حرم
تاجالملوک ام خاقان
فاطمه معزي
تاجالملوک يا همان ام خاقان مادر محمدعلي شاه قاجار در تاريخ به اندازه فرزند مخلوع خود بدنام است تنها به اين جرم که مادر شاهي مخالف مشروطه بود مشروطهخواهان او را رسوا خواندند و عليه فساد اخلاقش طومار تهيه کردند و پاي زني را که هيچ در کار سياست نبود به اين ميدان باز کردند. حرم اين شماره، اختصاص به شرح حال وي دارد. متاسفانه تصاوير متعددي از وي در دست نيست يا اگر هم باشد در مجموعههاي خصوصي موجود است که دسترسي به آنها نيز گاه ميسر نميباشد. تنها عکس شناخته شده و منتشره از وي در کتاب روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه است که به اين شرح حال افزوده شده است.
تاجالملوک نخستين فرزند ملکزاده خانم عزتالدوله و ميرزا تقيخان اميرکبير بود. ميرزا تقيخان اميرکبير گزارش تولد او را به ناصرالدين شاه داد و نوشت: «قربان خاکپاي همايون مبارکت شوم. دستخط همايون زيارت شد. احوال اين غلام را استفسار فرموده بوديد از تصدق سر سرکار همايون، خوب و مشغول دعاگويي هستم. ملکزاده ديشب بعد از زحمت زياد زياد و بيخواب ماندن همه، يک نفر کنيز براي خانهزادي قبله عالم روحنا فداه زائيدند». 1
در سال 1268 دو يا سه سال بيشتر نداشت که به همراه مادر و پدر معزولش به کاشان رفت. پس از قتل اميرکبير به دستور ناصرالدين شاه در فين کاشان به همراه مادر و خواهرش همدمالملوک به تهران بازگشت. با ازدواج مجدد عزتالدوله با ميرزا کاظمخان نظامالملک پسر ميرزا آقاخان نوري، تاجالملوک و خواهرش تحت سرپرستي و تربيت ملکجهان خانم مهدعليا مادربزرگ خود قرار گرفتند. در سال 1279قمري 2 بنا به امر مهدعليا تاجالملوک به عقد مظفرالدين ميرزا وليعهد ده ساله و همدمالملوک به عقد سلطان مسعود ميرزا يمينالدوله درآمدند» ولي آنها را در طهران گذاشته که بعد از دو سال عروسي بشود». 3
در جماديالاخر 1284 جشن عروسي مفصلي به مدت هفت شبانه روز در تبريز برگزار و تاجالملوک راهي خانه همسر شد. 4 حاصل اين ازدواج سه فرزند به نامهاي محمدعلي ميرزا، احمد ميرزا، و عزتالسلطنه بود. تاجالملوک بعد از تولد محمدعلي ميرزا به امخاقان ملقب شد و صاحب نفوذ بود اما در ضمن بين او و وليعهد اختلافات جدي وجود داشت که منشأ آن مشخص نيست برخي چنين داستان را روايت ميکنند که تاجالملوک قصد گرفتن انتقام خون پدر را داشته 5 و برخي ديگر از فساد اخلاق وي و «معلومالحال» 6 بودنش سخن ميگويند. به نظر میرسد که با فوت مهدعليا که مسلط بر امور حرم بود اين اختلافات صورت ظاهر پيدا کرد. در گزارشات موجود تا پيش از مرگ مهدعليا صدايي از اين اختلاف به گوش نميرسد.
محمدعليخان غفاري، پيشخدمتباشي مظفرالدين ميرزاي وليعهد در خصوص اين اختلاف مينويسد: « در اين اوقات حضرت اقدس وليعهد به واسطه سوء سلوک نواب عليه عاليه امالخاقان که وقتي به خادمي حرم مبارک افتخار جست حضرت وليعهد را جوان ديد از آن زمان تا کنون به همان وضع رفتار ميکرد و ملاحظه شان سلطنتي را به کلي از دست داده بود رفته رفته طبع مبارک از او منضجر گشت مورد عنايت و مرحمتي واقع نميشد و بعضي خيالات فاسد به سر او افتاد که خداي نخواسته آسيبي به وجود مبارک برساند العهده الرّاوي». 7
در اين ميان مادر مظفرالدينشاه شکوهالسلطنه نيز در تند کردن آتش اختلافات دست داشت او از محمدعلي خان غفاري که حامل مکتوب مظفرالدين ميرزا براي پدر خود به تهران بود خواست تا او را در جريان تصميم وليعهد بعد از دريافت نظر شاه قرار دهد. شکوهالسلطنه به محمدعلي خان غفاري نوشت:
... آنچه راي مبارک است سربسته با تلگراف به من خبر بدهيد که بدانم صلح ميشود يا طلاق يا روانه طهران. چون هر سه فقره را شاه دستخط داده بودند از اين سه فقره يکي را قبول بکنند. ... زباني آنچه خيريت وليعهد است از جانب من عرض بکنيد و اين فقره را يک طرفي بکنيد. به خدا قسم من آرام ندارم. از ديوانگيهاي آن زن عاقبت ميترسم خداي نکرده خلافي بکند که همه عاقلها حيران بمانند... شماها خيلي بايد در هر کاري مواظبت بکنيد خاصه در خورد و خوراک وليعهد که آن زن شعور در سر ندارد. .. بهتر است اين کار را تمام بکنيد. اگر محض بچهها باشد، بچهها را به طهران بياورند من نگاه ميدارم والا خدمتکار دارند. 8
ناصرالدين شاه ميرزا حسينخان سپهسالار را مامور رسيدگي به اين موضوع کرد، سپهسالار اعتقاد داشت که اصلاح بهتر از جدايي است و بايد وليعهد و مادرش را راضي به اصلاح کرد تا تفريق. و خود با شکوهالسلطنه و وليعهد به مذاکره پرداخت. ناصرالدين شاه نيز در تاييد نظر سپهسالار در حاشيه نامه وي نوشت: «البته اگر کار به طلاق نکشد بجاست» 9 شکوهالسلطنه به ظاهر خود را راضي به حکم اصلاح مابين تاجالملوک و مظفرالدين ميرزا نشان ميداد ولي در تلاش بود تا به هر نحو ممکن وليعهد و همسرش را به تهران بياورد و شاه را راضي به اجراي حکم طلاق کند. ديدگاه وي در اين خصوص چنين بود: «ما هم به اين فقره راضي نيستيم. معلوم است با سه شاهزاده خلافست طلاق داده شود. اما صلح و اصلاح اين کار هم خوب نيست. نميتوان تحمل کرد زن هر چه بگويد و هر چه بکند. اقلا يک قدري تنبيه و سياست لازم است. يعني کممحلي که بدتر از هر درديست براي زنها... خواهش دارم نوعي بکنند که امسال نواب والا به تهران بيايند». 10
تلاشهاي شکوهالسلطنه به نتيجه رسيد، وليعهد و همسرش راهي سفر و در صفر 1293 به تهران رسيدند. اولين اقدام بعد از ورود به تهران، طلاق امخاقان و راهي کردن وي به حرم شاهي بود. 11 حال نوبت عزتالدوله مادر تاجالملوک بود که زبان به شکايت باز کند. او در مکتوبي به ميرزا حسينخان سپهسالار نوشت:
از قراري که از طهران چه نوشتهاند و چه تلگراف ميکنند نواب ارفع والا وليعهد و سرکار خانم شکوهالسلطنه درجه بيلطفي را نسبت به امخاقان به پايههايي رساندهاند که ميخواهند طلاق بدهند عرض هم کردهاند و قبله عالم هم قبول فرمودند. از هيچ کس شکايت نميکنم، بدبختي خودم را بالاتر از اين ميدانم، اگر قبله عالم مرا کنيز خودشان ميدانستند هيچ کس را جرات اين کارها نبود، ... از شما اگر صلاح بدانيد يک خواهش دارم يک استدعا نماييد و اين عرض مرا به خاکپاي مبارک برسانيد که دختر من کمتر از مريم خانم کنيز مادرم نيست بعد از مهدعليا قبله عالم راضي نشدند که مريم خانم دربدر در خانههاي مردم منزل داشته باشد. اگر طلاق ميدهند بچهها را دستش بدهند در گوشه خانه ديوانی جايش بدهند که بچههايش را بزرگ کند تا بعد راي قبله عالم به هر چه تعلق يافت آن خواهد شد. معلوم ميشود که خواهرزاده شکوهالسلطنه بهتر از خواهرزاده قبله عالم است که بايد رسواي دنيا بشوم ... 12
تاجالملوک بعد از جدايي دو سال فرزندان خود را سرپرستي کرد و بعد از آن محمدعلي ميرزا تحت نظارت شکوهالسلطنه و يکي از همسران صيغهاي مظفرالدين ميرزا به نام دلپسند باجي معززالسلطنه قرار گرفت 13 و در دربار ناصري بزرگ شد. عزتالسلطنه دختر او با عبدالحسين ميرزا فرمانفرما ازدواج کرد و فرزند ديگرش احمد ميرزا در هشت سالگي فوت کرد. 14
تاجالملوک بعد از طلاق، با ميرزا ابراهيم خان معتمدالسلطنه مستوفي آذربايجان و پدر ميرزا حسنخان وثوقالدوله بعدي و احمدخان قوامالسلطنه بعدي ازدواج کرد ولي ازدواج او با معمتدالسلطنه نيز چندان طولاني نبود و از وي جدا شد. سومين همسر وي ميرزا علي خان نصيرالسلطنه نام داشت که در 1323 درگذشت. 15
در هيچ جا نشاني از فرزنداني که از اين ازدواجها حاصل شدهاند نميباشد. با وقوع درگيريهاي بين مشروطهخواهان و مخالفان ناگهان براي بدنام کردن محمدعلي شاه نام مادر وي به ميان آمد. مخالفان تندرو ِ محمدعلي شاه او را با پسر ام خاقان خواندن تحقير ميکردند: «امروز (12جماديالثاني 1325) تهرانيان در دشمني با محمدعلي ميرزا اندازه نشناختند و آنچه ميدانستند و توانستند گفتند امروز نام مادر او امالخاقان را به زبانها انداختند و سخناني را که در سيواند سال پيش درباره آن زن گفته شده بود، سخناني که بنيادي جز پندار و گمان نداشت» 16 اقدام ديگر مخالفان و تندروها عليه محمدعلي شاه تهيه طوماري در تاييد فساد اخلاق تاجالملوک توسط محمدرضا شيرازي مدير روزنامه مساوات بود. او «بدکاريهايي به نام محمدعليميرزا و مادرش امالخاقان بروي چلوار بزرگي نوشته به بازار فرستاد که مردم گواهي خود را در پاي آن بنويسند و مهر کنند.» 17 شبنامههاي اين دوره نيز پر از اهانت به اوست.
تاجالملوک امخاقان پس از عزل فرزندش از سلطنت در ايران ماند و قصد سفر به کربلا را داشت که در ذيالقعده 1327 در قصر شيرين فوت کرد. 18 قهرمان ميرزا عينالسلطنه در روزنامه خاطرات خود در خصوص وي مينويسد: «حراف و طرار است شيرزني است نمکين و بسيار خوش صحبت ... حکايتها از امالخاقان نقل ميکنند که هر کدام کتابي عليحده لازم دارد... به هر جهت الان تائب شده و مشغول عبادت است ...» 19
__________________________
1. نامههاي اميرکبير به انضمام رساله نوادرالامير، به کوشش: سيدعلي آل داود. تهران، نشر تاريخ ايران، 1371. ص 68 .
2. مسعود ميرزا ظلالسطان، تاريخ مسعودي. تهران، يساولي، 1363. ديباچه.
3. مسعود ميرزا ظلالسلطان، ص 80 .
4. محمدحسن خان اعتمادالسلطنه، تاريخ منتظم ناصري، به تصحيح: دکتر محمداسماعيل رضواني. تهران، دنياي کتاب، 1367. ج سوم، ص 1896 .
5. سر جورج پرسي چرچيل، فرهنگ رجال قاجار، غلامحسين ميرزا صالح. تهران، زرين، 1369. ص 34 .
6. يحيي دولتآبادي، حيات يحيي. تهران، عطار و فردوسي، 1361. ج 2، ص 96 .
7. خاطرات و اسناد محمدعلي غفاري، نايب اول پيشخدمتباشي، به کوشش: منصوره اتحاديه و سيروس سعدونديان. تهران، نشر تاريخ ايران،1361. ج 1-2. ص 62 .
8. خاطرات و اسناد محمدعلي غفاري، ص 62 .
9. اسناد برگزيده از سپهسالار، ظلالسلطان، دبيرالملک، گردآوري و پژوهش: ابراهيم صفايي. تهران، بي نا، 1350. ص 31.
10. خاطرات و اسناد محمدعلي غفاري، ص 64 .
11. همان، ص 68 .
12. اسناد برگزيده از سپهسالار... ، ص 35-36 .
13. خاطرات تاجالسلطنه، به کوشش: منصوره اتحاديه و سيروس سعدونديان. تهران، نشر تاريخ ايران، 1362. ص 71.
14. بهمن بياني، «وصيتنامه عزتالدوله (همسر اميرکبير) به دخترش تاجالملوک امخاقان (همسر مظفرالدين شاه)»، پيام بهارستان، دوره دوم، س 2، ش 7، بهار 1389. ص 110 .
15. سر جورج پرسي چرچيل، ص 35 .
16. احمد کسروي. تاريخ مشروطه ايران. تهران، اميرکبير، 1340. ص 341 .
17. همان. ص 594 .
18. محمدعلي سلطاني، ايلات و طوايف کرمانشاهان. تهران، مولف، 1372. ج 2، بخش 2، ص 584 .
19. قهرمان ميرزا عينالسلطنه سالور، روزنامه خاطرات عينالسلطنه، به کوشش: مسعود سالور و ايرج افشار. تهران، اساطير، 1376. ج دوم، ص 1023.