مظفر شاهدي
شواهد موجود نشان ميدهد که آمريکا در تلاش بود همزمان با گسترش روابط موساد و ساواک، بسياري از مسئوليتهاي سيا را در ايران و خاورميانه به موساد واگذارد. تا آغازين سالهاي دهۀ 1340ش. سيا در تشکيل، آموزش، تجهيز و راهبري ساواک نقش درجه اول داشت و اينک آمريکا در نظر داشت با سپردن بخش مهمي از مسئوليتهاي جاري سيا به موساد از نيرو و توان سيا در امور مهمتري استفاده کند. با اين حال هدف آمريکا از اين طرح، کاهش حضور سيا در ايران و کاستن از همکاري آن با ساواک نبود؛ بلکه مقصود اصلي حضور بيشتر موساد در ايران بود تا با هماهنگي با ساواک که خود تابعي از خواستههاي سيا بود، هماهنگي بيشتري بين اين سرويسها در ايران و خاورميانه به وجود آيد. به عبارت ديگر با حضور موساد در ايران، در حيطه وظايف و عمل سرويسهاي اطلاعاتي ـ امنيتي و جاسوسي حامي سياستهاي آمريکا در منطقه، تغييراتي حاصل شد. در اين ميان اسراييل به دليل درگيري و دشمنيهاي آشکاري که با دنياي اسلام و کشورهاي عربي داشت، بيش از پيش ميتوانست با تهديدات موجود مقابله کند.
آمريکا ترجيح ميداد همگام با حضور قدرتمند سيا در ايران، روابط ساواک و موساد راگسترش دهدو از امکانات بسياري که ايران در اختيار اسراييل قرار ميداد بهره برد. آمريکا اميدوار بود درفاصلهاي نه چندان دور، در موارد بسياري در حيطه وظايف و عمل ساواک و موساد يگانگي و همسويي ايجاد شود. گفتني است بين خواستهها، اهداف و حيطه عمل اين دو سرويس در مسائل مختلف داخلي و خارجي و نيزفعاليتهاي اطلاعاتي ـ امنيتي و جاسوسي در رابطه با امنيت داخلي و کشورهاي هدف، اختلاف آشکاري وجود نداشت. گويي حکومت ايران هم ماننداسرائيل باکشورهاي اسلامي و عرب اختلاف دارد. به تبع آن، اعمال سياستي واحد و همسان درقبال اين کشورها توسط موساد وساواک، انکارناپذير مينمود. تحولات آتي نشان داد که آمريکاو اسرائيل دربهرهگيري از اين سياست، موفقيتي قابل توجه کسب کرده و ساواک چنانکه دلخواه سيا و موساد بود، درمسير مطلوب آن دو گام برميدارد. 1
از اوايل دهۀ 1340ش. و همزمان با رياست سرلشکر حسن پاکروان بر ساواک، روابط موساد و ساواک گسترش يافت و با هدايتهاي سيا و آمريکا، موساد نه به عنوان سرويس جايگزين بلکه به مثابه سرويس مکمل و در عين حال پرتوان به جمع سرويسهاي دوست و همگرا در ايران و خاورميانه پيوست. 2 با گسترش روابط موساد و ساواک، کمربند امنيتي آمريکا در برابر شوروي در منطقه استراتژيک خاورميانه، استحکام بيشتري يافت. بدين ترتيب پس از آمريکا، اسرائيل دومين کشوري بود که با ايران روابط استراتژيک داشت. با روند رو به گسترش روابط اطلاعاتي ـ امنيتي ايران و اسرائيل، ايران بيش از پيش در مدار آمريکا و غرب قرار گرفت و به تبع آن از کشورهاي اسلامي دور افتاد. موضوعي که البته در اين ميان مورد توجه قرار نگرفت، تأمين منافع جهان اسلام بود. گازويورووسکي در اين باره ميگويد:
ايران در اين دوره روابط بسيار نزديکي را با اسرائيل به جريان انداخت. ايران در سال 1950 با اسرائيل روابط سياسي غير رسمي برقرار کرد، و در سال 1957 به اسرائيل اجازه داده شد که يک دفتر روابط در تهران تأسيس کند. افزون بر همکاري نزديک دو کشور در زمينههاي اطلاعاتي و نظامي، ايران در دهۀ 1960 مقدار قابل توجهي نفت به اسرائيل ميفروخت و به ساخت خط لوله نفتي ايلات ـ اشلکون کمک مالي کرد، و اسرائيل هم به ايران کمکهاي کشاورزي و کمک در برابر بلاياي طبيعي ميداد. گرچه هر دو دولت کوشيدند که تا آنجا که ممکن بود در روابط خود محتاط باشند، ولي بسياري از ايرانيان آگاه، تا اندازهاي از روابط واقعي و نزديک دو کشور اطلاع داشتند. بسياري از ايرانيان با مردم فلسطين در زمينههاي ضد امپرياليستي يا پان ـ اسلامي، ابراز همدردي ميکردند و از اين روي به شدت از تمايل شاه به حفظ روابط نزديک با اسرائيل، منزجر بودند. افزون بر اين، همين که آمريکا به اسرائيل نزديکتر شد، بسياري از ايرانيان روابط ايران و اسرائيل را، بيش از پيش نشانگر نفوذ امپرياليسم آمريکا در ايران به حساب آوردند.
پس از افزايش انفجارآميز بهاي نفت و خروج نيروهاي نظامي بريتانيا از خليجفارس، شاه به گونهاي فزاينده درگير کشمکهاي منطقهاي مانند درگيري در عمان و شاخ آفريقا شد. بسياري از ايرانيان، اينگونه اقدامها را نمونه بارزتر همراهي ايران با امپرياليسم آمريکا به حساب ميآوردند. در ميان اين کشمکشهاي منطقهاي، به ويژه قيام ظفار در عمان، براي ايرانيان هشداردهنده بود، زيرا سربازان ايراني در اين سرزمين جنگيده و کشته ميشدند تا قيام مسلمانان عليه يک پادشاه خودکامه را که چيزي بيش از يک دست نشانده بريتانيا به حساب نميآمد، سرکوب کنند. 3
گسترش مخالفت کشورهاي عربي با شاه و حمله به مشي او در برابر دنياي اسلام، بيش از پيش در دوستي او با اسرائيل مؤثر افتاد. برخي کشورهاي عربي در رسانههاي خود، شاه را خائن به آرمانهاي ديني و اسلامي ارزيابي ميکردند که با دشمن بزرگ جهان اسلام (اسرائيل) پيوندهاي گستردهاي برقرار کرده است. همزمان، جوسازيهاي اسرائيل و نيز حمايتهاي پيدا و پنهان برخي کشورهاي عربي از مخالفان سياسي شاه، موجب نزديکي هر چه بيشتر حکومت ايران با اسرائيل شد. 4
بن گورين نخستوزير اسرائيل در اين باره پيشگام ساير رهبران اسرائيل بود. او طي نامهاي در اوايل دهۀ1340ش. به شاه هشدار داد که اگر در گسترش روابط سياسي و امنيتي با اسرائيل بيش از اين تعلل شود، از سوي کشورهاي تندرو عرب تبعات سوئي متوجه شاه و رژيمش خواهد شد.
مسافرت نيکيتا خروشچف دبيرکل حزب کمونيست شوروي در ارديبهشت 1343 به قاهره که گسترش روابط شوروي و مصر را در پي داشت، بيش از پيش شاه را براي گسترش روابط خود با اسرائيل مصمم ساخت. طي سالهاي بعد و به دنبال تحولات سياسي ـ امنيتي که هر از گاه در خاورميانه و کشورهاي عربي روي ميداد، رهبران اسرائيل ميکوشيدند روابط خود را با ايران تحکيم بخشند. تا اوايل دهۀ 1970م./1350ش. که مصر قرارداد کمپ ديويد را با اسرائيل امضاء کرد، تندرويهاي رهبران سياسي اين کشور همواره بزرگترين سلاح تبليغاتي رژيم صهيونيستي براي نزديک کردن سياست خود با رژيم پهلوي بود. 5 ديگر کشور عربي که با اعمال سياستهاي قهرآميز در برابر اسرائيل و نيز حکومت ايران موجبات همکاريهاي گسترده ساواک و موساد را فراهم آورد عراق بود. موساد و ساواک طي حدود 20 سال همکاري، بخش مهمي از فعاليت مشترک خود را به عراق اختصاص دادند.
عراق با حکومت پهلوي رقابتي پرتنش داشت و کشمکشهاي سياسي و تهديدات نظامي ـ امنيتي طرفين بر ضد ديگري تمامي نداشت. 6 مسائلي از اين دست، روابط ايران و اسرائيل را گسترش داده و اين دو کشور را به يکديگر وابسته کرد. فرد هاليدي تصريح ميکند که در شرايط انزواي ايران از سوي کشورهاي اسلامي خاورميانه، ايران و اسرائيل مشتاقانه روابطشان را «تحکيم» بخشيدند. 7 ايران بيش از هر کشور ديگري با صهيونيستها روابط سياسي ـ امنيتي و اقتصادي داشت. ويليام سوليوان آخرين سفير آمريکا در ايران، در اين باره ميگويد:
شايد مطلعترين همکاران خارجي من در تهران، که کمتر از همه به چشم ميخورد نمايندۀ سياسي اسرائيل در تهران بود. او که يکي از ديپلماتهاي ارشد کشور خود به شمار ميرفت در تهران عنوان سفارت نداشت. زيرا با وجود روابط نزديک و صميمانۀ اسرائيل با حکومت شاه، چون ايران يک کشور اسلامي بود شاه ترجيح ميداد روابط ايران و اسرائيل در سطح غير رسمي باقي بماند. با وجود اين چون قريب هشتاد هزار يهودي در ايران زندگي ميکردند و جامعۀ يهوديان ايران در کليۀ رشتههاي تجارت و اقتصاد ايران رسوخ کرده بودند ديپلماتهاي اسرائيلي در تهران به شبکه اطلاعاتي وسيعي در ايران دست داشتند که نظير آن در اختيار هيچ کشور ديگري نبود. 8
مايکل لدين از کارگزاران سياست خارجي آمريکا نيز با اشاره به خشم انقلابيون ايران به رهبري امام خميني (ره) از اسرائيل، درباره روابط گسترده ايران و اسرائيل چنين نوشته است:
کساني که به روابط ميان ايران و اسرائيل آشنايي ندارند، چه بسا از شدت خشم آيتالله خميني از همان سال 1975 دچار شگفتي شوند. آنها عموماً از اين امر بيخبرند که همه نخستوزيران اسرائيل از ديويد بن گورين گرفته تا مناخيم بگين در اين دوره به تهران رفتهاند همچنان که بسياري از رجال ديگر اسرائيلي اين کار را کردهاند، مثلاً موشه دايان و اسحاق رابين، در کمال خفا به تهران رفتهاند، تا با همتايان ايراني خود دربارۀ منافع مشترکشان گفتگو کنند و ميان دو کشور همکاري شديدي وجود داشته است. ايران براي اسرائيل معتمدترين تأمينکننده نفت بوده است و اسرائيل در عوض با کمک به تهران در زمينه آمادگي نظامي و با سهيم کردن ايران تا حد معيني در اطلاعات سرويسهاي اطلاعاتي خود و حتي با تأمين کمک فني واکنش نشان داده است. اسرائيل در تهران سفارت نداشت، لکن يوري لوبراني رئيس هيئت اسرائيلي در ايران به اندازه هر ديپلمات ديگري که رسماً اين عنوان را داشت، سفير بود. 9
بر اساس همين روابط نزديک و منافع مشترک بود که شاه موافقت کرد موساد در بخشهاي غربي و جنوبي کشور چند پايگاه جاسوسي ـ اطلاعاتي ايجاد کند و با ياري ساواک بر ضد کشورهاي عربي ـ اسلامي منطقه به اقدامات جاسوسي و اطلاعاتي دست زند. حسين فردوست، موساد را پس از سيا، فعالترين سرويس اطلاعاتي ـ امنيتي خارجي ميداند که در ايران حضور گسترده داشت. 10
از همان سالهاي نخست دهۀ 1340ش. موساد با همکاري ساواک، سه پايگاه اطلاعاتي ـ جاسوسي در استانهاي خوزستان، ايلام و کردستان تأسيس کرد که عمده فعاليت آن عمليات اطلاعاتي ـ جاسوسي بر ضد عراق و برخي کشورهاي عربي ديگر بود. برخي از همکاران اطلاعاتي موساد و ساواک در اين پايگاهها، عرب بودند و تابعيت کشورهاي عراق، کويت، اميرنشينهاي امارات، بحرين و نيز عربستان را داشتند. طي سالهاي بعد، فعاليت اين پايگاهها گسترش يافت و با بهرهگيري از تجهيزات جاسوسي مدرن و نصب رادارهاي متعدد در مناطق مختلف مرزي ايران با عراق، بخش اعظمي از خاک اين کشور تحت کنترل قرار گرفت. 11
صفحه 2