موسسه
مطالعات تاريخ معاصر ايران WWW.IICHS.ORG
» دکترين جزيره ثبات جلال فرهمند Farahmand@www.iichs.org کارتر رونوشت برابر اصل کندي بود. علاوه بر اينکه هر دو دمکرات بودند خواهان ايجاد تحولات اساسي در مناسبات بينالمللي آمريکا نيز شدند. کندي با دکترين «اتحاد براي پيشرفت» در اوايل دهه چهل شمسي شاه را چنان ترساند که وي حاضر شد با کمال بي ميلي شخصي چون علي اميني را – که مورد وثوق آمريکا بود – به عنوان نخست وزير اصلاحات دولتي بپذيرد. هنگامي که کندي پس از مدتي شعار دادن با واقعيتهاي موجود کنار آمد شاه را به عنوان عامل اصلاحات ايران پذيرفت و سکان اصلاحات سياسي ـ اقتصادي مورد نظر خود را به وي سپرد. شاه خود انقلابي شد و مجبور گرديد تا آخرين روزهاي حيات کندي اين نقش را بازي کند. با ترور کندي، شاه نفسي به راحتي کشيد. ولي سال 1976، سال خوش يمني نبود. سالهاي خوش حکومت جمهوريخواهان براي شاه به پايان رسيد. حتي تلاشهاي وسيع اردشير زاهدي، سفير اهل زد و بند ايران در واشنگتن و خرج پولهاي هنگفت نتوانست موجب پيروزي جرالد فورد همتاي دوست داشتني نيکسون گردد. کارتر جوان که دکترينش «حقوق بشر» بود خطرناک تر از کندي به نظر ميآمد. در آن روزها شاه به عنوان ديکتاتورترين و سرکوبگرترين نظام حکومتي حداقل در منطقه خاورميانه شناخته ميشد. شعار حقوق بشر خطرناک بود. سازمانهاي بينالمللي حقوق بشري و افکار جهاني چنان بر شاه فشار ميآوردند که وي ديگر نميتوانست تصور کند مانند دوران کندي که پرچمدار اصلاحات شد در دورۀ جديد پرچمدار حقوق بشر کارتر گردد. رسانههاي جمعي اعم از روزنامهها و راديو تلويزيون چنان همهگير شده بودند که کوچک ترين خبري را در جهان منعکس ميکردند. بدين لحاظ مانند 15 سال پيش از آن نميشد همه چيز در پس پرده اسرار بماند. شاه خود براي جلب رضايت طرف آمريکايي پيشدستي کرد و تغييراتي هر چند سطحي انجام داد. هويدا نخست وزير سيزده سالهاش قرباني اول بود که بعدها همه کاسه کوزهها بر سر وي شکست. جمشيد آموزگار که نزديکي بيشتري با آمريکاييها داشت بر سر کار آمد. فضاي باز سياسي اعلام شد. همين امر به نيروهاي مخالف جرئت بيشتري داد که راحت تر نظرات خود را منتقل کنند. هر چند سرکوب کمتر شده بود ولي اعمال فشار دروني و غير مستقيم پا برجا و حتي شايد افزايش يافت. البته شاه در اين زمان جايگاه ديگري براي خود متصور بود. شاه نسبت به دوره کندي بسيار قدرتمندتر به نظر ميرسيد. شاه سال 55، شاهي بود که حاکم مايشاء بود. همه چيز تحت اختيارش بود از همه مهم تر صاحب ثروتي بود که هيچکس باور نميکرد. ژاندارمي خليج فارس شبه امپراطوري وي را تکميل ميکرد، ولي با اين همه قدرت، يادآوري خاطرات دورۀ کندي وي را ميترساند. وي کاري را تدارک ديد که زمان کندي انجام داد؛ سفر به امريکا. مسلماً اردشير زاهدي نقش محوري در اين کار داشت. اجير کردن تعداد زيادي از ايرانيان مقيم آمريکا براي استقبال از شاه و مخارج سنگين آن موجب نشد که مراسم استقبال کارتر از شاه با شکوه باشد. پرتاب گاز اشک آور پليس به سوي مخالفان در بيرون از کاخ سفيد اشک همه را درآورد. از جمله شاه و کارتر را. پخش صحنههاي اين استقبال که با اشک ريزي اين دو توأم بود صحنههاي مضحکي ايجاد کرد. در همان سفر، کارتر آب پاکي بر دست شاه ريخت. وي به شاه گفت: من از پيشرفت عظيمي که در کشور شما صورت گرفته آگاهم، و در عين حال، از مسائلي که شما با آن رو به رو هستيد، بي خبر نيستم. شما موانع مرا در مسئله حقوق بشري ميدانيد. امروز، شمار فزايندهاي از مردم کشور شما، از اينکه موازين حقوق بشر هميشه در ايران مراعات نميشود، شکايت دارند. من متوجه اين موضوع هستم که منشأ اين اعتراضات به خصوص رهبران مذهبي و طبقات متوسط و همچنين دانشجويان اين است که خواهان نفوذ سياسي بيشتر هستند. اتهامات و مطالبي که از خود آنها عنوان ميشود، براي ايران زيان آور است. آيا شما نميتوانيد کاري براي بهبود اين شرايط بکنيد و به طور مثال با گروههاي ناراضي تماس برقرار کنيد يا آزاديهاي بيشتري به آنها بدهيد؟ جواب شاه را نميدانيم ولي خوف و رجاء در اين پيام مستتر بود. مسلماً سفر آبان 56 شاه نقش مهمي در تغيير رويه کارتر داشت. رو به رو شدن کارتر با مسائل جهاني و نفوذ شوروي در بسياري از کشورهاي دوست آمريکا لزوم تغيير در رويه تندروانه «حقوق بشر» را لازم ميکرد. سازمانهاي اطلاعاتي کارتر از سست شدن پايههاي قدرت شاه در منطقه خاورميانه خبر ميدادند. سفر آبان 56 شاه با سفر دي ماه همان سال کارتر تکميل شد. اين امر نشان از توجه بيشتر کارتر به شاه و عدول نصفه و نيمه از شعارهاي حقوق بشري داشت. هيئت 410 نفره همراهان کارتر شب ژانويه 1978 وارد ايران شدند (دهم دي 1356). هر چند اين سفر هفده ساعته کوتاه به نظر رسيد ولي قوت قلبي براي شاه بود. شاه احساس ميکرد دوران شيرين پس از کندي شروع شده است. مضاف بر اينکه کارتر در مهمترين فراز سخنش خطاب به شاه گفت: «به دليل رهبري بزرگ شاه، ايران جزيره ثبات در يکي از آشوبزدهترين نقاط جهان شده است. اعليحضرت، اين به دليل تکريم زياد به شما و احترام و ستايش و عشقي است که ملت به شما دارد». اين سخنان چاپلوسانه مافوق تصور محمدرضا بود. شاه به اين نتيجه رسيد که طوفان حقوق بشر به پايان رسيده است. علاوه بر آن در اين سفر کارتر قول ارسال اسلحههاي پيچيده را به شاه داد. ديگر عيش شاه تکميل شد. بدين سبب پس از بازگشت کارتر، شاه اندک فضاي باز سياسي ظاهري و تبليغاتي خود را هم تعطيل کرد. 9 روز پس از سفر کارتر، شاه براي قدرتنمايي دستور چاپ مقاله توهين آميز بر عليه امام را در روزنامه اطلاعات صادر کرد. 19 دي در قم روز ديگري بود. هر چند اين قيام سرکوب شد ولي سر آغاز حرکتي شد که به 22 بهمن 57 انجاميد. کارتر که با شعار دهان پرکن حقوق بشر، شاه را وادار به برخي اصلاحات کرد در اواخر حکومت شاه، تن به آن داد که وي رو به مردم ايران به اسلحه متوسل شود. هر چند که ديگر مرغ از قفس پريده بود و ديگر دوام آن امکان نداشت. در اين شماره بهارستان تصاويري از نرد عشق سياسي شاه و کارتر را به نظاره مينشينيم:
|
چاپ |