موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران  (رجال)           WWW.IICHS.ORG

ابوالحسن ابتهاج

سکينه کريمي

 

ابوالحسن ابتهاج در 8 آذر 1278 شمسي در رشت متولد شد. پدرش ابراهيم، ملقب به "ابتهاج‌الملک"، اهل گرکان و برزگترين مالک گيلان و مادرش فاطمه اهل رشت بود. دوران طفوليت را در رشت سپري کرد و تحصيلات ابتدايي را در مدرسه رشديه رشت آغاز نمود. سپس به اتفاق خانواده‌اش به تهران آمد و در مدرسه تربيت ادامه تحصيل داد.

 

در سال 1291 هنگامي‌ که دوازده سال داشت پدرش او را همراه برادر بزرگترش غلامحسين براي ادامه تحصيل به پاريس فرستاد. از همان ابتدا در پاريس به فراگيري زبان فرانسه پرداخت و پس از دوسال، وارد مدرسه مونتين شد. پس از دوسال اقامت در پاريس، در سال 1293، پدرش آن دو را از پاريس به بيروت به کالج پروتستان سوريه فرستاد. در اين مدرسه با عده زيادي از شاگردان ايراني از جمله قاسم غني، عبدالحسين و علي‌محمد دهقان و فرزندان باقروف آشنا و همدوره شد.
 
در سال 1293 به اتقاق برادر براي تعطيلات تابستان به ايران بازگشتند . اين امر مصادف با آغاز جنگ جهاني اول و بسته شدن همه راههاي خروج از ايران شد و آنها نتوانستند به بيروت بازگردند. در همان سال خانواده وي از تهران به رشت رفتند و در مدرسه امريکايي رشت مشغول تحصيل شدند و تا سال 1295 در آنجا درس خواندند. سپس در همين سال پدرش وي را به تهران فرستاد و در خانه دو زن امريکايي بود و تا سال 1298 تحت تعليم خصوصي آنان و چند آموزگار ديگر ادامه تحصيل داد. در همين دوران بود که مطالبي تحت عنوان "آيا مي‌دانيد؟" در روزنامه ايران مي‌نوشت. در تابستان همين سال به رشت بازگشت و به سمت مترجم، به استخدام انگليسيها در آمد. پس از چندي، در انزلي، دستيار مصطفي ميرزا گرديد. اما کمي بعد به دليل آنکه به کار محوله خود علاقه نداشت، آن را رها کرد و مترجمي دسته‌اي از قواي انگليسي را پذيرفت و با آنها به بندر گز رفت.
 
ابتهاج در سال 1299 به دليل عقب‌نشيني قواي انگليس در گيلان، به رشت بازگشت. پس از مدتي که ميرزا کوچک خا ن تشکيل حکومت مستقل در رشت داد، جنگليها او و برادرش را به اتهام مخالفت با حکومت انقلابي دستگير ولي پس از مدتي آزاد کردند. چندي بعد به علت پيشروي قواي روسيه در گيلان، ابوالحسن و غلامحسين ابتهاج از رشت گريخته و به تهران آمدند. سپس به استخدام بانک شاهي ايران در آمد و در 1301 به شعبه رشت بانک شاهي منتقل گرديد و در 1303 با سمت مترجم کل، به شعبه تهران انتقال يافت. پس از مدتي به سمت معاون بازرس کل در بانک منصوب و مسئوليت امور حقوقي و قضايي بانک را عهده‌دار گرديد. در تابستان 1310، براي وصول مطالبات بانک شاهي و طلبکاران ايراني، از طرف بانک شاهي، به ترکيه سفر کرد. در 11 تير 1315 از بانک شاهي استعفا داد و با سمت کميسر مفتش دولت در بانک فلاحتي ايران، همراه با نظارت بر بيش از چهل شرکت دولتي به استخدام وزارت ماليه (دارائي) درآمد. سپس با ايجاد شواري اقتصاد و موافقت رضا شاه ابتهاج به رياست دبيرخانه آن شورا برگزيده شد. 1
 
در تير ماه سال 1315 به سمت بازرس دولت در بانک کشاورزي تعيين و در سال 1316 به معاونت بانک ملي ايران منصوب و در سال 1317 به استخدام وزارت بازرگاني درآمد و به عنوان ناظر شرکتهاي دولتي برگزيده شد. 2 در خرداد ماه 1319 رياست هيئت مديره بانک رهني را به عهده گرفت. او در دي ماه 1321 به جاي حسين علا به مديريت بانک ملي ايران منصوب گرديد و در سال 1322 به نمايندگي امور مالي و اقتصادي ايران به قاهره سفر نمود.
 
در خرداد 1323 به عنوان رئيس هيئت نمايندگي ايران براي شرکت در کنفرانس برتون وودز (Bretton Woods) به آمريکا رفت. در اسفند 1324، به هنگام تسلط فرقه دموکرات بر آذربايجان، ابتهاج از سوي قوام‌السلطنه، نخست وزير، مذاکراتي با سفراي آمريکا و انگليس، براي حل مسئله آذربايجان انجام داد. زماني که فرقه دموکرات اقدام به تاسيس بانک آذربايجان نمود، ابتهاج با اين کار مخالفت نمود و شعبه بانک ملي در آذربايجان را تعطيل اعلام کرد. ابتهاج در همين سالها دانشجوياني را براي تحصيل در رشته بانکداري به انگليس اعزام نمود. ابتهاج در دوران رياست بانک ملي، با دکتر ميلسپو رئيس هيئت مستشاري مالي آمريکا که اختيارات زيادي داشت، اختلاف پيدا کرد و در 27 تير 1329 با انجام مصاحبه‌اي با خبرگزاري آسوشيتدپرس، سهم بيشتري را براي ايران از منافع شرکت نفت ايران و انگليس خواستار شد و از گرفتن وام کمکي از آمريکا ابراز بي‌نيازي کرد. در همين روز از رياست بانک ملي برکنار و در شهريور همان سال سفير کبير ايران در فرانسه شد و علاوه بر آن نمايندگي سياسي ايران در اسپانيا و پرتغال را نيز عهده‌دار گرديد. 3
 
ابتهاج در فروردين 1331 از آن سفارت عزل و پس از مدت کوتاهي ابتدا مشاور مدير عامل صندوق بين‌المللي پول و سپس به عنوان رئيس اداره خاورميانه آن صندوق مشغول به کار شد. در دوران نخست‌وزيري مصدق با وي مخالفت داشت. پس از اتمام دوره قراردادش با صندوق بين‌المللي پول، در 1333 به توصيه اشرف پهلوي به رياست سازمان برنامه گمارده شد. اما دکتر اقبال با تدوين يک لايحه اداره سازمان برنامه را در اختيار گرفت و خسرو هدايت را به سرپرستي آن گماشت. 4‌ در 9 فروردين 1335، قراردادي با روساي شرکت عمران و منابع، که شرکتي امريکايي بود، براي ساختن سد دز و انجام طرح نيشکر يه انجام رساند و براي تامين اعتبار ساخت سد موافقت مسئولان بانک جهاني را براي گرفتن 75 ميليون دلار وا م به دست آورد. 5 در سال 1336 براي به اجرا درآوردن طرح نيشکر هفت‌تپه، درصدد خريداري زمينهاي آن منطقه برآمد و به رغم آنکه شيخ خلف، صاحب زمينهاي آن منطقه، حاضر به فروش زمينهاي خود نبود و برخي از مسئولان دولتي نيز با کار ابتهاج مخالفت نشان مي‌دادند، او با حمايت شاه توانست زمينها را خريداري کند.
 
در دي ماه 1338 با مساعدت چند تن از دوستانش، بانک ايرانيان را تاسيس کرد. در همان ايام، در مصاحبه‌اي با خبرنگار تلويزيون انگلستان، از ميزان تورم در ايران و سياستهاي شاه و اينکه عايدات نقت صرف خريد اسلحه مي‌شد انتقاد کرد. پس از چندي ابتهاج براي شرکت در کنفرانس بين‌المللي صنعتي سانفرانسيسکو به آنجا رفت. وي در آن کنفرانس در مورد لزوم برنامه‌ريزي اداري و ضرورت وجود بخش اختصاصي خصوصي و قوي در کشورهاي در حال توسعه سخنراني کرد و خواستار کمکهاي عظيم چند جانبه شد و برنامه‌هاي دو جانبه و سياست کمک اقتصادي امريکا به ايران را مورد انتقاد قرار داد. وي پس از مراجعت از کنفرانس، با دستور علي اميني به اتهام سوء استفاده و عدم توجه به قانون، دستگير شد.
 
پس از سقوط دولت اميني، ابتهاج در تير ماه 1341، پس از هشت ماه از زندان آزاد شد . در زمستان 1341 در پاسخ به نظرخواهي سفارت امريکا از او درباره اصلاحات ارضي در ايران و توسعه اقتصادي کشور، مخالفت خود را با اصلاحات ارضي و سهيم کردن کارگران در سود کارخانجات ابراز کرد. در اين سال  به دعوت دولت الجزاير براي راهنمايي و کمک به تهيه برنامه عمراني به آن کشور رفت. پس از تحقيق درباره اوضاع اقتصادي الجزاير به واشنگتن رفت و مخالفت خود را با اعطاي وام به الجزاير، به بانک جهاني اعلام کرد.
 
در سال 1353 با مشارکت شرکت بيمه آمريکايي، شرکت سهامي بيمه بين‌المللي ايران و آمريکا را در ايران پايه‌گذاري کرد و خود به عنوان رئيس هيئت مديره آن تا سال 1357 مشغول کار شد. ابتهاج پس از کناره‌گيري از کارهاي دولتي با استفاده از تجربه بلندمدت در زمينه بانکداري، با سرمايه چند نفر از جمله حسن شمشيري اقدام به تاسيس يک بانک خصوصي به نام "بانک ايرانيان" کرد و خود نيز رئيس هيئت مديره آن شد اما اين بانک فعاليت درخور توجهي نداشت تا اينکه در سال 1356، ابتهاج  سهام بانک ايرانيان را با بالاترين قيمت به هژبر يزداني فروخت.
 
ابتهاج در ارديبهشت سال 1357 براي معالجه چشم با همسرش به فرانسه رفت. پس از انقلاب اسلامي، در تير 1358 اموال او در ايران مصادره و ملي اعلام گرديد. او مدتي در شهر کان (فرانسه) به سر برد. در 1369، به علت اختلاف با شهرداري اين شهر فرانسه را ترک گفت و براي اقامت به لندن رفت. وي پس از مدتي فعاليت و نگارش خاطرات خود، در سال 1378 در خارج از کشور درگذشت. 6
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
 
1. ابوالحسن ابتهاج، خاطرات ابوالحسن ابتهاج، به کوشش عليرضا عروضي (تهران: علمي، ۱۳۷۱)، ص 14-64.
2. هر چه کاشتيم درو کرديم: خاطراتي از کارگزاران رژيم گذشته و روند نوسازي سازمانهاي اداري در ايران، نوشته هوشنگ پيرنظر، با مقدمه و توضيحات محمود طلوعي (تهران: نشر علم، ۱۳۸۴)، ص 244.
3. ابوالحسن ابتهاج، ص 106-294.
4. نيمه پنهان ۳۴: اشرف در حسرت آرزوهاي بر باد رفته، مؤلف دفتر پژوهشهاي مؤسسه کيهان (تهران: کيهان، ۱۳۸۷)، ص 54.
5. احمد آرامش، خاطرات سياسي احمد آرامش، ج1، غلامحسين ميرزا صالح (اصفهان: نشر جي، ۱۳۶۹)، ص 371-372.
6. فرهنگ ناموران معاصر ايران، ج 2، مدخل ابوالحسن ابتهاج (تهران، سازمان تبليغات اسلامي، حوزه هنري، دفتر ادبيات انقلاب اسلامي)، ص 10-11.

چاپچاپ
www.iichs.org