موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران  (مقالات)           WWW.IICHS.ORG

زندگي و زمانه آيت‌الله شهيد سيد حسن مدرس

 

آزيتا لقائي

 

آيت‌الله سيد حسن مدرس از شخصيتهاي بارز تاريخ معاصر ايران است که به دليل جايگاه ويژه اش در عرصه سياست و فقه نه تنها کتابهاي زيادي دربارة زندگي و انديشه‌هايش نوشته اند بلکه چندين فيلم نيز در اين خصوص تهيه و پخش کرده اند ولي هنوز حق مطلب ادا نشده و مطالب بسياري ناگفته باقي مانده است. آيت‌الله مدرس مجتهدي طراز اول بود اما بيشتر به عنوان يک روحاني مبارز شهرت يافته که جانش را فداي حفظ استقلال کشور و مبارزه با استبداد کرده است. وجه سياسي شخصيت آيت‌الله مدرس تا حدودي مدارج علمي و شخصيت حوزوي او را تحت‌الشعاع قرار داده است. علت آن هم موقعيت بحراني زمانه اي بود که مدرس در آن مي‌زيست. زمانه اي که کشور ايران براي حل بحرانها و حفظ استقلالش به سياستمداران زنده و شجاع نياز داشت.

 

 آيت‌الله مدرس در اين مقطع حساس از تاريخ ايران حدود هفده سال نماينده منتخب مردم در دوره‌هاي دوم تا ششم مجلس شوراي ملي بود. مقطع پرتلاطمي که ايران پس از انقلاب مشروطه تغييرات همه جانبه‌اي را در مناسبات سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي تجربه مي‌کرد. در اين مقطع اوضاع جهان نيز ناآرام بود. دول استعمارگر در مقابل همديگر صف بسته بودند در نتيجه جنگي در گرفت که حاصلش تقسيم مجدد جهان بود. ايران نيز در کشاکش اين درگيريها قرار داشت. حضور آيت‌الله مدرس در چنين شرايطي به عنوان نماينده مجلس ابعاد سياسي شخصيت او را عيان ساخت. او يکي از فعالترين و اثرگذارترين نمايندگان مجلس بود که فقط به مصلحت مردم مي انديشيد. از اين رو با درايت کامل براي حل معضلات کشور پاپيش مي نهاد و اظهار نظر مي‌کرد. صورت مذاکرات مجلس گواه اين ادعاست. بدين سبب براي پاسداشت فعاليتهايش در پنج دورة مجلس، نمايندگان مجلس شوراي اسلامي در سال 1372 ش با تصويب ماده واحده‌اي سالروز شهادت مدرس را «روز مجلس» نام نهادند. بنابراين مغتنم است از چنين فرصتهايي بهره جست و در حد مقدور ياد اين روحاني مبارز را گرامي داشت. اين مقاله هم تلاشي در همين جهت است. 

 

درباره زادگاه و طايفه و تاريخ تولد آيت‌الله مدرس نوشته‌اند که در سرابه کچو از توابع اردستان از طايفة ميرعابدين از سادات طباطبايي در 1287 ق/ 1248 ش پسري متولد شد که نامش را سيد حسن گذاشتند . پدرش سيد اسماعيل و پدربزرگش ميرعبدالباقي بود. سيدحسن را پدرش در شش سالگي براي تعليم و تربيت نزد جدش به شهرضا (قمشه) فرستاد و تا چهارده سالگي تحت تعليم پدربزرگش قرار داشت. پس از فوت وي در سال 1298 ق براي ادامه تحصيل به اصفهان رفت و از محضر اساتيدي چون ميرزا عبدالعلي هرندي، آخوند کاشاني، جهانگير قشقايي، شيخ مرتضي يزدي و آقا سيد محمدباقر درچه‌اي کسب علم کرد. او در 1311 ق براي تکميل تحصيلاتش به نجف رفت و مدت هشت سال ساکن آنجا بود. در آنجا هم از محضر استاداني مانند آخوند خراساني مولف کفايه‌الاصول و آيت‌الله يزدي مولف عروه الوثقي بهره گرفت و به درجة اجتهاد رسيد. او از شاگردان ميرزاي شيرازي نيز بوده است. ميرزاي شيرازي دربارة سيد حسن مدرس فتوا داده که «اين سيد اولاد رسول الله پاکدامني اجدادش را داراست و در هوش و فراست گاهي من را به تعجب مي‌افکند. در مدتي بسيار کوتاه از تمام همدرسهايش درگذشته و در منطق، فقه و اصول سرآمد همه يارانش مي‌باشد و قوة قضاوت او به حد کمال و نهايت درستکاري و تقوي است». 1 آيت‌الله مدرس در سال 1324 ق با چنين جايگاهي از نجف به اصفهان بازگشت و در مدرسة جده کوچک به تدريس علوم ديني مشغول شد. ‌2

 

بازگشت آيت‌الله مدرس با شکل گيري انقلاب مشروطيت در ايران همزمان بود. اولين گزارش دربارة حضور آيت‌الله مدرس در عرصة مبارزه و سياست به دورة استبداد صغير باز مي گردد. او در اين برهه نايب رئيس انجمن ولايتي اصفهان بود. انجمني که آيت‌الله حاج آقا نورالله اصفهاني براي مبارزه با اقبال‌الدوله کاشي حاکم اصفهان آن را تشکيل داده بود. 3 بر اثر مساعي اين انجمن و به کمک بختياريها تحت رياست صمصام‌السلطنه، اصفهان از سلطة محمدعلي شاه قاجار خارج شد و در اختيار مشروطه‌خواهان قرار گرفت، اما به دليل زورگويي صمصام‌السلطنه و اجحافاتي که به مردم مي‌کرد، آيت‌الله مدرس به مخالفت با او برخاست. صمصام‌السلطنه هم به سواران بختياري دستور داد او را دستگير و به تخت فولاد تبعيد کنند. فرداي آن روز مردم اصفهان در اعتراض به صمصام‌السلطنه قيام کردند. او هم ناگزير شد مدرس را با احترام به اصفهان بازگرداند. مخالفان مدرس پس از بازگشتن در صدد ترور او برآمدند و دو نفر را مأمور اين کار ساختند . هنگامي که آيت‌الله مدرس از مدرسة جده کوچک عازم مدرسه جده بزرگ بود، به سوي او تيراندازي کردند ولي هيچ آسيبي به آيت‌الله مدرس نرسيد.4

 

آيت‌الله مدرس گام بعدي را در عرصة سياست به خواست علماي نجف برداشت. پس از فتح تهران و تشکيل مجلس دوم شوراي ملي بر اساس قانون اساسي مي‌بايست پنج مجتهد طراز اول بر مصوبات مجلس نظارت مي‌کردند. به همين منظور آيات عظام نجف آخوند ملا محمدکاظم خراساني و ملا عبدالله مازندراني بيست نفر از مجتهدين ولايات مختلف را طي نامه‌اي به مجلس شوراي ملي معرفي کردند تا از ميان آنها پنج نفر را برگزينند. نام آيت‌الله مدرس در کنار ميرزاي نائيني، آقا ضياء عراقي و سيد ابوالحسن اصفهاني که از مراجع تقليد شيعه بودند در اين نامه قرار داشت. مجلس شورا ناگزير شد براي انتخاب هيئت طراز اول به قرعه متوسل شود. بدين ترتيب آيت‌الله مدرس به حکم قرعه توانست به عنوان يکي از پنج مجتهد طراز اول به مجلس راه يابد.5

 

معرفي آيت‌الله مدرس به عنوان مجتهد طراز اول بيانگر اعتبار و جايگاه علمي ايشان نزد علماي نجف است. دلايل ديگري نيز در اثبات مراتب علمي ايشان وجود دارد از جمله حاشية او بر رسائل شيخ انصاري که در 24 سالگي نوشته است، همچنين تأليفات ديگر ايشان مانند: رسالة سهو الامام و الماموم، رساله في قضاء الفوائت، رسالة في ضمان الغاصب المغضوب الفائت، رسالة في بعض مسائل العده، حاشيه بر کتاب النکاح شيخ محمدرضا نجفي مسجد شاهي، اصول تشکيلات عدليه و دو کتاب ديگر؛ کتاب زرد در تاريخ سياسي معاصر ايران و خاطرات خواف.6 دليل ديگر وجاهت علمي آيت‌الله مدرس لقبي است که به او داده‌اند.

 

لقب مدرس را به سهولت به کسي نمي‌دادند ايشان اين لقب را از زمان تدريس در اصفهان داشت که حجتي بر فضل و مهارت او در تدريس است.7 ويژگي‌اي که در مجلس شورا به نحو احسن به جذاب کردن نطقهايش کمک مي‌کرد.

 

آيت‌الله مدرس پس از آمدن به تهران ضمن حضور در مجلس شورا به تدريس فقه و اصول در مدرسة سپهسالار پرداخت و زماني که توليت مدرسة سپهسالار را در اختيارش گذاشتند براي برقراري نظم در آنجا زحمت بسيار کشيد. بنا به دستور او از طلاب هنگام ورود به مدرسه امتحان مي گرفتند و پس از پايان هرسال طلاب مي‌بايست مجدداً امتحان مي‌دادند و در صورت کسب نمرة قبولي به مرحلة بالاتر راه مي‌يافتند. براي ادارة مدرسه نيز نظامنامه‌اي ترتيب داد که بايست طبق آن عمل مي‌شد. به موقوفات مدرسه هم شخصاً رسيدگي مي کرد و توانست درآمد موقوفات را افزايش دهد و مدرسه و حجره‌هايش را مرمت کند.8

 

عمر دومين مجلس شورا نيز مانند مجلس اول کوتاه بود. به دستور ميرزا ابوالقاسم خان ناصرالملک مجلس دوم به دليل دادن پاسخ منفي به اولتيماتوم روسيه منحل شد. آيت‌الله مدرس نيز از جمله نمايندگاني بود که در مجلس با پذيرش اولتيماتوم مخالفت کرده بود. 9 البته روسها منتظر پاسخ مجلس ايران نماندند و پيش از پايان مهلت مقرر نيروهايشان را تا قزوين پيش راندند. در چنين شرايطي به پيشنهاد دولت و با مداخله يپرم رئيس نظميه، مجلس پنج نماينده را براي تصميم گيري در مورد اولتيماتوم معرفي کرد که آيت‌الله مدرس يکي از آنها بود. اين عده پس از بررسي شرايط با پذيرش اولتيماتوم موافقت کردند.10

 

فاصلۀ بين تعطيل مجلس دوم تا تشکيل مجلس سوم دورة اقتدار ناصرالملک بود که تا زمان تاجگذاري احمد شاه به طول انجاميد. در اين مدت ناصرالملک از برگزاري انتخابات مجلس سوم خودداري کرد. تا زماني که احمدشاه پس از تاجگذاري قدرت را به دست گرفت و ميرزا حسن خان مستوفِ‌الممالک را به عنوان رئيس‌الوزرا انتخاب کرد، مستوفِ‌الممالک مأمور شد انتخابات مجلس سوم را برگزار کند. اين بار آيت‌الله مدرس با رأي مردم تهران به مجلس راه يافت. کمي پس از تشکيل مجلس سوم جنگ جهاني اول آغاز شد. انگلستان و روسيه از ايران خواستند به متحدين اعلان جنگ دهند اما دولت ايران به خواست آنها تن نداد واعلان بي طرفي کرد. انگلستان و روسيه نيز که مترصد فرصت بودند با نقض بي طرفي ايران از شمال و جنوب به ايران تاختند. روسها تا قزوين پيش رفتند با احتمال سقوط تهران، مجلس از اکثريت افتاد و منحل شد. به قول آيت‌الله مدرس مجلس جوانمرگ شد.11 بيست و هفت نفر از نمايندگان مجلس همراه گروهي از مردم و رجال کشور تهران را ترک کردند و به قم رفتند و در آنجا کميتة دفاع ملي را تشکيل دادند و هيئت چهار نفره‌اي را که آيت‌الله مدرس نيز در ميانشان بود در رأس امور قرار دادند. قشون روسيه به تعقيب آنها پرداخت و در رباط کريم ميانشان جنگي در گرفت که روسها در آن پيروز شدند. مهاجرين پس از تحمل اين شکست هر يک به سويي رفتند. آيت‌الله مدرس براي جمع‌آوري نيرو به اصفهان رفت و از حمايت حاج آقا نورالله اصفهاني برخوردار شــد. عده اي از مهاجرين هم به کرمانشاه رفتند و دولت مهاجرت را به رياست نظام‌السلطنه تشکيل دادند. مدرس در اين زمان در کرمانشاه حضور نداشت ولي او را به وزارت عدليه و اوقاف برگزيدند و آيت‌الله مدرس نيز براي انجام وظيفه به کرمانشاه رفت، دولت مهاجرين به رغم برخورداري از حمايت ايلات و عشاير نتوانست کاري از پيش ببرد و پس از تحمل چند شکست از روسها ناچار به عثماني عقب نشيني کرد. آيت‌الله مدرس هم به عثماني رفت و براي امرار معاش در مدرسه ايرانيان اسلامبول مشغول تدريس شد و پس از پايان جنگ بنا به دعوت دولت وقت به ايران بازگشت.12

 

اوضاع ايران به هنگام بازگشت مهاجرين نابسامان بود. مشکلات ناشي از حضور نيروهاي بيگانه در کشور هنوز به قوت خود باقي بود. فقر، گرسنگي، قحطي و نا امني از جمله اين مشکلات بودند. صمصام‌السلطنه بختياري رئيس‌الوزرا نه تنها توان حل مشکلات را نداشت بلکه با سوء مديريت بر مشکلات افزوده بود. آيت‌الله مدرس که پس از بازگشت به تهران در مدرسه سپهسالار به تدريس مشغول بود به دليل نابساماني مملکت به مخالفت با صمصام‌السلطنه پرداخت و با گروهي از مردم و رجال مملکت به حضرت عبدالعظيم (ع) رفت و متحصن شد. احمد شاه براي جلب نظر آنها ناگزير صمصام‌السلطنه را از وزارت عزل کرد و کالسکة سلطنتي را براي معاودت متحصنين به حضرت عبدالعظيم (ع) فرستاد.13 مخالفان صمصام‌السلطنه خواهان صدر اعظمي قدرتمند بودند که بتواند خرابيها و نابسامانيهاي ناشي از جنگ را برطرف سازد. به همين دليل هم از اعطاي وزارت به وثوق‌الدوله حمايت کردند. او نيز در دورة صدارتش توانست تا حدودي نظم و امنيت را در کشور برقرار کند، اما هنگامي که قرار داد 1919 را با انگلستان منعقد ساخت حاميانش را از دست داد. آيت‌الله مدرس نيز که ابتدا از وزارت او حمايت مي‌کرد با انعقاد قرارداد 1919 به صف مخالفين پيوست و رهبري مخالفان وثوق‌الدوله را در دست گرفت. آيت‌الله مدرس قرارداد 1919 را قراردادي ننگين مي‌دانست و معتقد بود که «روز انعقاد قرارداد اوت 1919 يک روز نحس براي ايران بود و يک سياست مضر براي ديانت اسلام. ايراني بايد خودش ايراني باشد، سياستش هم ايراني باشد. روي ايراني بودن هم مي‌ايستد»14 او دربارة وثوق‌الدوله هم که جرئت عقد چنين قراردادي را يافته بود، اظهار داشت که «بسيار متهور و جسور است، اگر جسارت نداشت مرتکب چنين خيانتي نمي شد ولي تاريخ تکـــرار مي‌شود. عبدالملک مروان سي سال در خانه خدا معتکف و اشتغال به تلاوت قرآن داشت ولي پس از اين که به خلافت رسيد قرآن را بوسيد که تا حالا رفيق شما بودم و بعد هم شهر مکه را آتش زد و به منجنيق بست».15

 

صفحه 2

صفحه 3


www.iichs.org