موسسه
مطالعات تاريخ معاصر ايران (مقالات) WWW.IICHS.ORG
دلايلي بر ابراز علاقه حکومت هند انگليس به اوضاع اقتصادي ايران
تاريخ معاصر ايران در ادوار مختلف خود فراز و نشيبهاي زيادي داشته است و بدون تتبع دقيق و همهجانبه درباره تحولات مزبور راه بر تحليل حوادث بعد از وقوع مشروطه بسته است. عمدهترين وجه ناگفته اين ايام تلاش سرمايهداري جهاني براي ادغام ايران در نظام مسلط بينالمللي است، براي عينيّت يافتن اين موضوع تلاشهايي فراگير انجام شد، مقدمه آن تلاشها شناخت اوضاع و احوال اجتماعي، سياسي، اقتصادي و نظامي ايران بود. عمدهترين کوششها براي شناخت ايران به منظور اتخاذ سياستگذاريهاي مقتضي در مواقع لازم از طرف حکومت هند انگليس انجام ميگرفت و در اين مسير کمپاني هند شرقي و نايبالسلطنههاي هندوستان نقشي بس مهم برعهده داشتند.
اشاره به اين موضوع خود نشاندهنده آن است که هر محقق تاريخ معاصر براي فهم راز و رمز تحولات ناگزير از بررسي همهجانبه روابط ايران و هند است، زيرا: اولاً ايران در همسايگي هند موقعيت استراتژيک داشت به گونهاي که انگليس براي رفع تهديدات احتمالي از جانب رقباي بالقوه و بالفعل خود نميتوانست به سرنوشت اين کشور بيتوجه باشد. بنابراين بخش معظم پرسشهاي مطروح تاريخ معاصر ايران ربط وثيقي با اين مقوله دارد به گونهاي که اگر پرسشها دقيق مطرح شوند، در حقيقت نيمي از پاسخ داده شده است. ثانياً بسياري از تحولات معاصر ايران ريشهاي پابرجا در سياستهاي حکومت هند انگليس داشته است، پيوندهاي رجال سياسي ايران با شبکههاي قدرتمند و ذينفوذ اقتصادي در هند در زمره مواردي است که هنوز تحقيقي اساسي درباره آن صورت نگرفته است. حقيقتاً بايد پرسيد به چه دليلي حکومت هند انگليس بالاخص در دوره نايبالسلطنگي لرد کرزن نسبت به اوضاع اقتصادي ايران ابراز علاقه ميکرد و چه ربطي بين سر پرسي سايکس نماينده آن حکومت در کرمان با تحولات بعدي ايران وجود داشته است؟ نظير اين پرسش را فراوان ميشود مطرح کرد و مورخين معاصر ميبايست تلاش ورزند تا ابعاد روابط ايران و هند را با توجه به تحولاتي که بعد از مشروطه اتفاق افتاد، مورد مداقه و نکتهبيني قرار دهند. اگر توجه داشته باشيم که مبناي ايدئولوژي باستانگرايانه حکومت پهلوي ريشه در محافل خاص در بمبئي داشت و نيز اگر به ياد آوريم که همين لرد کرزن و عدهاي ديگر از نمايندگان انگليس در هند جهدي بليغ براي تدوين استراتژي منطقهاي انگليس مبذول داشتند آنگاه اهميت موضوع بيشتر معلوم خواهد شد. روابط حکومت هند انگليس با ايران بالاخص بعد از دوران مشروطه منجر به حوادثي شد که کمترين آن تشکيل پليس جنوب و روابط گسترده با برخي خوانين ايلات و عشاير بود، در همين مقطع رجالي ظهور کردند که مقدر بود بعدها روند ادغام ايران را در نظام مسلط بينالمللي تحکيم بخشند.
اين مقاله، گوشهاي از مقدمهچينيهاي لازم توسط نايبالسلطه هند براي تحقق امر فوقالذکر را به نمايش ميگذارد، خواننده در حين مطالعه اين اثر از گزارشهاي هيئت اقتصادي حکومت هند انگليس در مورد اوضاع اقتصادي جنوب ايران مطلع خواهد شد، بديهي است که اين گونه گزارشها بود که زمينه را براي سياستگذاريهاي آتي بريتانيا در ايران فراهم ميساخت. معلوم است که تحمل آن همه رنج و زحمت براي تهيه گزارش حاضر، نميتوانست از انگيزههاي استعماري خالي باشد.
در اوايل سال 1903 هنگامي که گزارش سفر آقاي مکلين،1 مأمور ويژه منصوبِ کميته اطلاعات اقتصادي هيئت تجاري در انگلستان، جهت تحقيق در مورد تجارت بريتانيا در ايران منتشر گرديد، معلوم شد که يزد و جنوب شرقي ايران از قلم افتاده بودند. قنسول دولت فخيمه بريتانيا در کرمان سرگرد سايکس،2 [داراي نشانِ] (سي.ام.جي) توجه حکومت لردکرزن3 را به اين مطلب معطوف ساخت و پيشنهادهاي مشخصي مطرح کرد که در نتيجه آنها دولت هند تصميم گرفت براي اعزام يک هيئت اقتصادي به جنوبشرقي ايران تسهيلاتي فراهم آورد.
بين وزارت خارجه دولت هند و اتاقهاي بازرگاني مکاتباتي شروع شد که در دهم دسامبر 1903 به پايان رسيد. وزارت خارجه دولت هند، پس از بررسي مکاتبات، در نامهاي (به شماره اي ـ اييـ 1771 به تاريخ دوم ژوئن 1904) «به اتاق بازرگاني بمبئي» نوشت که از دهم دسامبر 1903 به ماهيت و سازمان هيئت بيشتر توجه شده و تصميم بر آن است که اين هيئت، در صورت اعزام بايد کاملاً ماهيت بازرگاني داشته باشد. افزوده شده بود که به اين دليل هيچ مهندسي نبايد همراه اين هيئت باشد. اين تصميم بسيار مايه تأسفم شد، چون جادهها و آبياري در پيشرفت اقتصادي کشوري نظير ايران که جاده کم دارد و آبياري محصولات در بهبود و توسعه اين کشور بسيار مورد نياز است، نقش مهمي بازي ميکردند.
دولت با انجام مکاتباتي که نسخههايي از آن ميان تمام اتاقهاي بازرگاني در هند پخش شد، براي انجام دادن اين طرح از آنها درخواست کمک و همکاري کرد. تنها هيئتهايي که به اين درخواست پاسخ مساعدي دادند، «اتاق عالي بازرگاني هند» و «کميته تعيين ماليات چاي» هند بودند.
نتيجه اين مذاکرات آن بود که هيئت به خوبي شکل گرفت و من افتخار انتصاب به سمت رياست آن را پيدا کردم. دستياران من آقايان بي.اي. لافمن4 و پي.اف. رايان5 بودندکهآقايرايانبهعنوان منشي فعاليت ميکرد.
اهداف
هدفهاي عمده مورد نظر اين هيئت عبارت بود از:
الف) رسيدگي به وضعيت تجاري موجود در جنوبشرقي ايران.
ب ) بررسي علل مختلفي که تا آن زمان مانع از توسعه معقول و طبيعي تجارت، به ويژه با هند شده و ميشود؛ و نيز بررسي علل هرگونه نقصان مشابه.
ج ) در نظر گرفتن اقداماتي که ميتوانند تجارت هند و ايران را توسعه دهند.
د ) معرفي (تجار، مأموران و غيره) هند و سازندگان هندي به ايرانيها و تشريح علاقه دولت هند به ترويج تجارت ميان هند و ايران و بهبود روابط سودمند متقابل.
ه) جمعآوري آمار.
مسير
مسير هيئت، همانطور که از ابتدا دولت هند آن را تعيين کرد، بدين ترتيب بود: به طرف شمال، از بندرعباس به سعيدآباد در سيرجان و از آنجا به بهرامآباد در رفسنجان و کرمان. در اين محلها ميبايست توقف کرد، زيرا دو مکان اول مرکز توليد کتان و دو محل بعدي، مرکز استان و مرکز اصلي تجارت بودند. مسير ما از کرمان به هند به قرار زير بود: ـ بم ـ نرماشير از راه گيشو،6 از طريق دره بمپور و بلوچستان ايران به مگس7 و از آنجا از طريق دره کوهک8 و کج9 به گوادر10 يا پسني و به وسيله کشتي بخار به بمبئي.
از تحقيقات دقيق انجام شده در هند و پس از ورود به ايران فهميدم که، چون از موهبت همکاري يک مهندس برخوردار نبودم، براي هيئتي مانند ما عبور و سياحت زمين شني و سنگلاخي که مردمي صحرانشين، وحشي و فقير به طور پراکنده و با سختي در آن زندگي ميکردند کاري بيفايده است. تعداد روستاها اندک است و فاصله زيادي بين آنها وجود دارد و حتي بزرگترين آنها ارزش آن را ندارند که اسم شهر بر آنها بگذاريم. تا آنجا که ميتوانم بگويم، نه تجارت قابل ذکري در اين مناطق وجود داشت و نه اميدي به افزايش اين تجارت.
بنابراين صلاح ديدم، با اجازه دولت هند، تغييراتي در برنامه سفر ايجاد کنم. پس از مشورت با سرگرد سايکس، اين راهحل با مجوز رسمي دولتهاي هند و ايران تأييد شد و به قرار زير تغيير يافت: به جاي آنکه از طريق بمپور از ايران و بلوچستان بريتانيا به گوادر يا پسني برگرديم، از طريق نرماشير از ميان راه گيشو، از بالاي دره جيرفت ميرفتيم که، در مسير، رودبار را ميديديم. و از آنجا از ميان سلسله کوه کاملاً پوشيده از برف جبال بارز به کرمان برميگشتيم. پس از يک توقف کوتاه در مرکز استان، سفر بازگشت به هند را شروع کرديم. از طريق يزد و شيراز به بوشهر رفتيم تا با کشتي بخار به مقصد بمبئي سفر کنيم. اين برنامه سفر جديد، که تغيير يافته بود، مرا قادر ساخت تا درههاي حاصلخيز جيرفت و رودبار و نيز شهر يزد و يک مرکز تجاري را که آقاي مکلين آن را نديده بود ببينم. بدينترتيب اين سفر، از نظر اقتصادي، بهرهبرداري از جنوبشرقي ايران را تکميل ميکرد. درباره بازديد از مکانهاي مختلفي که تحت عنوان مراکز تجاري بودند، به تفصيل توضيح خواهم داد.
سفر از بمبئي به بندرعباس
هيئت ميبايست در يازدهم اکتبر 1904 از بمبئي حرکت ميکرد. با اين حال، بهدليل مشکلاتي که باد و جزر و مد دريا به وجود آوردند، همچنين چون سوارکردن اسبها به کشتي غيرممکن بود، تا سيزدهم آن ماه نتوانستيم حرکت کنيم. سفر دريايي ما با [کشتي ]اس.اس. کولا11 به مسقط بسيار راحت بود و آنجا وارد کشتي اس.اس. گوالپارا12 شديم و از اين جهت خود را مرهون محبتهاي ناخدا مک دايرميد13 ميدانيم. آقايان مکينن14 و مکنزي15 نيز به مأموران خود در مسقط دستورهاي ويژهاي درباره جابهجايي اسبها و اجناسِ ما داده بودند و اين جابهجايي به راحتي انجام شد. در مسقط پياده شديم و کنسول بريتانيا، سرگرد گري،16 به گرمي از ما استقبال کرد. من توانستم اطلاعاتي درباره تجارت در اين بندر قديمي به دست بياورم. در طول مدت ديدارمان به شهر مجاور به نام مطرح17 رفتيم. در اينجا غالبا کوچنشينان بانيان18 زندگي ميکنند. در اينشهر نحوه بستهبندي خرمارا، که يک کالاي عمده صادراتي است، مشاهده کرديم.
پس از توقف کوتاهي در جاسک در اوايل شب بيست و يکم اکتبر در بندرعباس پياده شديم. در نايبند ما را قرنطينه کردند. ايستگاه قرنطينه به فاصله دو کيلو متر و نيم از ساحل و چهارکيلومتر از شهر بندرعباس و اداره گمرک قرار دارد. معلوم شد جاي بسيار بدي است؛ هيچ امکاناتي براي مسافران ندارد و وسايل راحتي آن بسيار ابتدايي و محدود است.
عدم آسايش ما با آزار رئيس بلژيکي گمرک، ام. کترسل19 بيشتر شد. به اين مأمور دستور داده بودند که با هيئت به نحو احسن رفتار کند و از بابت بارهاي آن ماليات نگيرد. او يا خوب تفهيم نشده بود يا از وظايفش سرباز ميزد؛ به ما دستور داد تا زماني که در ايستگاه قرنطينه هستيم تمام بار و بنه و ساير وسايل را به او بدهيم تا نگهدارد و ارزيابي کند. اين ايستگاه، همانطور که در بالا اشاره کردم، حدود 5 کيلومتر با اداره گمرک و شهر فاصله داشت. اين اذيتها چند روز طول کشيد تا اينکه متعاقب تلگرامي که من مجبور شدم با زحمت و هزينه زياد مخابره کنم دستورهاي صريحي به وي ابلاغ شد. او همچنين وظيفه خود ميدانست محافظ ايراني ما را خلع سلاح کند. اين محافظ را نايبالحکومه بندرعباس طبق دستوري که از تهران داشت فرستاده بود که ما را تا مرکز استان بندرعباس همراهي کند. فرمانده اين موضوع را از طريق خانبهادر اصغرعلي به من اطلاع داد.
من اين جزئيات را از جهتي به اين دليل ذکر ميکنم تا نشان دهم شکايت اتباع هندي و تجار ايراني از آزار مسئولان گمرک و محدوديتهاي غيرمجازي که در مورد تجارت انگليس و هند اعمال ميکردند، واقعيت دارد. وقتي ما، با توجه به تسهيلات ويژهاي که از تهران برايمان در نظر گرفته بودند، از ناسازگاريهاي اداره گمرک در بندر اينقدر ناراحت شديم معلوم است ديگران که چنين موقعيتي ندارند چه ميکشند. ام. کترسل ديگر در بندرعباس نيست؛ به من گفتهاند مأموري که به جاي او آمده با مهارت و دقت عمل ميکند.
مقصود از آنچه در بالا گفته شد اين است که ما به يک کنسول نيرومند در بندرعباس نياز داريم؛ شخصي با تجربه و داراي وزن اجتماعي. چنين شغل مهمي نبايد به هيچوجه براي مدت مديدي، آن طور که ما در آنجا مشاهده کرديم، در دست کارمند دفتري اهل گوآ20 باشد. اکنون کنسوليدر آنجا منصوب شده و با فراستي که در کارش نشان داده است از هر لحاظ اطميناندارمکه ازمنافع اتباع انگليسي به دقت محافظت خواهد شد.
به محض اينکه از قرنطينه بيرون آمديم و شروع به کار کرديم، به ملاقات صاحبمنصبان ايراني رفتيم و آنها به ملاقات ما آمدند و تحقيقاتي درباره تجارت بندر به عمل آورديم. در هفتم نوامبر، به سمت شمال، عازم سعيدآباد سيرجان شديم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. Maclean
2. Major Sykes افسر ارشد انگليس در خاورميانه، که در قرارداد معروف سايکس ـ پيکو قرارداد تقسيم کشورهاي اسلامي ميان قدرتهاي بزرگ پس از جنگ اول نماينده انگلستان بود.
3. Curizon، نايبالسلطنه هند و از کارگزاران بزرگ سياست انگليس در خاورميانه. در اينجا منظور از حکومت لرد کرزن اشاره به دوراني است که وي نايبالسلطنه و فرماندار کل حکومت هند بريتانيا بود 1899-1905 .
4. B.E. Luffman
5. P.F. Rayan
6. روستايي است از دهستان رويدر، بخش بستک شهرستان لار.
7. نام قديمي مرکز بخش زابلي، در جنوبغربي شهرستان سراوان، استان سيستان و بلوچستان.
8 . دهستاني است از بخش حومه شهرستان سراوان، استان سيستان و بلوچستان.
9. جايي است در مشرق درياي عمان.
10. بندري است در جنوب غربي بلوچستانِ پاکستان، بر ساحل مکران . (از اوايل قرن نوزدهم متعلق به عمان بود و در سال 1958 به پاکستان واگذار شد.
11. S.S. Cola
12. S.S. Gaolpara
13. MC Diarmid
14. Mackinnon
15. Mackenzie
16. Grey
17. مرکز تجارتي مسقط و عمان، حدود 5 کيلومتري شمال مسقط، کنار درياي عمان قرار دارد، و مرکز بارگيري خرماست.
18. دهي است از دهستان حومه بخش مرکزي شهرستان فسا شمال فسا بر کنار جاده فسا به اصطهبانات و نيريز.
19. M. Cattersell
20. Goa مستعمره سابق پرتغال، غرب هند، در ساحل درياي عربي ـ در دسامبر 1961 به تصرف دولت هند درآمد. |
چاپ |