موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران  (مقالات)           WWW.IICHS.ORG

زنجان عصر قاجار ؛ (پژوهشي در اسناد ميرزا ابوالمکارم موسوي‏ زنجاني)

  

در اين سالها چه بسيار کساني که از محضر وي کسب فيض کردند و چه گره‏هاي لاينحل که به قلم و نيروي درايت وي گشوده گشت تا آنکه حوادث انقلاب مشروطيت پيش آمد و در آن قضايا و اصلاح امور عامه و تسکين فتنه‏ها دخالتهاي نيکو فرمود. حاج ميرزا ابوالمکارم يکي از ارکان مشروطه‏خواهي در زنجان بود و دراين زمينه کوششها و مجاهدتهاي بسياري نموده است. از ميان اسناد وي مي‏توان به راحتي به تأثير و نفوذ کلام وي در به ثمر رسيدن نهال مشروطيت در زنجان پي برد. نامه‏نگاريهاي او با برخي از سران مشروطه و وکلاي مجلس خود دليل محکمي براي ارتباط تنگاتنگ وي با اين گروه مي‏تواند باشد. رهبري وي و پيشوايي آزاديخواهان زنجاني، مقام وي را در حد يکي از رهبران بزرگ مشروطه در زنجان رسانده است و به اين لحاظ اهميتي کمتر از اهميت علما و رجال سياسي همعصرش نمي‏توان براي وي قائل شد. آشنايي او به قضاوت و مسائل عدليه، با توجه و احاطه عميق و دقيقش به قوانين شرع انور، در اصلاح امور حکومت و اجراي بي‏قيد و شرط عدالت در دستگاه ظلم قاجاريه پايگاه استوار او بود؛ در اين راه، بسيار کوشش نمود و از پاي ننشست. علاوه بر اينها، ابوالمکارم داراي املاک و مستغلات بسياري بود که همواره به مصرف امور شرعيه و موقوفات مي‏رسيده است.

 
بسياري از متأخرين و بزرگان شيعه، بيش از تمام برادران، شخصيت والاي ميرزا ابوالمکارم را ستوده‏اند و او را مورد توجه خاصي قرار داده‏اند. وي مردي دانشمند و بلند همت، جامع مکارم اخلاق، داراي سعه صدر و استادي چيره دست در علوم ادب و فقه و رجال و حديث بوده است. او را يکي از خوشنويسان بنام عصر قاجار نيز برشمرده‏اند. اعتمادالسلطنه درباره او در المآثر و الآثار مي‏نويسد: «سه فرزند دانشمندش (فرزندان ميرزا ابوالقاسم) شهرت تامه و رياست عامه دارند و شرعيات آن مرحوم در زنجان، اليوم با شريعتمدار قدوه‌العلماء العظام حاج ميرزا ابوالمکارم است.» موسي زنجاني در کتاب الفهرست لمشاهير علماي زنجان درباره ابوالمکارم مي‏نويسد: «موقعيت ايشان در فضل و بزرگي مشهورتر از آن است که نيازي به تذکر و توضيح داشته باشد.» 14 اعتمادالسلطنه در روزنامه خاطراتش درباره مسافرت موکب شاهي به زنجان و مشرف شدن وي به محضر ميرزا ابوالمکارم مي‏نويسد: «در زنجان اطراق است، صبح زود ديدن حاج ميرزا ابوالمکارم ملاي بزرگ زنجان رفتم، برادرش ميرزا ابوطالب در تهران با من دوست است.» 15 احتشام‏السلطنه در خاطراتش ميرزا ابوالمکارم را به اخلاق نيکو ستوده و از دستگاه مفصل زندگاني و املاک و مستغلات او مطالبي نگاشته است. 16
 
اين فقيه ماهر و عالم بزرگ پس از عمري ارشاد و دعوت مردم به حق و حقيقت و اعتلاي دين مبين اسلام و مذهب شريف شيعه اثني عشري، در غروب روز شنبه 26 ربيع‏الاول سال 1330 هجري قمري به سن 75 سالگي در زنجان دعوت حق را لبيک گفت و روح بلندش به ملکوت اعلي پيوست. وفاتش ضايعه جبران‏ناپذيري براي روحانيت و مردم زنجان بود چنانکه در تجليل از مقام وي همه شهر يکپارچه تعطيل شد و تشييع بسيار بزرگي از پيکرش به عمل آمد. ميرزا مهدي خواهرزاده وي مراسم نماز بر پيکرش را به جاي آورد و او را در جوار مقبره پدر عاليمقامش معروف به بقعه ميرزا دفن کردند. 17 ميرزا ابوالمکارم در طول عمر خويش، علاوه بر تربيت شاگردان بسيار، تأليفات و آثار ارزنده‏اي نيز به جاي گذاشته است. برخي از اين تأليفات عبارت‏اند از:
 
ـ مفتاح الظفر در زمينه احکام نماز مسافر.
ـ التّحيه المبارکه في الاحکام الاسلاميّه.
ـ شرح دعاي پرفضيلت کميل.
ـ کتاب لطايف الکلام در تحقيق حکم ظروف زرين و سيمين و حرمت استعمال آنها. 18
ـ معارج الرضوان در اصول و فروع. اين کتاب به شيوه و طرز زيبايي به نگارش درآمده و علامه ميرزا عبدالله کاوندي شاگرد مجدد شيرازي با اشعار خود که در ابتداي آن آمده کتاب را مورد تحسين و تمجيد قرار داده است. 19
ـ رساله مختصر در کيفيت توفيق بين آيات قرآن در خلق سماوات و ارض.
ـ رساله‏اي در مسئله ردالشّمس در جواب يکي از علماي عامه. 20
ـ رساله‏اي به فارسي به نام صبح صادق در مسائل اجتماعي و راه اصلاح آنها. 21
ـ کتاب سوانح سفر حجاز (به نظم و نثر).
ـ حواشي بر رسائل و رياض و برخي از کتب ديگر. 22
ـ کتابچه‏هاي قصايد و اشعار شخصي به عربي و فارسي.
 
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
 
1. عبدالله‏ ميرزا، متخلّص به دارا، پسر يازدهم فتحعلي ‏شاه قاجار است که در سال 1211 هجري قمري متولد و در سال 1224 هجري قمري، در سن سيزده سالگي، با پيشکاري و وزارت ميرزا محمدتقي علي‏آبادي به حکومت زنجان منصوب شد. نک به: مهدي بامداد. شرح حال رجال ايران در قرون 12 و 13 و 14 هجري. تهران، زوّار، 1378. ج 2، ص 293 .
2. سعدون حماده. تاريخ الشيعه في لبنان. بيروت، دارالخيال، 2008م.
3. رسول جعفريان. نقش خاندان کرکي در تأسيس و تداوم دولت صفوي. تهران، نشر علم، 1387. صص 149-150 .
4.Newman, Andrew.j.
5. منصور صفت‏گل. ساختار نهاد و انديشه ديني در ايران عصر صفوي. تهران، مؤسسه خدمات فرهنگي رسا، 1389. ص 145 .
6. سيد کاظم موسوي ‏ميرزايي، «مرحوم ميرزا ابوطالب زنجاني»، يادگار، س 3، ش 8، ص 36 .
7. محمدعلي حبيب‏آبادي. مکارم‏الآثار در احوال رجال دوره قاجار. اصفهان، بي‏نا، 1354. ج 3، صص 780-781 .
8 . مصلح‏الدين مهدوي. اعلام اصفهان. اصفهان، بي‏نا، 1386. ج 1، ص 333 .
9. محمدعلي حبيب‏آبادي، همان، صص 781-782 .
10. ابوالفضل شکوري. خط سوم در انقلاب مشروطيت ايران. زنجان، اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامي زنجان، 1371. ص 418 .
11. نک به: سند شماره [1]، مکتوب ناصرالدين‏شاه قاجار خطاب به ميرزا ابوالقاسم در خصوص کيفيت ماوقع قتل داروغه زنجان. سند شماره [98-1-258ب]، آرشيو مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران مجموعه محمدرضا بهزادي.
12. سيد کاظم موسوي ميرزايي، «مرحوم حاج ميرزا ابوطالب زنجاني و برادر ايشان»، يادگار، س 3، ش 6 و 7، ص 133 .
13. محمدعلي حبيب‏آبادي. مکارم‌الآثار در احوال رجال دوره قاجار. اصفهان، بي‏نا، 1354. ج 5، ص 1502 .
14. ابوالفضل شکوري، همان، ص 418.
15. محمدحسن‏خان اعتمادالسلطنه. روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه مربوط به سالهاي 1292-1313 هجري قمري. به کوشش ايرج افشار. تهران، اميرکبير، 1356. ص 635 .
16. ابوالفضل شکوري، همان، ص 348 .
17. سيد کاظم موسوي ‏ميرزايي، همان، ص 133 .
18. لطايف‏الکلام في الاواني الذهب و الفضّه من الاحکام.
19. معّارج الرضوان في مصائب الامام العطشان.
20. جواب السؤال عن آيات بدءالخلق و آيه ردّالشمس لسليمان.
21. الصبح الصادق در مسائل اجتماعي و وظايف سلطان.
22. تعليقات بر الرسائل و حواشي بر الرياض.

چاپچاپ
www.iichs.org