موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران
اولين پيشگامان و پيشاهنگان مرگآفرين در سرزمين فلسطين اشغالي، مهاجرين يهود روسي بودند كه گلداماير و بن گورين از جمله آنان ميباشند. اين مهاجرت از آغاز پيدايش افكار صهيونيستي شروع شد. كشتار يهوديان بيگناه در شب عيد فصح در سال 1903 توسط «اوباش و پليس» دولت تزار، بر مهاجرت صهيونيستها به فلسطين سرعت بخشيد. پايهگذاران دولت غاصب در بين اين گروه اوليه بودند.
ژوزف باراتس كه جزو اولين گروه مهاجرين بود، در كتاب «دهكدهاي در كنار اردن» نوشته است: «يكي از عللي كه نهضت صهيونيستي در روسيه به وجود آمد و بزودي كسب قدرت كرد» رفتار سبعانه افراد پليس دولت تزار بود. يهوديان حق زندگي در شهرها را نداشتند و بايد در دهات زندگي ميكردند. نامبرده نوشته است: «بدتر از همه اين بود كه ما را به كراهت و نجاست متهم ميكردند و شايع ميكردند كه يهوديها بچههاي مردم را ميكشند و گوشت آنها را ميخورند ...» 1
در سال 1881 اولين گروه از جوانان يهودي «از خاركف عازم فلسطين شدند»؛ البته با اين فكر كه نخستين سازمان صهيونيستي را در آن جا تشكيل دهند. آنها عضو سازماني بودند كه به علامت اختصاري [B.I.A.U] معروف بود و معني اين حروف كه اولين حروف عبري است، يعني: «بگذار راهي را كه در پيش است، طي و خانه يعقوب را بنا كنيم.» 2 اولين دسته از مهاجرين به نام ريشون لوسيون ناميده ميشدند.
سازمان جهاني صهيونيسم در سال «1897» تشكيل شد و از جمله كارهاي اوليه آن، جمعآوري اعانه براي استقرار يهودياني بود كه عازم مهاجرت بودند. اين صندوق در سال 1901 شروع به فعاليت كرد. لكن خانواده روچيلدها از سالها قبل در فلسطين شروع به خريد زمينهاي كشاورزان فقير عرب كرده و در آن جا به فعاليتهاي توليدي و كشاورزي مدرن پرداخته بودند. همه مهاجرين يهودي كه به فلسطين وارد ميشدند، اول در دهكده شرابسازي آنها مشغول به كار ميشدند و بعدآ با آشنايي با محيط، به كارهاي ديگر ميپرداختند.
مهاجرت يهوديان صهيونيست به فلسطين، گرچه دل نگرانيهايي براي فلسطينيهاي آگاه به وجود آورده بود، لكن قول و قرارهاي دولت انگليس در جنگ جهاني اول با اعراب و رهبر آنان شريف حسين به آنان كمي قوت قلب داده بود.
از سوي ديگر، دولت انگليس براي آنكه اعراب را عليه دولت عثماني بشوراند و پنجه بر قسمتهاي زيادي از خاورميانه بيندازد به شريف حسين قول داده بود كه چنانچه او فرمان جهاد را صادر كند و اعراب را وادارد تا عليه عثمانيها قيام كنند، آن دولت نيز ماهيت عربي سرزمينهاي آن منطقه را به رسميت خواهد شناخت. لذا فلسطين نيز بر پايه همان قول و قرارها ميبايست ماهيت خود را كه يك كشور عربي است، حفظ كند.
ولي سياست دولت انگليس، بويژه در زماني كه چرچيل وزير امور خارجه بود، حقوق مردم فلسطين در پرده استتار باقي ماند. «نكته مهم اين بود كه دولت انگليس نميخواست اعراب فلسطيني را به عنوان يك عامل سياسي بشناسد ... براي آنان قابل تصور نبود، اعرابي به دنبال افكار ناسيوناليستي تا بدانجا پيش روند كه به عنوان يك عامل سياسي در جهان مطرح شوند». 3
در نامهاي كه ماك ماهون در تاريخ 24 اكتبر سال 1915، به شريف حسين نوشت، درباره حمايت دولت انگليس نسبت به تشكيل دولت ملي و مستقل اعراب فلسطين در پايان جنگ مطلبي عنوان نكرد و موضوعي كه دال بر تأييد حكومت مستقل عربي در فلسطين باشد، آورده نشد. لذا نامبرده در نامه ديگري اين مطلب را مشخص و صراحتآ عنوان كرد كه «به غير از قسمت تحت نفوذ فرانسه» در خاورميانه، ساير قسمتها، سرزمين عربي است. اين نامه در وزارت امور خارجه انگليس به سرقت رفت. ناگزير به قول و قرار شفاهي رجوع شد.
از جمله مفسران، يكي ارنولد توينبي بود كه در آن وقت، يكي از اعضاي وزارت امور خارجه انگليس بود. نامبرده چنين اظهار نظر كرد: «در حالي كه فلسطين جزو سرزمينهاي مورد ادعاي شريف حسين است، اما در نامه ماك ماهون درباره آن به صراحت بحثي نشده است؛ لذا دولت انگليس به طور ضمني فلسطين را جزو سرزمينهاي عربي شناخته است». 4
پس از جنگ اول جهاني، فلسطين با وجود عدم خواست مردم آنجا رسمآ تحت قيموميت انگليس قرار گرفت. درست اواخر جنگ بود كه اعلاميه بالفور صادر شد و هجوم مهاجرين صهيونيست، آغاز و با همه موانعي كه ظاهرآ دولت انگليس بر سر راه آنان گذاشته بود، روز به روز افزون گشت. به قدرت رسيدن هيتلر نيز بر اين مهاجرت اثر مستقيم داشت.
اين مهاجرتها زنگ خطر بود كه اعراب خفته را بيدار كرد. لذا در سال 1937 «پان اسلاميسم» تشكيل و در اولين جلسه آن، حدود «چهارصد نفر از اعضاي پان عربيسم» شركت كردند. در پايان، قطعنامهاي به شرح زير صادر شد:
فلسطين يك قسمت از سرزمين عربي است و هيچ قسمت آن بدون رضايت اعراب از آن جدا نخواهد شد ... ما به دولت انگليس هشدار ميدهيم كه بين دوستي ما و يهوديان، يكي را انتخاب كند. 5 انگليس بايد در سياست خود در مورد فلسطين تجديد نظر كند؛ يا اينكه ما آزاد خواهيم بود كه با قدرتهاي ديگر اروپايي كه سياستي عليه دولت انگليس دارند، همراه شويم. 6
بديهي است، اين اولتيماتوم در رهبران دولت بريتانيا تأثيري نكرد و در دسامبر 1939 چرچيل موافقت دولتش را با تشكيل خانه ملي يهود در فلسطين اعلام نمود.
اين مسئله باعث شد كه اولين درگيري شديد بين مهاجرين يهود و اعراب فلسطين درگيرد. «در آن جنگ، 122,3 عرب كشته شدند. 110 نفر توسط فرماندار يهودي انگليسي فلسطين، هربرت ساموئل به دار آويخته شدند. 775,1 نفر زخمي شدند.»؛ اما از يهوديان مهاجر «329 نفر كشته و 857 نفر زخمي شدند.» و از انگليسيها «تنها 386 نفر زخمي شدند». 7
صفحه 2