ArticlesStatesmenWoman e-zineًRestorationAYAM contemporary Historical ReviewO.HistoryPublicationsViewpoints and untold eventswith caravan of history(doc)Foreign Policy StudiesNewsمصاحبهwith caravan of history(photo)conferences
» تاريخ شفاهي » مصاحبه مصطفي جوان با حبيب‌الله مهرجو تدوينگر کتاب خاطرات و اسناد مرتضي کاشاني (2)

کلمات کليدی :
 همه کلمات
تک تک کلمات

 

نشریه الکترونیکی بهارستان

138

غزه در آتش و خون

 

 

رقص چوبها به مناسبت کودتای 28 مرداد

 

 

پیشینه فرش

 

 

زندگی و اقدامات لارنس آلمانی در ایران
مطیع ترین وزیر امور خارجه ایران
سهم  ساواک در شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی
محمد باقرخان تنگستانی

اخبارNEWS

فروشگاه مجازي موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران افتتاح شد  |+| بزودی آغاز به کار وب سايت جديد موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران

Google

جوان و تاریخ

تاریخ و جلوه های عزاداری امام حسین(ع)در ایران با تکیه بر دوران صفویه

 

 

چند قطره خون برای آزادی

 

 

زندگی سیاسی و اجتماعی آیت الله العظمی حاج سید محمد تقی خوانساری

 

فصلنامه تاریخ معاصر 61-62

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 61-62

 

فصلنامه تاریخ معاصر 63

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 63

کتابفروشی سرای تاریخ

Adobe Reader V 8.0

20.8 MB

 

مصاحبه مصطفي جوان با حبيب‌الله مهرجو تدوينگر کتاب خاطرات و اسناد مرتضي کاشاني (2) 

 

نکته بسيار مهم در خاطرات مرحوم کاشاني ماجراي قتل سرتيپ محمود افشارطوس و دخالت مستقيم بقايي در اين ماجراست، لطفاً توضيح بفرماييد؟

ــ آقاي کاشاني در مورد قتل سرتيپ محمود افشارطوس و دخالت مستقيم بقايي در اين جريان نکات جالبي گفته‌اند. خودِ ايشان حتي در بازگشت از سفر دزفول به خاطر موضوع گم ‌شدن افشارطوس دستگير شد و وي را به پادگان جمشيديه انتقال دادند. حتي راديو هم خبر دستگيري مرتضي کاشاني را در رابطه با ناپديد شدن افشارطوس، اعلام کرده بود. بقايي قبل از اقدام به ربودن افشارطوس از کاشاني خواسته بود که در سفر علي زهري به دزفول وي را همراهي کند و حتي به وي گفته بود: «نمي‌خواهم در تهران باشي، چون يک جرياناتي پيش خواهد آمد که مي‌خواهم تو نباشي. برو و از زهري محافظت کن». آقاي ميلاني هم در کتاب خود با نام اسرار قتل افشارطوس به دخالت بقايي در اين جنايت اشاره کرده است. نکته قابل توجه در اين مورد اينکه بقايي در خاطرات خود که توسط حبيب لاجوردي مصاحبه و گردآوري شده اذعان مي‌کند که از ماجراي قتل افشارطوس چيزي به ياد نمي‌آورد! بر فرض محال هم که بقايي در قتل افشارطوس دخالت نداشته است، تقريباً همه جرايد آن زمان به دخالت وي در اين قتل اشاره کرده‌اند و وي اگر مقصر نبوده پس چرا به دفاع از خود نپرداخته و خود را به فراموشي زده است. کاشاني در خاطراتش نقل مي‌کند که در حضور خودِ او شخصي به بقايي تلفن مي‌کند و مي‌گويد: اگر افشارطوس فرار کرد چه کنيم؟ بقايي هم مي‌گويد: چه بهتر! اگر فرار کرد با تير بزنيدش. در  بازجويي‌اي هم که وزارت اطلاعات بعد از انقلاب با بقايي انجام داده وي به دخالت مستقيم در قتل افشارطوس اعتراف کرده و همچنين به اطلاع داشتن از کودتاي نوژه اقرار کرده است. سند اين ادعا در پايان کتاب خاطرات آقاي کاشاني موجود است.

 

ارتباط بقايي با دربار و محمدرضاشاه چگونه بود؟

ــ بقايي با شخص محمدرضا شاه رابطه خوبي داشت و بايد گفت که وي يکي از مشاوران نزديک شاه بود. بقايي بارها در خاطراتش در مورد اين رابطه صحبت کرده؛ مثلاً در جايي مي‌گويد: «هر وقت که مشکلي پيش مي‌آمد شاه فوراً دلش براي من تنگ مي‌شد». آقاي کاشاني در خاطراتش مي‌گويد: زماني که بقايي در بيمارستان بستري بود، اسدالله علم و زاهدي از طرف شاه مدام به وي سر مي‌زدند و جوياي حالش مي‌شدند و در همين ملاقاتها هم از طرف شاه به وي پيشنهاد نخست‌وزيري دادند. اينکه در سال ۱۳۵۶ به شاه پيشنهاد مي‌دهد که هويدا، نصيري و تعداد ديگري را به زندان بيندازد و تمام جنايتهاي خود را به گردن اينها بيندازد و محمدرضا هم مي‌پذيرد، نشان از رابطه نزديک وي با پهلوي دوم دارد. او در خاطراتش بارها اشاره کرده که مخالف شاه نبوده و شاه هم کوچک‌ترين قدمي براي به سرانجام نرسيدن نهضت ملي نفت برنداشته است! و به قول آقاي کاشاني: بقايي تا آخر عمرش هميشه از شاه دفاع مي‌کرد و حتي يک بار هم نگفت که وي ديکتاتور و جنايتکار است. 

 

پس از کودتاي ۲۸ مرداد بقايي به زاهدان تبعيد گرديد و بسياري از اعضاي حزب دستگير شدند. در اين زمان شهيد آيت نامه ۹۴ صفحه‌اي به دکتر بقايي نوشت، در اين مورد توضيح دهيد.

ــ البته نامه معروف حسن آيت به بقايي مربوط به آذر ۱۳۴۲ است نه بعد از کودتاي مرداد ۱۳۳۲ و تبعيد بقايي. آقاي کاشاني در خاطراتشان گفته‌اند که بعد از کودتا، حزب بيشتر شبيه به يک باشگاه چاي‌خوري بود. چند ساعتي مي‌نشستند چايي‌اي مي‌خوردند و مي‌رفتند و ديگر بحث سياسي‌اي مطرح نمي‌شد. حزب زحمتکشان بعد از کودتا اصلاً وضعيت خوبي نداشت و به قول آقاي مرتضي کاشاني به آن حزب آدمکشان مي‌گفتند. بعد از کودتا هم چند باري به آنها اخطار داده بودند که در محل حزب جمع نشوند ولي مثل اينکه توجهي نکرده بودند که سرانجام دستگير مي‌شوند. البته پس از چند روز با دادن تعهد آزاد مي‌شوند. همان‌طور که گفتم شهيد آيت در آذر ۱۳۴۲ نامه ۹۴ صفحه‌اي و مفصلي را براي دکتر بقايي نگاشت. وي در اين نامه ضمن مرور حوادث و اتفاقات و بيان وضعيت سياسي کشور، حزب زحمتکشان و شخص بقايي و نظرها و مواضع خود در قبال آنها، سوابق نامطلوب بقايي را به وي يادآور مي‌شود و اشاره مي‌کند که بقايي در دوره پانزدهم به کابينه‌هاي قوام، حکيمي، ساعد و نيز دولت هژير، آن هم پس از قيام درخشان آيت‌الله کاشاني عليه دولت، رأي اعتماد داده است. در جاي ديگر از حاکم بودن جو غيراخلاقي بر حزب انتقاد کرده و مي‌گويد: بسياري از اوقات شاهد ناجوانمردانه‌ترين تهمتها و نسبتها بوده‌ام که افراد حزب به يکديگر مي‌زدنند. در ادامه نامه مي‌نويسد: از همان روزهاي ورود به حزب احساس کردم وارد محيط مسمومي شده‌ام. اکثر به يکديگر تهمت مي‌زدند، يکديگر را دزد و نادرست و مغرض مي‌خواندند و حداقل يکديگر را مسخره مي‌کردند. آيت در ادامه با طرح سؤالهايي نظير: جنابعالي بارها قبل از دستگيري آيت‌الله خميني آرزو مي‌کرديد که دولت حماقت کند و ايشان را دستگير کند. آيا مي‌توانيد بفرماييد که چه نقشه‌اي بعد از دستگيري ايشان داشتيد و آن نقشه کجا رفت و چطور شد؟ بقايي را به چالش مي‌کشد. آيت به بقايي بابت رفتار منفعلانه‌اش در قبال حوادث 15 خرداد به شدت تاخته و تنها تماشاگر ساکت صحنه فجيع و در ضمن باشکوه 15 خرداد را در حزب زحمتکشان معرفي مي‌کند. پيشنهاد آيت به بقايي اين است که ما نبايد از روحانيت فاصله بگيريم بلکه بايد هميشه با ايشان از روي برنامه معين ارتباط داشته ‌باشيم تا مبادا رندان تصميمات خود را به دست آنان اجرا کنند. متن نامه فوق توسط اينجانب خلاصه شده و در کتاب آورده شده است. براي ديدن متن کامل نامه مي‌توانيد به کتاب زندگينامه دکتر مظفر بقايي که تأليف آقاي حسين آباديان است، رجوع کنيد.

 

در فصول يازدهم و دوازدهم کتاب به فعاليتهاي مظفر بقايي در دوره پس از انقلاب پرداخته‌ايد، لطفاً با ذکر خاطرات آقاي مرتضي کاشاني به فعاليتهاي بقايي پس از انقلاب اشاره بفرماييد.
ــ بله! البته فعاليتهاي بقايي در بعد از انقلاب در راستاي پيشبرد انقلاب نبوده بلکه به نظر من وي مانند يک منافق سعي در ضربه زدن به انقلاب داشت. بقايي در سال ۱۳۵۶ ــ همان‌طور که آقاي کاشاني در خاطراتشان گفته‌اند ــ سعي در ايستادن مقابل قطار انقلاب و متوقف کردن آن داشت. بقايي در 21 تير 1359 دستگير شد و مدتي را در زندان گذراند. در بازجويي‌اي که وزارت اطلاعات بعد از انقلاب و در اوايل دهه ۱۳۶۰ از وي انجام داد، به اطلاع داشتن از کودتاي نوژه، رابطه نزديک با رفيع‌زاده (رئيس ساواک ايران در آمريکا) و همچنين دخالتِ مستقيم در قتل رئيس شهرباني دولت مصدق سرتيپ افشارطوس اعتراف کرده است. وي در 27 دي ماه 1364 به دعوت منصور رفيع‌زاده (آخرين رئيس شعبه ساواک در آمريکا) به آمريکا سفر کرد ولي بعد از بازگشت در اول فروردين 1366 در کرمان به دليل ارتباط با سازمانهاي جاسوسي بيگانه و توطئه عليه جمهوري اسلامي ايران دستگير شد و در 26 آبان 1366 بر اثر بيماري سفليس در بيمارستان مهر تهران درگذشت.

صفحه 1

 

 

 

 

 

 

 




نام:                
*رايانامه( Email):
موضوع :
*نظر شما:


تماس با ما : 38-4037 2260 (9821+) -

کليه حقوق اين سايت متعلق به موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران مي باشد
درج مطالب در سایت لزوماً به معنی تاييد آن نيست

استفاده از منابع اين سايت با ذکر ماخذ مجاز است
بهترین حالت نمایش: IE8 یا نسخه بالاتر


 
www.iichs.org