موسسه
مطالعات تاريخ معاصر ايران (نشريه الکترونيکي زنان) WWW.IICHS.ORG
شماره ۳۱، حرم
حرم فاطمه سلطان خانمباشي
فاطمه معزي
فاطمه سلطان باغبانباشي معروف به باشي و خانم باشي از همسران ناصرالدين شاه در سالهاي آخر عمر اوست که بسيار محبوب بود اما عشق شاه به خواهر کوچکترش ماه رخسار خانم او را چنان گرفتار حسادت کرد که ردپايي از او در ماجراي ترور همسرش بر جاي مانده است. اين شماره به شرحي از زندگي وي اختصاص دارد. فاطمه سلطان دختر بزرگ محمدحسين بيک باغبانباشي اقدسيه بود، باغي که صاحب آن يکي از همسران محبوب و مقتدر ناصرالدينشاه بود. اميناقدس گرچه زيبايي همسران ديگر شاه را نداشت اما محبوبيت وي نزد شاه شهره بود و صدراعظم ميرزا علياصغرخان امينالسلطان نيز از دوستان وي محسوب ميشد. امين اقدس از سال 1302 ق بينايي يکي از چشمان خود را از دست داد و به تدريج از سوي آن چشم ديگر هم کاسته شد. اما هيچ يک از اين مسائل از نفوذ و محبوبيت اش در نزد شاه کم نکرد. در اواخر سال 1305ق بود که شاه در ملاقاتي که با امين اقدس داشت چشمش به دختر باغبانباشي افتاد 1 و او را به عقد غير دائم خود درآورد. امين اقدس خوشحال از اينکه وجود فاطمه سلطان جوان بيش از گذشته شوي را به نزد وي ميآورد تربيت او را برعهده گرفت. دکتر فوريه در اين مورد مينويسد: اين زن... پيش امين اقدس زندگي ميکند و اين خانم مامور تربيت آن ستاره نوزاد است امينه اقدس از اين ماموريتي که به او داده شده است کاملا راضي است زيرا که تربيت يک دختر زيبا آن هم دختري که منظور نظر اعليحضرت است وسيله خوبي است براي آن که شاه را به عمارت خود بکشاند و هر زني که ميبيند شاه کمتر به او توجهي دارد از اين قبيل وسايل برميانگيزد ... امين اقدس اگرچه پير شده ... اگر به تربيت خانمباشي قيام کرده فقط از لحاظ علاقه و جان نثاري خاصي است که نسبت به شاه دارد. 2 ناصرالدين شاه در روزنامه خاطرات خود به دلنگراني امين اقدس نسبت به فاطمه سلطان که باغبانباشي خوانده ميشد پرداخته: «امين اقدس و غيره امروز سواره به صاحبقرانيه رفته بودند. در وقت رفتن باغبانباشي اسب تاخته است زمين پرزوري خورده بود. عصري امين اقدس را ديدم اوقاتش تلخ بود. خود باغبانباشي را هم ديدم زير چشم راستش سياه و کبود و خونآلود بود. خيلي صدمه خورده بود قرار شد فردا زالو بيندازد. فردا که حاجي حيدر آمد گفتم زالو آورده پنج زالو انداختند». 3 فاطمه سلطان باغبانباشي پيش از سفر سوم شاه به فرنگ باردار شد، امين اقدس که مراقبت و نگهداري از وي را برعهده داشت در تلگراف و نامههاي خود به همسرش گزارش احوالات وي را نيز ميداد: «...عرض ديگر فاطمه سلطان قريب دو ماه مشغول تدارک سفري او بوديم تا اينکه تماما درست شد. اکنون هشتم محرم [1307] است هنوز فارغ نشده لاکن سلامت و دعاگو است». 4 شاه در راه بازگشت بود که از زايمان وي خبردار شد: «تلگرافي اعتمادالحرم به امينالسلطان زده بودند که فاطمه سلطان باغبانباشي امروز که سه شنبه 19 صفر است يک ساعت به غروب مانده پسري در طهران زاييده است يعني پسر ماست که او زاييده است اودئيل سنه 1307 اواخر ميزان است». 5 عمر اين پسر کوتاه بود و در چهار ماهگي فوت کرد. 6 در همين سال امين اقدس بينايي هر دو چشم خود را از دست داد و سفر وي به اتريش براي درمان بينتيجه بود، سوي چشمانش از دست رفت اما امينالسلطان و باغبانباشي و عزيزالسلطان در کنار وي ماندگار بودند و ترکش نميکردند. شاه در گزارشي که از سفر امين اقدس به خراسان نوشته است به حضور اين سه يار نزديک تاکيد دارد: 29 ذيقعده 1307 سفر امين اقدس به مشهد امين اقدس سوار کالسکه شد و راندند براي امينآباد ميرزا محمدخان و عزيزالسلطان چند نفر از کنيزهاي ما سلطان کبابي، زيور، چهره، باغبانباشي اينها هم بدرقه همراهش رفتند که بروند شاهزاده عبدالعظيم نهار را آنجا باغ والده شاه بخورند و عصر بروند امينآباد شب را آنجا بمانند فردا برگردند... امينالسلطان هم همراه امين اقدس رفت چون امين اقدس دو شب در امينآباد ماند امينالسلطان هم اين دو شب را در امينآباد مانده بعد که امين اقدس را راه انداخته بود برگشته بود. 7 در سال 1309 ق لغو امتياز تنباکو و پشت سرگذاشتن اين بحران از سويي و شيوع بيماريهايي چون آنفلونزا و وبا 8 از سوي ديگر ناصرالدين شاه را راهي سفري به عراق عجم کرد. زنان حرم براي پيوستن به اين کاروان شور و شوق بسيار نشان دادند. امين اقدس با نابينايي و تني فلج، عايشه خانم با چشم درد و فاطمه سلطان باغبانباشي باردار از جمله همراهان شاه بودند. راه طولاني براي او نامناسب بود و به همين علت او نيز در دسته بيماران دکتر فوريه قرار گرفت: «من اگر تمام وقتم به تفقد حال مريضانم نميگذشت باز قسمت اعظم آن در اين کار صرف ميشد چه غير از مريضان سابق مريضه ديگري هم پيدا کرده بودم و آن دختر زيباي باغبانباشي بود که شاه با وجود حمل پنج ماهه او راضي نميشد که از آن خانم دقيقهاي دور بماند و در اين سفر تکان کالسکه حال او را منقلب ساخته بود». 9 تکانهاي کالسکه کار خود را کرد، در روز دهم ذيالقعده دکتر فوريه به ملاقات فاطمه سلطان که چادرش در کنار چادر امين اقدس قرار داشت رفت. بعد از اين ملاقات از حالت وي ابراز نگراني کرد و از اوقات تلخ شاه نوشت. در روز پانزدهم اطباي ايراني تصميم به سقط بچه گرفتند اما فوريه از مخالفان اين تصميم بود: «شاه اتفاقا اين مطلب را به من گفت و من خطر اين کار را به او خاطر نشان کردم و گفتم که من اين عمل را لازم نميدانم در آن نيز شرکت نميکنم شاه ظاهرا بيانات مرا تصديق کرد و موقتا از اين عمل صرف نظر شد...» 10 چند روز بعد در بيست و دوم ذيالقعده محمدحسنخان اعتمادالسلطنه که از همراهان شاه در اين سفر بود در روزنامه خاطرات خود نوشت: «بعد از شام خواستم بخوابم، صداي عمادالاطباء را شنيدم که از دم چادر من عبور کرد. وحشت کردم که مبادا خداي نکرده امروز مزاج مبارک شاه کسل بوده نوبهاي عارض شده اطباء را خبر کردند. معلوم است براي من چه حالتي رو ميدهد... معلوم شد که فاطمه سلطان دختر باغبانباشي اقدسيه که حالا محبوبه شاه است بچه سقط ميکرده ...».11 زندگي در کنار امين اقدس مزايايي چون دوستي با دوستان مقتدر وي همچون ميرزا علياصغرخان امينالسلطان را براي باغبانباشي که حال باشي يا خانمباشي خوانده ميشد به ارمغان آورد. دوستي که چندان مورد پسند نزديکان ناصرالدين شاه و شخص وي نبود: 24 رمضان 1310ق مسجد [سپهسالار] را خيلي مزين ساخته بودند بيشتر به کارونسراي بلورفروشي و بزازي و... شباهت داشت تا معبد اسلام... بعضي از اهل حرم خانه از قبيل انيسالدوله و عمله خلوت اندرون مثل شوکت و باغبانباشي و غيره متنکرا مسجد آمده بودند ومخصوصا باغبانباشي که حالا سوگلي حرم است و تمام عيش و عشق بسته به وجود شريف ايشان است از امينالسلطان پول افطاريه تکدي ميکرد و البته صدراعظم هم او را شناخته بود يک پنج هزاري شاهي به او داده بود از قراري که بعد شنيده شد بندگان همايون خيلي از اين فقره متغير شده بودند کجاست آن اوقاتي که شهپر جبرئيل قادر به سائيده شدن سراپرده حرم نبود گذشت آن ايام مثل اين است که همه چيز ايران تمام شد.12 محبوبيت خانم باشي رو به افزايش بود و او که چشمانش به چشمان جيران فروغالسلطنه، همسر محبوب و در گذشته ناصرالدين شاه، شباهت داشت خواستار لقب فروغالسلطنه شد. 13 شاه به اين خواسته او تن داد. حال مانده بود جلب رضايت زناني مانند انيسالدوله و امين اقدس که پيش از وي صاحب قدرت بودند و هيچگاه اين لقب را تقاضا نکرده بودند. اعتمادالسلطنه در روزنامه خاطرات خود مينويسد: «18 ربيعالاخر 1311ق ... غرض از آمدن صدراعظم اردو و شب ماندنش اين بوده بندگان همايون به واسطه ميل مفرطي که به باغبانباشي دارند وعده لقبي به او کرده بودند و از قراري که مشهور است بالصراحه لقب فروغالسلطنه به او وعده داده بودند. صدراعظم خواسته بوده است که اين زنگوله به گردن گربه بندد به اين معني که امين اقدس را راضي بکند که او حرفي در اعطاي اين لقب نداشته باشد او هم مردانه جواب داده بود و زنانه ندبه و ناله کرده بوده است...». 14
|
چاپ |