سرکنسول ايران در تفليس و بادکوبه بود از همين زمان آغاز مي‌شود. 2
 
ميرزا يک ايراني ايده‌آليست و يک مرد مذهبي تمام عيار بود. هيچ‌گاه واجباتش ترک نمي‌شد. او هنگام بمباران مجلس شوراي‌ ملي در قفقاز بود. با تحصن علما در سفارت‌عثماني، او نيز در شهبندري رشت متحصن شد و متعاقب قتل آقابالاخان سردارافخم در واقعه مشروطيت به مجاهدين پيوست و در فتح قزوين شرکت نمود. وي بعداَ در فتح تهران نيز شرکت کرد و در جنگ سه روزه مجاهدين با قواي استبداد مامور جبهه قزاقخانه بود. ميرزا پس از مدتي در رشت به فعاليتهاي آزاديخواهانه ‌پرداخت و سپس راهي تهران شد.
 
ميرزا به امور فرهنگي بسيار توجه داشت و مصمم بود در شمال ايران به افتتاح مدارس بپردازد و سطح تعليمات و معرفت عمومي را گسترش دهد. او اعتقاد داشت همه کودکان ايراني مي‌بايست از مزاياي علم و دانش يکسان استفاده ببرند. او توانست علاوه بر تکميل دبستان بصيرت در فومن چهار مدرسه در صومعه‌سرا، کسماء و ماسوله تأسيس کند. 3
 
نهضت اتحاد اسلام
قبل از اينکه نهضت جنگل شکل بگيرد ميرزا کوچک‌خان به عضويت اتحاد اسلام در آمده بود و مبارزاتي که در طول جنگ‌ جهاني اول عليه روس و انگليس در خطه گيلان انجام مي‌داد به ظاهر تحت لواي اتحاد‌ اسلام صورت مي‌گرفت. او به گيلان آمد و يک گروه 17 نفره ايجاد کرد و رهبري آنان را بر عهده گرفت. 4 وي خود را از شاگردان آيت‌الله سيدحسن مدرس مي‌دانست و داعيه دفاع از انديشه‌هاي سيد جمال‌الدين اسدآبادي را داشت. ميرزا مي‌گفت: «ما 14 سال است که مبارزه مي‌کنيم» در حالي که کل عمر نهضت جنگل 7 سال بود. از اين رو مي‌توان نتيجه گرفت که او نهضت مشروطه را مقدمه جريان جنگل مي‌دانست.
 
ميرزا و يارانش اهداف اصل خود را در نخستين سالهاي مبارزه در چند کلمه خلاصه مي‌کردند.
1. اخراج نيروهاي بيگانه از خاک ايران
2. برقراري امنيت و عدالت اجتماعي در داخل کشور
3. مبارزه با خودکامگي و استبداد
4. حفظ استقلال کشور 5
 
يارانش خود را جنگلي ناميدند. جنگليان مصمم بودند مادام که به هدفشان نرسيده و موفق به اخراج نيروهاي بيگانه از خاک ايران نشده‌اند به آرايش سروصورت نپردازند و بنابر اين در طول مبارزات جنگل همه آنها با موهاي انبوه و ژوليده و ريشهاي دراز مشغول فعاليت نظامي بودند و اين امر از عکسهاي باقي مانده از آنها مشهود است. 6
 
آغاز مبارزات
ميرزا بعد از اشغال نواحي شمالي ايران از سوي ارتش روسيه تزاري يک گروه مسلح تشکيل داد و با کمک حاج احمد کسمايي از تجار بنام گيلان، روستاي کسما را مرکز کار خود قرار داد. اين گروه مسلح پس از مدتي گسترش يافت و تا پايان 1296ش بخش وسيعي از گيلان و مازندران و طارم و آستارا و طالش را زير نفوذ خود در آورد و اين جريان کم‌کم به نام نهضت جنگل يا حزب جنگل شناخته شد. در ابتداي مبارزه حزب جنگل يا جنگليان با مخالفت نيروهاي روسيه تزاري رو‌به‌رو شدند. از اواسط جنگ جهاني اول سرکنسول روسيه در گيلان آفسيکوف که در واقع فرماندار حقيقي آنجا بود به حاکم رشت (حشمت‌الدوله) فشار مي‌آورد تا اين غائله را در نطفه خاموش کند. در نهايت مفاخرالملک رئيس شهرباني رشت به جنگ با جنگليان فرستاده شده اما در اين جنگ شکست خورد و مفاخرالملک کشته شد. 7
 
قنسول روس گروهي از قزاقان روسي را براي قلع ‌و قمع فرستاد اما آنها نيز شکست خوردند و اسب و اسلحه آنان به دست جنگليان افتاد. فاتحان با رفتار خوب با اسراء علي‌الخصوص اسراء قزاق ايراني بر شهرت خود افزودند.
 
آفسيکوف کنسول روس مقامات مرکزي تهران را تحت فشار قرار داد و در نتيجه چهار هزار قزاق سوار و پياده و توپخانه به فرماندهي کالچوک‌اوف به جنگل اعزام شدند. عده‌اي از فئودالهاي محلي نظير امير مقتدر طالش و برهان‌السلطنه طارمي نيز با قواي خود ستونهاي اعزامي مرکز را تقويت مي‌کردند.
 
جنگ درگرفت و در اين جنگ شکست سختي به قواي جنگل وارد شد و عده‌اي از بهترين افراد ميرزا کوچک‌ خان کشته شدند و بقيه به غارها و شکاف کوهها پناه بردند. سرماي شديد زمستان عده زيادي از اين متواريان را از پا در آورد که يکي از آنها عنايت خواهرزاده خود ميرزا بود. اما جنگليها از اين قلع‌وقمع جان سالم به در بردند. 8
 
در دوران زمامداري مستوفي‌الممالک که بيش از 6 ماه طول نکشيد، اقدام شديدي عليه چريکهاي نظامي گيلان صورت نگرفت اما در دوره سپهسالاراعظم که تقريباَ هشت ماه بعد روي کار آمد به علت داشتن روابط نزديک با روسها خيلي زود به دام تحريکات کنسول روس گرفتار شد و تصميم گرفت خوانين اطراف گيلان را نظير سعدالدوله ‌زنجاني و جهانشاه خان اميرافشار همراه ششصد تن از قزاقان ايراني براي سرکوبي قواي جنگل و قطع کامل ريشه آنها اعزام دارد. 9
 
يکي از اقدامات انقلابي سران جنگل در رمضان 1335ق گروگان گرفتن محسن‌خان امين‌الدوله بود که از مالکان طراز اول گيلان به شمار مي‌رفت. اين امر عده زيادي از اعيان و اشراف مملکت را به هراس انداخت و به قولي موقعي که امين‌الدوله مشغول اجراي نقشه خود و مسلح کردن دهقانان لشت‌نشايي عليه نهضت جنگل بود قواي ميرزا کوچک‌ خان دستگيرش کردند سپس او را به حالت اسارت به کسما بردند و درنهايت با هفتادهزارتومان وجه نقد به عنوان حق‌الاستخلاص آزاد کردند. 10
 
ميرزا کوچک‌ خان و يارانش در گيلان با آرزوي به ثمر رساندن اميدها و تصورات مردم محروم ايران از نهضت مشروطه به پا خاستند و روشنفکراني مانند حسين کسمايي از مجاهدان نهضت مشروطه گيلان به ادامه فعاليت در نهضت جنگل پرداختند. نهضت جنگل از نظر اجتماعي دنباله نهضت مشروطه به شمار مي‌رود.
 
نهضت جنگل را مي‌توان از نظر سياسي ـ نظامي به دو دوره تقسيم کرد:
1. دوره‌اي که با عزيمت ميرزا کوچک‌ خان به گيلان (ارديبهشت ـ خرداد 1294) آغاز شد و با توقف مخاصمات جنگي (فروردين ـ ارديبهشت 1299) پايان يافت.
2. دوره‌اي که با ورود ارتش سرخ (28 ارديبهشت 1299) به ايران (گيلان ـ انزلي) آغاز شد و با شکست نظامي نهضت جنگل (پس از توافق دول انگلستان و شوروي درباره ايران) در برابر هجوم قشون دولت مرکزي و با شهادت ميرزا (11 آذر 1300) به پايان رسيد. 11
 
روزنامه نهضت جنگل

نهضت جنگل نيز مانند بسياري از نهضتهاي عصر خود براي اعلام ايدئولوژي خود و اطلاع‌رساني به مردم روزنامه‌اي تحت عنوان جنگل منتشر کرد. اين روزنامه با چاپ سنگي و هفته‌اي يک بار به مديريت حسين کسمايي چاپ مي‌شد. ميرزا حسين کسمايي نويسنده روزنامه جنگل، و يکي از ياران صديق ميرزا کوچک ‌خان جنگلي بود که خودش روزنامه ديگري به نام وقت را از سال 1328ق در تهران منتشر مي‌کرد و 66 شماره آن چاپ و توزيع گرديد. 12 روزنامه جنگل زير نظر ميرزا غلامحسين نويدي اداره مي‌شد ولي از شماره دوم ميرزا حسين کسمايي اداره آن را بر عهده گرفت.

در شماره سيزدهم اين روزنامه درباره قيام جنگل مي‌گويد: «قيام جنگليها براي تقويت دولت و حفظ مملکت است، جنگلي وقتي اسلحه را از خود دور مي‌کند که مطمئن شود افراد ايراني از تطاول متصديان خارجي و همکاران داخلي حايز اهميت گرديده است. آمال قلبي جنگليها‌ و مرام واقعي آنها افتتاح مجلس شوراي ‌ملي، استحکام مباني مشروطيت، راحتي ملت و محو ظلم و استبداد، قطع ريشه‌هاي خيانت و مصونيت وطن از تعرض دشمنان است». 13 روزنامه جنگل به مدت 2 سال در 35 شماره انتشار يافت ولي در نهايت به علت تضعيف نهضت جنگل تعطيل شد. 14

 
جنگ جهاني اول و استفاده از افسران خارجي
از سال 1917م که جنگ جهاني اول پا به آخرين مراحل خود مي‌گذاشت، کشورهاي متحد (آلمان، اطريش، عثماني) از هر وسيله‌اي براي تضعيف موقعيت روسيه و انگلستان و فرانسه استفاده مي‌کردند. وقتي از وجود نيرويي در شمال ايران که بر ضد روسيه مي‌جنگيد خبردار شدند، تصميم گرفتند با فرستادن مقداري اسلحه و مهمات آنان را تقويت نمايند. در اين ميان پادشاه عثماني پیشقدم شد و سفير و هدايايي براي ميرزا فرستاد. هديه انورپاشا پادشاه عثماني عبارت بود از سيصد قبضه تفنگ، مقدار هنگفتي فشنگ، يک جلد کلام‌الله مجيد يک ساعت بغلي و شمشيري مرصع از طلا که روي تيغه آن نوشته شده بود: «ايران مجاهد لريئن رئيسي ميرزا کوچک‌خانا هديه اوليور».
 
بنابه خواهش ميرزا چهار تن از افسران ترک به جنگل آمدند و به تربيت افراد جنگل پرداختند. (مين‌باشي) يوسف ضياء‌بيگ، (سروان ـ يوزباشي) يعقوب‌بيگ، گروهبان عمر افندي و عثمان ‌افندي. اين افسران در جنگهاي جنگليان نيز شرکت داشتند و در سال 1297 پس از آتش بس بين انگليس و جنگليان و اعتراض سفير انگليس به حمايت آنان از جنگليان به عثماني برگشتند. 15 ژنرال دنسترويل تعداد افراد خارجي در سپاه جنگليان را 20تن متشکل از افراد آلماني، اتريشي و عثماني مي‌داند. 16
 
با وقوع انقلاب کبير روسها از مناطق شمالي ايران بيرون رفتند و انگليسيها يکه‌تاز ميدان شدند و تقريباَ تمامي خاک ايران را زير سلطه خود در آوردند. آنان ميرزا حسن‌خان وثوق‌الدوله را به رياست دولت ايران رساندند و با انعقاد قرارداد معروف 1919م سعي کردند ايران را تحت‌الحمايه خود سازند و کليه امور گمرکي و نظامي کشور را به دست خود بگيرند، اما مقاومت مجلس و مردم مانع از اين کار شد. انگليسيها از طريق وثوق‌الدوله سعي کردند قيام جنگل را با مذاکره و بدون خون‌ريزي حل و فصل کنند اما اين تلاش نيز به جايي نرسيد. 17
 
اولين تلاش دولت وثوق‌الدوله پس از شکست مذاکرات ايجاد نفاق ما بين رهبران قيام جنگل بود. آنها توانستند تا حد زيادي در اين امر موفق شوند. حاج احمد کسمايي از جمله اين افراد بود. هر چند وي از متحدان مهم ميرزا بود و حتي در اوج قيام جنگل منطقه خود را (کسماء) جهت مراکز مالي و اداري نهضت جنگل در اختيار افراد آنها گذاشت اما استقرار نيروهاي انگليس در شهرهاي مهم گيلان بيش از اندازه بر حاج احمد کسمايي فشار وارد آورد. از طرفي ديگر پاره‌اي از افراد رده پايين‌تر که خود را طرفدار حاج احمد مي‌ناميدند نزد او دائماَ از ميرزا کوچک‌ خان بد مي‌گفتند که چرا در گوراب‌ زرع اقدام به تأسيس استحکامات نظامي کرده ولي در کسما چنين کاري را انجام نداده است در صورتي که کسما از همان آغاز قيام «قلب نهضت» بود و يا اينکه چرا افراد غير بومي را بر مسند امور مهم قرار داده است و خوديها را فراموش کرده است.
 
نيروهاي ميرزا نيز بر کسمائيان و ياران حاج‌احمد ايراد مي‌گرفتند که عقب افتاد و تابع هيچ ديسيپليني نيستند. تهديدات دولت مرکزي و انگليس و حسادتهاي بين رهبران جنگل منجر به آن شد که حاج‌احمد برادرش شيخ محمود را براي تسليم شدن نزد وثوق‌الدوله به تهران بفرستد. وثوق‌الدوله با اين امر موافقت کرد و بدين ترتيب شکاف بزرگي بين رهبران و نيروهاي جنگل ايجاد شد. حاج ‌احمد از اين اتحاد سودي نبرد و نيروهاي تحت فرماندهي استاروسلسکي حاج ‌احمد را دستگير کردند و مورد آزار و اذيت قرار دادند و خانه و املاکش را به غارت بردند. حاج‌ احمد دو سال در گيلان و تهران آواره بود تا در نهايت با کشتي روسي از ايران خارج شد. 18
 
وضعيت براي متحدديگر ميرزا دکترحشمت نيزچندان مطلوب‌تر نبود. او نيزپس ازتسليم به نيروهاي دولتي و تسليم سپاه 270نفره خودبه آنان برخلاف وعده دولتيان درشعبان 1337(1919) اعدام شد.19 انشعاب ديگري نيز سال بعد در زمان حکومت مشيرالدوله و آمدن روسها به گيلان صورت گرفت و ميرزا کوچک‌ خان و احسان‌الله ‌خان و خالو قربان از يکديگر جدا شدند و حتي چند زد و خورد با يکديگر داشتند. مجموعه اين عوامل منجر به ضعف نهضت شد.
 



نام:                
*رايانامه( Email):
موضوع :
*نظر شما:


تماس با ما : 38-4037 2260 (9821+) -

کليه حقوق اين سايت متعلق به موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران مي باشد
درج مطالب در سایت لزوماً به معنی تاييد آن نيست

استفاده از منابع اين سايت با ذکر ماخذ مجاز است
بهترین حالت نمایش: IE8 یا نسخه بالاتر


 
www.iichs.org