موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران  (نشريه الکترونيکي زنان)           WWW.IICHS.ORG

شماره ۱۴

 

زنان و جامعه

قحطيها

 

در دوره سلطنت ناصرالدين شاه ايران چندين بار شاهد پديده خشکسالي و قحطي بود که از بلاياي طبيعي است، اما گاه بي تدبيري حکام بر شدت اين بلا مي افزود و دامنه آسيب آن گسترش مي‌يافت. در اين ميان و در تمام سالهايي که قحطي روي داده است شاهد حضور زنان در خط اول معترضين هستيم و مردان پشت زنان حرکت مي‌کنند. در اينجا به نقل از منابع دست اول تاريخي به حضور زنان در تظاهرات اعتراض‌آميز و جسارت آنان مي پردازيم و در هر شماره يکي از روايات منابع را نقل خواهيم کرد. يکي از اين گزارشها گزارش سفير پروس در ايران، دکتر بروگش از قحطي سال 1277 ق و تظاهرات زنان در مقابل ناصرالدين شاه است. اين قحطي در زمستاني سخت روي داد و بارش برف و سرما و انبار کردن غله بر آن افزود. قيمت نان چند برابر افزايش يافت و نانواييها کم نان مي‌پختند و همان نان اندک را به آشنايان مي‌فروختند. زنان گرچه در اين دوره نان آور خانه نبودند ولي گرسنگي فرزندان آنها را به خيابانها کشاند تا فرياد اعتراض خود را به گوش شخص شاه برسانند. شاه از شکار باز مي‌گشت که «با کمال تعجب» جمعيت زيادي را در مقابل دروازه‌هاي شهر مشاهده کرد:

 

وقتي ناصرالدين شاه کمي نزديک تر آمد با حيرت متوجه شد که اين عده، حدوداً پنج شش هزارنفري، زنان چادري هستند، اين زنان به عنوان عزا و ناراحتي، گل به سر خود زده و روبنده‌هاي صورتشان را باز کرده بودند... کالسکه چي شاه وقتي به اين جمعيت رسيد مهار اسبها را کشيد ... ولي شاه که از اين وضع غير منتظره دچار ترس و نگراني شده بود از داخل کالسکه با دست اشاره کرد که جلو بروند، کالسکه چي به اسبها نهيب زد و آنها پيش تاختند و صف زنان را شکافتند و فراشها هم با چوب و شلاق سعي داشتند جمعيت زنان را کنار بزنند و راه را باز کنند، در اين موقع فرياد خشمگين زنان بلند شد و با سنگ به فراشهايي که مي‌خواستند آنها را عقب برانند حمله ور شدند، چند سنگ به سر و روي فراشها خورده ... از ترس فرار کردند ... زنان جلوي اسبهاي کالسکه را گرفتند از قحطي و کمبود نان به شاه شکايت کردند و فرياد مي‌زدند ما و بچه‌هايمان گرسنه‌ايم چند روز است نان پيدا نکرده‌ايم و به جاي نان آشغال و کثافت خورده ايم. شاه که سخت نگران و در عين حال عصباني شده بود، به آنها وعده داد که فوراً به شکايتشان رسيدگي خواهد کرد و به محض رسيدن به قصر خود دستور خواهد داد که به مردم نان برسانند. وعده هاي شاه زنان را کمي آرام کرد، راه دادند و کالسکه به سرعت وارد قصر شد.1

 

زنان که از همراهي شاه نا اميد شدند روز بعد تظاهرات خود را از سر گرفته و اين بار عليرغم سرکوب تظاهرات توسط فراشها، به ميدان ارگ راه يافتند تا صداي خود را به گوش شاه برسانند. در ظهر همان روز به دستور شاه جلسه‌اي در دربار براي رسيدگي به موضوع نان تشکيل شد. نتيجه اين جلسه احضار و قتل ميرزا محمودخان، کلانتر تهران بود که از عوامل اصلي کمبود نان شناخته مي‌شد، عزل و دستگيري حاکم تهران، دستگيري و تنبيه رئيس صنف خبازان و چند تن ديگر بود. پس از اين اقدامات شخص شاه نرخ آرد را تعيين کرد و به دستور وي سربازان در نانواييها حاضر بودند تا بر فروش نان به نرخ مصوب شاه نظارت داشته باشند. هنوز چند ساعتي از اين اقدامات نگذشته بود که نان در نانواييها پيدا مي‌شد گرچه وزن آن از پيش کمتر بود.

_____________________________

 

1. هينريش بروگش، سفري به دربار سلطان صاحبقران، ترجمه: مهندس کردبچه، تهران، انتشارات اطلاعات، 1368، ص 601- 605.  

 

 

            

 

 


www.iichs.org