ArticlesStatesmenWoman e-zineًRestorationAYAM contemporary Historical ReviewO.HistoryPublicationsViewpoints and untold eventswith caravan of history(doc)Foreign Policy StudiesNewsمصاحبهwith caravan of history(photo)conferences

کلمات کليدی :
 همه کلمات
تک تک کلمات

 

نشریه الکترونیکی بهارستان

138

غزه در آتش و خون

 

 

رقص چوبها به مناسبت کودتای 28 مرداد

 

 

پیشینه فرش

 

 

زندگی و اقدامات لارنس آلمانی در ایران
مطیع ترین وزیر امور خارجه ایران
سهم  ساواک در شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی
محمد باقرخان تنگستانی

اخبارNEWS

فروشگاه مجازي موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران افتتاح شد  |+| بزودی آغاز به کار وب سايت جديد موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران

Google

جوان و تاریخ

تاریخ و جلوه های عزاداری امام حسین(ع)در ایران با تکیه بر دوران صفویه

 

 

چند قطره خون برای آزادی

 

 

زندگی سیاسی و اجتماعی آیت الله العظمی حاج سید محمد تقی خوانساری

 

فصلنامه تاریخ معاصر 61-62

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 61-62

 

فصلنامه تاریخ معاصر 63

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 63

کتابفروشی سرای تاریخ

Adobe Reader V 8.0

20.8 MB

 

شماره 23، حرم 

 حرم

ملک جهان خانم مهدعليا

 

فاطمه معزي

 

اين شماره «حرم» را به ملکه جهان خانم مهدعليا،‌ همسر محمدشاه قاجار و مادر ناصرالدين شاه اختصاص داده‌ايم. چهرهاي که چندان غريب نيست.    

 

ملک جهان خانم قوانلوي قاجار فرزند محمدقاسم خان قوانلو، اميرکبير و سردارکل لشکر، و بيگم جان فرزند فتحعلي شاه در سال 1220ق متولد شد. در 1234ق به دستور فتحعلي شاه قاجار محمدميرزا، فرزند عباس‌ميرزا نايب‌السلطنه از تبريز به تهران آمد تا با ملک جهان خانم نوه ديگر شاه که چهارده سال داشت ازدواج کند. اين ازدواج بنابر وصيت آقا محمدخان قاجار صورت ميگرفت تا بار ديگر قوانلوهاي قاجار با برخورداري از حمايت دولوها سلطنت را احاطه کنند.

 

وصيت آقا محمدخان به برادرزاده خود فتحعلي شاه چنين بود: «خالوي من سليمان خان در راه دولت زحمات عمده کشيده است. دختري از خودت به پسر او بده و دختري که از پسر او خواهد شد، اکنون نامزد محمدميرزا کردم و پسري که از محمدميرزا خداوند خواهد داد از هر دو طرف نبيره تو خواهد بود آن وقت همه قوانلو همه قوانلو» 1 بنابه دستور فتحعلي شاه اين جشن با شکوه بسيار برگزار شد: «در ميادين ديوانخانه و بساتين عمارات پادشاهانه، ‌اساسي عجيب و اسبابي غريب بنياد نهادند و تمامت شهر را به آيين آذين بستند». 2

 

حاصل اين ازدواج دو فرزند پسر و دختر بود که ناصرالدين و ملک‌زاد نام گرفتند. ملک جهان خانم جوان مورد توجه عباس ميرزا نايب‌السلطنه بود و در مکتوبات به جا مانده از عباس ميرزا خطاب به وي مشخص است که نايب‌السلطنه همان مطالب مهمي را که با فرزند خود محمدميرزا در ميان مي‌گذاشته با عروس خود نيز در ميان مي‌گذارد. با فوت نايب‌السلطنه و يک سال بعد از آن فتحعلي شاه، محمدميرزا در 14 شعبان 1250 بر تخت سلطنت نشست.

 

در اين ميان ملک جهان خانم موقعيتي ممتاز داشت، او مادر تنها فرزند ذکور شاه و از قوانلوها بود. رقباي او در اين ميان برادران شاه بودند که اعتقادي به ولايتعهدي فرزند کوچک برادر خود نداشتند و بيش از او خود را محق اين مقام مي‌‌ديدند. اما اين مخالفتها راه به جايي نبرد و ناصرالدين ميرزا در 1251 به ولايتعهدي منصوب شد و سجع مهر مهدعليا از اين پس چنين بود: « وليعهد شه را مهين مادرم». او چندان محبوبيتي نزد همسر تاجدار خود نداشت و همسر محبوب محمد شاه قاجار حال زني بود به نام خديجه چهريقي. همين مسئله باعث شد تا ملک جهان در کنار فرزند خود در تبريز بماند و براي تربيت هر دو فرزند خود از زني فرانسوي به نام مادام عباس گلساز کمک گرفت.

 

در اسناد به جا مانده روابط تيره و تار محمد شاه و همسرش مشهود است. وليعهد در نامه‌اي به حاجي ميرزا آقاسي از وي خواستار افزايش مقرري دو دايي خود شده است و در ضمن مي‌نويسد: «والده سرکار به جهت نرسيدن، بعد رسيدن مواجب سنوات ماضيه و مخارج ابواب توقع و تکلف که به مردم مي‌نمايند قريب ده هزار تومان مقروض شده قراري در قرض ايشان داده شود» 3 محمد شاه در پاسخ به اين تقاضا نوشت: «اگر خرج بيهوده بکنند ما که ضامن نيستيم آنچه مواجب دارند آن که نرسيده واجب است که برسد و برسانيم». 4

 

ملک جهان خانم از رقباي فرزند خود غافل نبود و با توجه به بيماري شاه و آمادگي برادران شاه براي تصرف تاج و تخت سلطنت او نيز دست به کار شد و در سال 1263ق از سفير انگليس در ايران، کلنل جاستين شيل خواست تا از سلطنت فرزندش حمايت کند. شيل او را به اين امر مطمئن ساخت. 5 آخرين ملاقات بين شاه و ملک جهان خانم در قصر محمديه و در زماني که شاه رو به مرگ بود رخ داد. در اين ملاقات محمدشاه او را به عنوان جانشين خود تا زمان رسيدن وليعهد از تبريز معرفي کرد، 6 و او چهل روز مقتدرانه از منافع فرزند خود دفاع کرد.

 

ملک جهان خانم به خوبي آگاه بود که دشمنان فرزندش درصدد کنار گذاشتن وي هستند و يکي از گزينه‌هاي آنها نيز عباس ميرزا برادر ناتني ناصرالدين ميرزا است. به همين منظور برادران خود را مامور کرد تا چنانچه عباس ميرزاي نه ساله قصد خروج از اندروني را داشته باشد او را کور نمايند 7، مجازاتي که براي مدعيان سلطنت جاري بود. اقدام ديگر وي براي حفظ سلطنت، عزل حاج ميرزا آقاسي از مقام صدارت عظما و انتصاب يکي از موافقان خود، ميرزا نصرالله صدرالممالک، ‌به اين سمت حساس بود. قدم بعد انتصاب عليقلي ميرزا اعتضادالسلطنه به سمت وزارت خود بود و از طريق وي با ديگر رجل در ارتباط قرار مي‌گرفت.

 

اعتضادالسطنه در شورايي که از سوي بزرگان بعد از فوت محمدشاه تشکيل شده بود به عنوان نماينده ملک جهان خانم عمل مي‌کرد. تصميمات اين شورا زماني قابليت اجرا پيدا مي‌کرد که مهر تاييد ملک جهان خانم بر آن بود 8 مهري با اين سجع: «شه جم نگين را مهين مادرم» و يا «مهين مادر ناصرالدين شهم». از ديگر اقدامات موثر او دستور سرکوب شورش سيف‌الملوک ميرزا در قزوين، تعيين حکام جديد، بازگرداندن ميرزا آقاخان نوري از تبعيد به تهران بود. اين اقدام آخر با مخالفت بزرگان مواجه شد اما ملک جهان خانم وقعي به اين مخالفتها نگذاشته در مکتوبي به او خير مقدم گفت و در عمارت خورشيد در داخل ارگ سلطنتي هم به او جاي داد. 9 او از توصيه‌هاي سفارت انگليس نيز بهره مي‌برد تا از حمايت آنان مطمئن باشد. سرهنگ فرانت کاردار سفارت انگليس در اين خصوص مي‌نويسد: «ملکه مادر از من خواهش کرده است که در تمام موارد آزادنه با دربار مکاتبه کنم و هرگونه پيشنهادي را که به حال شاه مفيد مي‌دانم ارائه دهم زيرا علياحضرت به خوبي مي‌داند که بريتانيا دوست واقعي و صميمي ايران است ...». 10

 

با ورود شاه جوان در روز بيست و يکم ذي‌القعده 1264ق به طهران، ملک جهان خانم که حال ديگر مهد عليا ناميده مي‌شد ميراث فرزندش را به او واگذار کرد و خود به اندرون بازگشت تا سياست را مديريت کند اما با ورود رقيبي نو در اين خصوص با شکست مواجه شد. ميرزا محمدتقي خان اميرنظام رقيب تازه او بود که به همراه ناصرالدين شاه از تبريز به طهران آمده و پست صدرات به او واگذار شده بود.

 

ناصرالدين شاه با اطلاع يافتن از مشکلات صدراعظم با مهدعليا به جست وجوي راه‌حل برآمد و تنها خواهر تني خود ملک‌زاده خانم را به عقد وي درآورد تا شايد اين نسبت خانوادگي از کدورتها بکاهد اما مهدعليا بيش از گذشته نگران قدرت يافتن اميرکبير شد. مهدعليا به منظور کسب اطلاعات بيشتر از زندگي امير آقاجوهر خواجه را همراه ملک‌زاده خانم به منزل امير فرستاد. امير در اين خصوص به شاه اعتراض کرد اما آقا جوهر در خانه او ماندگار شد. 11 اختلاف و درگيري بين امير و مهدعليا هر روز افزوده مي‌شد و مهدعليا بر توطئه‌هاي خود مي‌افزود. اين موقعيت مناسبات شاه و مادرش را نيز تيره کرده بود و کار به جايي رسيد که شاه ملاقاتهاي مادرش را منوط به اجازه‌نامه رسمي کرد و دربار او را تحت کنترل قرار داد. اما ملک جهان خانم به بهانه زيارت بي‌بي زبيده هر هفته ملاقاتهايي با افراد مورد نظر خود  انجام مي‌داد. 12

 

عداوت ميان صدراعظم و مهدعليا کار را به آنجا رساند که به نقل از خود ناصرالدين شاه امير از وي خواست تا به بهانه شکار تيري به مادر خود شليک کند تا هم او و هم امير آسوده شوند. 13 سرانجام، آنچه مهدعليا به آن مايل بود روي داد، شاه در وفاداري امير به خود دچار ترديد شد و دستور خلع وي را در نوزدهم محرم 1268 صادر کرد. امير به عنوان حکومت کاشان به اين شهر تبعيد شد و همسرش عزت‌الدوله علي‌رغم ميل مهدعليا و شاه او را در اين سفر همراهي کرد. وزير مختار انگليس برکناري امير را «بيشتر نتيجه توطئه و نيرنگ اندرون شاه ... که در راس آن مهد عليا» بود گزارش داد. 14

 

قتل امير و روي کار آمدن ميرزا آقاخان نوري که از هواداران مهدعليا بود بر بهبود روابط شاه و مادرش بي تاثير بود، ملک جهان خانم ديگر نتوانست آن دوره اقتدار چهل روزه را تجربه کند. محدوديتهايي که در دوران اميرکبير براي وي تعيين شده بود هنوز اجرا مي‌شد، ملاقاتهاي وي محدوديت داشت و شاهزادگان تنها در روزهاي عيد اجازه ملاقات با وي را داشتند. 15 او براي خلاصي از اين وضعيت در نامه‌اي خطاب به فرزند خود توضيح داد: «آن روز راه ديگر داشت. از خدمت شما که محروم بودند ميرزا تقي هم که اين طايفه را و شاهزاده‌هاي بيچاره را از سگ کمتر کرده بود از زمين و آسمان دستشان بريده شده بود. به جهت اينکه خفيف نشوند يا درد دل خودشان را و عرضشان را بکنند ناچار روي به من مي‌آوردند.» 16 اما شاه هم چنان بر مواضع خود در مناسبات با مادرش سختگير بود و از طريق واسطه با او ارتباط داشت. کار به جايي رسيد که شاه به مادر خود از طريق ميرزا آقا خان نوري هشدار داد که: «وجود مادرش يا هر کدام از نزديکان ديگر مايه زحمت و گرفتاري باشند، آنان را به مکه روانه خواهد کرد». 17

 

مهدعليا گرچه به دنياي سياست راهي نداشت اما با اقتدار تمام و بدون رقيب بر اندروني و همسران شاه حکومت مي‌کرد و اداره اندرون بر عهده او بود. يکي ديگر از مشکلات مهد عليا در اين دوران مسئله تعيين وليعهد از سوي شاه بود. زماني که شاه تصميم گرفت فرزند همسر محبوب خود جيران را به ولايتعهدي منصوب کند ملک جهان خانم در نامه‌اي انزجار خود و ايل قاجار را از اين امر ابراز کرد. 18

 

مهدعليا زماني که ناصرالدين شاه براي نخستين بار راهي فرنگستان شد در مکتوبي ضمن آرزوي سفري خوش نگراني خود را از پيوستن فرزندش به فراماسونري يا همان فراموشخانه که به تازگي در ايران شهرت يافته بود ابراز کرد و نوشت: «اين روزها ديگر رسيدن انزلي و نشستن دريا نزديک است. همه را به گرفتن ختم و دعا مشغولم. ان‌شاءالله به شما خوش خواهد گذشت. از تماشاها و سياحتها، ‌ولي ان‌شاءالله به فراموشخانه تشريف نخواهيد برد. اگر ببريد شير هشت ماه داده را حلال نخواهم کرد. ان‌شاءالله فراموش نخواهيد کرد...». 19 اين شايد آخرين توصيه‌اش به شاه بود و در نهم ربيع‌الاول 1290 زماني که ناصرالدين شاه در برلين بود ملک جهان خانم مهدعليا در تهران درگذشت. جنازه او را به امانت در مسجد شاه نگاه داشتند و پس از بازگشت شاه طي مراسمي با حضور درباريان در صحن حضرت معصومه (س) و در جوار محمدشاه دفن کردند.

 

مهدعليا همواره چهره‌اي فاسد و سياس در تاريخ معرفي مي‌شود اما نبايد فراموش کرد که اين اتهامات از سوي مخالفان جدي او ابراز مي‌شود. عباس ميرزا ملک‌آرا فرزند محمدشاه قاجار يکي از اين مخالفان است که هم خود و هم مادرش خديجه خانم چهريقي مورد نفرت ملک جهان خانم بودند و اگر فرصتي مناسب به دست مي‌آمد با توطئه­هاي وي به قتل مي­رسيدند. عباس ميرزا در خاطرات خود مهدعليا را به فساد اخلاقي بسيار متهم مي‌کند. 20 اما هيچ يک از اين اتهامات باعث نمي­شود که نام او را از فهرست زنان مقتدر دوره قاجاريه حذف کنيم­. چنانچه کنت­ دوگوبينو پس از تکرار داستانهايي در خصوص فساد اخلاق وي مي‌نويسد: «... هنوز يکي از سياستمداران بسيار جدي و باهوش ايران است. اين زن يکه و تنها نظم و امنيت تهران را اداره کرده تا چهلمين روز مرگ شوهر و ورود پسرش از تبريز ...». 21

 

ليدي شيل همسر سفير انگليس نيز در ملاقاتي که با مهدعليا داشته او را صاحب مهم‌ترين موقعيت در دربار مي­داند و معتقد است که: «او خيلي باهوش است و در اغلب امور مملکتي دخالت دارد و در ضمن اداره اندرون شاه نيز به عهده اوست». شيل در اين ملاقات به سؤالات متعدد مهدعليا در خصوص تئاتر، ‌مراسم و تشريفات و وضعيت زندگي ملکه ويکتوريا پاسخ داد. در پايان اين ديدار مهدعليا به همسر سفير انگليس گفت: «آدمي خوشبخت‌تر از علياحضرت ملکه انگلستان در دنيا وجود ندارد. چون خانواده‌اي صميمي، ‌شوهري فداکار و قدرتي فراوان دارد. 22 همه چيزهايي که او خود از داشتن آنها محروم بود».

 

 

 

 

 [4-8657ع]
مهدعليا در ميان اهل حرم خود
 [3-5461ع]
مهدعليا در ميان دو فرزند خود
ناصرالدين شاه و عزت‌الدوله
 [3-5302ع]
مهدعليا
     
 

 

 

 

مهدعليا 

 
     

 

_________________________________

 

1. سلطان احمد ميرزا عضدالدوله، تاريخ عضدي، با مقدمه و تصحيح: عبدالحسين نوايي، تهران، نشر علم، 1376، ص 110 .

2. رضاقلي خان هدايت، روضه‌الصفاي ناصري، قم، خيام، مرکزي و پيروز، 1339، ج 9، ص 578 .

3. مهدعليا به روايت اسناد، به اهتمام دکتر عبدالحسين نوايي، تهران، اساطير، 1382، ص 89  .

4. همان.

5. عباس امانت، قبله عالم، ناصرالدين شاه قاجار و پادشاهي ايران، ترجمه: حسن کامشاد، تهران، ‌کارنامه،  1383، ص 97 .

6. محمدتقي خان سپهر، ناسخ‌التواريخ (سلاطين قاجار)، تهران، ‌کتابفروشي اسلاميه، 1353، ج 3، ص 135-137 .

7. شرح حال عباس ميرزا ملک‌آرا، با مقدمه: عباس اقبال آشتياني، به کوشش: عبدالحسين نوايي، تهران،‌ بابک، 1355، ص 44 .

8. رضاقلي خان هدايت، ج 10، ص 353 .

9. محمدتقي خان سپهر، ج 3، ص 161 .

10. ابوالقاسم طاهري، تاريخ روابط سياسي و بازرگاني ايران و انگليس، تهران، انجمن آثار ملي، 1356، ج 2، ص 251-252 .

11. فريدون آدميت، اميرکبير و ايرا ن، تهران، ‌خوارزمي، 1355، ص 667 .

12. همان، ص 672 .

13. دوستعلي خان معيرالممالک، يادداشتهايي از زندگي خصوصي ناصرالدين شاه، تهران، نشر تاريخ نو، 1361، ص 89 .

14. فريدون آدميت، ص 690 .

15. همان، 670 .

16. همان.

17. همان، ص 179 .

18. عباس امانت، ص 179 .

19. روزنامه خاطرات ناصرالدين شاه در سفر اول فرنگستان، به کوشش:‌ فاطمه قاضيها، تهران،‌ سازمان اسناد ملي ايران، ‌1377، ص 434 .

20. شرح حال عباس ميرزا ملک‌آرا، ص 43 .

21. کنت دو گوبينو، نامه‌هاي ايراني، ترجمه: عذرا غفاري، ‌تهران، ‌1341، ص 61-62 .

22. خاطرات ليدي شيل، ترجمه: حسين ابوترابيان، تهران، ‌نشر نو، ‌1362، ص 72 .

 

 

 




نام:                
*رايانامه( Email):
موضوع :
*نظر شما:


تماس با ما : 38-4037 2260 (9821+) -

کليه حقوق اين سايت متعلق به موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران مي باشد
درج مطالب در سایت لزوماً به معنی تاييد آن نيست

استفاده از منابع اين سايت با ذکر ماخذ مجاز است
بهترین حالت نمایش: IE8 یا نسخه بالاتر


 
www.iichs.org