موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران  (مقالات)           WWW.IICHS.ORG

تولد شوم: اولين كنگره صهيونيستها و مصوبات آن

 

اولين كنگره صهيونيستها در 29 اوت 1897 در شهر بال سوئيس با شرکت یهودیان و مسیحیان صهیونیست تشكيل شد. و برنامه‌هاي خود را به شرح زير تعيين كرد كه به اتفاق آراء به تصويب رسيد:

 

            هدف صهيونيسم، ايجاد موطني براي مردم يهود در فلسطين و تضمين آن توسط قوانين بين‌المللي است. كنگره صهيونيستها تحقق اين هدف را در گرو اجراي تدابير زير مي‌داند:

            1. گسترش مناسب مهاجرنشين‌هاي يهودي در فلسطين، توسط كشاورزان و كارگران صنعتي.

            2. سازماندهي و ايجاد وحدت بين تمامي يهوديان از طريق مؤسسات مناسب محلي و بين‌المللي و براساس قوانين كشورهاي مختلف.

            3. تقويّت و پرورش احساسات و آگاهي ملي يهوديان.

            4. در صورت لزوم برداشتن گامهاي مقدماتي در جهت كسب موافقت و رضايت حكومت‌ها، براي دستيابي به هدف صهيونيسم.

 

دكتر تئودور هرتزل به رياست و دكتر ماكس نوردائو، دكتر سالز و آقاي ساموئل پانيلس به ترتيب به سمت نايب رئيس اوّل تا سوم كنگره يهود، انتخاب شدند. افراد زير از سوي اولين كنگره صهيونيستها به عضويت كميته اجرايي مركزي،  انتخاب شدند :

            وين: دكتر تئودور هرتزل، دكتر شانايرر، دكتر اوسركولش، دكتر مونتز، جوليوس.ام. كرمنزكي. اطريش (به استثناي گاليسيه): دكتر زيگموند كورنفيلد. گاليسيه: دكتر سالز، دكتر كوركيس. بوكونوويا: دكتر مه‌يرابنر. فرانسه: برنارد لازار، آلمان: خاخام دكتر اسحاق جي.رولف، دكتر بودنهايمر. روسيه: خاخام ساموئل موهيلور، پروفسور ماكس مندل استم، دكتر ژاكوب كوهان ـ برنشتاين، ايزيدور جاسينوفسكي. روماني: دكتر كارل ليپه، ساموئل پاينلس. بلغارستان و صربستان: پروفسور گرگور بلكوسكي. شرق: ژاك باهار.

 

رئیس کنگره صهیونیستی بال، یعنی تئودر هرتزل وظیفه داشت مصوبات این کنگره را پیگیری کند. دكتر دبليو. اچ هكلر که یک صهیونیست مسیحی و سرپرست كليساي كوچك سفارت انگليس در وين بود اولين روحاني مسيحي بود كه هرتزل را به پي‌گيري طرحهاي خود تشويق كرد. اسقف هكلر با اطلاع كامل سفير انگليس در وين، به حمايت از جنبش صهيونيستي پرداخت و هرتزل را به تعدادي از اعضاي خانواده سلطنتي و دوستان سرشناس خود معرفي كرد. وي اولين روحاني انگليسي است كه با سفر به روسيه به يهوديان اين كشور كمك كرد. وي از شهرهاي اودسا، موهيليو،  كيشينف  و بالتا بازديد كرد. اسقف هكلر چندين بار به فلسطین سفر و پيوسته در كنگره‌هاي صهيونيستي شركت مي‌كرد.

 

در ميان ديگر شخصيتهايي كه در كنگره يهود حضور داشتند مي‌توان به كساني چون هانري دونان كه از پيشگامان سرشناس صهيونيسم به شمار مي‌رود و كشيش پروتستان دكتر يوهانس لپسيوس فرزند كارل ريچارد لپسيوس (1884-1810) مصرشناس مشهور كه اطلاعات فراواني در باره شرق داشت و به عنوان كشيش اقليت كوچك پروتستان در كوههاي قارص فعالیت كرده بود، اشاره كرد. دكتر لپسيوس در سال 1895 به شدت به دفاع از آرمان ارامنه برخاست و پس از آنكه دولت آلمان درخصوص تبليغات وي به او هشدار داد، از مقام خود كناره‌گيري كرد. وي در روز هفتم سپتامبر سال 1897 در اجلاس كنگره صهيونيسم در بال ديدگاههاي خود را در قبال صهيونيسم در مقاله‌اي تحت عنوان «ارامنه و يهوديان در تبعيد يا آينده شرق در پرتو مسئله ارامنه و جنبش صهيونيسم» تشريح كرد. وي پس از تشريح جنبه‌هاي مشترك ارامنه و يهوديان كه وي از آنها به عنوان نژادهاي ستمديده ياد كرد، گفت: «آيا روزي فرا خواهد رسيد... كه يهوديان به فلسطين دست يابند و بگويند اينجا سرزمين ماست؟»

 

زادوك كاهن  (1905-1839) خاخام اعظم فرانسه، با نوشتن نامه‌اي تشكيل اولين كنگره يهوديان را تبريك گفت. خاخام اعظم فرانسه در نامه تبريك خود تأكيد كرد كه از هيچ كوششي براي اجراي تصميمهاي كنگره دريغ نخواهد كرد. او همچنین حمایت همه جانبه خود را از تئودر هرتزل اعلام کرد.

 

هرتزل در ابتداي اجلاس نهايي كنگره يهود در شهر بال سوييس اعلام كرد كه نامه‌ها و تلگرامهاي متعددي دريافت كرده است. وي در بين تمامي نامه‌ها و تلگرافهاي دريافتي به نامه‌اي كه دكتر موسي گاستر 1 خاخام يهوديان اسپانيا و پرتغال در انگليس كه حمايت خود را از اهداف كنگره يهود ابراز داشته بود، اشاره كرد.

 

در يك جمع‌بندي مي‌توان بر اساس كنگره جهاني يهوديان در بال سوييس، اين اصول را از صهيونيسم استخراج نمود:

1. موطن مردم يهود، بايد در فلسطين باشد.

2. فلسطين مي‌تواند و بايد از طريق ايجاد تدريجي مهاجرنشين‌هاي يهودي يهودي، نقش خود را ايفا كند.

3. تضمين از طرف حقوق عمومي (بين‌المللي) يعني به رسميت شناختن خواست قانوني مردم يهود براي تجديد حيات فلسطين و از طريق آن تجديد حيات خود، شرط لازم موفقيت اين برنامه است.

 

صهیونیست‌ها برای تشویق یهودیان به مهاجرت به فلسطین این‌گونه تبلیغ می‌کردند «که فلسطين گنجايش چندين ميليون نفر جمعيت را دارد. فلسطين در آينده حتي قادر است تا چندين ميليون نفر را در خود جاي دهد. اين سرزمين تنها به بازسازي و سكنه جديد، نياز دارد. كار بازسازي و اسكان دوباره جمعيت در فلسطين توسط يهوديان آغاز شده است و بايد فعاليتهاي بازسازي و ايجاد مهاجرنشين‌هاي يهودي در فلسطين توسعه و افزايش يابند و از آنها پاسداري شود.

 

اين تنها راه ممكن است و راه ديگري وجود ندارد. سازمان صهيونيستي، تشكيلات وابسته به بارون روچيلد و عاشقان صهيون دست اندرکار اجرای این پروژه شوم بودند.

 

برنامه‌اي كه صهيونيست‌ها در جهت تحقق آن تلاش مي‌كردند، تا حدود زيادي همان طرحي است كه در «برنامه بال» گنجانده شده است که از آن با این عبارات فریبنده یاد می‌کردند: «امنيت تضمين شده از سوي حكومت عثماني و قدرتهاي ديگر براي اسكان موفقيت‌آميز و رشد و شكوفايي آزادانه قشر خاصي از جمعيت ساكن در فلسطين.» مهاجران يهودي در فلسطين وظیفه داشتند دودستي به زمين خود بچسبند و زيرساختهاي لازم را براي اسكان كامل در فلسطين براساس الگوي دلخواه خود پي‌ريزي كنند. صهيونيسم بر آن بود تا تعداد چهل تا پنجاه مهاجرنشين يهودي را كه در 1917 در فلسطين وجود داشت به چهارصد تا پانصد مهاجرنشين افزايش دهد. صهيونيستها به جاي يك تل‌آويو خواهان يكصد تل‌آويو بودند. برای رسیدن به این هدف، صهیونیست‌ها به پشتیبانی انگلستان دلبسته و امیدوار بودند. صدور اعلامیه بالفور و حمایت همه‌جانبه انگلیسی‌ها از صهیونیست‌های مهاجر بخشی از حمایت‌های بین‌المللی مورد ادعای صهیونیست‌ها بود كه تا سر حد امكان براي قوم يهود موطني فراهم آيد. و در وراي اين طرح بار ديگر انديشه بزرگ و ژرف، و پيوند دوباره ملت يهود با اصالت ذاتي خود قرار دارد. اين انديشه، پيوسته بازگو شده و گسترش يافته است. انديشه تأسيس موطني براي قوم يهود همزمان با شكل‌گيري دروني، ابعاد بيروني گسترده‌تري يافته است و بيش از هر انديشه ديگري به بيداري قوم يهود و شعله‌ور ساختن دوباره قدرت اين نژاد، كمك كرده است. اين انديشه در واقع از اشتياق روح ملي به شناخت و تبيين خود حكايت دارد و تاريخ ثابت مي‌كند كه اين‌گونه اميال و خواسته‌هاي اصيل، به اهداف خود دست يافته‌اند.

 

اكنون كه صهيونيسم يك برنامه مشخص و سابقه فعاليت چندين ساله دارد، علاقه انگليس به صهيونيسم بي‌ترديد هر روز شديدتر و عميق‌تر مي‌شود. بنابه آنچه كه گفته شد، اكنون جنبش صهيونيستي مي‌تواند در تلاش خود براي فراهم آوردن شرايط لازم در فلسطين جهت تحقق خواست اين جنبش به پشتيباني بيشتر قدرتهاي مترقي اميدوار باشد. اما دستيابي به موفقيتهاي سياسي نزد اين يا آن كشور قدرتمند، نبايد به عنوان هدف واقعي صهيونيسم تلقي شود. هدف واقعي صهيونيسم تجديد حيات مادي، اقتصادي و معنوي قوم يهود است.

 

از اين رو، سرانجام، سپيده آن روز بزرگ خواهد دميد و صهيونيسم وظيفه بزرگي را كه بر دوش دارد، به انجام خواهد رساند.

 


www.iichs.org